بدن زن ایرانی مانند یک سرزمین اشغالی است


گلشیفته فراهانی در مصاحبه ای در باره انقلاب سال 57 می گوید: این پدیده‌ی تاریخی دو نتیجه‌ی مثبت داشته است: اینکه چهره‌ی واقعی یک دین سیاسی “یا ترکیب دین و دولت” را به مردم نمایانده است و دیگر اینکه رهبران دینی قادر به اداره‌ی امور مملکت نیستند. امروز مردم با چنین ترکیبی مخالفند؛ ترکیبی که “این فاجعه” را در ایران به‌بار آورده است.
****

گلشیفته فراهانی: بدن زن ایرانی مانند یک سرزمین اشغالی است

دویچه وله: گلشیفته فراهانی در یک مصاحبه مطبوعاتی در باره‌ی زندگی در تبعید می‌گوید و از تابوی جنسی و باکرگی در ایران و اینکه جمهوری اسلامی تا چه حد بر اعتقادات دینی او تاثیر گذاشته است.

کیلیان فورستر، عکاس−ژورنالیست آلمانی با ستاره‌ی ایرانی‌تبار سینمای جهان مصاحبه‌ای انجام داده که در وبسایت خبری آلمانی زبان “ایران ژورنال” منتشر شده است.

فورستر ابتدا از گلشیفته فراهانی در باره‌ی آنچه که از کودکی‌ در ذهنش مانده می‌پرسد.

فراهانی پاسخ می‌دهد که از ایران گنجینه‌ای از خاطرات همراه دارد، اما پیش از هرچیز بمباران‌های تهران در ذهنش زنده می‌شود. او تاکید می‌کند که در میان آنهمه اتقافات بد، خاطرات بسیار خوبی هم وجود دارد؛ در وهله‌ی نخست همبستگی خانواده‌ها با یکدیگر، و سپس هنر و موسیقی.

بازیگر نامدار سینمای ایران و جهان در ادامه می‌گوید که بیش از هر چیز دلش برای شهروندان “عادی” ایران تنگ شده است، برای عشق و صداقت آنان.

“دوست داشتید مرد می‌‌بودید؟”

گلشیفته فراهانی در پاسخ به این پرسش می‌گوید، زمانی که به سن بلوغ رسیده با مشکلاتی آشنا شده که زنان دیگر در ایران دارند. آن زمان آرزو می‌کرده است که پسر باشد.

او در سنین ۱۴ تا ۱۶ سالگی یک “زندگی دوگانه” داشته است؛ با موهای کوتاه، صبح‌ها با حجاب به دبستان می‌رفته و عصرها بدون حجاب با پسران هم‌کلاسی‌اش بسکتبال بازی می‌کرده است.

بازیگر برجسته‌ی سینما و تئاتر به‌زودی درمی‌یابد که برای زن ایرانی “راه فراری” از آنچه که جامعه برایش تعیین کرده وجود ندارد، ولی با وجود این می‌تواند مانند نیلوفر آبی باشد؛ ریشه در گل و لای، با چهره‌ای شکوفا.

او اطمینان دارد که اگر مرد می‌بود، ایران را ترک نمی‌کرد زیرا با بدنش و حجاب مشکلی نمی‌داشت.

بازجویی توسط سپاه

فراهانی می‌گوید که هنگام بازی در فیلم Body of Lies به کارگردانی ریدلی اسکات هفت ماه توسط سپاه پاسداران احضار و بازجویی شده است. و هر بار متوجه این موضوع شده که احضارها به دلیل زن‌بودن او صورت می‌گیرند.

او در بخش دیگری از مصاحبه اظهار داشته است که پس از پایان فیلمبرداری پاسپورت او را ضبط کرده بودند و او قادر به ترک ایران و بازی در فیلم “شاهزاده‌ی پارسی” نبوده است.

در این دوران، مقامات امنیتی و دادگاه انقلاب او را “مثل یک توپ” به هم پاس می‌داد‌ه‌اند و هر بار با خودش “لباس زیر” می‌برده، چون احتمال می‌داده که روانه‌ی زندان شود.

در نهایت، تصمیم مقامات بر این می‌شود که فراهانی را محاکمه کنند اما او پیش از آغاز دادگاه موفق به فرار از ایران می‌شود.

“بدن زن ایرانی متعلق به کیست؟”

گلشیفته فراهانی در پاسخ به این پرسش می‌گوید: «اگر من به عنوان زن ایرانی بگویم که بدنم متعلق به خودم است، دروغ بزرگی گفته‌ام».

او ضمن بیان اینکه بدن زن ایرانی مانند یک “سرزمین اشغالی” است تاکید می‌ورزد که زنان همواره در حال مقاومت هستند.

این بازیگر برجسته‌ی سینمای ایران و جهان در ادامه به تاریخ ۵۰۰ سال تلاش برای تحول در زندگی اجتماعی زن ایرانی اشاره می‌کند که از دوره‌ی صفوی آغاز شده و “در این ۴۰ سال فاجعه‌‌ی جمهوری اسلامی” هم ادامه داشته است.

به اعتقاد فراهانی، مبارزات طولانی‌مدت زنان ایرانی علیه فشارهای اجتماعی و سیاسی در ادوار گوناگون باعث شده که مقاومت به ژن‌های آنان نفوذ کند.

سکس و احساس گناه

کیلیان فورستر به گلشیفته فراهانی یادآوری می‌کند که زمانی گفته است، زنان شرقی هر گاه که تمایلات جنسی دارند دچار احساس گناه می‌شوند.

فراهانی معتقد است که این احساس گناه تنها مختص زنان شرقی و ایرانی نیست، بلکه فراگیرتر است.

او در ادامه توضیح می‌دهد که احساسات جنسی برای زن شرقی تابو است و در فرهنگ و ژن‌های آنها نفوذی ژرف داشته و موضوعی است که ریشه‌ی تاریخی دارد.

بازیگر محبوب سینما ضمن اشاره به اینکه لذت جنسی در هم‌نسلان او تابو بوده و آنها اجازه‌ی بروز احساسات جنسی را نداشته‌اند می‌گوید، دهه‌ی‌ هشتادی‌ها از این نظر آزادترند و بی‌پرواتر با موضوعات جنسی برخورد می‌کنند.

آیا انقلاب ایران نتیجه مثبتی هم داشته؟

گلشیفته فراهانی می‌گوید که انقلاب را شخصا تجربه نکرده اما با وجود آنچه در دوران پس از انقلاب گذشته، “حتی بدترین اتفاقات”، این پدیده‌ی تاریخی دو نتیجه‌ی مثبت داشته است: اینکه چهره‌ی واقعی یک دین سیاسی “یا ترکیب دین و دولت” را به مردم نمایانده است و دیگر اینکه رهبران دینی قادر به اداره‌ی امور مملکت نیستند.

او تاکید می‌‌ورزد که امروز مردم با چنین ترکیبی مخالفند؛ ترکیبی که “این فاجعه” را در ایران به‌بار آورده است.

او در بخش دیگری از مصاحبه، در پاسخ به پرسشی پیرامون “تقدس” می‌گوید، در سال‌های اخیر در بسیاری از کشورها آنچه پیش‌تر برای مردم مقدس‌ بوده، فاجعه، شکنجه و خونریزی به ارمغان آورده است. او خود فردی معتقد است اما اعتقادش “از آسمان نیامده” بلکه از انسانیت نشات گرفته است.

معضلی به نام باکرگی

مصاحبه‌گر ضمن بیان اینکه در میان مفسران محافظه‌کار ادیان توحیدی بر باکرگی زنان مجرد تاکید می‌‌گردد، می‌پرسد، آیا در ایران هم هنوز این موضوع مطرح است؟

گلشیفته فراهانی به توضیحاتی که پیش‌تر داده بازمی‌گردد و به اینکه بدن زن مانند یک سرزمین اشغالی است، اشاره می‌کند. سپس می‌پرسد: «چرا مردان جامعه‌ی ما از زنان می‌ترسند؟»

او خود پاسخ می‌دهد، به این دلیل که زن تنها کسی است که می‌داند پدر واقعی فرزندش کیست.

سپس می‌افزاید که هم‌نسلان او هنوز با معضل باکرگی درگیر بوده‌اند اما دهه‌ی‌هشتادی‌ها به گونه‌ی دیگری با آن برخورد می‌کنند و به آن اهمیت نمی‌دهند.

به گفته‌ی فراهانی، فرهنگ باکرگی نمونه‌ی بارز تصاحب زن توسط مرد است و کاهش این ارزش اجتماعی، یعنی باکرگی دختر پیش از ازدواج، “نوعی قیام زنان علیه مردان” است.

زندگی در تبعید

گلشیفته فراهانی تاکید می‌کند که بسیاری از پناهجویان سرزمینشان را ترک می‌کنند چون به دنبال امکانات بهتری برای زندگی می‌گردند، چون می‌خواهند سرنوشتشان را خودشان تعیین کنند. اما، به اعتقاد او، امروزه شمار زیادی از ساکنان کشورهای سرمایه‌داری به برده‌ی سیستم تبدیل شده‌اند.

فراهانی، به گفته‌ی خودش، در حوزه‌ی خصوصی در ایران آزاد بوده اما حکومت تلاش می‌کرده او را تحت کنترل خود درآورد. به همین دلیل ایران را ترک کرده است. او در تبعید زمان زیادی لازم داشته تا خودش را “بیابد”.

این هنرپیشه‌ی سینما می‌گوید که زندگی در تبعید گاهی بدتر از اسارت در زندان است.

برای او مهم‌ترین چیز در زندگی “آزادی درونی” است؛ وابسته نبودن به قید وبندهایی که انسان را از انسانیت دور می‌کند برای او مهم‌ترین نوع آزادی به‌شمار می‌رود.

درخت انجیری در کویر

گلشیفته فراهانی از درخت انجیری تعریف می‌کند که در یک کویر در کنار چاه آب شیرینی مسکن گزیده است.

می‌گوید، به محض اینکه به یاد این درخت می‌افتد، اشک از چشمانش جاری می‌شود. و هر وقت که به فکر بازگشت به ایران می‌افتد، ناخودآگاه این درخت در ذهنش ظاهر می‌شود.

گلشیفته فراهانی در عالم خیال حتی پیکر بی‌جان خود را هم آرمیده در پای این درخت می‌بیند.