روز معلم؛ بیانیه کانون صنفی معلمان تهران

بیانیه کانون صنفی معلمان تهران به مناسبت روز جهانی معلم‎

کانون صنفی معلمان تهران، با انتشار بیانیه‌ای به مناسبت روز جهانی معلم، هم‌راستای با یونسکو، بر جایگاه آموزگاران و نقش آن‌ها در دست‌یابی به اهداف آموزشی و دگرگونی اندیشه‌ها و باورها تاکید کرد.

سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد که به طور اختصار “یونسکو” نامیده می‌شود و با هدف پیشبرد صلح و رفاه همگانی در جهان از طریق همکاری میان ملت‌ها به اهمیت موضوع آموزش می‌پردازد، سال جاری با شعار “برخورداری از حق تحصیل مستلزم برخورداری از حق داشتن معلمی شایسته است” به این مسئله پرداخته است.

کانون صنفی معلمان تهران، با انتشار بیانیه‌ای بر اهمیت هویت حرفه‌ای معلمان تاکید کرده و با نگاهی به شرایط آموزش و پرورش در کشور، نکات متعددی را به عنوان موانع دستیابی به حقوق مورد اشاره در شعار امسال روزجهانی معلم، طرح می‌کند.

در بخشی از بیانیه کانون صنفی معلمان آمده‌است: «در جهان متحول، پرآشوب و شبکه‌ای و کوچک شده‌ی کنونی نه می‌توان درها را به روی دیگران بست و نه می‌توان مانع ورود اندیشه‌های غیر شد. آموزش اگر تنها راه نجات نباشد، بی‌تردید از مهمترین‌هاست. آموزشی که بتواند میان امور عام که برای حفظ انسجام هر جامعه‌ای ضروری است با امر متنوع پیوندی منطقی برقرار کند. تنوع و تکثر را نه تهدید بلکه فرصت بداند. چنین آموزشی نیازمند معلمانی توانا، به روز و دارای صلاحیت حرفه‌ای بالاست. اگر آموزش عمومی و با کیفیت، یک حق است که هست، تنها با حضور چنین معلمانی امکان تحقق خواهد یافت.»

موارد مورد اشاره به طور اختصار:
۱- به نظر ما تفکر مسلطی که بنیادهای نظری نظام آموزشی کشور را پایه‌ریزی کرده است و مدیریت آن را «هدایت» می‌کند، نوعی خوانش جزم گراست که به انسان‌خواه به عنوان معلم، خواه به عنوان دانش آموز اجازه‌ی بروزِ خود و شکوفایی را نمی دهد. بیش از هر چیز به دنبال مطیع نمودن افراد است، تنوع و تکثر در نظام آموزشی را نمی پذیرد.

۲- شغل معلمی در یک بستر مناسب می‌تواند سرشار از نوجویی، خلاقیت و نشاط باشد و هر روز آن تجربه‌ای جدید برای شخص معلم در راستای فزونی بخشیدن به توانمندی ها خود. در این‌جا اما در پناه تمرکزگرایی شدید نشأت گرفته از بنیادهای نظری جزم گرایانه، و در زیر سایه‌ی سنگین بوروکراسی و حاکمیتِ بخشِ اداری بر جزئی‌ترین امور مدارس، استقلال آموزشی در استان‌ها و نواحی مختلف و در مدارس بسیار اندک است.

۳- در دستگاه‌های حکومتیِ کشور ما، آموزش دوستان و حامیان جدی ندارد. حکومت گرانی که آموزش و تربیت را مسأله‌ی اصلی کشور بدانند. به این سطح از درک رسیده باشند که سرمایه گذاری در آموزش اگر بیشتر از سرمایه گذاری در انرژی هسته‌ای و تولید سلاح اهمیت نداشته باشد،کمتر ازآن نیز نیست.

۴- دور از ذهن نخواهد بود اگر گفته شود نگرشی که کشور را جزیره‌ای در محاصره‌ی دشمنان می داند و به مدرسه به مثابه پادگانی برای مواجهه و ستیزه با هرنوع فرهنگ غیر خودی می نگرد (این که چه میزان موفق بوده است، بحث دیگری است)، درک درستی از فرهنگ مشترک بشری نداشته باشد و هرگونه تمایزی را به ضدیت تعبیر نماید. در این حالت آموزش نه تنها نمی‌تواند با تحولات دانشی بشر دست کم در علم تعلیم و تربیت همراه باشد و دچار ناهمزمانی می‌گردد، بلکه برنامه‌ها و جهت گیری‌های آموزشی‌اش با زندگی و جهت‌گیری‌های واقعی درون جامعه‌ی خود نیز بیگانه می‌شود.