Previous Next

تصویب طرح تبادل زندانی با ایران در کمیته روابط خارجی پارلمان بلژیک

قانونگذاران بلژیکی مجوز اولیه طرح تبادل زندانی میان بلژیک و ایران را صادر کردند. کمیته روابط خارجی مجلس عوام بلژیک پس از دو روز بحث و رایزنی با این لایحه موافقت کرد. انتظار می‌رود مجلس عوام نیز با آن موافقت کند.قانون‌گذاران بلژیک با مجوز اولیه لایحه تبادل زندانی با ایران موافقت کردند که می‌تواند منجر به آزادی اسدالله اسدی، دیپلمات ایرانی متهم به برنامه‌ریزی برای بمب‌گذاری در تجمع مجاهدین خلق شود.

به گزارش خبرگزاری رویترز، کمیته روابط خارجی مجلس عوام بلژیک بعد از بیش از شش ساعت بحث و رایزنی در طول دو روز در مورد این لایحه، سرانجام آن را به تصویب رساند.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

این مصوبه هنوز باید در مجلس عوام که ۱۵۰ عضو دارد تصویب شود. به احتمال زیاد مجلس عوام نیز در طول دو هفته آینده با این لایحه موافقت خواهد کرد. پارلمان بلژیک به طور معمول از مصوبات کمیته‌های تخصصی خود پیروی می‌کند، زیرا آنها ترکیبات حزبی مشابهی دارند.

گفته می‌شود معاهده تبادل زندانیان ممکن است آزادی یک امدادگر بلژیکی را که در ماه فوریه در ایران بازداشت شده، تضمین کند. از سوی دیگر می‌تواند به آزادی احمدرضا جلالی، پژوهشگر سوئدی-ایرانی که در بلژیک تدریس می‌کرده و در ایران به اعدام محکوم شده است نیز بینجامد.

جمهوری اسلامی ایران خواهان آزادی اسدالله اسدی است که در بلژیک به جرم اقدام تروریستی به ۲۰ سال زندان محکوم شده است.

اسدالله اسدی در برنامه‌ریزی و تهیه ابزار و لوازم برای بمب‌گذاری در همایش مجاهدین خلق در پاریس در سال ۲۰۱۸ مشارکت داشت و بمبی را در یک جعبه پیتزا به عاملان این بمب‌گذاری تحویل داده بود.

او در آن زمان دبیر سوم سفارت جمهوری اسلامی در اتریش بود اما در آلمان دستگیر و به مقامات بلژیک تحویل داده شد.

اسدی و سه تن دیگر در دادگاه شهر آنتورپ بلژیک به زندان‌های طویل‌المدت محکوم شدند. این اولین محاکمه یک مقام ایرانی به اتهام تروریسم در اروپا پس از انقلاب ۵۷ بدین سو بوده است.

هنوز مشخص نیست چه زمانی ممکن است مبادله زندانیان انجام شود.

چندین قانونگذار پارلمان بلژیک در مخالفت با این طرح ابراز نگرانی کرده و گفته‌اند این قرارداد می‌تواند به “دیپلماسی گروگانگیری” منجر شود و سایر بلژیکی‌ها را در معرض خطر بازداشت قرار دهد.

مخالفت‌های بین‌المللی

بسیاری از کنشگران سیاسی، مدنی و فرهنگی، حقوق‌دانان ایرانی و نهادهای بین‌المللی حقوق بشری مانند عفو بین‌الملل نیز در مورد تصویب این لایحه هشدار داده‌اند.

بیانیه‌ای که با امضای بیش از ۴۳۰ نفر از فعالان اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ایرانی و گروهی از خانواده‌های دادخواه منتشر شده می‌گوید، تصویب چنین لایحه‌ای به حکومت ایران اجازه خواهد داد به اقدامات آدم‌ربایی، گروگان‌گیری و تروریستی خود در اروپا و سایر کشورها ادامه دهد.

به گزارش رویترز، شورای ملی مقاومت ایران در تبعید، که همایش آن در سال ۲۰۱۸ در نزدیکی پاریس هدف توطئه بمب‌گذاری بود، این قرارداد را “شرم آور” خوانده و گفته است، اسدی باید در زندان بماند.

فرزین هاشمی، نایب رئیس کمیته روابط خارجی شورای ملی مقاومت در جریان تظاهرات حدود ۱۰۰ نفر از اعضای شورای ملی مقاومت در نزدیکی پارلمان بلژیک گفته است: «اگر او موفق می‌شد، صدها نفر کشته می‌شدند».

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

هاشمی افزود: «تجربه چهار دهه گذشته نشان داده است که امتیاز دادن به یک رژیم تروریستی تنها باعث جسارت آن می‌شود و جان افراد بی‌گناه بیشتری را به خطر می‌اندازد.»

جمهوری اسلامی ایران اما تمام اتهامات مربوط به تروریسم را رد می‌کند و اتهامات مربوط به طرح بمب‌گذاری پاریس را “ادعای جعلی” مخالفان خود می‌داند. این در حالی است که دادگاه بلژیک اسدالله اسدی و سه همدست دیگر او را با اتکا به شواهد غیرقابل انکار محکوم کرده است.

شوک به فوتبال زنان اسپانیا؛ پارگی رباط زانوی بهترین بازیکن جهان

بسیاری الکسیا پوتلاس را بهترین فوتبالیست حال حاضر جهان در رده زنان می‌دانند اما حالا او به دلیل مصدومیت از ناحیه رباط صلیبی زانو، مسابقات قهرمانی اروپا را از دست داد.نشریات اسپانیایی امروز از مصدومیت الکسیا پوتلاس به عنوان شوک بزرگ به اردوی تیم ملی این کشور یاد کردند. روزنامه مارکا با این تیتر مصدومیت بازیکن تیم ملی اسپانیا را تایید کرد و آن را ناکامی بزرگی برای این تیم دانست: «یک پارچ آب سرد روی تن تیم ملی».

پس از انتشار ویدیویی از این بازیکن با دو عصا در فضای مجازی، گفته شد که او به دلیل مصدومیت در تمرین تیمش راهی بیمارستانی در لندن شده است تا عمق آسیب دیدگی‌اش مشخص شود. اما تنها چند ساعت بعد پارگی رباط صلیبی در زانوی چپ پوتلاس، به عنوان خبری مهم اردوی تیم ملی اسپانیا را تحت تاثیر قرار داد.

مصدومیت پوتلاس یک شوک برای تیم ملی زنان اسپانیا و البته ناامیدی بزرگی برای هواداران این تیم است. پوتلاس ۲۸ ساله اولین زن فوتبالیست اسپانیایی است که نامش در میان ۱۰۰ بازیکن برتر بین‌المللی قرار دارد. او در ماه ژانویه و پس از کسب سه‌گانه مهم لیگ، جام حذفی و لیگ قهرمانان اروپا به همراه بارسلونا، به عنوان بهترین بازیکن زن فوتبال جهان معرفی شد. باشگاه بارسلونا در سال‌های اخیر رشد چشمگیری در فوتبال زنان داشته است و امسال بیش از ۹۰ هزار نفر دو دیدار این تیم مقابل رئال‌مادرید و وولفسبوگ را از نزدیک تماشا کردند که رکورد مهمی به شمار می‌رود و پوتلاس یکی از نفراتی است که در درخشش این تیم نقش بسیار کلیدی داشت.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در فوتبال اسپانیا از او به عنوان «قهرمان» یاد می‌شود. پوتلاس در کنار یوهان کرایف و لیونل مسی سومین بازیکنی است که نشان «سنت جورج کراس» را برای خدمت ویژه‌اش به کاتالونیا دریافت کرده است. او در تیم ملی این کشور نیز نقشی کلیدی داشته و در هیچ یک از ۳۳ بازی بین‌المللی گذشته این تیم غایب نبوده است.

بر اساس تخمین رسانه‌های اسپانیایی این بازیکن دست کم به مدت شش ماه قادر به بازگشت به میادین فوتبال نخواهد بود. نشریه «آس» اسپانیا در گزارشی نوشته است که مشخص نیست چرا پوتلاس باید این قدر بازی کند و به او هیچ فرصتی برای استراحت داده نشده است.

غیبت او در ترکیب تیم ملی اسپانیا در مسابقات قهرمانی زنان اروپا در شرایطی رقم خورده که پیش از این و به لطف درخشش او در این تیم، بسیاری اسپانیا را شانس اصلی قهرمانی در این مسابقات می‌دانستند. اسپانیا روز جمعه در این مسابقات به مصاف فنلاند می‌رود و در مسابقه دوم خود با تیم ملی زنان آلمان مقابله می‌کند. این تیم که در رده هفتم رنکینگ جهانی قرار دارد، پیش از این تنها در سال‌های ۲۰۱۳ و ۲۰۱۷ تنها موفق به صعود تا مرحله یک چهارم نهایی مسابقات قهرمانی اروپا شده بود.

کوه جادوییِ چِسواو میُوش

جوی نیومایر

در حاشیه‌ی پردیس دانشگاه برکلی، آنجا که زمین سفت‌وسخت با آمدوشد اتومبیل‌ها و ترافیک درگیر می‌شود، خیابان اقلیدس (Euclid Avenue) به‌سمت بالا و شمال، به‌سوی تپه‌های آن‌سوتر، کشیده می‌شود. معمولاً من سر چهارراه نخست برای خوردن پیتزا و آبجو در پیتزاخانه‌ی لا وال (La Val’s Pizza) توقف می‌کردم. اما گاه‌وبیگاه، سر راه برای رفتن به منزل یکی از اساتید یا مهمانی یک دانشجوی ارشد، با دوچرخه‌ی فرانسوی‌ام که آن را با خیال باطل قمپزدرکردن خریده بودم، غژغژکنان به بالارفتن ادامه می‌دادم. در طول مارپیچ‌های خیابان اقلیدس، سربالایی تمام می‌شود و چشم‌اندازی کامل از خلیج سان‌فرانسیسکو رخ می‌گشاید. در بالا، در گوشه‌ای که به بلوار گریزلی پیک (Grizzly Peak Boulevard) می‌رسد، یک خانه‌ی سیاه چوبی واقع شده است. برای مدت تقریباً بیست سال چسواو میُوش (Czesław Miłosz)، شاعر لهستانی، اینجا در گمنامی می‌زیست، هر روز راه سرپایینی را به‌سمت دانشگاه پیش می‌گرفت و به دانشجویان موبلندی که درکشان نمی‌کرد، ادبیات اسلاوی می‌آموخت ــ تا آنکه در یکی از روزهای سال ۱۹۸۰ کمیته‌ی نوبل به او زنگ زد و خبر داد که جایزه‌ی نوبل ادبیات به او اعطا می‌شود.

میُوش در سال ۱۹۱۱ در خانواده‌ای از نجبای لهستانی در لیتوانی (در آن هنگام بخشی از امپراتوری روسیه) زاده شد و شخصاً شاهد بسیاری از وقایع اصلی قرن بیستم بود: جنگ جهانی اول، انقلاب روسیه، جنگ جهانی دوم و ظهور جنگ سرد. در لهستانِ اشغال‌شده‌ی نازی‌ها او اشعاری می‌نوشت، از جمله «میدان گل‌ها» (Campo dei Fiori)؛ تأملاتی فراموش‌نشدنی در باب رهگذرانی که مشغول به بازی و عیش‌ونوش‌اند و بی‌اعتنا به شعله‌های آتشی که آن‌سوی دیوارهای گتوی (محله‌ی یهودی‌ها) ورشو زبانه می‌کشید: «همان باد داغ / چین دامن دخترکان را باز می‌کرد / و جمعیت می‌خندیدند / در آن یکشنبه‌ی زیبای ورشو.» اما پس از نقل‌مکان به کالیفرنیا در سال ۱۹۶۰ میُوش تا حد زیادی از تاریخ و سیاست کنار کشید تا به تأمل در باب مسائل درونی‌تر پردازد. او در شعری، برکلی را به صحنه‌ی کوه جادویی، رمان محبوب دوران جوانی‌اش، تشبیه می‌کند. هانس کَستورپ (Hans Castorp)، قهرمان رمان توماس مان، برای بازدید کوتاهی وارد آسایشگاهی در سوئیس می‌شود اما به بهانه‌ی ابتلا به بیماری اجازه می‌یابد که هفت سال در آنجا بماند و از جنگی که به‌زودی در آن پایین به راه می‌افتاد، دور بماند.

میُوش شهرت خود را در بیرون از لهستان با کتاب ذهن دربند (۱۹۵۳) به دست آورد؛ تحقیقی در باب آنکه چگونه روشن‌فکران اروپای شرقی فریب استالین‌گرایی را خوردند. او با توصیف چند شخصیت خاص نشان داد که چگونه ترکیبی از فرصت‌طلبی، فرسودگی و امید باعث شد که نویسندگان لهستانی برای سازش با دیکتاتور طریق تسلیم و تمکین بپیمایند. برخی موفق شدند، مانند «آلفای اخلاق‌گرا» (براساس زندگی یرژی آندرزیِوسکی [Jerzy Andrzejewski])، یک کاتولیک زاهد که به یک مارکسیست نامدار تبدیل شد. برخی دیگر به‌خاطر احساسات مختلطی که داشتند، دچار خفگی شدند، مانند «بتا، عاشق نومید» (براساس زندگی تادئوش بوروفسکی [Tadeusz Borowski])، یکی از بازماندگان آشویتس و نویسنده‌ی داستان‌هایی با نیش و کنایه درباره‌ی زندگی در اردوگاه که مدت کوتاهی در فضای «رئالیستی سوسیالیستی» می‌نوشت و سپس در ۲۸سالگی خود را با گاز خفه کرد.

ذهن دربند به تحقیقی کلاسیک درباره‌ی «تمامیت‌خواهی» تبدیل شد؛ چهارچوبی پایبند به روایت‌های جنگ سرد درباره‌ی غرب متمدن در برابر شرق عقب‌مانده. من نخست در یک سمینار دوره‌ی دکترا در پاییز ۲۰۱۴ آن را خواندم، درحالی‌که چندان حوصله‌ی مطالعه‌ی آثار نویسنده‌ای را که مرتجع به نظر می‌رسید، نداشتم. تخصص من تاریخ شوروی بود و تصور می‌کردم که تاریخچه‌ی فکر دوگانه‌ی (double-think) کمونیستی میُوش ــ که مثال آن «کتمان» است، یعنی پوشیدن نقابی که شک‌وتردیدهای درونی‌اش را مخفی می‌کند ــ این امر را نادیده گرفته که چگونه «جهان آزاد» نیز به دنباله‌روی و هم‌رنگیِ ریاکارانه مشغول است. ما در عصر پسافوکویاما زندگی می‌کردیم؛ هنگامی که از اعتماد به دموکراسی لیبرال کاسته شده بود، درحالی‌که شعارهایش همچنان باقی بود. با گذشتن بخش اعظم دوره‌ی دوم ریاست‌جمهوری اوباما و ناتوانی هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموکرات در مواجهه با نابرابری یا تغییرات اقلیمی، هشدارهای میُوش درباره‌ی ایمان و اعتقاد پرشور، بسیار دور از ذهن به نظر می‌رسید.

آن برکلی‌ای که من می‌شناختم، به همین اندازه از دانشگاهی که شاعر در آنجا کار می‌کرد بسیار دور و پرت از ماجرا بود. در دهه‌های پس از آنکه میُوش رسماً در سال ۱۹۷۸ بازنشسته شد، بودجه‌ی دولتی برای آموزش عمومی در کالیفرنیا تقلیل یافت. تعداد اساتید صاحب کرسی ثابت ماند و رتبه‌ی کارمندانی که حقوق‌های بالا می‌گرفتند ارتقا پیدا کرد، درحالی‌که دانشگاه بودجه‌ی خود را به پروژه‌های بی‌حاصلی مانند احداث یک مرکز جدید ورزش‌های آبی اختصاص داد. در سال ۲۰۱۱ دانشجویان وابسته به جنبش اشغال (یک جنبش اجتماعی اعتراضی بین‌المللی علیه نابرابری اجتماعی و نابرابری اقتصادی که از وال‌استریت شروع شد) تحصنی را برای اعتراض به افزایش شهریه و بیکارکردن ترتیب دادند. اما شرکتی‌سازی (corporatization) برکلی، همچون دانشگاه‌های دیگر در ایالات متحده، تا حد زیادی یک عمل انجام‌شده بود. با پیدایش حباب مسکن در منطقه‌ی خلیج سان‌فرانسیسکو و اختصاص‌دادن مستغلات دامنه‌ی تپه برای دانشگاهیان ارشد و نخبگان جدید فناوری، دانشجویان ارشد قیمت‌های گزافی را برای اجاره‌ی اتاق‌هایی در دامنه‌ی کم‌ارتفاع جنوبی شهر می‌پرداختند که حاکی از آگاهی از این اوضاع‌واحوال بود که ما آماده‌ی ورود به حرفه‌ای شده‌ایم که شدیداً در حال انقباض و کم‌شدن فرصت‌های شغلی در آن است. به یمن بیمه‌ی درمانی عالی‌مان، مقرری ثابت گرچه ناکافی و خوراک رایگان باقی‌مانده از برنامه‌هایی که در پردیس دانشگاه برگزار می‌شد، ما نیز تا اندازه‌ای از امکانات محدود دانشگاه، هرچند برای مدتی کوتاه، بهره‌مند شدیم. درمورد من، حباب مسکن هنگامی که شروع کردم تا با یک دانشجوی دکترا که سرانجام خشن از آب درآمد قرار دوست‌یابی بگذارم ترکید و نهایتاً باعث شد تا به حومه‌ی شهر نقل‌مکان کنم، قضیه‌ی عنوان IX (Title IX) (قانون منع تبعیض جنسی در هر برنامه‌ی آموزشی که از بودجه‌ی فدرال استفاده می‌کند) را تعقیب کنم و به بازنگری در چیزی بپردازم که تصور می‌کردم درباره‌ی آدم‌های دیگر و خودم می‌دانم.

وقتی دانشجویی از او پرسید که ساکرامنتو چه فرقی با اردوگاه کار اجباری دارد، او گفت که سؤال‌کننده «نمی‌تواند میان خراش سر سوزن و شکنجه فرقی ببیند». میُوش به‌نحوی انتقادی درباره‌ی نابرابری نژادگرایانه‌ی این سرزمین می‌نوشت و جنگ ویتنام را به جنایات هیتلر و استالین تشبیه می‌کرد.

پس از اتمام دوره‌ی دکترا، هنگامی که برای همان یک یا دو شغلی در حوزه‌ی کاری من که موردتوجه صدها داوطلب کاملاً شایسته‌ی دیگر هم بود درخواست دادم، مقاله‌ای درباره‌ی خشونت خانگی و روایت به چاپ رساندم. با آمیختن تجربه‌ام با مثال‌هایی از تاریخ شوروی، به کاوش درباره‌ی این موضوع پرداختم که چگونه صاحب قدرتی که سوءاستفاده‌چی است، نظارت و کنترل را از طریق ایدئولوژی اطاعت و انقیاد کامل یا دست‌کم تظاهر به آن (زیرا همان‌طور که میُوش می‌دانست، جداکردن شخص و نقابش می‌تواند دشوار باشد) برقرار می‌کند. گرچه هنگام نوشتن این قطعه به ذهن دربند فکر نمی‌کردم، در بازنگری متوجه شدم که دل‌نگرانی‌های میُوش چقدر با آنِ من مرتبط است.

اخیراً، در جست‌وجوی پاسخ به این پرسش که چرا بسیاری از مردم به نظام‌هایی باور دارند که می‌دانند ویرانگر است ــ و چگونه برخی تصمیم به قطع ارتباط با نظام می‌گیرند ــ به آثار میُوش مراجعه کردم. دریافتم که او هنرمندی نیست که خود را به‌دور از جنجال تصور کند، بلکه متفکری است که دائماً درگیر با تنشی میان تعهد و تسلیم، اطمینان و تردید است. ذهن دربند با اعتماد و اطمینان کسی که ایمان خود را تغییر نداده است سخن نمی‌گوید. میُوش آن را نوشت تا تعلق مدامش را به کمونیسم و به دوستانش که در آغوش آن باقی مانده بودند، زایل کند.

میُوش از روزگار دانشجویی‌اش به ناتوانی‌اش در سرسپردگی، هم افتخار می‌کرد و هم از آن شرمسار بود. در خاطراتش، قلمرو بومی (Rodzinna Europa, Native Realm)، در سال ۱۹۵۹ می‌نویسد که حس دیگری‌بودن به‌مثابه‌ یک لهستانیِ زاده در لیتوانی و «حساسیت غریزی به هرچیزی که طعم “ملی” داشت» او را به جبهه‌ی چپ متمایل کرد. وقتی که او کوه جادویی را می‌خواند، با کستورپ و نیز نفتا (Naphta) هم‌ذات‌پنداری می‌کرد، صدای اهریمنیِ راست‌کیشیِ ایدئولوژیکی (هم یسوعی و هم مارکسیستی) که با ستمبرینی (Settembrini) اومانیست عصر روشنگری مخالفت می‌کند. بااین‌همه، سبک خودخوانده‌ی میُوش به‌عنوان سبکی انقلابی عمر کوتاهی داشت: «من که کاملاً ناتوان از عمل، نامناسب برای سازمان‌دهی یا رهبری کردن یا حتی اطاعت کورکورانه بودم خود را با همکارانم مقایسه کردم: آنان از خواندن آثار لنین نتایجی اخذ می‌کردند؛ آنان دلیر و پاک‌دل بودند.» میُوش که اطمینان داشت جامعه‌ به برابری بیشتری نیاز دارد اما اکراه داشت که از اتحاد شوروی یا زیبایی‌شناسی هنرمندانش حمایت کند، ناراحتی و رنج خود را با اتخاذ موضعی شفاف نسبت به خلوت‌گزینی کستورپ در اقامتگاه برگهوف (خانه‌ی تعطیلات هیتلر) مقایسه می‌کرد: «آیا هانس کستورپ خود را به مریضی نزده بود تا بتواند در داووس (Davos) در کوه جادویی، جایی که از جهان فاصله‌ی زیادی داشته باشد، بماند به این علت که جهان او را به وحشت انداخته بود؟»

پس از جنگ جهانی اول، ویلنیوس (Vilnius) به لهستانِ تازه‌‌استقلال‌یافته ضمیمه شده بود. میُوش به دانشگاه رفت و در یک ایستگاه رادیویی در این شهری که دارای «خیابان‌های باریک سنگ‌فرش و مجالس عیش و عشرت» است، کار کرد. اما در سپتامبر ۱۹۳۹ استالین به ویلنیوس هجوم آورد و آن را به لیتوانی که به حوزه‌ی نفوذ شوروی تحت پیمان با هیتلر تعلق داشت، ضمیمه کرد. سال بعد، هنگامی که تمامی این سرزمین به اتحاد شوروی ملحق شد، میُوش از ویلنیوس به ورشو گریخت. در آنجا، او در زندگی فرهنگیِ فوق‌العاده غنی لهستان اشغال‌شده‌ی نازی‌ها مشارکت ورزید و نمایش‌نامه‌هایی را برای انجمن تئاتر زیرزمینی ترجمه کرد و آثار ادبی غیرقانونی چاپ کرد. بر طبق ایدئولوژی نازی، لهستانی‌ها از نژادی پست بودند و تقدیرشان این بود که اسیر یا اعدام شوند. اما آنان، برخلاف یهودیان این کشور که ۳میلیون نفر از آنان در هولوکاست جان باختند، در معرض انهدام کامل قرار نداشتند. میُوش در اثر خود، «یک مسیحیِ بیچاره به گتو نگاه می‌کند»، احساس خود را به‌عنوان یکی از همدستانِ «یاری‌کنندگان مرگ/ ختنه‌نشدگان» بیان کرد. او برای دوستانی مرثیه سرود که در طول جنگ مردند، از جمله در شورش انتحاری ورشو در تابستان ۱۹۴۴، هنگامی که ارتش سرخ در سویه‌ی دیگر رود ویستولا (Vistula River) ایستاد و به تماشای نیروهای مسلح رایش سوم (Wehrmacht) پرداخت که شهر را با خاک یکسان کردند. میُوش در شعری در سال ۱۹۴۵ کشته‌شدگان جنگ را «تویی که من نتوانستم نجاتت دهم» خطاب کرد.

پس از جنگ، ملت جدید لهستان که در یالتا (Yalta) تأسیس شده بود، تحت سیطره‌ی شوروی افتاد. در آن زمان میُوش اعتقاد داشت که فقط کمونیسم می‌تواند ساختار اجتماعی نیمه‌فئودال کشور را براندازد و این ناحیه را از نو بسازد. اما او که از مشاهده‌ی تبدیل وطنش به یک «قلمرو استالینیستی» دل‌سرد و نومید شده بود، با کارکردن در خارج در مقام یک دیپلمات، به‌عنوان وابسته‌ی فرهنگی سفارت لهستان در ایالات متحده و فرانسه، حد وسط و راه میانه‌ای یافت. با وجود این، فرهنگ وفاداری و سرسپردگی به‌زودی برای او غیرقابل‌تحمل شد و در سال ۱۹۵۳ به فرانسه پناهنده شد. میُوش در آنجا، درحالی‌که با «تأثیرات فرساینده‌ی انزوا» دست‌وپنجه نرم می‌کرد ــ به‌گفته‌ی آندری فراناشک (Andrzej Franaszek)، زندگی‌نامه‌نویس، او مکرراً به خودکشی فکر می‌کرد ــ ذهن دربند را نوشت. او از موفقیت بین‌المللی این کتاب بیمناک بود؛ چه ممکن بود او را، هم از جبهه‌ی چپ و هم اعضای جبهه‌ی راست که هنوز او را نوکر کمونیست تلقی می‌کردند، دور کند. در ۱۹۶۰ او دعوت‌نامه‌ای برای تدریس در برکلی دریافت کرد و برای زندگی جدیدی در کالیفرنیا پاریس را ترک کرد.

سینتیا ال. هاون (Cynthia L. Haven) در کتاب اخیرش، چسواو میُوش: زندگی در کالیفرنیا، اشاره می‌کند که میُوش به‌تدریج با آب‌وهوا و فرهنگ جدید در برکلی همگون شد؛ دگرگونی‌ای که کار او را از حیث گستره‌اش عمومی‌تر ساخت. با وجود این، به نظر من اقامت او در آنجا چیزی متفاوت با رهبانیتی است که توسط جوزف برودسکی (Joseph Brodsky)، دوست او، بسط یافت؛ شخصی که بی‌اعتنایی به امور جهانی را رسالت خود کرد. میُوش هیچ‌گاه میل به فرزند زمانه‌ی خود بودن را رها نکرد ــ نه‌فقط مثل زبیگنیف هربرت (Zbigniew Herbert)، شاعر معاصرش با ذهن کلاسیکی که آثارش را ترجمه می‌کرد، بلکه مثل آدام میتسکیوویچ (Adam Mickiewicz) نیز، نویسنده‌ی رمانتیک و قهرمان ملی‌ای که در قسطنطنیه هنگامی که نیروهای لهستانی را سامان‌دهی می‌کرد تا علیه روسیه در جنگ کریمه مبارزه کنند، جان باخت. موضع او از موضع ضدکمونیسم بسیاری از مخالفان روسیه متمایز بود: از نظر لهستانی‌ها، ستیزه با شوروی کاری رمانتیک و ملی بود و سازگار با مبارزه برای سوسیالیسمی دموکراتیک‌تر. هنگامی که کتاب هاوِن را می‌خواندم، از خود می‌پرسیدم که آیا زمانی که شاعر در برکلی بود به این فکر نرسیده بود که عقب‌نشینی و خلوت‌گزینی راه نیل به هدف نیست، یا دست‌کم تنها راه نیست. همه‌چیز به‌کنار، در پایان کوه جادویی، هانس کستورپ آسایشگاه را برای رفتن به‌سوی سنگر ترک می‌کند.

با فروپاشی شوروی، او دوره‌ای را پیش‌بینی کرد از «سردرگمی و آشفتگی وحشتناک… که مردم مانده‌های سفره‌های غربی را مصرف می‌کنند و از هرچیز آمریکایی تقلید می‌کنند».

تئودور آدورنو در اخلاق صغیر: تصاویری از یک زندگی آسیب‌خورده می‌نویسد: «هر روشن‌فکر مهاجری، بدون استثنا، لت‌وپار شده است.» نظریه‌پرداز مکتب فرانکفورت گلایه می‌کند از اینکه مهاجر از زبان مادری‌اش محروم می‌شود و نیز از «بُعد تاریخی‌ای که دانش و شناخت او از آن تغذیه می‌کند». میُوش، به همین ترتیب، نگران جداشدن از فرهنگ و محیط وطنی‌اش (deracination) است. او در قلمرو بومی می‌نویسد: «نه، من هرگز از کسانی تقلید نخواهم کرد که ردّپاهای خود را پاک می‌کنند، گذشته‌ی خود را انکار می‌کنند و خشکیده و پژمرده‌اند، گرچه با کمک‌گرفتن از بندبازی ذهنی (mental acrobatics) وانمود می‌کنند که سرزنده‌اند.» «مسلم است که ریشه‌های من در بلوک شرق است.» میُوش پس از نقل‌مکان به برکلی به شعرسرودن به زبان لهستانی ادامه داد. اشعار او در سیزده سال نخست زندگی‌اش در ایالات متحده به انگلیسی ترجمه نشد. برخلاف اعضای مکتب فرانکفورت که در مدت تبعید خود در دوران جنگ در لس‌آنجلس در جایی سکنی داشتند که توماس مان «کالیفرنیای آلمانی» می‌نامید، میُوش به جماعت سرگردانی (دیاسپورایی) تعلق نداشت که به‌تنگی در‌هم‌بافته و روابط صمیمی داشته باشند. دوره‌های درسی او درباره‌ی فرهنگ لهستان جذابیت چندانی نداشت، حال‌آنکه کلاس او در باب داستایفسکی جمعیت زیادی را جلب می‌کرد. او تاریخی درباره‌ی ادبیات لهستانی نوشت، محفلی از دانشجویان ستایشگر خود ترتیب داد و زندگی آرامی را در خانه می‌گذراند، در باغچه‌ی منزلش گل پرورش می‌داد و وقتی آهوها گل‌هایش را می‌خوردند، درمانده می‌شد. در «یک کوه جادویی» (۱۹۷۵) جوّ انزوای برکلی باعث شد شاعر به تأمل درباره‌ی ناچیز و بی‌اهمیت‌بودن خودش بپردازد: «پس من قدرت نخواهم داشت، جهان را نجات نخواهم داد؟ / شهرت از کنار من خواهد گذشت، بدون کلاه، بدون تاج؟» او با پذیرفتن جایگاهش به‌عنوان یک خارجی گمنام که شعر به «زبانی که کسی آن را نشنیده است» می‌سراید، به راه‌پیمایی پایان‌ناپذیر زندگی و مرگ ملحق می‌شود که به‌مثابه‌ی مراسم فارغ‌التحصیلی‌ای برگزار می‌شود که در آن اساتید در کنار «نسل‌های مرغ مگس‌خوار» جا می‌گیرند.

گرچه تپه‌های برکلی گوشه‌ی خلوت آرامی باقی ماند، زندگی در آن پایین شلوغ‌تر شد. میُوش که از توالی بودایی‌های طرف‌دار مکتب ذِن، مری پرنکسترها (Merry Pranksters) (گروهی از افراد که حول کن کیسی [Ken Kesey]، نویسنده‌ی آمریکایی، در سال ۱۹۶۴ تشکیل شد و به ترویج داروهای روان‌گردان پرداخت)، و پلنگ‌های سیاه (Black Panthers) (یک سازمان سوسیالیستی آمریکایی که برای حقوق سیاه‌پوستان کار می‌کرد) که در خلیج شرقی سان‌فرانسیسکو پخش شدند، حیرت‌زده بود، نقش پدربزرگ کلّه‌شق را برای افراطی‌های خام‌دست ایفا کرد. او در مجموعه‌مقالات بینش‌هایی برخاسته از خلیج سان‌فرانسیسکو (۱۹۶۹) بیزاری خود را از «جوانانی که در رفاه و آسایش بزرگ شدند و خود را به‌شکل گدایانی با ایده‌های انقلابی درمی‌آورند»، نشان داد. او مثل آدورنو به تمایل ارتکاب به خشونتِ برخی از معترضان مظنون بود و جنبش آزادی بیان برکلی را «امری جزئی و پیش‌پاافتاده» تلقی می‌کرد. وقتی دانشجویی از او پرسید که ساکرامنتو چه فرقی با اردوگاه کار اجباری دارد، او گفت که سؤال‌کننده «نمی‌تواند میان خراش سر سوزن و شکنجه فرقی ببیند». در همان زمان، میُوش به‌نحوی انتقادی درباره‌ی نابرابری نژادگرایانه‌ی این سرزمین می‌نوشت و جنگ ویتنام را به جنایات هیتلر و استالین تشبیه می‌کرد. بار دیگر، او حس می‌کرد که ناظران و رهگذران با بی‌شرمی خود را از این وقایع کنار می‌کشند: «اگر بتوانیم دل‌سوزی کنیم و درعین‌حال ما را توانی نیست، پس در حالتی از خشم ناشی از یأس، روزگار می‌گذرانیم.»

سرانجام میُوش به شهرت رسید و از برج عاج پایین آمد. وقتی جایزه‌ی نوبل در سال ۱۹۸۰ به او اعطا شد، جنبش اتحادیه‌ی صنفی همبستگی در لهستان در اوج خود بود. پیمان همه‌جانبه‌ی همبستگی کارگران و روشن‌فکران هنگامی که با انتصاب پاپ ژان پل دوم که لهستانی بود درآمیخت؛ کسی که وقتی در سال ۱۹۷۹ به زیارت وطنش رفت، غرور ملی را برانگیخت و این، چالشی سهمگین را برای حکومت اتحاد جماهیر شوروی با بزرگ‌ترین اقمارش (وابسته یا تابع) رقم زد. میُوش در سخنرانی‌اش هنگام اعطای جایزه‌ی نوبل در دسامبر ۱۹۸۰ توجه خود را به تنش میان «بودن و عمل یا، در سطحی دیگر، تضاد میان هنر و همبستگی با هم‌نوعان خود» معطوف کرد. گرچه او این ستیزه را «لاینحل» می‌انگاشت، تلاش کرد نظرش را با سخن‌گفتن از رویدادهایی که همچنان در بلوک شرق سرکوب می‌شد، از جمله اعدام ۲۲هزار افسر لهستانی و اسرای جنگی در قتل‌عام کاتین (Katyń) در سال ۱۹۴۰ توسط استالین، با اهداف مشترک وفق دهد. تابستان بعدی، میُوش به لهستان سفر کرد و آنجا با لخ والسا، رهبر جنبش همبستگی (که متوجه شد یک بار به‌علت توزیع ذهن دربند دستگیر شده است)، ملاقات کرد و گل‌هایی در بنای یادبود جنبش همبستگی برای کارگران کشتی‌سازی که هنگام اعتصاب در گدانسک در سال ۱۹۷۰ کشته شدند، قرار داد. در این بنای یادبود این سطور از شعر میُوش، «شمایی که ستم کردید»، درباره‌ی تقدیر دیکتاتورها حک شده است: «ایمن مباش، زیرا شاعری می‌سپارد به یاد.»

آمریکای پس از جنگ می‌خواست نیرویی مرکزگرا بر چپ‌گرایان اروپایی اِعمال کند. میشل دین (Mitchell Dean) و دانیل زامورا (Daniel Zamora) در آخرین انسان ال‌اس‌دی مصرف می‌کند: فوکو و پایان انقلاب می‌گویند که مصرف ال‌اسدی در بیابان‌دره‌ی مرگ (desert acid trips) توسط فیلسوف فرانسوی موجب چرخش نئولیبرالی در فکر او شد. اما میُوش هرگز متمایل به جبهه‌ی راست نشد و حتی از جبهه‌ی چپ به مرکز هم چندان نزدیک نشد. آثار او منتقد اخلاق فردگرایی آمریکایی بود که کارگران را به آنجا می‌رساند که بیکاری را نوعی شکست شخصی بدانند. او در مصاحبه‌ا‌ی در سال ۱۹۹۱ گفت که جبهه‌ی چپ هنوز حامل این پیام حیات‌بخش است که «نباید نسبت به رنج انسانی بی‌اعتنا بود چون رنج‌دیده برای انتقام دست خود را به‌سوی آسمان دراز می‌کند». با فروپاشی شوروی، او دوره‌ای را پیش‌بینی کرد از «سردرگمی و آشفتگی وحشتناک… که مردم مانده‌های سفره‌های غربی را مصرف می‌کنند و از هرچیز آمریکایی تقلید می‌کنند». او آخرین سال‌های حیاتش را در کراکوف (Kraków) به مصاحبه‌ها و نگارش مقالات گذراند و به‌عنوان مرجعی اخلاقی در خدمت آگاهان (intelligentsia) چپ لیبرال لهستان بود. او در سال ۲۰۰۴ در ۹۳سالگی در آنجا درگذشت.

تونی جوت (Tony Judt) در مقاله‌ای برای نیویورک ریویو آف بوکس در سال ۲۰۱۰ ایمان به بازار را شکلی جدید از اسارت ذهنی توصیف کرده است. نئولیبرالیسم گزینه‌های دوزخی خودش، یعنی سازش و مقاومت، را که در زندگی‌های فردی در کار است پدید می‌آورد. هنگامی که در دانشگاه برکلی بودم، دانشجویان دوره‌ی دکترا به اتحادیه‌ای تعلق داشتند که برای ایجاد شرایط کار بهتر مبارزه می‌کرد اما پس از فارغ‌التحصیلی، با نظام بزرگ‌تری مواجه شدیم که آموزش، ما را برای این کار به‌درستی آماده نکرده بود. تعداد کمی از ما در بخت‌آزمایی دانشگاهی برنده شدند و شغل‌هایی به دست آوردند که آنها را در مسیر پیشرفت برای دستیابی به استادیِ تمام و امنیت شغلی قرار می‌داد؛ برخی با قراردادهای کوتاه‌مدت دستیار شدند؛ و اما تعداد زیادی از ما کارهای دولتی یا کارهایی در سازمان‌ها و شرکت‌هایی پیدا کردند که ارزش چندانی برای افرادی با مدارک دکترا قائل نبودند. ما درمورد بی‌رحمی بازار احساس هم‌دردی می‌کردیم اما با تأثیرات فرساینده‌ی آن به‌تنهایی مقابله کردیم.

من کالیفرنیا را ترک کردم و اکنون می‌کوشم با نویسندگی در ورشو گذرانِ زندگی کنم؛ میُوش و من جایمان را با هم عوض کردیم. به‌رغم مخاطرات قطعاً کمترِ بازگشت من به میهن، از خود می‌پرسم که آیا ترک‌کردن نظامی که وعده‌ی ثبات و تعلق (به‌ازای میزان ناشناخته‌ای از سازش) می‌دهد، واقعاً عاقلانه‌ترین حرکت است یا خیر. میُوش در ذهن دربند نوشت که خلاص‌شدن از فشارهای اجتماعی برای ساختن دنیای خود «یک عمل اعتقادی» بدون هیچ تضمینی است. اما طبقه‌ی دانشگاهی‌ای که وضعیت شغل و درآمدش بی‌ثبات است، موقعیت‌ها و امتیازات کمتری عرضه می‌دارد تا بوروکراسی کمونیستی. بنابراین، درواقع، مسیر مرا بیشتر ضرورت تاریخی دیکته کرده است تا انتخاب خودم. صرف‌نظر از اینکه در مقام دانشگاهی استخدام باشم یا نه، همواره ناظری خواهم بود که میان گذشته و حال و مشارکت و عزلت در نوسان است و برای گذشتن از این شکاف بر نوشتن تکیه می‌کنم. زیرا آموخته‌ام که آنچه در داخل پیله‌ی کرم ابریشم پدیدار می‌شود، می‌تواند پیوند ژرف‌تری با جهان آن‌سوی آن برقرار کند.

هنگامی که داشتم این مقاله را به پایان می‌بردم، روسیه تهاجمی پردامنه را به اوکراین آغاز کرد ــ تهدیدی که به‌نحو گسترده‌ای پیش‌بینی شده بود اما کسی آن را چندان جدی نگرفته بود. میُوش در قلمرو بومی به یاد می‌آورد که چگونه در زمان جوانی‌اش، دورنمای جنگ با روسیه «مبهم و بسیار دور» بود: «در آن زمان قابل‌پیش‌بینی نبود که یادبود شهدا که جایش در موزه‌ها بود، به‌زودی در همه‌جا آغاز می‌شود.» او برای فهم لحظات آموختنی به گذشته نگاه نکرد. در رساله‌ای در باب شعر، او روح تاریخ را به‌صورت خدایی تشنه‌ی خون ترسیم می‌کند که زنجیری از سرهای بریده را بر گردن دارد. بااین‌همه، او در نوشته‌هایش جایی برای قابلیت فرد در دفاع از «اهرم عمل آگاهانه» باز می‌گذارد. میُوش به‌خاطر شک‌وتردیدش به امور جمعی و اشتراکی، خودآفرینی را با همبستگی ترکیب کرده است. درحالی‌که تنش میان التزام و عقب‌نشینی چه‌بسا آشتی‌ناپذیر باشد، زندگی و کار او نشان می‌دهد که چگونه این کار می‌تواند سازنده و سودمند باشد. تخیلات او در تمام چشم‌اندازهای متغیر دیالکتیکی باقی ماند، از کوه بالا می‌رفت حتی هنگامی که آن را برای رفتن به جهان زیرین ترک می‌کرد. او در مجموعه‌مقالات اخیرش، سگ کنار جاده (۱۹۹۷)، نوشت: «باورکردن اینکه آدم بزرگی هستید … و کم‌کم به این کشف رسیدن که آدم بزرگی نیستید، برای یک زندگیِ انسانی به‌اندازه‌ی لازم کار دست‌وپا می‌کند.»

 

برگردان: افسانه دادگر


جوی نیومایر روزنامه‌نگار و تاریخ‌دان حوزه‌ی روسیه و اروپای شرقی است. آنچه خواندید، برگردان این نوشته با عنوان اصلیِ زیر است:

Joy Neumeyer, ‘Milosz’s Magic Mountain’, The Baffler, 2 May 2022.

پارلمان اتحادیه اروپا گاز و اتم را به عنوان انرژی‌‌ سبز شناخت

نمایندگان پارلمان اتحادیه اروپا انرژی‌های گازی و اتمی را به عنوان منابع پایدار رده‌‌بندی کردند. کمیسیون اتحادیه اروپا در اوایل ماه فوریه طرح‌هایی برای رده‌بندی این دو نوع انرژی در راستای اهداف اقلیمی ارائه داده بود.پارلمان اتحادیه اروپا روز چهارشنبه ۶ ژوئیه (۱۵ تیر) با اکثریت آرا مسیر سرمایه‌گذاری در گاز طبیعی و نیروی اتمی تحت شرایط معینی را هموار کرد و آن‌ها را به عنوان انرژی‌های پایدار به رسمیت شناخت.

در صورتی که ۳۵۳ نماینده از ۷۰۵ نماینده پارلمان اروپا به این طرح رأی مخالف می‌دادند، مهر سبز بر انرژی‌های اتمی و گاز نمی‌خورد. این طرح اما با ۳۲۸ رأی مخالف، ۲۷۸ رأی موافق و ۳۳ رأی ممتنع به تصویب رسید.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

بدین گونه از سال ۲۰۲۳ بازار مالی می‌تواند با استفاده از این مقررات رتبه‌بندی سرمایه‌گذاری‌های خصوصی را گسترش دهد. “مقررات رتبه‌بندی” اتحادیه اروپا یک سیستم طبقه‌بندی برای هدایت سرمایه‌گذاری‌های خصوصی به سوی فعالیت‌های اقتصادی پایدار، در چارچوب حمایت از مبارزه با تغییرات اقلیمی است.

بیشتر بخوانید: آینده تامین انرژی در اروپا و هزینه واقعی نیروگاه‌های اتمی

جلوی اجرای این پیشنهاد کمیسیون اروپا را تنها زمانی می‌توان گرفت که تا ۱۱ ژوئیه (پنج روز دیگر) دست‌کم ۲۰ کشور عضو این اتحادیه که حداقل ۶۵درصد جمعیت کل اتحادیه اروپا را نمایندگی می‌کنند، با آن مخالفت کنند.

انتظار می‌رود که شورای اتحادیه اروپا نیز به دلیل ذینفع بودن بسیاری کشورها در انرژی اتمی، به راحتی با آن موافقت کند و یک اکثریت مخالف شکل نگیرد.

فرانسه نیروی محرکه طرح پیشنهادی

نیروی محرکه پیشبرد این طرح مناقشه‌برانگیز فرانسه است. انرژی تولیدی این کشور به طور عمده متکی بر نیروگاه‌های هسته‌ای است که گرچه گازهای گلخانه‌ای مضر اقلیمی تولید نمی‌کنند، اما در عوض پس‌مانده‌های رادیواکتیو دارند.

در مورد گاز نیز برخی کشورهای اتحادیه اروپا مانند لهستان آن را در مقایسه با ذغال‌سنگ کمتر خسارت‌بار برای محیط زیست می‌دانند.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

مدافعان محیط زیست پیش از این از نمایندگان پارلمان اروپا خواسته بودند علیه این طرح رأی دهند. آن‌ها می‌گویند تولید انرژی از گاز طبیعی، گازهای گلخانه‌ای تولید می‌کند. در مورد انرژی اتمی نیز در کنار تولید زباله‌های رادیواکتیو، خطر بروز حوادث اتمی نیز وجود دارد.

آخرین وضعیت پرونده دو زندانی فرانسوی در ایران

سخنگوی قوه قضائیه پرونده دو زندان فرانسوی در ایران را “مربوط به تلاش‌ها و خدمات” وزارت اطلاعات دانست. دو زندانی فرانسوی به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد اقدام علیه امنیت ملی کشور” دستگیر شدند.مسعود ستایشی، سخنگوی قوه قضائیه روز چهارشنبه ۱۵ تیر (۶ ژوئیه) در نشست خبری خود با خبرنگاران در خصوص آخرین وضعیت دو زندانی فرانسوی در زندان‌های ایران گفت ضابط خاص به این پرونده ورود کرده و اقداماتی برای کشف جرم صورت گرفته است.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

ستایشی افزود تعقیب بر اساس دستور قضائی انجام شده و رسیدگی در مرحله دادسرا است. به گفته این مقام قوه قضائیه ایران “تحقیقات در مرحله دادسرا واجد محرمانگی است”. او همچنین توضیح داد در ۱۸ اردیبهشت دستور جلب صادر و تفهیم اتهام شدند و این دو نفر تحت قرار بازداشت موقت هستند.

این دو تبعه فرانسه سسیل کوهلر و همسر او ژاک پاری نام دارند و در گزارش رسانه‌های ایران از آنها به عنوان “جاسوسان فرانسوی”یاد می‌شود.

مقامات امنیتی جمهوری اسلامی پیش و پس از بازداشت این دو شهروند فرانسوی، ده‌ها تن از فعالان کارگری و سندیکایی را نیز بازداشت کردند. گفته می‌شود شمار این فعالان مدنی بازداشت‌شده به ۴۰ نفر می‌رسد.

خبرگزاری رویترز قبلا به نقل از یک عضو فدراسیون آموزش و فرهنگ سندیکای کار فرانسه FNEC FP-FO خبر داد که یک زوج فرانسوی زمانی که برای تعطیلات در ایران بوده‌اند، مفقود شده‌اند.

این خبر یک روز پس از آن منتشر شد که وزارت اطلاعات ایران اعلام کرد دو تبعه اروپایی را به اتهام “سازمان‌دهی آشوب و منحرف کردن مطالبات مردم” در ایران دستگیر کرده است.

گفته می‌شود، خانم سیسیل کوهلر، مسئول روابط بین‌الملل فدراسیون ملی کار آموزشی و فرهنگی (FNEC FP-FO) و همسرش آقای کوهلر، عضو همین فدراسیون هستند که نه از طرف فدراسیون بلکه به عنوان توریست به ایران سفر کرده‌اند.

اسماعیل خطیب، وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی اما گفته بود که دو فرانسوی بازداشت شده توریست نیستند و نیروهای امنیتی ایران از قبل به اطلاعاتی پیرامون آنها دست یافته بوده و از لحظه ورود به ایران آنها تحت نظر بودند.

وزارت خارجه فرانسه نیز در یک بیانیه از مقامات جمهوری اسلامی خواست تا فورا دو شهروند این کشور را آزاد کنند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

از دید ناظران سیاسی هم‌زمانی این دستگیری با پایان دادگاه حمید نوری، متهم به مشارکت در اعدام‌ زندانیان سیاسی در دهه ۱۳۶۰ و نیز اعلام حکم قطعی همدستان اسدالله اسدی، دیپلمات جمهوری اسلامی که طراح نقشه بمب‌گذاری در تجمع سازمان مجاهدین خلق در پاریس در سال ۲۰۱۸ بود و به ۲۰ سال زندان محکوم شد، نمی‌تواند اتفاقی باشد.

همچنین قوه قضاییه ایران اعلام کرده که تا پایان اردیبهشت احمدرضا جلالی، شهروند ایرانی‌سوئدی متهم به جاسوسی را اعدام خواهد کرد.

این هم‌زمانی‌ها گمانه استفاده جمهوری اسلامی از سیاست گروگان‌گیری و قصد مبادله زندانیان را تقویت کرده است.

ورزشکاران ایران پشت سد ویزا؛ کاراته‌کارهای ایران حذف شدند

کاراته‌کارهای ایران حضور در مسابقات جهانی امریکا را به دلیل عدم صدور ویزای این کشور از دست دادند. این در حالی است که تیم ملی بسکتبال سه نفره زنان ایران نیز روز گذشته به همین دلیل حضور در مسابقات کاپ آسیا را از دست داد.صدور ویزا برای تیم‌های ایرانی در روزها و هفته‌های اخیر به معضل بزرگی برای ورزشکاران رشته‌های مختلف تبدیل شده است و بسیاری از آنها تنها به واسطه این مسئله، حضور در مسابقات مهم و جهانی را از دست داده‌اند. عدم صدور ویزای امریکا برای ورزشکاران ایرانی از جمله اتفاقاتی بوده که باعث شده بسیاری این موضوع را نشات گرفته از مشکلات سیاسی دو کشور بدانند.

در شرایطی که رقابت‌های World Games در قالب ۳۶ رشته ورزشی در بیرمنگام امریکا از بامداد پنجشنبه ۷ ژوئیه (۱۶ تیر) آغاز می‌شود، کاراته‌کارهای ایران به دلیل صادر نشدن ویزای امریکا برای این تیم، موفق به حضور در این مسابقات نشدند. در نتیجه فدراسیون جهانی کاراته اسامی ملی‌پوشان ایران را از میان نفرات شرکت کننده در این مسابقات که پیش از این موفق به کسب سهمیه حضور در آن شده بودند، حذف کرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

بهمن عسگری (۷۵-)، ذبیح‌الله پورشیب (۸۴-) و سجاد گنج‌زاده (۸۴+) کیلوگرم مردان و سارا بهمنیار در وزن (۵۵-) و حمیده عباسعلی در (۶۸+) کیلوگرم زنان، پنج نماینده ایران برای شرکت در این مسابقات بودند که امریکا از دادن ویزا به آنها خودداری کرد. به جز این نفرات همچنین ویزای سیدحسن طباطبایی و شهرام هروی رئیس و سرمربی تیم ملی کاراته نیز صادر نشد.

روزنامه «شرق» در بخشی از گزارشی که امروز در همین زمینه منتشر کرده، نوشته است: «هفته پیش بود که عنوان شد سفارت امریکا در ارمنستان با مشاهده کارت پایان خدمت سربازی سرمربی تیم کاراته حتی حاضر به بررسی سایر مدارک او نشده و درخواستش را لغو کرده است. ظاهرا سپری‌کردن دوران سربازی او و تعدادی دیگر از ورزشکاران ایران در سپاه باعث شده تا در خلال صدور ویزا تعلل صورت بگیرد. این موضوع به ‌تازگی دردسر زیادی برای ایرانی‌ها به بار آورده و برخلاف شایعاتی که خبر می‌داد آمریکا این بند را برای صدور ویزا حذف کرده، به نظر می‌رسد این موضوع همچنان پابرجاست.»

بیشتر بخوانید: آمریکا: دستورالعمل جدید درباره صدور ویزا شامل سپاه پاسداران نیست

پیش از داستان کاراته، پرسروصداترین اتفاقی که در حوزه صدور ویزا رخ داد مربوط به فدراسیون کشتی بود که آمریکا حاضر نشد ویزای علیرضا دبیر به‌ عنوان رئیس و چند نفر دیگر از اعضای تیم ملی را صادر کند.

سنگاپور و برتیانیا هم ویزا ندادند

امریکا تنها کشوری نیست که در مدت اخیر با عدم صدور ویزا برای ورزشکاران مانع از حضور آنها در مسابقات شده است. روز گذشته تیم ملی بسکتبال سه نفره زنان پس از تاخیر در صدور ویزا حضور در مسابقات کاپ آسیا را از دست داد. این تیم قرار بود روز دوشنبه با پروازی مستقیم راهی سنگاپور شود اما مشکل ویزای شادی عبدالوند، یکی از اعضای تیم ملی سه نفره بسکتبال، باعث شد تا دختران بسکتبالیست ایران شانس حضور در این مسابقات را از دست بدهند. در تیم ملی بسکتبال سه نفره مردان نیز ویزای سینا واحدی صادر نشد و به جای او،‌ متین جلالیان همراه این تیم راهی سنگاپور شد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

مشکل عدم صدور ویزا چندی قبل نیز باعث شد تا مشکات‌الزهرا صفی، دختر تنیس‌باز ایران به دلیل صادر‌نشدن ویزای بریتانیا، حضور در مسابقات ویمبلدون جوانان را از دست بدهد.

سخت‌گیری‌های اخیر و تکرار چندین‌باره این اتفاقات نشان می‌دهد که موضوع عدم صدور ویزا برای ورزشکاران ایرانی در ما‌ه‌های اخیر شتاب بیشتری گرفته و این موضوع به حذف آنها از مسابقات جهانی و آسیایی منجر شده است.

یک نماینده مجلس: ۸۰ درصد ایرانی‌ها مجهز به فیلترشکن

یک نماینده مجلس شورای اسلامی با اشاره به آمار بالای استفاده از فیلترشکن در ایران می‌گوید، تا کی می‌خواهیم با تکنولوژی بجگنیم؟ او معتقد است “طرح صیانت” اگر امروز هم به مجلس بیاید دوباره رد می‌شود.یک نماینده مجلس می‌گوید، ۸۰ در صد از ایرانی‌ها روی گوشی‌های خود فیلترشکن نصب کرده‌اند. نماینده بستان‌آباد (استان آذربایجان شرقی) در گفت‌وگو با ایلنا با انتقاد از “دید منفی و محدودکننده‌ای” که از جمله طرفداران طرح صیانت از فضای مجازی در برخورد با این فضا در ایران دارند، گفت: «امروز به خاطر اینکه فرزندان بخواهند از بسیاری از برنامه‌های عادی هم استفاده کنند مجبورند فیلترشکن/وی پی ان داشته باشند.»

غلامرضا نوری غزلجه این آمار با اروپا مقایسه کرده است که به گفته او “استفاده از فیلترشکن روی گوشی در آنجا تنها ۱۰ درصد است”. این نماینده مجلس معتقد است: «وقتی این امکان روی گوشی فرزند شما نصب است هر لحظه می‌تواند به سایت‌هایی برود که اساسا حتی در کشورهای خارجی هم این سایت‌های غیراخلاقی فیلتر هستند! در واقع ما عملا داریم خودمان فرزندان و جوان‌مان را در معرض همان تهدیدها قرار می‌دهیم.»

به گفته او همین “برداشت‌ها و تلقی‌های غلط” باعث شکست “طرح صیانت” شده است.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

غلامرضا نوری قزلجه این اظهارات را در واکنش به خبر بازگشت مجدد “طرح صیانت” به مجلس عنوان کرده است.

“قانون‌گذاری در حوزه فضای مجازی باید از طریق مجلس انجام شود”

طرح صیانت از حقوق کاربران در فضای مجازی و ساماندهی پیام رسان‌های اجتماعی که تاکنون چندین بار نام آن تغییر کرده یکی از طرح‌های مناقشه‌برانگیز مجلس یازدهم است.

اسفند ماه گذشته هیات رئیسه مجلس شورای اسلامی تصمیم کمیسیون مشترک مجلس در تصویب “طرح صیانت” برای محدودسازی اینترنت را یک روز پس از تصویب، به دلیل آنچه “ایرادات شکلی در چگونگی بررسی طرح” نامیده شد، باطل کرد.

با خروج طرح صیانت از دستور کار مجلس، رئیس مجلس، طرح را به شورای عالی فضای مجازی فرستاد. هفته گذشته خبرهایی منتشر شد در اینباره که محمد باقر قالیباف، از رئیس جمهور که ریاست شورای عالی فضای مجازی را بر عهده دارد، درخواست کرده تا نظرات شورا را درباره “حکمرانی فضای مجازی” به مجلس ارائه دهد.

دویچه وله را در تلگرام دنبال کنید

غلامرضا نوری قزلجه می‌‌گوید، هدف از ارسال این طرح به این شورا “واضح نبوده”. این نماینده مجلس تأکید می‌کند که قانون‌گذاری در حوزه فضای مجازی باید از طریق مجلس انجام شود.

طرحی محکوم به شکست؛ “تعامل به جای تقابل”

این نماینده مجلس پیش‌بینی می‌کند،«امروز اگر با آن دیدگاه‌هایی که طرح صیانت به فضای مجازی داشت، به مجلس بیاید، بازهم رد می‌شود». او دیدگاه موجود در طرح را “محدود، کاستن از دسترسی‌ها، جرم‌انگاری‌ها و تماما دید منفی و محدودکننده‌” توصیف می‌کند.

غلامرضا نوری قزلجه با اشاره به اینکه ” فضای مجازی امروز دیگر بخشی از زندگی حقیقی مردم است” می‌گوید: «ما تا کی می‌خواهیم با تکنولوژی بجگنیم روزگاری با رادیو، تلویزیون و ویدئو و ماهواره جنگیدیم. توانستیم جلوگیری کنیم؟ با تقابل همیشه شکست خوردیم اما هربار تعامل کردیم موفق شدیم.»

رشد صعودی استفاده از وی پی ان در جهان و بازار پرسود فیلترشکن در ایران

در ایران حکومت با هزینه بسیار سایت‌ها و شبکه‌های اجتماعی را فیلتر می‌کند و بسیاری از شهروندان هم برای دور زدن فیلترینگ که برای آنها به روالی عادی تبدیل شده با صرف زمان و هزینه اقدام به نصب فیلترشکن می‌کنند.

فروش فیلترشکن به بازاری پرسود در ایران تبدیل شده است. در سال‌های گذشته یکی از اعضای انجمن صنفی کسب‌وکارهای اینترنتی، گردش مالی فروش وی‌ پی‌ ان در ایران را ماهانه ۵۰ میلیارد تومان و سالانه ۶۰۰ میلیارد تومان تخمین زده بود.

آمارهای منتشر شده در وب‌سایت‌هایی که استفاده از وی پی ان را در کشورهای مختلف رصد می‌کنند، گرایشی صعودی را در سراسر جهان نشان می‌دهد.

بیشترین استفاده از وی پی ان در سال گذشته مربوط به اندونزی است.

ادامه بحران سیاسی و استعفاهای جدید در کابینه بوریس جانسون

بحران سیاسی در میان اعضای دولت بریتانیا پایانی ندارد. برخی اعضای کابینه بوریس جانسون در اعتراض به رویکرد سیاسی او استعفا کردند. اپوزیسیون خواستار انتخابات جدید شد. جانسون برای ادامه حیات سیاسی خود مبارزه می‌کند.عصر روز سه‌شنبه ۵ ژوئیه پس از کناره‌گیری ریشی سوناک، وزیر دارایی و ساجد جاوید، وزیر بهداشت کابینه جانسون دوباره با استعفای برخی اعضای خود مواجه شده است. این موضوع می‌تواند سرنوشت سیاسی بوریس جانسون را به شدت تحت‌الشعاع قرار دهد.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

جانسون به دلیل جنجال‌ها و رسوایی‌های متعددی اکنون تحت فشار است. او اخیرا در مورد آزار جنسی توسط یکی از اعضای اصلی گروه محافظه‌کار دولت خود نیز مورد انتقاد قرار گرفته است.

کریس پینچر، از نمایندگان ارشد حزب محافظه‌کار در پارلمان بریتانیا، به آزار جنسی متهم شده بود و جانسون با اینکه از اتهامات پینچر خبر داشته مقام او را ارتقا داده است. جانسون در ابتدا گفته بود که او از چنین اتهاماتی بی‌اطلاع است اما بعدا اعلام کرد که در این بین اطلاعات را از دست داده و از تصمیم پرسنلی خود پشیمان است.

کر استارمر، رهبر اپوزیسیون از حزب کارگر از “فروپاشی دولت” صحبت کرده و خواستار برگزاری انتخابات جدید در بریتانیا شد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

نخست‌وزیر بریتانیا روز چهارشنبه ۶ ژوئیه از سوی یک کمیته‌ای در مجلس عوام نیز مورد پرسش قرار می‌گیرد.

سیاست‌ مهاجرتی آلمان: قانون برخورداری از حق اقامت برای آنها که “تحمل” می‌شوند

بیش از ۱۳۶ هزار مهاجر در آلمان، نوع اقامت ”دولدونگ” دارند. قرار است این وضعیت تغییر کند تا این گروه از مهاجران بتوانند از اقامت مطمئن‌تری برخوردار شوند. این موضوع با حمایت شماری از حامیان حقوق پناهجویان همراه شده است.موضوع پیش‌نویس قانون پیشنهادی از سوی وزارت کشور آلمان که قرار است امروز چهارشنبه (۶ ژوئیه / ۱۵ تیر) به تصویب دولت این کشور برسد، درباره وضعیت اقامت آن گروه از مهاجران در آلمان است که همگرایی بالایی با جامعه نشان داده‌اند اما با این وجود، نوع اقامت آنها همچنان “تحمل” (دولدونگ) است.

این پیش‌نویس می‌گوید که این گروه از مهاجران باید بتوانند وضعیت اقامتی خود را به شکل آسان‌تری تغییر دهند و از “حق اقامت” (بِلایبِه رِشْتْ) برخوردار شوند.

پناهجویانی که نوع اقامت آنها در آلمان، “تحمل” (دولدونگ) است از وضعیت نامطمئنی برخوردار هستند. به بیانی دیگر، این گروه از پناهجویان در آلمان “تحمل” می‌شوند و اخراج آنها از این کشور، برای مدت زمان نامشخصی به تعویق افتاده است.

شرایط تغییر وضعیت اقامتی “تحمل”

قانون جدید شامل حال کسانی می‌شود که دست‌کم پنج سال از زندگی آنها در آلمان می‌گذرد. به این افراد به طور آزمایشی حق اقامت یکساله داده می‌شود تا بتوانند در این مدت ثابت کنند که از شرایط لازم برای دریافت حق اقامت بلندمدت در آلمان برخوردار هستند.

طبق این لایحه، این دسته از مهاجران همچنین باید بتوانند ثابت کنند که توانایی تأمین هزینه‌های زندگی خود را دارند و به اندازه کافی به زبان آلمانی مسلط هستند. ارائه مدارک هویتی قابل قبول نیز از دیگر موارد ضروری است که این گروه از مهاجران باید در طول حق اقامت یک ساله خود، به نهادهای مسئول در آلمان ارائه کنند.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

تخمین زده می‌شود که بیش از ۱۰۰ هزار نفر از مهاجران در آلمان مشمول این مقررات باشند. تا پایان سال گذشته شمار مهاجرانی که بیش از ۵ سال از زندگی آنها در آلمان می‌گذرد و وضعیت اقامتی “تحمل” (دولدونگ) دارند، بیش از ۱۳۶ هزار نفر برآورد شده است.

در پیش‌نویس این قانون که در اختیار خبرگزاری فرانسه قرار گرفته، آمده است که مجرمان و افراد خطرناک از امکان برخورداری از این فرصت یکساله محروم هستند.

نیروهای متخصص مهاجر به آلمان؛ پیوستن به خانواده‌ها، به رسمیت شناختن مدارک

دیگر مقررات این پیش‌نویس مربوط به مهاجرت نیروی متخصص به آلمان است. برای نمونه، در این بخش لغو محدودیت‌ زمانی برای برخی از مقررات و تسهیل شرایط پیوستن خانواده‌های نیروهای متخصص مهاجر از کشورهای ثالث در نظر گرفته شده است. منظور از کشورهای ثالث، کشورهای خارج از اتحادیه اروپا، منطقه اقتصادی اروپا و سوییس است.

بخش دیگری از این پیش‌نویس به دسترسی آسان‌تر پناهجویان به دوره‌های همگرایی با جامعه آلمان و زبان آلمانی مربوط به شغل اختصاص دارد. همچنین قرار است تا برای آن گروه از پناهجویانی که دوره‌های پزشکی را گذرانده‌اند ولی صلاحیت حرفه‌ای آنها در آلمان هنوز مورد تایید قرار نگرفته، تسهیلاتی در نظر گرفته شود.

دویچه وله را در تلگرام دنبال کنید

پیشنهاد مقررات عملی و مؤثرتر برای اخراج و استرداد پناهجویان مجرم نیز از دیگر موضوعاتی است که در این پیش‌نویس به آن پرداخته شده است.

اعتراض چند سازمان امدادی در حوزه پناهجویی

چندین سازمان فعال در حوزه پناهجویان در آلمان، هدف از ارائه این پیش‌نویس را ”ارائه فرصت به افرادی که تاکنون وضعیت اقامتی مطمئنی نداشته‌اند” دانسته و از این رو، آن را اقدامی “درست و مناسب” خوانده‌اند. آنها اما مقررات پیشنهادی را ناکافی می‌دانند. برای نمونه این سازمان‌ها می‌گویند که بخش بزرگی از مهاجران همچون کودکان زیر سن قانونی، مشمول تغییرات و تسهیلات در نظر گرفته شده، نمی‌شوند.

روسیه ترانزیت نفت از قزاقستان به اروپا را متوقف کرد

قزاقستان نفت خود را از طریق پایانه نفتی شهر نوروسیسک در جنوب روسیه به غرب صادر می‌کرد اما حالا روسیه مانع از ادامه صادرات نفت این کشور به اروپا شده است. قزاقستان نگران است که این کشور با شرایطی همچون اوکراین مواجه شود.قزاقستان دارای ذخایر عظیم نفتی است اما به اقیانوس‌های جهان دسترسی ندارد و قسمت اعظم نفت خود را از طریق روسیه به غرب می‌فروشد.

حال، دادگاهی در جنوب روسیه با صدور حکمی، فعالیت پایانه نفتی نوروسیسک را به مدت ۳۰ روز متوقف کرد و به این ترتیب، صادرات نفت قزاقستان به غرب از طریق این پایانه نفتی متوقف شد.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

خبرگزاری اینترفاکس گزارش داده که متوقف شدن صادرات نفت قزاقستان با آسیب‌های احتمالی زیست‌محیطی ارتباط دارد.

سالانه حدود ۸۰ درصد از صادرات نفت قزاقستان یعنی حدود ۶۷ میلیون تن نفت از طریق پایانه نفتی نوروسیسک در روسیه به غرب منتقل می‌شود.

“کنسرسیوم خط لوله کاسپین” (CPC) که مسئولیت انتقال نفت قزاقستان را برعهده دارد در بیانیه‌ای اعلام کرده که مجبور به اجرای این حکم دادگاه است اما در عین حال افزوده که نسبت به این حکم اعتراض خواهد کرد.

حکم این دادگاه در روسیه همچنین اسناد مربوط به رفع مشکل نشت نفت، را ”ناقص” توصیف کرده است. مقامات روسیه قبلا گفته بودند که به کنسرسیوم خط لوله کاسپین مهلت داده‌اند که نواقص را تا ۳۰ نوامبر سال جاری (۹ آذر) رفع کنند، اما در جلسه دادگاه که در روز سه‌شنبه ۵ ژوئیه (۱۴ تیر) برگزار شد مقامات روسی خواستار بسته شدن پایانه نفتی نوروسیسک شدند و دادگاه نیز این درخواست را پذیرفت.

دلیل واقعی متوقف شدن صادرات نفت قزاقستان

قاسم جومارت توکایف، رئیس جمهور قزاقستان اخیراً به اتحادیه اروپا پیشنهاد داد که این کشور، نفت و گاز بیشتری را به اروپا تحویل دهد تا امنیت انرژی این قاره را با وجود جنگ در اوکراین و تحریم‌های مرتبط با آن علیه روسیه تضمین کند.

توقایف به دلیل موضع‌گیری صریح خود علیه روسیه در جنگ اوکراین به شدت از سوی ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه تحت فشار قرار گرفته است.

قزاقستان، استقلال جمهوری‌های جدایی‌طلب تحت حمایت مسکو در شرق اوکراین را به رسمیت نشناخته است.

در همین خصوص، معاون ریاست جمهوری قزاقستان اعلام کرده که این کشور نمی‌خواهد به عنوان مسیر دور زدن تحریم‌های روسیه مورد سوء‌استفاده قرار گیرد. او تاکید کرد که قزاقستان به موضع‌گیری درباره “جنگ در اوکراین” و گسترش روابط با اتحادیه اروپا نیز ادامه خواهد داد.

قزاقستان نگران تکرار سناریوی اوکراین

قزاقستان، چهار استان روس‌‌نشین دارد و از سال‌ها پیش نگران دخالت روسیه در امور داخلی خود است. روس‌ها عمدتا در استا‌ن‌های شمالی قزاقستان در شهرهای پاولودارسک، سمی‌پالاتینسک، اوست کامانوگورسک و پتروپاولسک زندگی می‌کنند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

پس از استقلال قزاقستان، ناسیونالیت‌های ملی‌‌گرای روس و برخی از نمایندگان پارلمان روسیه خواستار الحاق استان‌های شمالی روس‌نشین قزاقستان به روسیه شدند.

قزاقستان برای مقابله با این جریان، پایتخت خود را از آلماتی به شهر نورسلطان (آستانه قدیم) انتقال داد و همچنین زبان قزاقی را تنها زبان رسمی و دولتی این کشور اعلام کرد.