Previous Next

مریم کریم بیگی؛ نهمین روز اعتصاب غذا در زندان

مریم کریم بیگی، از فعالان حقوق بشر در زندان وارد نهمین روز اعتصاب غذا شد. به گفته خانواده کریم بیگی، او در انفرادی به‌سر می‌برد. علاوه بر مریم کریم‌بیگی چندین زندانی سیاسی دیگر نیز در اعتصاب غذا به سر می‌برند.روز سه‌شنبه، ۳۱ خرداد (۲۱ ژوئن) محمد کریم بیگی، پدر مریم در توئیتر خبر داد که هشت روز است دخترش در انفرادی و اعتصاب غذا به‌سر می‌برد.

این زندانی سیاسی روز چهارشنبه هم اعتصاب غذای خود را نشکسته است.

شهناز اکملی، مادر مریم هم در توئیتر نوشت: «هشت روز است که صدای خنده دخترم مریم در خانه نپیچیده، ولی صدایش که می‌گفت “از امروز به‌جز آب چیزی نمی‌خورم ” لحظه‌ای از ذهنم نمی‌رود. هرکسی مریم را بشناسد می‌داند که از تصمیم‌اش بر نمی‌گردد».

روز سه‌‌شنبه سازمان فرانت لاین دیفندرز هم ضمن اعلام خبر اعتصاب غذای این زندانی سیاسی، خواهان آزادی او شد.

در گزارشی که این سازمان حقوق بشری در باره مریم کریم بیگی در وبسایت خود منتشر کرده آمده است: «از سال ۲۰۰۹ به طور مسالمت‌آمیز خواهان اجرای عدالت در رابطه با کشتار شرکت‌کنندگان در حرکت‌های اعتراضی مسالمت‌آمیز در ایران بوده است. او خواهر مصطفی کریم‌بیگی، معترض ۲۶ساله‌ای است که در سال ۱۳۸۸ در جریان اعتراضات گسترده علیه نتایج انتخابات ریاست ‌جمهوری ایران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی ایران کشته شد. مریم کریم بیگی برای احقاق حقوق زندانیان سیاسی، علیه سلول انفرادی و سایر رفتارهای توهین‌آمیز و شرایط ناامن زندانیان در ایران فعالیت کرده است.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

شهناز اکملی و مریم کریم بیگی به دلیل فعالیت‌های مدنی‌شان بارها از سوی نهادهای امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی مورد آزار و تهدید قرار گرفته‌اند و برای آنها پرونده‌های امینتی گشوده شده است.

علاوه بر مریم کریم‌بیگی چندین زندانی سیاسی دیگر نیز در اعتصاب غذا به سر می‌برند. خبرگزاری هرانا از اعتصاب غذای محمدعلی زحمتکش فعال صنفی معلمان خبر داده است. همچنین گفته شده زرتشت احمدی راغب دیگر فعال مدنی زندانی در اعتراض به بازداشت غیرعادلانه مریم کریم‌بیگی دست به اعتصاب غذا زده است.

وزیر دارایی آلمان:‌ شاید تا پنج سال دچار بحران اقتصادی باشیم

کریستیان لیندنر ضمن هشدار نسبت به خطر یک بحران اقتصادی جدی خواستار استفاده بیشتر از نیروگاه‌های هسته‌ای شد. دو حزب دیگر ائتلاف دولتی با چنین اقدامی مخالفند. شامگاه سه شنبه ۲۱ ژوئن (۳۱ خرداد) کریستیان لیندنر، وزیر دارایی آلمان در گفت‌وگو با بخش خبر شبکه دو تلویزیون آلمان (ZDF) هشدار داد: «ممکن است ظرف چند هفته یا چند ماه آینده وضعیت بسیار نگران‌کننده‌ای داشته باشیم».

لیندنر ضمن بیان این که جامعه آلمان می‌تواند تا پنچ سال در زمینه‌های گوناگون دچار کمبود باشد تاکید کرد:‌ «خطر یک بحران اقتصادی بسیار جدی به دلیل افزایش قیمت انرژی، مشکلات زنجیره تامین و همچنین تورم وجود دارد. هدف اصلی کنونی ما باید جلوگیری از افزایش تورم باشد.»

به گفته لیندنر، بسیاری از شهروندان آلمان نگرانند که در آینده نزدیک نتوانند هزینه زندگی خود را تامین کنند.

روسیه در روزهای اخیر صادرات گاز خود به آلمان را کاهش داده است. به گفته آژانس شبکه فدرال، اوضاع عرضه انرژی متشنج است و قیمت‌ها همواره افزایش می‌یابند.

گرانی روز‌افزون

حدود چهار ماه پس از شروع تهاجم روسیه به اوکراین، علاوه بر مواد سوختی، مواد غذایی نیز به میزان قابل توجهی گران شده‌اند.

فدراسیون اتحادیه‌های کارگری آلمان از دولت خواسته است، در زمینه کاهش مالیات برای افراد کم‌درآمد اقدام کند. یاسمین فهیمی، رئیس این فدراسیون در گفت‌وگو با گروه رسانه‌ای فونکه خواستار تعیین سقف قیمت برای افرادی که در حد عادی برق و گاز مصرف می‌کنند شده است.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

هوبرتوس هایل، وزیر امور اجتماعی آلمان نیز هشدار داد که دولت نمی‌تواند زیان‌های ناشی از بحران را برای همه قشرها جبران کند. این سیاستمدار عضو حزب سوسیال دموکرات به روزنامه اشترن گفت، دولت نمی‌تواند برای “تسکین افرادی که درآمد بسیار بالایی دارند” اقدام کند بلکه در وهله نخست باید به فکر کمک‌های هدفمند برای شهروندانی باشد که درآمدشان پایین است.

او تصریح کرد، دولت باید هرچه زودتر پیامدهای ویرانگر افزایش قیمت را به طور اخص برای افرادی که “هستی آنها در خطر است” محدود کند.

آندریاس یونگ، نایب‌رئیس حزب دموکرات مسیحی آلمان از دولت فدرال خواست، هزینه‌های خود را کاهش دهد. او در این راستا به “صرفه‌جویی جدی” در سرمایش، گرمایش و مصرف برق ساختمان‌های دولتی اشاره کرد و گفت، برنامه کاهش هزینه انرژی باید حتی دفتر صدراعظم و تالارها در گوشه و کنار شهر را هم دربر بگیرد.

استفاده بیشتر از نیروگاه‌های هسته‌ای

وزیر دارایی فدرال در بخش خبر شبکه دو تلویزیون آلمان گفت، دولت فدرال باید برای حل این مشکلات از همه گزینه‌ها استفاده بهینه کند. لیندنر در این راستا به افزایش زمان بهره‌برداری از سه نیروگاه هسته‌ای در آلمان که قرار است فعالیت آنها در آخر سال جاری به پایان برسد اشاره کرد.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

رهبر حزب دموکرات‌های آزاد گفت: «در هر صورت من راضی نیستم که استخراج زغال‌سنگ را که مخرب آب و هوا است گسترش دهیم، اما حتی احتمال استفاده بیشتر از انرژی هسته‌ای را در نظر نگیریم».

دو حزب دیگر ائتلاف دولتی، سوسیال دمکرات و سبزها، دلیلی برای کنارگذاشتن برنامه حذف تدریجی نیروگاه‌های هسته‌ای آلمان نمی‌بینند.

لُژنشینِ ضیافت دوزخ؛ مروری بر زندگی و افکار ایوان کلیما

هرمز دیّار

سال‌ها قبل در طلب یک جرعه کتابِ خوب پا به کتاب‌فروشی گذاشتم. ردیف‌های کتاب‌فروشی را گز کردم و از برابر قفسه‌های پروپیمان گذشتم تا سرانجام کتابی نسبتاً کم‌برگ نظرم را جلب کرد. روی جلد کتاب، عکس برجِ ‌ساعتِ نجومی پراگ دیده می‌شد و در پس‌زمینه‌ی کهرباییِ طرح جلد، غروب یا شاید طلوع آفتاب؛ گرم ولی غم‌آلود. ورقی زدم. بریده‌هایی از آن را خواندم. به دلم نشست. نویسنده را نمی‌شناختم اما از عنوان کتاب معلوم بود که نویسنده باید از دیار چک باشد. من هم، مثل خیلی‌های دیگر که برای اولینبار با روح پراگ آشنا شدند، کلیما را نمی‌شناختم. اما هم‌وطنان او مثل چاپِک، کافکا، کوندرا، هرابال، هاول و… بیش از آن دلبری کرده بودند که بتوانم در خرید این کتاب درنگ کنم.

در واقع، نام ایوان کلیما ابتدا در دهه‌ی ۱۳۷۰ در نشریات فارسی خودنمایی کرده بود. در آذر ۱۳۷۰ خسرو ناقد در ماهنامه‌ی کِلک، ضمن گزارشی از نمایشگاه کتاب فرانکفورت، از رمان عشق و زباله نام برد.[1] در بهمن همان سال، ماهنامه‌ی گزارشگر شرح بسیار کوتاهی از زندگی کلیما و معرفی مختصری از رمان قاضی در محکمه ارائه داد.[2] در مرداد ۱۳۷۱ نویسنده‌ی ماهنامه‌ی کِلک ضمن گزارشی از سمینار کافکا‌شناسی از کلیما نام برد.[3] در مهر ۱۳۷۲ خبر انتشار مشاغل طلایی من کلیما توسط نشر پنگوئن منتشر شد.[4] در آذر ۱۳۸۳ نام او در میان گزارش برندگان جایزه‌ی ادبی برتر جمهوری چک به چشم آمد.[5] و در بهار ۱۳۸۶ فروغ پوریاوری در ضمن ترجمه‌ی مجموعه گفت‌وگوهایی با نویسندگان چک، با عنوان سیاست فرهنگ، گفت‌وگویی با ایوان کلیما را نیز به فارسی برگرداند.[6]

سرانجام در سال ۱۳۸۷ دو ترجمه‌‌ی فارسی از روح پراگ به بازار آمد و نام ایوان کلیما را بر سر زبان‌ها انداخت. فروغ پوریاوری و خشایار دیهیمی، تقریباً به‌طور همزمان، کتاب را به فارسی برگرداندند؛ با ذکر این نکته که دیهیمی، پیشتر تعدادی از مقالات کتاب را در هفته‌نامه‌ی شهروند امروز به چاپ رسانده بود. شهروند امروز همان سال توقیف شد و نشر نی هر بیست مقاله‌ی کلیما را در قالب کتاب روح پراگ منتشر کرد.

ازآنپس کتاب‌های کلیما یکی پس از دیگری به فارسی ترجمه شد و امروزه چهره‌ی دوست‌داشتنیِ ایوان کلیما، با آن موهای بیتلی‌اش، بر روی جلد ترجمه‌های فارسیِ آثارش مخاطب را به مطالعه‌ی کتاب‌هایش فرامی‌خوانَد.

کلیما نوشتن را از همان کودکی و در دل یکی از اردوگاه‌های نازی آغاز کرد. او در سال ۱۹۳۱ در پراگ زاده شد و تا هفتسالگی، یعنی زمان تصرف پراگ بهدست نازی‌ها، زندگی نسبتاً آرامی داشت. والدینش تباری یهودی داشتند اما خودْ پایبند دین نبودند. حتی در کارنامه‌ی ایوان قید شده بود: «فاقد گرایش دینی.»[7] اما نازی‌ها که آمار هفت پشتِ طرف را درمی‌آوردند، این حرف‌ها حالی‌شان نمی‌شد و آنها را در زمره‌ی یهودیان پراگ به حساب آوردند. ابتدا آلمانی‌ها پدرش را که مهندسی خبره و کاربلد بود، برای ساخت تأسیسات اردوگاه به تِرِزین اعزام کردند. آنها در غیبت پدر روزگار سختی داشتند. به فرمان نازی‌ها هر روز دایره‌ی زندگی بر آنها تنگ‌تر می‌شد. ایوان کوچک حق نداشت که به مدرسه، سینما یا پارک برود و در خانه و محله‌ی خودشان محصور بود. افزون بر این، طبق فرمان نازی‌ها ناچار بود که ستاره‌ای زردرنگ بر لباس‌هایش بیاویزد و از این بابت احساس شرمساری می‌کرد چون می‌دانست این نشانه او را از دیگران جدا می‌سازد.[8] سپس روزی نام او و مادرش را خواندند و آنها بهاتفاق برادر کوچک‌ترش روانه‌ی اردوگاه ترزین شدند. در دنیای نازی، اردوگاه ترزین جای عجیبی بود؛ ویترینی برای فریب‌دادن صلیب سرخ و متقاعدساختن جهانیان به اینکه نازی‌ها یهودیان را صرفاً در گتوهایی آبرومندتر نگه می‌دارند. اما در واقعیت، توده‌هایی از یهودیان موقتاً در ترزین اسکان داده می‌شدند تا از آنجا به آشویتس یا تربلینکا اعزام شوند. بااینحال، همیشه شماری از اسرا را محض فریبکاری در ترزین نگه می‌داشتند. کلیما در ده‌سالگی به ترزین پا گذاشت و حدوداً چهارده‌ساله بود که از آنجا خارج شد. در این دوره‌ی سه سال و نیمه کلیما از بسیاری از مواهب دوران کودکی محروم بود. در عوض، رویدادهایی که او در این دوره از سر گذراند کودکی‌اش را سرشار از تجاربی تلخ اما کمیاب ساخت. سال‌ها بعد، در دوران بزرگسالی این تجربه‌های سنگین به کارش آمد. او همیشه می‌گفت کسی که از این مهلکه جان به در برده از پس تندبادهای زندگی برمی‌آید. مثلاً وقتی ممنوع‌القلم شد ناچار گشت که مدتی بهعنوان خدمه در بیمارستان مشغول به کار شود. و از جمله وظایفش سوزاندن زباله‌ها و حمل نعش درگذشتگان بود. در مقابل تعجب همکارانش که چطور نویسنده‌ای بی‌تجربه می‌تواند بی‌استرس از پس این کارها بربیاید، می‌گفت: در اردوگاه ترزین مرتب گاری‌های مردگانِ رویهمانباشته‌ای را می‌دید که با جمجمه‌هایی تکیده، چشم به آسمان دوخته بودند. برای آن پسربچه‌ی دهدوازده‌ساله حتی لمس مردگان نیز تجربه‌ای عادی به شمار می‌رفت.[9]

با آنکه اسارت در اردوگاه او را از همگنانش چند سال تحصیلی عقب انداخت و به همین سبب نویسندگی حرفه‌ای را نیز با تأخیر آغاز کرد، اما به قول خودش: «در مقایسه با انبوه تأثرات، اطلاعات و تجارب فرهنگی (و شبه‌فرهنگی) که امروزه بر سر جوانان آوار شده است، من واقعاً از آن اندک چیزی که در برابرم بود حداکثر استفاده را برده بودم.»[10]

و در همان اردوگاه ترزین بود که یکباره پی برد که نوشتن چه قدرتی به او می‌دهد: «نوشتن به آدم این قدرت را می‌دهد که وارد زمان‌هایی شوی که در زندگی واقعی دور از دسترس هستند، حتی ورود به ممنوع‌ترین مکان‌ها. فراتر از این، نوشتن این قدرت را به آدم می‌دهد که هرکسی را به مهمانی خود دعوت کنی.»[11]

البته اردوگاه تجربه‌های نامتعارفی نیز داشت:

دزدکی وارد انبار می‌شدیم. شگفتا که نه آن موقع و نه هیچ موقع دیگری به ذهنم نرسید که رفتارمان زشت است یا اینکه قانون را نقض می‌کنیم. در میانه‌ی این بی‌قانونیِ عالمگیر خطاهای کوچکی از این قبیل بسیار بی‌اهمیت‌اند.[12]

و به قول خودش «وقتی قانون افسار پاره‌ می‌کند همه‌ی ما به افرادی بزهکار مبدل می‌شویم».

اما شاید تلخ‌ترین تجربه‌اش در ترزین این بود که هر از چندی افسران نازی یکی از دوستانش را صدا می‌زدند و سوار اتوبوس می‌کردند. آن کودکان معصوم روانه‌ی لهستان می‌شدند و هرگز از آنها خبری بازنمی‌آمد. آنها سر از اتاق‌های گاز درمی‌آوردند.

او می‌گوید: «درس روزانه‌ی من در اردوگاه این بود: زندگی رشته‌ای است که هر آن ممکن است گسسته شود.»

 هرابال، نویسنده‌ای که کلیما نثرش را بر تمام نویسندگان چک ترجیح می‌دهد، آثارش را به‌شکل قانونی چاپ می‌کرد ــ او تا حدی با دولت مصالحه کرده بود ــ اما قسمت‌های سانسورشده‌ی کتاب‌هایش را می‌داد تا در ضمن نسخه‌های سامیزدات تکثیر کنند!

مسلماً هیچ کودکی دوست نداشت که بهجای ایوان کلیما و دوستانش باشد و در این زندگی دوزخی، در این ضیافت مرگبار، شرکت کند؛ ضیافتی که جملگی مهمانانش ناخوانده، یا بهتر بگویم ناخواسته، بودند. بااینحال، کلیما در این ضیافت دوزخی و در میان این تیره‌روزان، یکی از مهمانان لژنشین بود. درحالیکه ۹۰درصد از کودکان ساکن ترزین عاقبت به کام مرگ فرورفتند، او جزو آن ۱۰درصدی بود که زنده ماند. شاید تخصص پدرش باعث شد که نازی‌ها در کشتن آنها درنگ کنند. به هر تقدیر، بازی روزگار طوری بود که اجل نازی‌ها زودتر از اجل خانواده‌ی کلیما فرارسید.

اردوگاه به تصرف ارتش سرخ درآمد و کلیما و خانواده‌اش به پراگ بازگشتند. او به خانه بازگشت اما جنگ و اثراتش را مانند یک چمدان با خود حمل می‌کرد.[13] از جمله آثار سوئی که جنگ و اردوگاه بر روان او باقی گذاشته بود، حس قوی انتقام‌جویی بود. کلیمای جوان ابتدا از شنیدن گزارش دادگاه‌های نورنبرگ و اعدام نازی‌ها به وجد می‌آمد اما طولی نکشید که متوجه شد تجارب تلخ انسانی در آن روزگار دارد آدمیان را به ورطه‌ی گمراهی می‌برد. کسانی که قربانی نوع خاصی از تعصب شده بودند، اینک تسلیم نوع دیگری از تعصب می‌شدند. او به این نتیجه رسید که «هیچ اندیشه‌ای در این دنیا آنقدر خوب و خیر نیست که بتواند تلاشی تعصب‌آمیز در جهت بهکرسی‌نشاندن آن اندیشه را توجیه کند».[14]

در کتاب قاضی در محکمه که بهنحوی مکمل زندگینامه‌ی خودنوشت او با نام قرن دیوانه‌ی من است، از زبان قهرمان داستان به دوستش می‌گوید:

وقتی خاطرات هِس (از مقامات نازی) را می‌خواندم چندین و چند شب در ذهنم تصور می‌کردم که چطور قبل از اینکه اعدامش کنم، درِ اتاق گاز را به روی همسر و فرزندانش می‌بندم و او را وادار می‌کنم که مردنشان را تماشا کند… البته محال بود چنین کاری بکنم… چون به نظرم زندگی‌کردن با احساس گناه، کیفری است که بهمراتب از مجازات مرگ سنگین‌تر است.[15]

هرچه بود، تمام دشمنی او متوجه نازی‌ها بود. و نسبت به دولتمردان شوروی حس بدی نداشت. هرچه باشد ارتش سرخ آنها را نجات داده بود و مثل قصه‌های پریان خیر بر شر پیروز شده بود. سال‌ها طول کشید تا دریابد که جهان واقعی عرصه‌ی افسانه‌ی پریان نیست و غالباً، «این نیروهای خیر و شر نیستند که با یکدیگر نبرد می‌کنند بلکه صرفاً دو شر متفاوت‌اند که برای استیلا بر جهان با هم به رقابت می‌پردازند».[16]

در این بین، و در سال ۱۹۶۸، ژان پل سارتر به دعوت اتحادیه‌ی نویسندگان چکسلواکی به پراگ سفر کرد. او در دیدار با نویسندگان چک، در ستایش از کمونیسم و وفاداری به آن تا پای مرگ، داد سخن داد. میلان کوندرا در اعتراضی ملایم به او گفت که شاید هم بتوانیم تمام تلاش‌های سوسیالیستی را نوعی بن‌بست تلقی کنیم، نوعی چرخش بی‌فایده‌ی تاریخ. اما سارتر از تک‌وتا نیفتاد و گفت سوسیالیسم اثرش را بر چهره‌ی این دوران گذاشته. شاید سوسیالیسم نوعی دوزخ باشد اما حتی دوزخ نیز می‌تواند دستمایه‌ی فوق‌العاده‌ا‌ی برای ادبیات باشد. آیا باوری نقش‌برآب‌شده یا مردن بهدست رفقای خود، مدرن‌ترین تجسم تراژدی نیست؟

در اینجا کلیما زیر لب بهطعنه گفت: راستی‌راستی دوزخ دستمایه‌ی فوق‌العاده‌ای است به‌خصوص وقتی مجبور نباشی در آن زندگی کنی![17]

***

بالاخره زمانی فرارسید که کلیما ماهیت واقعیِ آن شرّ دیگر را بشناسد. در آن روزگار در دانشکده‌ی ادبیات درس می‌خواند که خبر دادگاه رودلف اسلانسکی، از رهبران انقلاب کمونیستی ۱۹۴۸ چکسلواکی، به گوشش خورد. در دانشکده بحث بر سر بی‌گناهی یا گناهکاری اسلانسکی بالا گرفت. اسلانسکی به خیانت و جاسوسی متهم شده بود. و به نظر کلیما مسخره می‌رسید که خائنان، جاسوسان و خرابکاران در رأس حکومت باشند. بهعلاوه، حیرت‌آور بود که کسی درست بعد از دستگیری اعتراف کند. حتی جنایت‌کاران جنگی در دادگاه نورنبرگ سعی در دفاع از خود داشتند؛ آنها جرائم خود را انکار می‌کردند یا لااقل می‌کوشیدند جرمشان را تا حد ممکن کوچک جلوه دهند. «من از عبارت‌پردازی‌های عجیب متهمان یکه خوردم. آیا دشمنان بدطینت و جاسوس‌ها، شوروی و متحدانش را “اردوگاه صلح” می‌خوانند و امپریالیسم آمریکا را محکوم می‌کنند؟»

همه‌ی آنها که اکثرشان تباری یهودی داشتند، بهجز سه نفر اعدام شدند. همان شب، در خانه، مادرش تشویش داشت که نکند دوباره سراغ یهودی‌ها بیایند. آن شب ایوان انتظار داشت که پدرش مثل همیشه در دفاع از کمونیسم سخنانی بگوید اما او حرفی نزد. در عوض، پدرش در خلوت به او گفت که «آنها دنبال من هم هستند».[18]

دو روز بعد پدرش بازداشت شد و تا حدود دو سال دیگر به خانه بازنگشت.

عدم همراهی‌اش با امضاکنندگان منشور سلسله‌ای از مشکلات را برای او به دنبال آورد و معلوم ساخت که چگونه نشان‌دادن اندکی ضعف در برابر خواسته‌های خودکامگان، نه به عقب‌نشینی و کوتاه‌آمدن آنان، که به پیشروی‌شان می‌انجامد. 

پدرش که خود کمونیستی دوآتشه بود، به اخلال و خرابکاری در کارخانه متهم شده بود. حدود دو سال بعد که پدرش آزاد شد، تازه متوجه شدند که نُه ماه در انفرادی بوده و تمام این مدت بازجویان تلاش می‌کردند او را ترغیب کنند تا برای رهایی‌اش اعتراف به خرابکاری کند.[19] در آغاز پدرش دائم می‌کوشید به طریقی بازجویان را نسبت به بی‌گناهی‌اش قانع کند. اما سرانجام دریافت که آنها علاقه‌ای به حقیقت ندارند. شغل آنها اعتراف‌گیری بود و حالاحالاها برای این کار زمان داشتند. کم‌کم فهمید که وضعیت تمام پرونده‌ها همین است. آنها متهمین را وامی‌داشتند تا به کارهای نکرده اقرار کنند. بخت با پدرش یار بود که استالین درگذشت و او از حبس بلندمدت در امان ماند. به هر روی، دادگاه اسلانسکی و زندانی‌شدن پدرش، چشم کلیما را به ماهیت حکومت کمونیستی باز کرد و او از حزب کمونیست خارج شد.

در این میانه کتابی از یکی از خویشانش به دستش رسید که پرده را بیشتر از برابر دیدگانش برداشت. کتابی از ایزاک دویچر، نویسنده‌ی لهستانی، در مورد سرگذشت تروتسکی و استالین. در این کتاب با پرسش‌های چالشبرانگیزی مواجه شد. مثل این سؤال و استدلال دندان‌شکن که:

احتمال اینکه صدها یا هزارها شخصیت طراز اول یک کشور سال‌ها ظاهری دروغین به خود بگیرند و مرتکب خیانت شوند بیشتر است یا اینکه یکی از آنها بی‌رحمانه قدرت را برباید، به‌دروغ دیگران را متهم کند و وادارشان نماید که در نمایشی خونبار نقش بازی کنند و پیش از رفتن به سرای باقی خودشان را دشنام‌باران کنند؟[20]

پر واضح است که مقصود نویسنده، استالین و دادگاه‌های نمایشی‌اش بود.

ازاینپس کلیما رو به انتقاد از حکومت کمونیستی چکسلواکی آورد و به‌ویژه با مسئله‌ی سانسور آثار ادبی علناً مخالفت ورزید. درنتیجه، همانند بسیاری از همکارانش که حاضر به همکاری با خط‌مشی دولتی نبودند، ممنوع‌القلم شد. تمامی نسخه‌های آخرین داستان کوتاهش را مصادره و خمیر کردند و حتی مؤسسات انتشاراتی حاضر نبودند که او را بهعنوان نمونه‌خوانی آزاد استخدام کنند.[21] هرازگاهی خانه‌اش تفتیش می‌شد؛ خودش بهشکلی تحقیرآمیز بازجویی می‌شد؛ گذرنامه‌اش را باطل کردند؛ گهگاه گواهینامه‌اش را نیز از او می‌گرفتند؛ و تلفنش یا قطع بود یا کنترل می‌شد.[22] بااینحال، اینجا هم در عالم ممنوع‌القلمی، نویسنده‌ای لژنشین بود و در قیاس با سایر نویسندگان ممنوع‌القلم، خوش‌اقبال. زیرا می‌توانست از طریق انتشار کتاب‌هایش در خارج از کشور زندگی‌اش را بچرخاند. همکارانش مجبور بودند بهطور تمام‌وقت شیشه‌شوری، شبگردی و باربری کنند و اگر بخت یارشان باشد انباردار شوند.[23]

در همین دوران، یعنی در اوایل دهه‌ی ۱۹۷۰ که کتاب‌های نویسندگان ممنوع‌القلم کم‌کم از قفسه کتابخانه‌ها ناپدید می‌شد آنها تصمیم گرفتند که ماهی یک بار دور هم جمع شوند و آثار تازه‌شان را برای یکدیگر بخوانند. این دورهمی‌ها از خانه‌ی کلیما شروع شد.[24] او در همین سال‌ها به ریاست باشگاه قلم انتخاب شد. انجمنی که نویسندگان زیرزمینی در برابر اتحادیه‌ی نویسندگانِ دست‌نشانده‌ی حکومت تشکیل داده بودند.

کم‌کم آنها دست به انتشار کتاب‌هایی زدند که در تعداد محدود ماشین‌نویسی و تکثیر می‌شد. یعنی کتاب‌های سامیزدات. کلیما یک ماشین تحریر برقی دستدوم تهیه کرد که از هر ورقه چهارده نسخه تهیه می‌کرد. البته روی کاغذهای نازک. بعد جلدشان می‌کردند. و در صفحه‌ی عنوان، یک اخطاریه درج می‌شد: هرگونه کپی‌برداری از این نسخه‌ی ماشین‌شده اکیداً ممنوع! درنتیجه، برای مقامات روشن می‌شد که نویسندگان قصد ندارند که متون ماشین‌شده را توزیع کنند. در زبان چکی، حروف اول کلمات عبارت فوق، کلمه‌ی «مقاومت» را شکل می‌داد. نسخه‌ها به بهای کاغذ و دستمزد تایپیست فروخته می‌شد و خود نویسندگان حتی یک شاهی نمی‌گرفتند. نام نویسندگان روی عطف کتاب‌ها درج و کل مجموعه با یک قفل بزرگ بسته می‌شد. این بود که تا پایان دوران نظام کمونیستی این مجموعه‌ها را کتاب قفل Padlock می‌نامیدند.[25] طُرفه آنکه هرابال، نویسنده‌ای که کلیما نثرش را بر تمام نویسندگان چک ترجیح می‌دهد، آثارش را بهشکل قانونی چاپ می‌کرد ــ او تا حدی با دولت مصالحه کرده بود ــ اما قسمت‌های سانسورشده‌ی کتاب‌هایش را می‌داد تا در ضمن نسخه‌های سامیزدات تکثیر کنند!

سرانجام سال معروف ۱۹۷۷ فرارسید و منشور ۷۷ توسط نویسندگان دگراندیش چک مثل یان پاتوچکا و واتسلاو هاول تدوین شد و بسیاری از چهره‌‌های فرهنگی آن را امضا کردند. شگفتا که کلیما از امضای آن خودداری ورزید. همکارانش با این قضیه بهراحتی کنار آمدند چون بهگفته‌ی خودش «همه می‌دانستند که من مایل نیستم متنی را امضا کنم که خودم ننوشته‌ام یا در تدوینش مشارکت نداشته‌ام».[26] اما امضانکردنش علت دیگری نیز داشت. دخترش بهتازگی برای دانشکده‌ی هنر ثبت نام کرده بود: «می‌دانستم که دارم دست‌دست می‌کنم چون هنوز امید داشتم که شاید ناندا را در دانشکده‌ی هنر بپذیرند».[27]

عدم همراهی‌اش با امضاکنندگان منشور سلسله‌ای از مشکلات را برای او به دنبال آورد و معلوم ساخت که چگونه نشان‌دادن اندکی ضعف در برابر خواسته‌های خودکامگان، نه به عقب‌نشینی و کوتاه‌آمدن آنان، که به پیشرویشان می‌انجامد. جای خالی امضای کلیما توجه نیروهای امنیتی را جلب کرد. آنها مرا یکی از مخالفان فعال می‌دانستند. اکنون می‌خواستند بدانند که «چرا ناگهان پا پس کشیده‌ام؟ آیا این بدان معنا بود که با دیگران اختلاف نظر پیدا کرده‌ام؟ و، بهاصطلاح، به ضعیف‌ترین حلقه‌ی این زنجیر تبدیل شده‌ام؟»[28]

بااینحال، در مواردی همسر شجاعش هلنا که منشور را امضا کرده بود، به دادش رسید: یک بار اتومبیلش را متوقف کردند و تست الکل گرفتند. چند دقیقه بعد دوباره همین ماجرا تکرار شد. و پلیس با لحنی تحقیرآمیز و به‌دروغ تأکید کرد که او در حین رانندگی مست بوده است. درنتیجه، گواهینامه و اتومبیلش را ضبط کردند. اما حواس پلیس‌ها به دسته‌کلید هلنا نبود و او بلادرنگ پشت فرمان نشست و کلیما را به آزمایشگاه برد و از او آزمایش خون گرفتند. دو هفته‌ی بعد گواهینامه دستش بود. آزمایش خون کار خودش را کرده بود. عقب‌نشینی آنها از اتهام مستی در حین رانندگی یک پیروزی کوچک به نظر می‌رسید.[29]

اما تدوین‌کنندگان منشور ۷۷ گرفتار مصائب فراوانی شدند؛ پاتوچکا بهدنبال یک دوره بازجوییِ طولانی‌مدت جان داد و هاول چند سال زندانی شد. سرانجام جنبشی که در اثر تدوین منشور ۷۷ به راه افتاده بود به پیروزی رسید و هاول در مقام نخستین رئیس‌جمهور غیرکمونیست انتخاب شد. هاول بلافاصله تصدّی وزارت فرهنگ در دولت نوبنیاد را به ایوان کلیما پیشنهاد کرد. اما کلیما از پذیرش آن خودداری ورزید. بعداً او در طی مصاحبه‌ای، درخصوص کناره‌گیری‌اش از عرصه‌ی حیات سیاسی گفت: «وقتی به هدف مهم خودمان یعنی برچیدن رژیم کمونیستی، دست یافتیم، احساس کردم که دیگر کار خودم را کرده‌ام.»

در سال ۲۰۱۱ زوزانا کریهووا، استادیار بخش زبان فارسی و ایران‌شناسی دانشگاه چارلز پراگ، به دیدن کلیما در منزلش رفت و ترجمه‌ی فارسی روح پراگ را به دستش داد و به او گفت که در ایران بسیار مشهور است و او را نماد آزادی می‌دانند. کلیما، بی‌خبر از این ماجرا، با لبخندی گشاده اظهار داشت که: «باورم نمی‌شود!»

کلیما چند ماه پیش، در ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۱ (شهریور ۱۴۰۰) نودساله شد و به همین مناسبت وبگاه وُرلد تودِی نیوز[30] گزارشی کوتاه از زندگی و آثار او منتشر کرد. در این گزارش آمده است: «کتاب‌های او در بسیاری از کشورهای دنیا منتشر شده‌. حتی در ایران. آیا در فرهنگی چنین متفاوت، مردم می‌توانند از کتاب‌های او سر در بیاورند؟ کلیما در پاسخ می‌گوید: “به گمانم بله. داستان‌های کوتاه من، گرچه بر اساس ماجراهای خاص نوشته شده، اما کاملاً جهان‌شمول است.”»


[1] ماهنامه‌ی کِلک (آذر ۱۳۷۰) شماره‌ی ۲۱، ص۱۶۸.

[2] ماهنامه‌ی گزارشگر (بهمن ۱۳۷۰) شماره‌های ۱۲ و ۱۳، ص۳۵.

[3] ماهنامه‌ی کِلک، (مرداد ۱۳۷۱) شماره‌ی ۲۹، ص۱۷۹.

[4] ادبیات داستانی (مهر ۱۳۷۲) شماره‌ی ۱۲، ص۷۲.

[5] ادبیات داستانی (آذر ۱۳۸۳) شماره‌ی ۸۵، ص۲.

[6] آنتونین. ی. لیهم (۱۳۸۶) سیاست فرهنگ. ترجمه‌ی فروغ پوریاوری. تهران: آگاه، صص۱۵۸-۱۸۱.

[7] ایوان کلیما (۱۳۹۸) قرن دیوانه‌ی من. ترجمه‌ی فروغ پوریاوری. تهران: ثالث، ص۱۵.

[8] قرن دیوانه‌ی من، ص۱۸.

[9] قرن دیوانه‌ی من، ص۳۲۷.

[10] ایوان کلیما (۱۳۹۸) روح پراگ. ترجمه‌ی خشایار دیهیمی. تهران: نی، ص۲۶.

[11] همان، ص۲۲.

[12] ایوان کلیما (۱۴۰۰) قاضی. ترجمه‌ی فروغ پوریاوری. تهران: ثالث، ص۶۳.

[13] قاضی، ص۸۶.

[14] روح پراگ، صص۳۲-۳۳.

[15] قاضی، صص۱۰۵-۱۰۶.

[16] روح پراگ، ص۲۹.

[17] قرن دیوانه‌ی من، صص۱۹۳-۱۹۴.

[18] همان، ص۹۰.

[19] همان، صص۱۱۳-۱۱۴.

[20] ایوان کلیما (۱۳۹۸) عشق اول من. ترجمه‌ی فروغ پوریاوری، تهران: ثالث، ص113.

عشق اول من مجموعه‌ای حاوی چهار داستان عاشقانه است. کلیما در ضمنِ مصاحبه‌ای اظهار می‌کند که از این چهار داستان، دو داستان «میریام» و «بازی حقیقت» سرگذشت واقعی هستند. بنگرید به:

New England Review (Spring, 1990) 20(2), p. 81.

[21] قرن دیوانه‌ی من، ص۳۱۶.

[22] روح پراگ، ص۶۲.

[23] همان، ص۶۲.

[24] همان، ص۶۵.

[25] قرن دیوانه‌ی من، ص۳۴۳.

[26] همان، ص۳۷۹.

[27] همان، ص۳۷۶.

[28] همان، ص۳۸۱.

[29] همان، ص۳۷۳.

[30] World Today News

اسرائیل از برنامه “دفاع هوایی خاورمیانه” برای مقابله با ایران خبر داد

بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل می‌گوید کشورش در حال تشکیل ائتلافی برای “دفاع هوایی خاورمیانه” تحت حمایت آمریکا برای مقابله با جمهوری اسلامی است. آمریکا در صدد است پیوند نزدیک‌تری میان اسرائیل و کشورهای عربی برقرار شود.وزیر دفاع اسرائیل روز دوشنبه ۲۰ ژوئن (۳۰ خرداد) در پارلمان این کشور گفته است که اسرائیل در حال ایجاد یک ائتلاف دفاع هوایی منطقه‌ای تحت حمایت آمریکا است.

بنی گانتس افزود که طرح “ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه” پیش از این حملات ایران را خنثی کرده است و ممکن است به هنگام سفر جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا در ماه ژوئیه به خاورمیانه این توانمندی تقویت شود.

به گزارش رویترز، اسرائیل در سال‌های اخیر با نزدیک شدن به کشورهای عربی همسو با ایالات متحده که نگرانی‌های خود را نسبت به ایران دارند، به آنها پیشنهاد همکاری دفاعی داده است.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

رویترز می‌افزاید، واشنگتن امیدوار است که همکاری بیشتر به ویژه در حوزه امنیت، بتواند به پیوند بیشتر اسرائیل با کشورهای عربی منطقه و منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران کمک کند. این همکاری‌ها همچنین می‌توانند مقدمه قراردادهای عادی‌سازی روابط اسرائیل با کشورهای عربی، از جمله با عربستان سعودی در چارچوب “پیمان ابراهیم” باشد.

بنی گانتس، وزیر دفاع اسرائیل، روز دوشنبه در جلسه کمیته روابط خارجی و امنیت پارلمان این کشور، با رونمایی از آنچه که “ائتلاف دفاع هوایی خاورمیانه” نامید، گفت که چنین همکاری‌هایی هم‌اکنون در حال انجام است.

رویترز می‌نویسد بر اساس یک متن رسمی، گانتس گفته است: «در طول یک سال گذشته، من همراه با شرکای خود در پنتاگون و در دولت ایالات متحده، برنامه گسترده‌ای را رهبری می‌کردم که همکاری بین اسرائیل و کشورهای منطقه را تقویت می‌کند.»

گانتس افزوده است که “این برنامه هم‌اکنون عملیاتی شده و با موفقیت، رهگیری تلاش‌های ایران برای حمله به اسرائیل و دیگر کشورها را امکان‌پذیر کرده است”.

این متن به نام کشورهای شریک، جزییات بیشتر در مورد حملات خنثی‌شده و جزئیات مکانیزم این ائتلاف اشاره نکرده است.

رویترز می‌نویسد که سفارت آمریکا در اورشلیم تا لحظه تنظیم گزارش به درخواست برای اظهار نظر در این باره پاسخ نداده‌ است.

یک مقام اسرائیلی که نمی‌خواسته نامش فاش شود، در گفت‌وگو با این خبرگزاری گفته است که کشورهای شریک به جای استفاده از امکانات فیزیکی مشابه، سیستم‌های دفاع هوایی مربوطه خود را از طریق ارتباطات الکترونیکی از راه دور هماهنگ می‌کنند.

مقامات جمهوری اسلامی می‌گویند فعالیت‌های نظامی مشترک اسرائیل و برخی کشورهای عربی در خلیج فارس “از سر ناامیدی” صورت می‌گیرد.

وزیر دفاع اسرائیل چند روز پیش گفته بود که کشورش و آن دسته از کشورهای عربی که در مورد “تهدیدات” جمهوری اسلامی دغدغه‌‌های مشابه‌ای دارند، باید زیر چتر حمایت آمریکا یک نیروی مسلح مشترک تشکیل دهند.

گانتس این سخنان را روز سه‌شنبه، ۱۴ ژوئن (۲۴ خرداد) در آستانه سفر رئیس‌جمهوری آمریکا به خاورمیانه عنوان کرد. جو بایدن قرار است در ماه میلادی آینده برای اولین بار در دوران ریاست جمهوری‌اش از عربستان سعودی و اسرائیل دیدن کند. او در عربستان در اجلاس شورای همکاری خلیج فارس شرکت خواهد کرد.

یک دیپلمات غربی در منطقه هفته گذشته به رویترز گفته بود که واشنگتن همچنان در تلاش است تا کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را به عنوان یک بلوک متقاعد کند که بر سر پیوستن به یک سیستم دفاع هوایی یکپارچه آمریکا و اسرائیل توافق کنند.

این دیپلمات گفت: «(پیشنهاد) پر کردن شکاف برجای مانده از خروج سخت‌افزاری ایالات متحده در دو سال گذشته از منطقه، به نزدیکی اسرائیل و عربستان سعودی برای دستیابی به یک توافق‌نامه عادی‌سازی روابط دو کشور کمک خواهد کرد.»

ریاض که از نزدیکی اسرائیل با همسایگان خود در خلیج فارس حمایت می‌کرد، گفته است که عادی سازی روابط خود با اسرائیل مستلزم تشکیل یک کشور مستقل فلسطینی با پایتختی اورشلیم است.

گانتس گفت: «امیدوارم در سفر مهم پرزیدنت بایدن، بتوانیم در این زمینه گام دیگری به جلو برداریم.»

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

جو بایدن، رئیس‌جمهوری آمریکا از ۱۳ تا ۱۶ ژوئیه به خاورمیانه سفر می‌کند و با توقف در اسرائیل و عربستان سعودی، با سران این کشورها دیدار خواهد کرد. او همچنین قرار است با محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در کرانه غربی دیدار و گفت‌وگو داشته باشد.

با افزایش تنش‌ها بر سر برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی، اسرائیل، عربستان سعودی، امارات و بخش‌هایی از عراق مورد حملات پهپادی یا موشکی قرار گرفته‌اند که شبه‌نظامیان مورد حمایت ایران مسئولیت آن را بر عهده گرفته‌اند.

انحلال پارلمان اسرائیل؛ لائیر لاپید نخست‌وزیر موقت می‌شود

نخست‌وزیر و وزیر خارجه اسرائیل توافق کردند تا برای پایان دادن به بن‌بست سیاسی در این کشور با انحلال پارلمان، زمینه را برای برگزاری انتخابات زودهنگام فراهم کنند. لائیر لاپید تا تشکیل دولت جدید نخست‌وزیر موقت خواهد بود.دولت اسرائیل در نظر دارد با انحلال پارلمان (کنست) راه را برای برگزاری انتخابات زودهنگام هموار کند. شامگاه دوشنبه ۳۰ خرداد (۲۰ ژوئن) نفتالی بنت، نخست‌وزیر و رهبر حزب “یامینا” و یائیر لاپید، وزیر خارجه و رهبر حزب “یش عاتید” بر سر این موضوع به توافق رسیدند. قرار است تا تشکیل دولت جدید، لاپید مقام نخست‌وزیری را به طور موقت بر عهده بگیرد.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

نفتالی بنت در یک پیام تلویزیونی این اقدام را “تصمیمی درست” برای کشورش خواند. دولت ائتلافی اسرائیل از سال گذشته با مجموع هشت حزب با سیاست‌های بسیار متفاوت شروع به کار کرد. هدف مشترک این احزاب پایان دادن به نخست‌وزیری طولانی‌مدت بنیامین نتانیاهو بود. آنها هر چند به این هدف رسیدند، اما در پارلمان اکثریتی بسیار شکننده داشته‌اند. استعفای یکی از نمایندگان حزب یامینا در ماه فروردین موجب شد تا دولت اکثریت خود را در کنست از دست بدهد.

در همین حال حزب “فهرست متحد عربی” نیز در واکنش به درگیری‌های خشونت‌بار اخیر میان نیروهای اسرائیلی و فلسطینیان تهدید کرده بود که از ائتلاف خارج خواهد شد.

بنت و لاپید اعلام کرده‌اند که هفته آینده لایحه انحلال دوره کنونی پارلمان را به رأی خواهند گذاشت.

صدور احکام سنگین علیه “دادخواهان سلامت”

دادگاه انقلاب اسلامی احکام سنگینی را علیه “دادخواهان سلامت”، مهدی محمودیان، مصطفی نیلی، آرش کیخسروی، محمدرضا فقیهی و مریم افرافراز صادر کرد. بابک پاک‌نیا، وکیل‌ مهدی محمودیان، گفته به او اجازه حضور در دادگاه را ندادند.بابک پاک‌نیا، وکیل مدافع مهدی محمودیان در گفتگو با سایت “امتداد” از صدور احکام سنگین در پرونده سه حقوق‌دان و دو فعال مدنی موسوم به “دادخواهان سلامت” خبر داد.

مهدی محمودیان و مریم افرافراز (فعالان مدنی) و مصطفی نیلی، آرش کیخسروی و محمدرضا فقیهی (وکلای دادگستری) به دلیل اعتراض به ممنوعیت خرید واکسن کرونا و کوتاهی در خرید به موقع این واکسن از علی خامنه‌ای، رهبر جمهوری اسلامی، حسن روحانی رئیس‌جمهور پیشین و اعضای ستاد ملی مقابله با کرونا شکایت کرده بودند. این افراد پس از آن با اتهامات امنیتی روبرو شده و بازداشت و محاکمه شدند.

بر اساس احکام صادره، مهدی محمودیان به چهار سال حبس به اضافه دو سال محرومیت از فعالیت‌های رسانه‌ای (اعم از تحریری، سمعی و بصری)، مصطفی نیلی به چهار سال حبس و دو سال محرومیت از فعالیت‌های رسانه‌ای و همچنین دو سال محرومیت از اشتغال به حرفه وکالت، آرش کیخسروی به دو سال حبس، یک سال محرومیت از وکالت و یک سال محرومیت از فعالیت رسانه‌ای، محمدرضا فقیهی به شش ماه حبس و مریم افرافراز به ۹۵ روز حبس محکوم شده‌اند.

بابک پاک‌نیا در رابطه با احکام صادر شده گفت: «متاسفانه شاهد آن هستیم که نه تنها، حبس عجیبی برای موکلین ما صادر شده، بلکه این شریف‌ترین، امین‌ترین و درستکارترین فعالین اجتماعی و همکاران وکیل ما از حقوق اجتماعی خود نیز محروم شده‌اند.»

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

“دادگاه کوچکترین اشاره‌ای به کیفرخواست نکرد”

این وکیل دادگستری از مصطفی نیلی، آرش کیخسروی و محمدرضا فقیهی به عنوان وکلای خوشنام ایران نام برد و گفت: «در خصوص این پرونده در ابتدا، کیفرخواستی تنظیم شد و به قدری ضعیف بوده و عناوین مجرمانه و امنیتی بی‌در و پیکری در آن بود که حتی نماینده دادستان، توانایی دفاع از آن را نداشت. البته، این تنها موضع من نبوده و حرف خود شعبه ۲۹ دادگاه انقلاب است. دادگاه انقلاب در رای صادره خود، اساسا کوچکترین اشاره‌ای را به کیفرخواست نداشت.»

پاک‌نیا افزود: «خود قاضی دادگاه به صراحت گفت که من کیفرخواست را کنار گذاشتم و از اتهاماتی که در آن بود، عدول کرد. به عبارت دیگر، می‌توان گفت که دادگاه، رای خود را بر اساس بازجویی‌ها و سوال-جواب‌هایی که خودش انجام داد، صادر کرده و انگار از اول اقدام به تشکیل پرونده کرد.»

تخلف دادگاه در پرونده

به گفته او: «به نظر ما، دادگاه هم در این پرونده مرتکب تخلف شده است. چرا که دادگاه، جلسه رسیدگی را برگزار و اعلام کرد که عناوین مجرمانه باید تغییر کند. در همان جلسه، تفهیم اتهام جدید صورت گرفته و بلافاصله در همان جلسه هم اخذ آخرین دفاع را نیز ترتیب دادند. مگر چنین امری، ممکن است؟»

او افزود: «اگر بنا داشتید که عنوان مجرمانه را عوض کرده و کیفرخواست را کنار بگذارید، باید از قبل به وکلا اعلام موضوع می‌کردید. نه اینکه متهمین را به صورت فرد به فرد مورد محاکمه قرار بدهید.»

به وکیل‌ مدافع اجازه حضور در دادگاه ندادند

به گفته بابک پاک‌نیا او در جلسه دوم، اجازه حضور در جلسه را پیدا نکرده است و “آقایان گفتند که اظهارات شما را در جلسه قبل شنیدیم!”

پاک‌نیا گفت: «اگر موکل من به عنوان یکی از اشخاصی است که در این جمع، اقدام به اجتماع و تبانی کرده، نباید وکیل او در جلسه رسیدگی حضور داشته باشد؟ مگر می‌توانیم وکیل را در جلسه دوم دادرسی به دادگاه راه ندهیم؟ جالب اینکه در جلسه علنی دادگاه، حتی به عنوان تماشاچی هم به وکیل پرونده اجازه حضور ندادند.»

او با اشاره به اینکه دادگاه بر اساس اتهامات مندرج در ماده ۶۱۰ اقدام به صدور حکم کرده، گفت: «ماده ۶۱۰ قانون مجازات اسلامی، متاسفانه بدل به ماده‌ای شده که وقتی دست قضات به هیچ دستاویزی برای زدن اتهام امنیتی به فرد و محاکمه او بند نیست، حفره عمیق و موسعی از ماده ۶۱۰ با یک تفسیر اشتباه درست کرده و فرد را با این عنوان محاکمه و محکوم می‌کنند.»

در آبان ۱۴۰۰ بیانیه‌ای با امضای ۵۱۶ تن از فعالان سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و حقوق بشر در اعتراض به تداوم بازداشت آرش کیخسروی و مصطفی نیلی، وکلای دادگستری و مهدی محمودیان، فعال مدنی منتشر شد. امضاکنندگان خواستار آزادی فوری این سه زندانی سیاسی شده‌ بودند.

این سه تن حدود یک ماه پیش از آن با ارسال نامه‌ای به هیات نظارت مرکزی حسن اجرای قانون و حقوق و احترام به آزادی‌های مشروع و حقوق شهروندی، نسبت به “نقض قانون” توسط قوه قضائیه در خصوص روند رسیدگی به پرونده خود اعتراض کرده بودند.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

این سه زندانی سیاسی در نامه خود تلاش و تشکیل جلسات برای اقدام قضایی علیه عاملان سوءمدیریت بحران کرونا و شخص علی خامنه‌ای، رئیس جمهور و وزیر بهداشت را از دلایل بازداشت خود عنوان کردند. آن‌ها در نامه خود افزودند که بیش از ۳۳ روز در سلول‌های امنیتی حفاظت اطلاعات قوه قضاییه تحت فشار روحی و روانی قرار گرفته‌اند، بدون اینکه تفهیم اتهام شوند.

صدور احکام سنگین زندان برای دادخواهان سلامت؛ منبع آگاه به صدای آمریکا: قاضی تخلف کرده است

دادگاه انقلاب اسلامی حکم بدوی پرونده موسوم به دادخواهان سلامت را صادر کرد و بر اساس آن مصطفی نیلی و مهدی محمودیان هر یک به چهار سال، آرش کیخسروی به دو سال، محمدرضا فقیهی به شش ماه، و مریم افرافراز به ۹۵ روز زندان محکوم شدند.

تعطیلی تازه فدرال آمریکا؛ «جون‌تینث»، روز ستایش از آزادی و برابری

اضافه شدن یک روز تعطیل به تقویم فدرال ایالات متحده در آغاز تابستان اگرچه برای بسیاری از خانواده‌های آمریکایی مهم است، اما این روز که به تعطیلی «جون‌تینث» شناخته می‌شود برای بسیاری از آمریکاییان آفریقایی‌تبار روزی افتخارآمیز است و بازتاب آن در تقویم فدرال اهمیت شایانی دارد.

دارایی‌های پوتین و معتمدانش

آیا اطلاعی از دارایی‌های پوتین و افراد مورد اعتماد او در دست است؟ یک دامنه ایمیل اکنون دارایی‌هایی چون کاخ‌های مجلل، قایق‌های تفریحی و هواپیماها و حساب‌های بانکی بسیاری از افراد مورد اعتماد پوتین را به هم ارتباط می‌دهد.پس از حمله روسیه به اوکراین، کشورهای غربی و آمریکا از جمله با وضع تحریم‌ها علیه شخص پوتین به مقابله با او پرداختند. از آنجا که دارایی قابل توجهی که بر روی کاغذ به ثبت رسیده باشد، به نام رئیس جمهور روسیه وجود ندارد، گمان می‌رفت این اقدام غرب، نمادین باشد.

اما برخی رسانه‌ها، مالکیت قایق مجلل تفریحی (یات) یا قصری باشکوه در ساحل دریای سیاه را به پوتین نسبت می‌دهند.

یکی از معتمدین پیشین پوتین که علیه او دست به افشاگری زده بود، پیش‌تر سیستم دارایی‌های پوتین را اینگونه تشریح کرده بود: دوستان و معتمدان پوتین، اغلب الیگارش‌ها از حلقه نزدیکان به او، دارای قصر، قایق‌های تفریحی یا دیگر دارایی‌هایی هستند که رئیس جمهور روسیه هر زمانی می‌تواند به آنها دسترسی داشته باشد.

ردپای چنین سیستم احتمالی را در اسناد پاناما نیز می‌توان یافت. در این اسناد که سال ۲۰۱۶ (۱۳۹۵) منتشر شد، از جمله به این نکته اشاره شده بود که افراد نزدیک به رئیس جمهور روسیه از حساب‌های بانکی پنهان در خارج از کشور استفاده می‌کنند.

البته دوست نزدیک پوتین، آکاردی روتنبرگ، پس از انتشار گزارش‌ها در مورد مالکیت کاخ مجلل جنوب روسیه به سرعت دست به کار شد و اعلام کرد، این کاخ مال اوست نه پوتین.

یک دامنه و ۸۰ شرکت

اکنون تحقیقاتی که توسط شبکه‌‌ای از خبرنگاران به نام “پروژه گزارش‌دهی درباره جرایم و فساد سازمان‌دهی شده” (OCCRP) در اختیار برخی رسانه‌ها قرار گرفته، نشان می‌دهد که بسیاری از دارایی‌های مختلفی که بارها در گزارش‌ها به پوتین نسبت داده شده‌اند، از طریق ساختاری مشترک مدیریت می‌شوند و ظاهرا همگی آنها از دامنه‌ی LLCInvest.ru استفاده می‌کنند.

اطلاعات فاش ‌شده از ایمیل‌ها نشان می‌دهند که از این دامنه و ایمیل آدرس‌های مرتبط، برای مدیریت بسیاری از شرکت‌هایی استفاده می‌شود که دارایی‌های معتمدین پوتین را در اختیار دارند. یکی از این دارایی‌ها کاخ مجلل دریای سیاه است.

محققان این پروژه می‌گویند، به نظر می‌رسد که بیش از ۴/۵ میلیارد دلار آمریکا در سیستم LLC-Invest که متشکل از بیش از ۸۰ شرکت است، سرمایه‌گذاری و خوابیده است.

دویچه وله را در تلگرام دنبال کنید

شبکه خبرنگاران OCCRP در چارچوب LLC-Invest علاوه بر کاخ، ویلایی در شمال سنت پترزبورگ، ویلایی در نزدیکی مرز فنلاند، یک قایق تفریحی مجلل و حتی یک شرکت هواپیمایی را یافت.

همه این شرکت‌ها ظاهرا یا از طریق ایمیل آدرس‌های LLC-Invest مدیریت می‌شوند یا از دامنه LLC-Invest استفاده می‌کنند.

محققان در این پروژه حتی پی بردند که چندین سازمان غیرانتفاعی در روسیه هم از ساختار LLC-Invest استفاده می‌کنند و حساب‌های بانکی پر و پیمانی هم دارند. خبرنگاران این شبکه پی بردند که یکی از این سازمان‌ها که مؤسس آن تیمچنکو، الیگارش‌ و دوست پوتین است، دارای حساب‌هایی به ارزش صدها میلیون دلار است.

“من چیزی نمی‌دانم فقط برگه امضا می‌کنم”

وب سایت تاگس‌شاو (وب سایت شبکه یک تلویزیون آلمان) که درباره این یافته‌ها گزارش داده است، به نقل از کارشناسی روس که نمی‌خواهد نامش فاش شود، می‌نویسد: « LLC Invest شبیه یک تعاونی یا انجمنی است که در آن اعضا می‌توانند دارایی‌های خود را با دیگران به اشتراک گذاشته و مبادله کنند.»

خبرنگاران OCCRP با تنی چند از مدیران شرکت‌های LLC-Invest تماس گرفتند ولی کسی نمی‌خواست نامش با دارایی‌های پوتین ارتباط داده شود. یکی از آنها به خبرنگاران گفته است که فقط برگه‌ها را امضا می‌کند و کاری به جزییات ندارد. دیگری گفته است، گاه حتی ممکن است نام افراد بی‌خانمان به عنوان مدیر عامل این شرکت‌ها ثبت شود.

“تاگس شاو” می‌نویسد، پیش از این هم مواردی بوده که در آنها گذرنامه و امضای افراد بی‌خانمان برای پنهان کردن دارایی‌های شهروندان روس و پولشویی استفاده شده است.

پوتین می‌گوید این دارایی‌ها ارتباطی به او ندارند

موضوع دیگری که نشان می‌دهد، بسیاری از این دارایی‌ها دست کم می‌توانند در خدمت ولادیمیر پوتین باشند، بانک روسیه است. کارمندان این بانک اغلب به عنوان مدیرعامل شرکت‌های LLC-Invest عمل می‌کنند و دامنه‌ها و ایمیل آدرس‌ها هم از سوی شرکتی ارائه می‌شوند که متعلق به این بانک است.

این بانک در رسانه‌ها به “بانک پوتین” هم مشهور است چرا که متعلق به نزدیکان و معتمدان اوست.

کارشناسان با اشاره به الیگارش‌هایی که مورد تحریم واقع شده‌اند و ارتباط آنها با LLC-Invest مشخص شده و همین طور با اشاره به بانک روسیه و ارتباط او به پوتین و این افراد، نسبت به خطر دور زدن تحریم‌ها هشدار می‌دهند.

چرا که در حال حاضر همه افراد بسیار نزدیک و مورد اعتماد پوتین و اعضای خانواده‌ او مورد تحریم‌ها از جمله تحریم‌های اتحادیه اروپا واقع شده‌اند. به گفته خبرنگاران تحقیقی نام بسیاری از این افراد را در شبکه LLC-Invest هم می‌توان یافت.

دویچه وله را در اینستاگرام دنبال کنید

در گزارش “تاگس شاو” به نقل از ویکتور وینکلر، حقوقدان و کارشناس تحریم‌ها، آمده است: «در مورد شرکت‌های روسی، اشخاص و حتی شخص رئیس جمهور روسیه تحریم عظیمی اعمال شده که هرگز چنین چیزی را در این مقیاس در مورد کشور دیگری ندیده‌ایم.»

به این ترتیب هر کس که تحریم‌ها را نقض کند، یعنی خدمات یا پول در اختیار افراد تحریم‌شده قرار دهد، با استناد به قوانین اتحادیه اروپا می‌تواند مرتکب عمل خلاف قانون شده باشد.

اما نظر پوتین در مورد دارایی‌هایی که به او نسبت داده می‌شود، چیست؟ سخنگوی پوتین می‌گوید، هیچ کدام از دارایی‌های برشمرده شده که متعلق به LLC-Invest هستند، هیچ ارتباطی با او ندارند.

تداوم اعتصاب در شهرک صنعتی محمودآباد اصفهان، ادامه تجمع کامیون‌داران در تهران

تجمعات اعتراضی بازنشستگان در کرمان، رشت و زنجان ادامه یافته است. همزمان اعتصاب کارکنان شهرک صنعتی محمودآباد اصفهان نیز وارد سومین روز خود شد. کامیون‌داران در تهران و مشهد نیز در دومین روز، اعتراضات خود را ادامه دادند.شماری از بازنشستگان تامین اجتماعی روز دوشنبه ۳۰ خرداد (۲۰ ژوئن) در شهرهای کرمان، رشت و زنجان دست به تجمع اعتراضی زدند.

تجمع بازنشستگان در اعتراض به اجرایی نشدن مصوبه مزدی شورای عالی کار و تصمیم دولت مبنی بر افزایش تنها ده درصد به مستمری سایر سطوح صورت گرفته است.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

این تجمع اعتراضی در زنجان با شعار “مرگ بر این دولت قانون شکن” توأم بود.

در رشت معترضان بازنشسته شعار می‌دادند “عزا عزاست امروز، بازنشسته بی‌پناه صاحب عزاست امروز”.

روز یکشنبه ۲۹ خرداد نیز بازنشستگان در رشت به خیابان آمده بودند.

تجمعات اعتراضی کامیون‌داران در تهران و مشهد

گروهی از کامیون‌داران نیز روز دوشنبه ۳۰ خرداد برای دومین روز در برابر اداره راهداری در خیابان دمشق تهران اقدام به تجمع اعتراضی کردند. گفته می‌شود شماری از کامیون‌داران معترض شب گذشته را در برابر ساختمان راهداری به سر برده بودند. آن‌ها شعار می‌دادند: “سفره ما خالیه، وعده وعید کافیه”.

در شبکه‌های اجتماعی گزارش شده شمار زیادی از ماموران نیروی انتظامی و نیروهای امنیتی موسوم به “لباس شخصی” در خیابان دمشق تهران حضور داشته‌اند.

همچنین رانندگان شرکت نگین پخش مشهد از صبح دوشنبه ۳۰ خردادماه دست از کار کشیدند و وارد اعتصاب شدند. این رانندگان نسبت به پایین بودن دستمزد خود برای جابجایی بار و گرانی لوازم یدکی و سوخت مصرفی اعتراض دارند.

شرکت نگین پخش مشهد در محله “شهرک امام هادی” این شهر واقع شده و مرکز ارائه خدمات مرتبط با صنعت کشاورزی و دامداری است. با گرانی قیمت سوخت و محدودیت‌های آن و گرانی قطعات و لوازم یدکی، رانندگان این شرکت دیگر قادر به کار با دستمزدهای سابق نیستند.

اعتصاب کارکنان شهرک صنعتی محمودآباد اصفهان

همچنین گزارش شده در سومین روز اعتصاب سراسری شهرک صنعتی محمودآباد، کارخانه‌های این مجتمع تعطیل و بارگیری متوقف شده است. این اعتصاب از روز شنبه ۲۸ خرداد آغاز شد.

گفته می‌شود کارگران سنگبری‌های نجف‌آباد، رضوانشهر، شهرک صنعتی میمه و دولت‌آباد و خمینی‌شهر هم به اعتصابات کارگران و کارکنان محمود‌آباد پیوسته‌اند.

شهرک صنعتی محمودآباد اصفهان را “قطب سنگ ایران” می‌دانند. هر روز ۳ هزار کامیون برای بارگیری برای کل کشور اعلام بار می‌شود. روزانه ۵ هزار تریلی حامل سنگ از معادن سنگ به سمت این شهرک اعزام می‌شوند.

به کانال اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

در این شهرک صنعتی حدود ۲ هزار کارخانه سنگبری وجود دارد که ده‌ها نوع سنگ ساختمانی برای سراسر کشور، به ویژه تهران تولید می‌کنند.

گفته می‌شود حدود ۳۰۰ هزار کارگر شاغل این شهرک صنعتی دست از کار کشیده‌اند.

کارگران می‌گویند تا رسیدن به تمام خواسته‌های خود به اعتصاب ادامه خواهند داد. به گفته یک کارگر اعتصابی، از روز اول تیر از تردد تریلی در خیابان‌های شهرک نیز جلوگیری خواهد شد.