Previous Next

ادامه اعتراضات در سالگرد جمعه خونین زاهدان

سالگرد جمعه خونین زاهدان با اعتراضات گسترده مردم در نقاط مختلف سیستان و بلوچستان آغاز شد. در زاهدان تا کنون ۲۹ معترض با گلوله‌های ساچمه‌ای زخمی شده‌اند. یک نماینده کنگره آمریکا خواهان توقف سرکوب در زاهدان شد.در آستانه اولین سالگرد جمعه خونین زاهدان، مردم برای دادخواهی و رسیدگی به مطالباتشان بار دیگر به خیابان آمدند. نیروهای انتظامی و امنیتی با ایجاد جو امنیتی و تیراندازی به سوی مردم ده‌ها نفر را زخمی کردند. در یک سال گذشته مردم زاهدان هر جمعه دست به تظاهرات زدند و علیه جمهوری اسلامی بویژه خامنه‌ای و سپاه پاسداران شعار دادند و همچنین آزادی زندانیان سیاسی و لغو صدور و اجرای احکام اعدام را خواستار شدند.

واکنش حکومت: ضدانقلاب شکست خورد
مجید میراحمدی، معاون امنیتی انتظامی وزیر کشور سکوت درباره اعتراضات زاهدان را شکست و در گفت‌و‌گو با خبرگزاری فارس، نزدیک به سپاه گفت “ضدانقلاب تلاش زیادی به خرج دادند تا مجدداً آشوب و اغتشاشات را در کشور شعله‌ور کند ولی با بی اعتنایی محض مواجه شدند”.

این مقام وزارت کشور اشاره‌ای به زخمی‌شدن ده‌ها نفر در زاهدان و حضور گسترده نیروهای حکومتی در زاهدان و شهرهای دیگر بلوچسنتان نکرد.

علت ۹۰ درصد آتش سوزی‌ها در هورالعظیم عراق عمدی است

فارس

مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان گفت: علت ۹۰ درصد آتش سوزی‌ها در هورالعظیم عراق عمدی و فقط ۱۰ درصد آن‌ها به طور سهوی رخ می‌دهند. 7 مهر

به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، داوود میرشکار مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان امروز در گفت‌وگو با خبرنگاران اظهار کرد: انتشار دود در هوای اهواز، دشت‌آزادگان و بندر ماهشهر ناشی از تداوم آتش سوزی در بخش عراقی تالاب هورالعظیم است.

وی افزود: دیروز به دلیل شرجی و رطوبت، دود در آسمان کمتر بود، ولی از دیشب به علت کاهش شرجی و وزش باد، دود ناشی از آتش سوزی به شهر‌های یاد شده رسیده است و شاهد آلودگی هوا هستیم.

مدیرکل حفاظت محیط زیست خوزستان با بیان اینکه آتش سوزی این تالاب بین المللی درحال گسترش است، ادامه داد: باتوجه به تامین حقابه تالاب باتلاش و همکاری دستگاه‌های اجرایی مربوط و بهبود شرایط اقلیمی، آتش سوزی‌ها بخش ایرانی را تهدید نمی‌کنند و فقط دود آن سبب آلودگی هوا می‌شود.

وی خشک بودن و بی آبی‌تالاب را علت وقوع آتش‌سوزی در بخش عراقی تالاب بین‌المللی هورالعظیم عنوان کرد و گفت: مسوولان کشور عراق برای خاموش کردن آتش همکاری نمی‌کنند، به طوری‌که پارسال نیز باوجود اعزام بالگرد‌های آبپاش برای خاموش کردن آتش، اما این کشور اجازه اعزام نداد و عملیات لغو شد.

وی درباره رایزنی‌ها و پیگیری‌ها در سطح بین‌المللی و از سوی وزارت امور خارجه نیز بیان کرد: درخواست تشکیل جلسه مدیریت بحران ملی برای بررسی موضوع و رفع این مشکل شده است و امیدواریم به زودی شاهد برطرف شدن این مسئله باشیم.

میرشکار در پایان تصریح کرد: علت ۹۰ درصد آتش سوزی‌ها عمدی و فقط ۱۰ درصد آن‌ها به طور سهوی رخ می‌دهند.

ورود به جنگل‌های مازندران ممنوع شد

فارس

فصل گاوبانگی به دوره جفت‌گیری مرال ها گفته می شود که از نیمه شهریور تا نیمه مهرماه به مدت یک ماه ادامه دارد. دوره مذکور مقطع حساسی برای این گونه در معرض انقراض به شمار می‌رود.7 مهر

به گزارش  فارس، عطااله کاویان،مدیرکل حفاظت محیط‌زیست مازندران ،در جلسه شورای اطلاع رسانی محیط‌زیست استان با اشاره به تبلیغات غیرقانونی برخی تورهای گردشگری در فضای مجازی با عنوان« برگزاری تورهای گاوبانگی» در استان گفت: ورود هرگونه تور گردشگری با عنوان «تور گاوبانگی» در مناطق جنگلی استان اعم از مناطق آزاد و تحت مدیریت این اداره کل در ایام گاوبانگی (۱۵ شهریور تا ۱۵ مهرماه) ممنوع است.

مدیرکل حفاظت محیط‌زیست مازندران افزود: از همه دوستداران و علاقمندان به حیات وحش و مردم نواحی جنگلی و کوهستانی درخواست می‌شود تا هرگونه فعالیت و رفت وآمد غیرعادی را به ادارات حفاظت محیط‌زیست در سراسر استان گزارش دهند تا به این وسیله بتوان حمایت همه جانبه‌ای جهت حفظ و حراست این گونه زیبا و با ازرش به عمل آورده و با حفظ داشته هایمان آن‌ها را برای نسل‌های بعد محافظت کنیم.

کاویان همچنین بر ساماندهی گردش اطلاعات در مجموعه حفاظت محیط‌زیست استان، آموزش رابطین خبری شهرستان‌ها برای تهیه و انتشار اخبار زیست محیطی و اطلاع رسانی درست، شفاف و به هنگام اخبار و حوادث زیست محیطی استان تاکید کرد.

فصل گاوبانگی به دوره جفت‌گیری مرال ها گفته می شود که از نیمه شهریور تا نیمه مهرماه به مدت یک ماه ادامه دارد. دوره مذکور مقطع حساسی برای این گونه در معرض انقراض به شمار می‌رود.

تا ۱۵ مهر ورود به جنگل‌های مازندران ممنوع شد/ گاوبانگی چیست؟

باند قاچاق ذغال‌گیری متلاشی شدند

ایلنا
فرمانده یگان حفاظت محیط زیست لرستان گفت: یک گروه متخلف قاچاق و زغال گیری از جنگل‌های بلوط منطقه حفاظت شده “سفیدکوه” خرم آباد، شناسایی و متلاشی شد.7 مهر

به گزارش ایلنا، حسین زرین کیا در گفت و گو با خبرنگاران اظهار کرد: اعضای یک گروه متخلف که با ایجاد شبکه قاچاق، اقدام به زغال گیری از جنگل‌های بلوط در ارتفاعات و مناطق صعب العبور منطقه حفاظت شده سفیدکوه خرم آباد کرده بودند توسط محیط بانان گشت اجرایی دستگیر شدند.

وی افزود: پس از دریافت گزارش تخلف زغال گیری از جنگل‌های بلوط منطقه حفاظت شده سفیدکوه توسط همیاران محیط زیست، محیط بانان به محل اعزام و موفق به دستگیری متخلفین شدند که ۶۰ کیسه‌ زغال بلوط به همراه سایر ادوات تخلف از آنها کشف و ضبط، پرونده‌ قضائی تشکیل شد و جهت سیر مراحل قانونی تحویل مراجع قضایی شدند.

فرمانده یگان حفاظت محیط زیست لرستان با قدردانی از زحمات محیط بانان و همراهی خوب همیاران محیط زیست از همه طبیعت دوستان و هم استانی ها تقاضا کرد در صورت مشاهده هرگونه‌ تخلف با شماره تلفن گویای ۱۵۴۰ تماس حاصل کنند.

شکارچیان بی رحم پرندگان در شفت دستگیر شدند

فارس

به گفته رئیس اداره محیط زیست شفت، ۲ شکارچی غیربومی که مبادرت به شکار ۹ قطعه از انواع حواصیل‌ها کرده بودند دستگیر و به مراجع قضایی معرفی شدند. 6 مهر

به گزارش خبرگزاری فارس از رشت، یاسر ریاضی امروز در جمع خبرنگاران در محل اداره محیط محیط زیست شفت اظهار کرد: حوالی ساعت ۳ بامداد روز سه‌شنبه ۴ مهرماه، مامورین یگان حفاظت محیط زیست شهرستان شفت در حین گشت و کنترل، ۲ شکارچی غیربومی را در محل شکار دستگیر و پس از تشکیل پرونده به مراجع قضایی معرفی شدند.

وی با بیان اینکه این شکارچی‌های غیربومی مبادرت به کشتار بی‌رحمانه ۹ قطعه از انواع حواصیل‌ها شامل حواصیل خاکستری بزرگ، حواصیل شب و بوتیمار کرده بودند، گفت: ان پرندگان وحشی جزو پرندگان شکار ممنوع و حمایت شده سازمان حفاظت محیط زیست می‌باشند.

آلمان گرم‌ترین ماه سپتامبر را تجربه کرد

گرمای سپتامبر امسال در آلمان در بیش از ۲۴۰ سالی که در این کشور تغییرات هوایی ثبت و ضبط می‌شوند، بی‌سابقه بود. در برخی نقاط کشور برای اولین بار گرما از ۳۰ درجه گذشت و کل کشور دومین سپتامبر پرآفتاب‌ را تجربه کرد.سپتامبر سال ۲۰۲۳ (۱۰ شهریور تا ۸ مهر ۱۴۰۲) گرم‌ترین سپتامبر تاریخ ‌‌آلمان از زمان ثبت تغییرات هوایی بوده است. ثبت تغییرات هوایی در آلمان از سال ۱۸۸۱ شروع شد.

متوسط گرما در سپتامبر امسال ۱۷.۲ درجه سانتیگراد بوده است.

توبیاس فوکس، مدیر امور اجرایی بخش اقلیمی و محیط زیست اداره هواشناسی آلمان می‌گوید که “دمای بی‌سابقه سپتامبر نشانه دیگری از این است که ما در بحبوبه تغییرات غیرمتعارف اقلیمی قرار داریم”.

دمای هوا در سپتامبر امسال ۳.۹ درجه بالاتر از میزان مرجع و همچنان معتبر بین‌المللی، مربوط به بازه زمانی ۱۹۶۰ تا ۱۹۹۰ است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در قیاس با گرمای سپتامبر در بازه زمانی جدیدتر، یعنی فاصله ۱۹۹۱ تا ۲۰۲۰، دمای سپتامبر امسال ۳.۴ درجه بالاتر بوده است. در این دوره آلمان در سپتامبر سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۱۶ با میزان متوسط ۱۶.۹ درجه، بالاترین گرما را در این ماه داشته است. گرمای متوسط سپتامبر امسال رکورد این سال‌ها را شکسته و سه‌دهم درجه فزون‌تر است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

گرمایی برای اولین‌بار در برخی نقاط

سپتامبر امسال در آلمان، در عین حال دومین سپتامبر پرآفتاب از زمان ثبت تغییرات آب و هوایی در سال ۱۸۸۱ است. خشکی و فقدان بارش هم از تبعات این شرایط بوده است. اداره هواشناسی مرکزی آلمان این یافته‌ها و نتیجه‌گیری‌ها را بر اساس بررسی محاسبات روی داده‌های ارسالی از سوی دو هزار ایستگاه هواشناسی در این کشور، به دست آورده است.

بیشتر بخوانیدٰ: تابستان ۳۸ درجه‌ای آلمان؛ گرما در جنوب، رعد و برق در شمال

گرمای بالای سپتامبر از جمله به خاطر روزهای متعددی بوده است که درجه گرما در بسیاری از نقاط آلمان از ۲۵ درجه فراتر رفته است. در برخی نقاط این کشور برای اولین‌بار در سپتامبر، درجه هوا از ۳۰ درجه سانتیگراد فراتر رفت.

طبق داده‌های رسمی، ۳۳.۳ درجه بالاترین میزان گرمای هوای اندازه‌گیری شده در سپتامبر بود؛ پایین‌ترین درجه حرارت در ۲۵ سپتامبر و در دو نقطه کوهستانی آلمان ثبت شد که تنها بر نه‌دهم درجه بالغ می‌شد.

در پی تیراندازی ماموران ده‌ها نفر در زاهدان زخمی شدند

پس از نماز جمعه مردم در زاهدان به خیابان آمدند و دست به تظاهرات زدند. ماموران با شلیک به معترضان ده‌ها نفر از جمله چند کودک را زخمی کردند. با وجود تاریکی هوا معترضان در شماری از شهرها و روستاها در خیابان‌ها حضور دارند.در آستانه اولین سالگرد جمعه خونین زاهدان، مردم برای دادخواهی و رسیدگی به مطالباتشان بار دیگر به خیابان آمدند. نیروهای انتظامی و امنیتی با ایجاد جو امنیتی و تیراندازی به سوی مردم ده‌ها نفر را زخمی کردند. در یک سال گذشته مردم زاهدان هر جمعه دست به تظاهرات زدند و علیه جمهوری اسلامی بویژه خامنه‌ای و سپاه پاسداران شعار دادند و همچنین آزادی زندانیان سیاسی و لغو صدور و اجرای احکام اعدام را خواستار شدند.

جدیدترین آمار مجروحان؛ دست‌کم ۲۲ نفر در زاهدان
تا لحظه تنظیم این گزارش، شمار دقیقی از مجروحان بر اثر سرکوب اعتراض‌ها در استان سیستان و بلوچستان در دست نیست.

در یکی از آخرین گزارش‌ها در این زمینه و آنگونه که کمپین فعالین بلوچ حوالی ساعت ۱۹ و سی دقیقه به وقت تهران گزارش داده، روز ۷ مهر ۱۴۰۲ تنها در شهر زاهدان ۲۲ نفر مجروح شده‌اند.

علت اصلی این مجروحیت‌ها، عمدتا “شلیک گلوله ساچمه‌ای و گاز اشک‌آور” بوده است.

تمامی گزارش‌ها حاکی از آن هستند که در میان مجروحان، شماری از کودکان کمتر از ۱۴ ساله دیده می‌شوند.

در شبکه‌های اجتماعی تصاویر پرشماری از پوکه گلوله‌های ساچمه‌ای که امروز در سیستان و بلوچستان به معترضان شلیک شده، منتشر شده است.

ادامه اعتراضات در مناطق مختلف سیستان و بلوچستان
آنگونه که منابع خبری و حقوق بشری در سیستان و بلوچستان خبر می‌دهند، با وجود تاریک شدن هوا اعتراض‌ها در شماری از شهرها و حتی روستاهای این استان همچنان ادامه دارد.

از جمله آنها، حال وش ویدئویی منتشر کرده که در آن، معترضان در روستای قلعه بید واقع در بخش کورین شهر در مقابل پاسگاه این روستا زاهدان اقدام به آتش زدن لاستیک کرده‌اند.

ویدئوهایی از روستای شیرآباد از مناطق حاشیه‌نشین زاهدان نیز منتشر شده که در آن معترضان در تاریکی شب، همچنان در خیابان حضور دارند و آتش روشن کرده‌اند.

در اغلب تصاویر و ویدئوهایی که از اعتراض‌ها در سیستان و بلوچستان منتشر می‌شود، معترضانی از نسل‌های مختلف دیده می‌شوند.

اختلال اینترنت در زاهدان همزمان با سرکوب‌ها

به دنبال ادامه اعتراضات مردمی در آستانه سالگرد “جمعه خونین زاهدان”، ارتباط اینترنتی در این شهر دچار اختلال شد.

نت بلاکس، شبکه ناظر بر اینترنت در جهان، امروز جمعه ۷ مهرماه اعلام کرد که در آستانه نخستین سالگرد “جمعه خونین زاهدان” شبکه اینترنت در استان سیستان و بلوچستان و به ویژه شهر زاهدان با اختلال جدی مواجه شده است.

این سازمان شناخته شده در حوزه اینترنت جهانی در شبکه اجتماعی ایکس (توییتر سابق) نوشت که مقامات حکومت ایران “به طور سیستماتیک مخابرات را برای سرکوب اعتراضات هفتگی ضد دولتی تعطیل کرده‌اند.”

بر اساس گزارش رسانه‌های حقوق بشری سیستان و بلوچستان، روز جمعه ۷ مهرماه در پی درگیری‌ها و تیراندازی‌های ماموران انتظامی در زاهدان شمار زیادی از معترضان مجروح شدند که چند کودک هم در میان مجروحان دیده می‌شوند.

آنگونه که منابع خبری و حقوق بشری در سیستان و بلوچستان خبر می‌دهند، با وجود تاریک شدن هوا اعتراض‌ها در شماری از شهرها و حتی روستاهای این استان همچنان ادامه دارد.

از جمله آنها، حال وش ویدئویی منتشر کرده که در آن، معترضان در روستای قلعه بید واقع در بخش کورین شهر در مقابل پاسگاه این روستا زاهدان اقدام به آتش زدن لاستیک کرده‌اند.

نظرسنجی تازه در آلمان؛ افزایش نارضایتی از سیاست پناهجوپذیری

در تازه‌ترین نظرسنجی ۶۴درصد پرسش‌شوندگان آلمانی گفته‌اند که مهاجرپذیری بیشتر زیان دارد تا منفعت. ۷۳درصد خواهان تعیین سقف برای پذیرش پناهجو هستند. نارضایتی نسبت به کارکرد دمکراسی هم رو به افزایش است. سیاست مهاجرپذیری دولت آلمان از سال‌ها پیش در میان احزاب و محافل سیاسی و اجتماعی محل مناقشه و جدل بوده است. افزایش چشمگیر شمار تقاضاهای پناهندگی در کنار بحث‌های انتخاباتی در دو ایالت مهم آلمان حالا به این بحث و جدل‌ها ابعاد تازه‌ای داده است.

در هشت ماه اول سال جاری میلادی ۲۲۰ هزار نفر در آلمان تقاضای پناهندگی داده‌اند که در قیاس با مدت مشابه در سال قبل از یک افزایش ۷۷درصدی حکایت دارد. در همین رابطه پیوسته شهرها و بخش‌های بیشتری از این که ظرفیت و امکاناتشان برای اسکان پناهجویان به آخر نزدیک شده شکایت داشته‌اند و نارضایتی در میان شهروندان هم رو به افزایش بوده است.

بسیح گسترده امکانات برای اسکان‌دادن و تامین آموزش و اشتغال چه برای پناهجویانی که از آفریقا و آسیا می‌آیند و چه برای برای پناهجویان اوکراینی بیش از پیش با مرز و محدودیت مواجه می‌شود.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

نظرسنجی تازه شبکه اول تلویزیون آلمان حاکی است که در سطح اجتماعی هم ورای تعلقات حزبی و سیاسی، انتقاد و تردید نسبت به سیاست پناهجوپذیری و مهاجرپذیری دولت آلمان رو به افزایش است.

۷۳ درصد پرسش‌شوندگان نحوه اسکان و تقسیم پناهجوها در مناطق مختلف کشور را بد یا خیلی بد دانسته‌اند. تنها ۱۹ درصد گفته‌اند که رویکرد دولت در این زمینه درست یا خیلی درست است.

رقم مخالفان و منتقدان سیاست‌های دولت در سپتامبر ۲۰۱۸ میلادی ۴۳‌درصد بود و افزایش چشمگیر آن به ۷۳ درصد در ماه جاری میزان بالای تشدید نارضایتی اجتماعی از این سیاست‌ها در ظرف ۵ سال گذشته تلقی می‌شود.

۷۸ درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند که ادغام پناهجوها در جامعه یا بازار کار بد یا خیلی بد است و ۸۰ درصد آنها نیز ارزیابی مشابهی درباره اخراج پناهجویانی داشته‌اند که تقاضای آنها مورد قبول واقع نشده است.

منفعت یا زیان؟

با توجه به این کسر و کمبودها در سیاست پناهجوپذیری دولت، بدبینی نسبت به روندها و رویکردهای مهاجرپذیری در جامعه آلمان رو به افزایش است. در پاسخ به این سوال که آیا آلمان از پذیرش مهاجر بیشتر سود می‌برد یا زیان می‌بیند، ۶۴ درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند که زیان‌ها و مضرات بیشتر هستند. سال گذشته در همین ایام این رقم ده درصد کمتر بود. شمار کسانی هم که در مهاجرپذیری بیشتر مزیت می‌بینند در همین بازه زمانی از ۳۳ درصد به ۲۷ درصد کاهش یافته است.

در این باره که آیا آلمان باید شمار کمتری پناهجو بپذیرد ۶۴‌ درصد نظر مثبت داشته‌اند که این رقم، ۱۲‌ درصد بیشتر از نظرسنجی ماه مه است. ۲۷ درصد نیز خواهان میزان کنونی پذیرش پناهجو شده‌اند که از کاهشی ۶ درصدی حکایت دارد. موافقان پذیرش شمار بیشتری از پناهجویان به پنج درصد محدود بوده است که سه درصد کمتر از نظرسنجی ماه مه است.

نظر مثبت اکثریت در مورد اقدام برای محدودسازی مهاجرت

نگاه انتقادی به وضعیت و میزان مهاجرت در این واقعیت هم خود را نشان می‌دهد که اکثریت پرسش‌شوندگان حامی اقدامات تازه برای محدودسازی ورود مهاجران و پناهجویان هستند. ۸۲ درصد موافق کنترل‌های مرزی بیشتر بوده‌اند؛ ۷۷ درصد گفته‌اند که با بستن قرارداد با کشورهای آفریقایی برای استرداد پناهجویان موافق هستند و ۶۹ درصد هم گفته‌اند که لازم است کشورهایی مانند الجزایر، مراکش و تونس به عنوان کشورهایی امن تلقی شوند و تقاضای پناهجویی شهروندان آنها از همان ابتدا مورد قبول قرار نگیرد.

گرچه حمایت بخشی از احزاب محافظه‌کار برای تعیین سقف در مورد پذیرش سالانه پناهجو با مخالفت سرسختانه سایر احزاب روبرو شده است، ولی در نظرسنجی جدید ۷۱ درصد از پرسش‌شوندگان گفته‌اند که چنین سقفی درست و لازم است که در قیاس با نظرسنجی سال ۲۰۱۶ با سوالی مشابه، یک افزایش ۸ درصدی را نشان می‌دهد. در میان این موافقان هواداران همه احزاب دیده می‌شوند، به غیر از هواداران حزب سبزها.

ناامیدی به حصول سیاست اروپایی

در پاسخ به این سوال که بهترین رویکرد در قبال مسئله پناهجویان و مهاجران چیست، ۶۴ درصد پرسش‌شوندگان یک راه‌حل اروپایی را ترجیح را داده‌اند که ۱۱‌ درصد کمتر از نظرسنجی سالی ۲۰۱۸ با سوالی مشابه است. به عبارت دیگر، خوشبینی به این که بتوان در سطح اروپا به سیاست واحد پناهجوپذیری دست یافت رو به کاهش بوده است. در عوض شمار هواداران یک راه‌حل ملی و غیراروپایی به ۳۱ درصد افزایش یافته که این رقم، رشدی ۹ درصدی را نشان می‌دهد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

با وجود آن که شمار هواداران راه‌حل اروپایی هنوز در حد دوسوم است، ولی همزمان اکثریت پرسش‌شوندگان امیدی به حصول چنین راه‌حلی ندارند. ۷۰ درصد پرسش‌شوندگان (۱۰درصد بیشتر از نظرسنجی مشابه پیش) گفته‌اند که در چشم‌انداز نزدیک دستیابی به یک راه‌حل اروپایی قابل تصور نیست. شمار خوشبینان در این زمینه ۱۳ درصد کاهش داشته و به ۲۳ درصد تنزل پیدا کرده است.

راه‌حلی اروپایی که به تازگی و در پی کاهش اختلافات میان کشورهای عضو اتحادیه اروپا حصول آن ممکن‌تر شده، از جمله به انعطاف آلمان و موافقت آن با تشدید برخی مقررات و سخت‌گیری‌ها برای ورود پناهجویان مرتبط است. تغییر در موضع سرسختانه آلمان و انعطافی که حالا راه را برای دستیابی به توافقی اروپایی گشوده با بالاگرفتن نارضایتی‌ها در کشور نسبت به سیاست‌های پناهجویی و شمار بالای پناهجویان بی‌ارتباط تلقی نمی‌شود.

نارضایتی نسبت به کارکرد و بازدهی دمکراسی

هفته آینده (سوم اکتبر) وحدت آلمان که در پی فروریختن دیوار برلین، به یک‌پارچگی نظام سیاسی این کشور منجر شد، ۳۳ ساله می‌شود.

به رغم بحران‌های متعدد و نارضایتی‌های گسترده نسبت به کارکرد دولت حاکم، مرکب از سوسیال‌دمکرات‌ها، سبزها و لیبرال‌ها، کماکان اکثریت شهروندان در غرب و شرق آلمان دمکراسی را در مفهوم و کارکرد عام آن مدل موفقی برای حکمرانی می‌شناسند. ۸۷ درصد صاحبان حق رای در غرب کشور و ۷۷ درصد از شرق کشور گفته‌اند که دمکراسی به طور کلی مدل خوبی برای اداره مملکت است.

با این همه کارنامه و نحوه عملکرد دمکراسی جاری در آلمان در قیاس با گذشته برای عده کمتری خشنودکننده است.

در سطح کل آلمان ۵۵‌ درصد پرسش‌شوندگان گفته‌اند که از شیوه و کارکرد دمکراسی کنونی آلمان ناراضی‌اند که نسبت به نظرسنجی مشابه در اکتبر ۲۰۲۲ کاهشی ۸ درصدی را نشان می‌دهد. ۴۴ درصد اما از این شیوه و کارکرد ابراز رضایت یا رضایت خیلی زیاد داشته‌اند؛ یعنی ۷ درصد کمتر از نظرسنجی سال پیش.

البته عدم رضایت نسبت به کارکرد دمکراسی آلمان در شرق و غرب این کشور تفاوتی محسوس دارد. در حالی که میزان نارضایتی در غرب ۵۲ درصد است (۸ درصد بیشتر از سال گذشته) در شرق کشور این رقم به ۶۶ درصد رسیده که ۳ درصد بیشتر از نظرسنجی قبلی است. در مجموع میزان رضایت از دمکراسی در شرق و غرب آلمان رو به کاهش بوده است.

پیش‌گفتار گمشده‌ی مزرعه‌ی حیوانات؛ بیانیه‌ی آتشینِ جورج اورول در دفاع از آزادی بیان

هرمز دیّار

دشمن ما، داشتنِ ذهنِ گرامافون‌وار است، خواه با صفحه‌ای که اکنون پخش می‌شود موافق باشیم خواه مخالف. (جورج اورول)

 

در سال ۱۹۴۵، هنگامی که جورج اورول سرگرم آماده‌سازیِ مزرعه‌ی حیوانات برای انتشار بود، پیش‌گفتاری بر کتابِ خود نوشت که از قرار معلوم، در دقایق پایانی، از انتشارش منصرف شد. لحن پیش‌گفتار آشکارا تند بود و می‌توانست ‌نوعی «نزاع ادبی» و تسویه‌‌‌حساب با بعضی ناشران معروف اما عافیت‌طلبی تلقی شود که، یکی پس از دیگری، به علت بیم و هراس از آزرده شدن استالین، حاضر به چاپ مزرعه‌ی حیوانات نشده بودند.[1]

مزرعه‌ی حیوانات، سرانجام بدون این پیش‌گفتار به چاپ رسید و دیگر اثری از آن به دست نیامد. حدود سه‌دهه باید می‌گذشت تا این پیش‌گفتارِ ارزشمند و تاریخی پیدا شود. یابنده‌ی آن کسی نبود مگر ایان انگِس (Ian Angus) کتابدار و پژوهشگر انگلیسی، که در آن زمان به‌اتفاق سونیا براونوِل، بیوه‌ی اورول، سرگرم تهیه‌ و ویرایش مجموعه‌ جستارهای اورول بود و تصادفاً نسخه‌ی ماشین‌شده‌ی پیش‌گفتار را در میان آثار برجا‌مانده از اورول یافت. آن دو به‌همراه سِر برنارد کریک (Sir Bernard Crick) نظریه‌پرداز سیاسی و یکی از اورول‌پژوهانِ نامدار بریتانیا، جُستار نهایی را در ۱۵سپتامبر ۱۹۷۲ با عنوان آزادی مطبوعات[2] در تایمز لیترری ساپلمنت به چاپ رساندند. کریک مقدمه‌ای بر این پیش‌گفتار نوشت و گزارشی از داستانی را که در پس آن قرار داشت به‌دست داد. چند روز پس از آن، در ۸ اکتبر همان سال، پیش‌گفتارِ یادشده در نیویورک ‌تایمز نیز منتشر شد.[3]

این پیش‌گفتار به‌مثابهی بیانیه‌ای آتشین بود علیه «خودسانسوری» و «بزدلیِ» اکثر ناشران و روشنفکرانِ بریتانیا. جستاری در دفاع از آزادی بیان و علیه سیاست‌زدگی در دنیای نشر. عصیانی در برابر استفاده از روش‌های تمامیت‌خواهانه در جوامع لیبرال، و بیان این واقعیت که تمامیت‌خواهی منحصر به نظام‌های فاشیستی نیست و می‌تواند به‌طرز مهلکی در افکار و قلوب مردمانِ کشورهای دموکراتیک نیز راه یابد و غریزه‌ی آزادی‌خواهی را در وجود آنان بخشکاند. تجربه‌ی حضور در جنگ داخلی اسپانیا به اورول آموخته بود که پروپاگاندای تمامیت‌خواهانه بهآسانی می‌تواند افکار روشنفکرانِ کشورهای دموکراتیک را زیر نگینِ خود در آورَد. او اکنون درمی‌یافت که تمامیت‌خواهی دارد لیبرالیسم غربی را تهی می‌گرداند تا از خود، پُرَش ‌کند. در رمان ۱۹۸۴ اوبراین به وینستون اسمیت گفته بود که ذهنت را «تسخیر می‌کنیم و دوباره به آن شکل می‌دهیم.»[4] اکنون تمامیت‌خواهیِ استالینی، ذهنِ بسیاری از لیبرال‌های غربی را نیز تسخیر کرده و پدیده‌ای عجیب‌الخلقه را شکل داده بود: «لیبرال‌ِ مرتد!» یعنی، روشنفکرِ به‌اصطلاح لیبرالی که، بر خلافِ رسالتِ خویش، از آزادی بیان و اندیشه روی‌ می‌گرداند. نویسنده، ناشر یا خبرنگاری که رئال‌پولیتیک، او را به سکوت در برابر ستمکار (در این مورد، استالین) و جعل تاریخ به‌سود ظالم وامی‌دارد.

شگفتا که در خلال جنگ‌ جهانی دوم، بخش اعظم روشنفکران بریتانیا، طوری وفاداری به شوروی را در خود پرورش داده بودند که هر نوع تردید در خردمندیِ استالین را یک‌جور «کفرگویی» می‌دیدند! این بیماری که اورول «نشانه‌ی نامبارک» آن را در نپذیرفتنِ پی‌درپیِ شاهکارِ خویش از سوی ناشرانِ بریتانیایی، به‌خوبی لمس کرده بود، بعدها در دوران «جنگ سرد» عوارض مهلکی به‌بار آورد. پیامدهایی که کماکان، دنیای کنونی نیز آثار شومش را در تنِ رنجورِ خود احساس می‌کند.

بدین ترتیب، مطالعه‌ی پیش‌گفتارِ اورول، افزون بر آنکه معنای ژرف‌تری به مزرعه‌ی حیوانات می‌دهد، نکته‌هایی تاریخی و باریک‌تر از مو را فراچشم خواننده قرار می‌دهد، نوشته‌ای که بی‌تردید به ناب‌ترین جستارها در حوزه‌ی ادبیات سیاسی در سده‌ی بیستم پهلو می‌زند.

***

آزادی مطبوعات؛ پیش‌گفتار جورج اورول بر مزرعه‌ی حیوانات

ابتدا در سال ۱۹۳۷ بود که اندیشه‌های کانونیِ کتاب در ذهنم نقش بست؛ اما تا اواخر سال ۱۹۴۳ آن را به روی کاغذ نیاوردم. از همان دم که شروع به نوشتن کردم، پیدا بود که انتشار کتاب با دردسر فراوانی روبه‌رو خواهد شد. (با وجود کمبودِ کنونیِ کتاب، که «فروش» هر چیزی را که بتوان کتاب نامید، تضمین می‌کند.) سرانجام، چهار ناشر از انتشارش سر باز زدند.[5] البته تنها یکی از آنها انگیزه‌ای ایدئولوژیک داشت.[6] دو مورد از این ناشران، سال‌ها بود که کتاب‌های ضد روسی چاپ می‌کردند،[7] و چهارمی، انگیزه‌ی سیاسیِ نمایانی نداشت.[8] در واقع، یکی از آنها ابتدا قبول کرد که کتاب را چاپ کند[9] اما پس از توافق‌های اولیه تصمیم گرفت که موضوع را با وزارت اطلاعات در میان بگذارد. ظاهراً به او هشدار داده بودند، یا دست‌کم قویاً توصیه کرده بودند، که کتاب را چاپ نکند. در زیر، بریده‌ای از نامه‌ی آن ناشر را می‌آورم:

پیشتر به پاسخِ یکی از مسئولینِ بانفوذِ وزارت اطلاعات در مورد «مزرعه‌ی حیوانات» اشاره کردم. باید اقرار کنم که این اظهار نظر، مرا جداً به فکر واداشت… حالا می‌فهمم که اصلاً صلاح نمی‌بینند که این کتاب در زمان کنونی منتشر شود.

اگر داستانِ کتاب، به دیکتاتورها و دیکتاتوری‌ها به‌طور عام اشاره می‌کرد آن‌وقت انتشارش معقول بود. اما داستان، آن‌طور که الان می‌فهمم، کاملاً مسیرِ برآمدنِ شوروی‌ و دو دیکتاتورش ]لنین و استالین[ را دنبال می‌کند؛ طوری که فقط در مورد روسیه می‌تواند صدق کند و نه دیکتاتوری‌های دیگر. مطلب دیگر اینکه، اگر در داستان، طبقه‌ی حاکم به خوک‌ تشبیه نمی‌شدند، کتاب کمتر اهانت‌آمیز بود.[10]به‌نظر من، وقتی خوک‌ها را در مقام طبقه‌ی حاکم قرار می‌دهیم، بی‌تردید به خیلی‌ها بر می‌خورَد، به‌ویژه به کسانی که کمی زودرنج‌اند و بی‌شک روس‌ها در زمره‌ی چنین افرادی هستند.[11]

این مطلب، نشانه‌ی نامبارکی است. بدیهی است که جالب نیست که یک وزارتخانه بر کتاب‌هایی که رسماً از آن حمایت نمی‌شود، قدرت سانسور داشته باشد. (مگر سانسور امنیتی در زمان جنگ که کسی در مورد آن حرفی ندارد.) اما در برهه‌ی کنونی، خطر عمده‌ای که آزادی اندیشه و بیان را تهدید می‌کند، مداخله‌ی مستقیم وزارت اطلاعات یا هیئت‌های رسمی دیگر نیست. اگر خودِ ناشران و ویراستاران، موارد معینی را چاپ نمی‌کنند، نه از ترسِ پیگرد قانونی، بلکه از بیمِ افکار عمومی است. در این کشور، بزدلیِ فکری، بدترین دشمنی است که یک نویسنده یا روزنامه‌نگار، ناچار با آن مواجه می‌شود، و به‌نظر من، آن‌طور که بایدوشاید در اطراف این موضوع گفت‌وگو نشده است.

در هر برهه‌ای، یک عقیده‌ی متعارف[12] یا مجموعه‌ای از افکار وجود دارد که فرض بر این است که هر آدم عاقلی آن را بدون چون‌وچرا می‌پذیرد. یعنی قدغن نیست که فلان یا بهمان حرف را بگویید، اما گفتنش «مذموم»[13] است. درست مثل اواسط عهد ویکتوریا که حرف‌زدن از شلوار در حضور یک خانم، امری «مذموم» بود.

هر فرد منصفی که تجربه‌ی روزنامه‌نگاری دارد تصدیق می‌کند که در خلال این جنگ، سانسور رسمی، خیلی آزاردهنده نبوده است. ما در معرضِ آن‌گونه «هماهنگیِ» تمامیت‌خواهانهای قرار نداشتیم که منطقاً می‌شد انتظارش را داشت. مطبوعات، گلایه‌های موجهّی دارند اما دولت، درمجموع، رفتار خوبی داشت و در برابر آراء اقلیت، مدارای قابل‌توجهی به خرج داد. اما واقعیت نامیمونی که در مورد سانسور ادبی در انگلستان وجود دارد، این است که این سانسور عمدتاً داوطلبانه است. در اینجا، بدون نیاز به‌هیچ ممنوعیت رسمی، می‌توان افکار ناخوشایند را خاموش کرد و حقایق تلخ را در پرده نگه داشت. هرکس که مدتی طولانی در خارج از کشور به‌سر برده باشد، با نمونه‌های جنجالیِ اخبار آشناست ــ همان‌هایی که بر حسب امتیازشان، سرخط خبرها می‌شوند ــ که از مطبوعات بریتانیا حذف می‌شوند؛ البته نه به‌جهت مداخله‌ی دولت بلکه به‌خاطر توافقی عام و ناگفته که طبق آن، اشاره به فلان موضوع خاص «خوبیت» ندارد. در خصوصِ جراید روزانه، درک این حقیقتْ آسان است. مطبوعات بریتانیا به‌شدت متمرکزند و صاحبان بیشتر آنها، افرادی متمول‌اند که برای راست‌نگفتن در مورد موضوعات مهم، انگیزه‌های زیادی دارند. اما همین سانسورِ نهان، در کتاب‌ها، نشریات ادواری، نمایش‌نامه‌ها، فیلم‌ها، و برنامه‌های رادیویی نیز اعمال می‌شود.

در هر برهه‌ای، یک عقیده‌ی متعارف[12] یا مجموعه‌ای از افکار وجود دارد که فرض بر این است که هر آدم عاقلی آن را بدون چون‌وچرا می‌پذیرد. یعنی قدغن نیست که فلان یا بهمان حرف را بگویید، اما گفتنش «مذموم»[13] است. درست مثل اواسط عهد ویکتوریا که حرف‌زدن از شلوار در حضور یک خانم، امری «مذموم» بود.[14] به همین ترتیب، هرکس که عقیده‌ی متعارفِ غالب را به چالش بکشد، صدایش با کاراییِ شگفت‌انگیزی خاموش می‌شود. به بیان دیگر، نظری که واقعاً نامتعارف باشد تقریباً هیچ‌گاه به‌طور منصفانه شنیده نمی‌شود؛ نه در مطبوعات عامه‌پسند و نه در نشریات ادواریِ به‌اصطلاح روشنفکرانه.

در برهه‌ی کنونی، آنچه که عقیده‌ی متعارفِ غالب از ما می‌خواهد، ستایش بی‌چون‌وچرای شوروی است. همه این را می‌دانند و تقریباً آن را مراعات می‌کنند. هر انتقاد جدی از رژیم شوروی، و هر گونه افشاگری که رژیم شوروی مایل به آشکارشدنش نیست، زیر چاپ نمی‌رود.

شگفتا که این مجیزگوییِ گسترده از متحدمان ]شوروی[ در بستری از رواداریِ روشنفکرانه‌ی اصیل روی می‌دهد. زیرا هرچند مجاز نیستیم که زبان به انتقاد از دولت شوروی باز کنیم، دست‌کم به شکلی معقول، مختاریم که از دولت خودمان انتقاد کنیم! به‌ندرت پیش می‌‌آید که کسی انتقاد از استالین را منتشر کند، اما انتقاد از چرچیل در کتاب‌ها و نشریات، به هر میزان که باشد، کاملاً بی‌خطر است. و طی پنج سال جنگ، به‌ویژه در خلالِ دو سه سالی که برای حفظ موجودیتِ ملی می‌جنگیدیم، کتاب‌ها، جزوه‌ها و مقاله‌های بی‌شماری که از صلح سازشکارانه دفاع می‌کردند، بی‌هیچ مداخله‌ای به چاپ رسیدند. علاوه بر این، آنها بدون مخالفتِ جنجالی منتشر شدند. پس مادامی که پای آبروی اتحاد جماهیر شوروی در میان نباشد، اصل آزادی بیان، به‌ شیوه‌ا‌ی معقول مراعات می‌شود. البته موارد ممنوعه‌ی دیگری نیز وجود دارد که به‌زودی به برخی از آنها اشاره خواهم کرد؛ اما نگرش غالب به اتحاد جماهیر شوروی، با اختلاف، حاد‌ترین نشانه‌ی ]این مرض[ است. این نگرش، چنانچه پیشتر نیز بوده، خودجوش است و ناشی از اقدام هیچ گروه فشاری نیست. بخش اعظم روشنفکران بریتانیا از سال ۱۹۴۱ به این طرف، پروپاگاندای روسی را، به شکلی نوکرصفتانه، بلعیده و تکرار کرده‌اند. البته جای تعجب ندارد؛ چون قبلاً نیز، در چندین موقعیت، رفتار مشابهی از آنان سر زده بود. آنان، در تک‌تک مباحثِ چالش‌انگیز، دیدگاه روسیه را بی‌هیچ وارسی پذیرفته‌اند و آنگاه با بی‌اعتنایی کامل به واقعیتِ تاریخی و نزاکتِ روشنفکرانه، آن را به افکار عمومی راه داده‌اند. تنها یک نمونه را ذکر می‌کنم: بی‌بی‌سی، بیستمین سالگردِ تأسیسِ ارتش سرخ را گرامی داشت بی‌آنکه از تروتسکی نام ببرد. دقیقاً مثل این بود که نبرد ترافالگار را گرامی بداری اما از ]دریاسالار[ نلسون نام نبری.[15] با این حال، هیچ صدایی از روشنفکران انگلستان در نیامد. در منازعاتِ داخلیِ کشورهای مختلفِ اشغالی، تقریباً در تمام موارد، مطبوعات بریتانیا طرفِ جناحی را گرفته‌اند که مورد حمایت روس‌ها بوده است و به جناح مخالف، افترا زده و حتی گاهی، به‌همین منظور، شواهد مادی را پایمال کرده‌اند. نمونه‌ی بارز این ماجرا، قضیه‌ی سرهنگ میهایلوویچ، رهبر چتنیکهای یوگسلاوی است. روس‌ها، که مارشال تیتو را زیر چتر خود داشتند، میهایلوویچ را به همدستی با آلمانی‌ها متهم ساختند. مطبوعات بریتانیا این اتهام را ترویج دادند و، در مقابل، به هواداران میهایلوویچ، فرصتِ پاسخگویی ندادند. در ضمن، واقعیت‌های نافیِ این اتهام را نیز درز گرفتند. چنان‌که در ژوئیه‌ی ۱۹۴۳، آلمانی‌ها پاداشی معادل یکصدهزار کرون طلا برای دستگیری تیتو، و پاداش مشابهی برای بازداشت میهایلوویچ تعیین کردند. مطبوعات بریتانیا، پاداشِ دستگیری تیتو را «در بوق‌وکرنا» کردند اما پاداشِ بازداشت میهایلوویچ را در فقط یک صفحه‌ی ریزچاپ نقل کردند؛ و کماکان اتهام همدستیِ او با آلمانی‌ها را مطرح می‌ساختند. اتفاق مشابهی در جنگ داخلی اسپانیا رخ داد. در آن موقع نیز مطبوعات چپ‌گرای بریتانیا، بی‌هیچ ملاحظه‌ای، به جناح‌های جمهوری‌خواهی که روس‌ها مصمم به سرکوبشان بودند، افترا می‌زدند و دفاعیه‌های آنان را، حتی در قالب یک نامه، چاپ نمی‌کردند.

اکنون فقط این نیست که انتقاد جدی از شوروی مذموم تلقی شود، بلکه اساساً وجودِ چنین انتقادهایی نیز در مواردی درز گرفته می‌شود. برای مثال، تروتسکی، اندکی پیش از مرگش، زندگی‌نامه‌ی استالین را نوشته بود. شاید فکر کنیم که چنین زندگی‌نامه‌ای، در مجموع، نمی‌توانست بی‌طرف باشد، اما بدیهی است که فروش خوبی می‌داشت. یک ناشر آمریکایی ترتیب انتشارش را داده بود و کتاب در دست چاپ بود؛ حتی به‌گمانم نسخه‌های مخصوصِ منتقدین، بیرون آمده بود که شوروی وارد جنگ شد. در نتیجه، ناگهان، کتاب را از گردونه خارج کردند. مطبوعات بریتانیا کلمه‌ای در مورد آن ننوشتند، با آنکه وجود چنین کتابی، و توقیفش، خبری بود که ارزش درجِ چند پاراگراف را داشت. در اینجا باید میان دو گونه سانسور فرق بگذاریم: سانسوری که روشنفکریِ ادبی بریتانیا، داوطلبانه بر خود روا می‌دارد، و سانسوری که گاه توسط گروه‌های فشار تحمیل می‌شود.

وقتی این عادت را جا بیندازند که فاشیست‌ها را بدون محاکمه به زندان بیفکنند، ممکن است این جریان به فاشیست‌ها ختم نشود.

به‌طرز شرم‌آوری، مطبوعات به‌خاطر بعضی «منافع شخصی» نمی‌توانند از برخی مقولات دَم بزنند. مثال معروفش، قضیه‌ی جنجالیِ دارویِ انحصاری است. افزون بر این، کلیسای کاتولیک نفوذ چشمگیری بر مطبوعات دارد و می‌تواند تا اندازه‌ای منتقدانش را خاموش کند. چنان‌که رسوایی یک کشیش کاتولیک تقریباً هیچ‌گاه منتشر نمی‌شود، اما وقتی یک کشیش انگلیکان به دردسر می‌افتد (مثل قضیه‌ی کشیشِ بخشِ استیفکی[16]) سرخط خبرها می‌شود. به‌ندرت پیش می‌‌آید که گرایشی ضد کاتولیک به روی صحنه برود یا در فیلمی دیده شود. هر بازیگری می‌تواند به شما بگوید که نمایش‌نامه یا فیلمی که از کلیسای کاتولیک انتقاد کند یا آن را به سخره بگیرد، از طرف مطبوعات بایکوت می‌شود و احتمالاً ناکام می‌ماند. با این حال، این کارها ضرری ندارد، یا دست‌کم درک‌شدنی است. هر سازمان بزرگی، تا آنجا که می‌تواند، به فکر منافع خویش است و به تبلیغات آشکاری که می‌کند اعتراضی وارد نیست. مثلاً نمی‌توان از دیلی ورکر انتظار داشت که ضد شوروی بنویسد یا نمی‌توان توقع داشت که کاتولیک هرالد، پاپ را نکوهش کند. با این حال، هر آدم اندیشمندی از ماهیتِ واقعیِ دیلی ورکر و کاتولیک هرالد آگاه است. اما آنچه آدم را نگران می‌کند این است که وقتی پای شوروی و سیاست‌هایش در میان است، نمی‌توان از نویسندگان لیبرال و روزنامه‌نگارانی که تحت هیچ فشار مستقیمی برای جعلِ عقایدشان قرار ندارند، انتظار داشت که نقدی روشنفکرانه بنویسند یا حتی، در بسیاری موارد، صداقت به خرج دهند. استالین مقدس تلقی می‌شود و نباید در جنبه‌های معینی از سیاست‌هایش کنکاش کرد. این قاعده از سال ۱۹۴۱ تقریباً مورد ملاحظه‌ی عام بوده است، اما بر خلاف تصور بعضی‌ها، قاعده‌ی مزبور از ده سال جلوتر از آن، اِعمال می‌شده است. در تمام این مدت، تقریباً هیچ‌کس به نقدی که از سمت جناح چپ به رژیم شوروی وارد می‌شد، گوش نمی‌داد. آری، کثیری از آثار ادبی علیه روسیه منتشر می‌شد اما تقریباً تمام این آثار از زاویه‌ای منسوخ، محافظه‌کارانه و عاری از صداقت نوشته می‌شد، و از انگیزه‌های فرومایه آبشخور می‌گرفت. در مقابل، جریانی به‌همان اندازه بزرگ و تقریباً همان‌قدر ‌دور از صداقت، در طرفداری از پروپاگاندای روسیه وجود داشت؛ جریانی که هم‌سنگ بود با بایکوت‌کردنِ کسانی که سعی در طرحِ پرسش‌هایی مهم به شیوه‌ای پخته و بالغ داشتند. در واقع، می‌توانستید کتاب‌هایی ضد روسیه منتشر کنید اما در این صورت، به‌طور حتم، تقریباً تمام نشریاتِ به‌اصطلاح روشنفکر، نادیده‌تان می‌گرفتند یا شما را بد جلوه‌ می‌دادند. به‌طور علنی و خصوصی به شما هشدار می‌دادند که این کار «جایز» نیست. به شما می‌گفتند که شاید درست بگویید اما «بی‌موقع» است و آب به آسیاب این یا آن گرایشِ واپس‌گرا می‌ریزد. به‌طور معمول پایه‌ی استدلال آنان این بود که شرایط بین‌المللی، و نیاز فوری به اتحاد روسیه و انگلستان، این رویکرد را ایجاب می‌کند؛ اما معلوم بود که دارند کارِ خودشان را توجیه می‌کنند. روشنفکران انگلستان، یا بخش اعظم آنها، نوعی وفاداریِ ناسیونالیستی به شوروی را در خود پرورش داده بودند و در دل احساس می‌کردند که هر نوع تردیدی در خردمندی استالین، یک‌جور کفرگویی است!

رخدادهای روسیه و رخدادهای مشابهی که در جاهای دیگر اتفاق می‌افتاد، با معیارهای متفاوتی داوری می‌شد. کسانی که همیشه با مجازات اعدام مخالفت کرده بودند، برای اعدام‌های بی‌شمار در پاکسازی‌های ۱۹۳۹-۱۹۳۶ کف زدند. آنان به‌همان اندازه که اطلاع‌رسانی در مورد قحطی‌ِ هندوستان را درست می‌دانستند، درزگرفتنِ قحطیِ اوکراین را تأیید می‌کردند. پیش از جنگ که حال‌وهوای روشنفکری این بود، حتماً حالا هم وضعیت بهتری ندارد.

اکنون بازگردیم به کتابِ من. واکنش بیشتر روشنفکران انگلستان بسیار ساده خواهد بود: «نباید چاپ می‌شد.» طبعاً آن گروه از منتقدانی که از هنر تحقیر سر در می‌آورند، بر پایه‌ی زمینه‌های ادبی، و نه سیاسی، آن را می‌کوبند. آنها خواهند گفت که کتابی چرند و ملال‌آور است. حیف کاغذ! ممکن است نظرشان درست باشد اما تمام ماجرا این نیست. کسی صرفاً به این دلیل که فلان کتاب بد است، نمی‌گوید که «نباید چاپ می‌شد.» هرچه باشد، روزانه خروارها آشغال چاپ می‌شود و کسی هم ککش نمی‌گزد. روشنفکران انگلستان، یا بیشترشان، به این کتاب معترض می‌شوند چون حیثیتِ «رهبرشان» را خدشه‌دار می‌کند و (از دید آنها) آرمان پیشرفت را مختل می‌سازد. البته اگر خلافِ این عمل می‌کرد، حرفی نداشتند ولو آنکه معایب ادبی‌اش ده برابر عیان‌تر باشد. مثلاً موفقیتِ لِفت بوک کلاب[17] طی چهار پنج سال اخیر نشان می‌دهد که آنها چقدر آماده‌اند که دشنام‌گویی و شلختگیِ یک نوشته را تاب بیاورند، مشروط به آنکه چیزی را بگوید که آنها خوش دارند بشنوند. موضوعی که اینجا در میان می‌گذارم شامل مسئله‌ای ساده است: آیا هر نظری، هرقدر ناخوشایند ــ و هرقدر ابلهانه ــ سزاوار شنیدن است؟ مسئله را در این قالب قرار دهید و تقریباً هر روشنفکر انگلیسی احساس خواهد کرد که باید به آن «آری» بگوید. اما اگر به آن، شکل مشخصی بدهید و بپرسید که: «در مورد انتقاد از استالین چطور؟» آن‌وقت، پاسخ بیشترشان «نه» خواهد بود. در این مورد، از آنجا که عقیده‌ی متعارف به چالش کشیده می‌شود، اصل آزادی بیان رنگ می‌بازد. البته در اینجا، کسی که خواستار آزادی بیان و آزادی مطبوعات است، آزادی مطلق را طلب نمی‌کند. مادام که جوامع سازمان‌یافته وجود دارند ناچار حدی از سانسور وجود دارد و هماره وجود خواهد داشت. اما به قول رزا لوکزامبورگ )کذا[18]( آزادی، «آزادیِ همنوعانِ دیگر است.» همین اصل در سخنِ مشهور ولتر نهفته است که می‌گوید: «از آنچه می‌گویی بیزارم، ولی تا پای جان از حق تو برای گفتنِ آن دفاع خواهم کرد.»

آزادی اندیشه، که بی‌شک یکی از وجوه مشخصه‌ی تمدن غرب بوده است، اگر معنایی داشته باشد، بدین مفهوم است که هرکس باید از حقِ بیان و انتشارِ آنچه حقیقت می‌پندارد، برخوردار باشد، مشروط به آنکه به بقیه‌ی افرادِ آن جامعه آسیبی جدی نزند. هم دموکراسیِ کاپیتالیستی و هم روایت‌های مختلفِ سوسیالیسم غربی، تا همین اواخر، این اصل را بدیهی شمرده‌اند. حکومت ما نیز، همان‌طور که پیشتر گفته‌ام، کماکان به این اصل احترام می‌گذارد. مردم کوی و برزن هم هنوز کمابیش به این فکر حرمت می‌نهند که می‌گویند «به‌ گمان ما، هر کس حق دارد که نظر خودش را داشته باشد.» شاید تا حدی به این دلیل که نسبت به ایده‌هایی که به‌قدر کافی به آنان رواداری نشان نمی‌دهند، علاقه‌ای ندارند. به‌هر روی، تنها ــ یا عمدتاً ــ روشنفکران علمی و ادبی هستند که در عالم نظر و عمل، کم‌کم دارند از آن روی برمی‌گردانند؛ یعنی همان کسانی که باید نگهبان آزادی باشند.

یکی از پدیده‌های عجیب‌وغریب روزگار ما، لیبرالِ مرتد[19] است. فراتر و سوای از این ادعای مارکسیستی که «آزادی بورژوایی» توهمی بیش نیست، اکنون بسیاری به این استدلال روی آورده‌اند که تنها از طریق روش‌های تمامیت‌خواهانه می‌‌توان از دموکراسی حفاظت کرد. طبق این استدلال، اگر کسی دوستدار دموکراسی باشد، باید دشمنانش را به هر طریقی در هم شکند. اما دشمنان دموکراسی چه کسانی هستند؟ همیشه معلوم می‌شود که دشمنان دموکراسی فقط کسانی نیستند که آشکارا و آگاهانه به آن حمله می‌برند، بلکه آنهایی هستند که از طریق پراکندنِ آموزه‌های غلط، «به‌‌طور عینی»[20] آن را به خطر می‌اندازند. به بیان دیگر، دفاع از دموکراسی، مستلزمِ ویران‌کردنِ استقلالِ اندیشه است! مثلاً آنها همین استدلال را برای توجیه پاکسازی‌های روسیه به کار می‌برند. پرشورترینِ هواداران روسیه، به‌سختی باور می‌کنند که تمام قربانیان این پاکسازی‌ها، در تمام مواردِ اتهام، گناهکار باشند. اما ]فکر می‌کنند که[ آنها با حفظِ عقاید بدعت‌آمیز، «به‌طور عینی» به رژیم لطمه زده‌اند؛ در نتیجه، هم قتل عام آنان و هم بدنام ساختنِ آنان با اتهامات واهی، کاملاً موجه بوده است. در زمان جنگ‌های داخلی اسپانیا، مطبوعات چپ، همین استدلال را به کار بردند تا دروغ‌های شاخ‌داری را که در مورد تروتسکیست‌ها و سایر اقلیت‌های جمهوری‌خواه می‌گفتند، توجیه کنند. و زمانی که موزلی ]سِر اسوالد موزلی[21]، رهبر فاشیست‌های بریتانیا[ در سال ۱۹۴۳ آزاد شد، باز همین استدلال را به کار بردند تا علیه حکم احضاریهی دادگاه برای بررسی قانونی‌بودنِ بازداشت،[22] دادوقال به راه بیندازند.

این افراد نمی‌دانند که اگر روش‌های تمامیت‌خواهانه را تشویق کنند، ممکن است روزی برسد که همین روش‌ها، به‌جای آنکه به سودشان تمام شود، گریبانِ خودشان را بگیرد. وقتی این عادت را جا بیندازند که فاشیست‌ها را بدون محاکمه به زندان بیفکنند، ممکن است این جریان به فاشیست‌ها ختم نشود.

 وقتی عقیده‌ی متعارفی را با عقیده‌ی متعارفِ دیگری جایگزین می‌کنیم، لزوماً پیشرفت نکرده‌ایم. دشمن ما، داشتنِ ذهنِ گرامافون‌وار است، خواه با صفحه‌ای که الان پخش می‌شود موافق باشیم خواه مخالف.

چند روز پس از رفعِ توقیف‌ از نشریه‌ی دیلی ورکر، در کالجی متشکل از مردان کارگر در ساوت لندن سخنرانی می‌کردم. مخاطبان سخنرانی از کارگران و روشنفکران طبقه‌ی متوسطِ روبه پایین بودند؛ از همان دست مستمعینی که معمولاً در شعبه‌های لفت بوک کلاب می‌بینیم. سخنرانی‌ام پیرامون آزادی مطبوعات بود، و در انتها، در کمال حیرت دیدم که چند پرسش‌گر از جا برخاستند و از من پرسیدند: فکر نمی‌کنید که رفع توقیفِ دیلی ورکر اشتباه بزرگی بود؟ وقتی از آنها پرسیدم که چرا؟ گفتند که به وفاداریِ دیلی ورکر شک داریم و در زمان جنگ، وجود چنین روزنامه‌ای را نباید تحمل کرد. ناگهان به خودم آمدم و دیدم که دارم از روزنامه‌ای دفاع می‌کنم که چندبار زحمتِ افترازدن به من را کشیده است.[23]اما این آدم‌ها این طرز فکرِ اساساً تمامیت‌خواهانه را از کجا آموخته بودند؟ بی‌تردید آن را از خودِ کمونیست‌ها یاد گرفته بودند!

رواداری و نزاکت در انگلستان ریشه‌ای عمیق دارد، اما این خصلت‌ها فناناپذیر نیستند و باید با تلاش آگاهانه آنها را زنده نگاه داشت. ترویجِ آموزه‌های تمامیت‌خواهانه باعث سست‌شدنِ غریزه‌ای می‌شود که افرادِ آزاد از طریق آن می‌فهمند که کدام طرز فکر خطرناک است و کدام نیست. قضیه‌ی موزلی گواهی بر این مدعاست.

در سال ۱۹۴۰ بازداشتِ موزلی، خواه قانوناً گناهکار یا بی‌گناه، کاملاً درست بود. در آن موقع، ما برای بقای خود می‌جنگیدیم و نمی‌توانستیم اجازه دهیم که فردی احتمالاً «خائن» آزاد بچرخد. اما در سال ۱۹۴۳، خاموش‌ساختنِ او، آن هم بدون برگزاریِ دادگاه‌، تخطی از قانون بود. درست است که تحریکِ مردم علیه آزادیِ موزلی تا حدی ساختگی و تا اندازه‌ای توجیهِ نارضایتی‌های دیگر بود، اما ناکامیِ عمومی در درک این قضیه، نشانه‌ای نامبارک بود. بسیاری از لغزیدن‌های کنونیِ ما به ورطه‌ی شیوه‌های تفکرِ فاشیستی، در بی‌‌اخلاقی‌هایِ موجود در اقداماتِ ضدفاشیستی ریشه دارد.

درک این نکته اهمیت دارد که روسیه‌شیفتگیِ کنونی تنها یک نشانه از سستیِ عمومی سُنتِ لیبرالِ غربی است. اگر وزارت اطلاعات مداخله می‌کرد و آشکارا رأی به انتشارِ کتابِ حاضر می‌داد، قسمت اعظم روشنفکران انگلستان نکته‌ی نگران‌کننده‌ای در آن نمی‌‌یافتند. انگار وفاداریِ بی‌چون‌وچرا به شوروی، عقیده‌ی متعارفِ کنونی است و زمانی که پای منافع مفروضِ شوروی در میان باشد، روشنفکران ما، هم سانسور را تاب می‌آورند هم دست‌کاریِ عامدانه‌ی تاریخ را.

نمونه‌ای ذکر می‌کنم. پس از درگذشت جان رید،[24] نویسنده‌ی ده روزی که دنیا را تکان داد (گزارشی دست‌اول از روزهای آغازین انقلاب روسیه)، حق نشر این کتاب، به‌گمانم بنابر وصیتِ رید، به حزب کمونیست بریتانیا واگذار شد. چند سال بعد، کمونیست‌های بریتانیا، که نسخه‌ی اصلی کتاب را تا آنجا که در توان داشتند شخم زده بودند، نسخه‌ای مخدوش از آن را منتشر ساختند که در آن اشارات به تروتسکی و مقدمه‌ به قلم لنین را حذف کرده بودند. اگر هنوز روشنفکرانی تمام‌عیار در انگلستان وجود داشتند، این عملِ متقلبانه را افشا می‌کردند و در هر مقاله‌ی ادبیِ کشور رسوایَش می‌ساختند. اما تقریباً صدایی از کسی در نیامد. زیرا این اقدام، در نظر بسیاری از روشنفکران انگلستان، عادی بود. و اکنون، تحملِ این‌جور ناراستیِ آشکار، که چیزی فراتر از ستایش روسیه است، امری مرسوم است. به احتمال زیاد، چنین رسمی دوام نخواهد آورد. کسی چه می‌داند، شاید در زمان انتشار این کتاب، دیدگاه من در مورد رژیم روسیه، اقبال عمومی یافته باشد. اما این امر، به‌خودی خود، چه فایده‌ای دارد؟ وقتی عقیده‌ی متعارفی را با عقیده‌ی متعارفِ دیگری جایگزین می‌کنیم، لزوماً پیشرفت نکرده‌ایم. دشمن ما، داشتنِ ذهنِ گرامافون‌وار است، خواه با صفحه‌ای که الان پخش می‌شود موافق باشیم خواه مخالف.

من به‌خوبی با تمام دلایلی که علیه آزادی اندیشه و بیان آورده می‌شود، آشنایی دارم؛ دلایلی که ادعا می‌کنند که آزادی نمی‌تواند وجود داشته باشد و دلایلی که مدعی‌اند نباید آزادی وجود داشته باشد. پاسخ من به آنها این است که این دلایل مرا قانع نمی‌کند و تمدن ما، طی دوره‌ا‌ی چهارصد ساله، بر خلاف این اظهارنظر بنا شده است. در تمام یک‌دهه‌ی گذشته، عقیده داشته‌ام که رژیم موجود روسیه، رژیمی عمدتاً شرور است،[25] و با آنکه ما با شوروی در جنگی هم‌پیمانیم که دوست دارم شاهد پیروزی‌اش باشم، حقِ ابراز چنین عقیده‌ای را برای خود محفوظ می‌دانم. اگر ناچار بودم که کلامی را برای موجه‌ساختن عقیده‌ی خود برگزینم، این مصرع از ]جان[ میلتون[26] را برمی‌گزیدم که ]در سونِت دوازدهم[ می‌گوید «بنابر قوانینِ مشهورِ آزادی باستانی.»

واژه‌ی «باستانی» بر این واقعیت انگشت می‌گذارد که آزادیِ فکری، سنتی ریشه‌دار است که بدون آن، تمدن غربیِ شاخصِ ما صرفاً موجودیتی متزلزل خواهد داشت. بسیاری از روشنفکران ما آشکارا از این سنت روی‌ می‌گردانند. آنها این اصل را پذیرفته‌اند که یک کتاب می‌تواند منتشر یا توقیف شود، ستایش یا نکوهش شود، منتها نه بر اساس محاسنی که دارد، بلکه بر اساس مصلحتِ سیاسی. و کسانی که چنین دیدگاهی ندارند، از روی بزدلیِ محض، آن را تأیید می‌کنند. مثال این قضیه، گروه پرشمار و پرسروصدای صلح‌طلبان انگلیسی‌اند که نتوانستند صدایشان را علیه ستایشِ نظامی‌گریِ روسی بلند کنند. به باور این صلح‌طلب‌ها، هر نوع خشونتی شر است، و آنها در هر مرحله از جنگ به ما گفته‌اند که تسلیم شویم یا دست‌کم صلح سازش‌کارانه را بپذیریم. اما چند نفر از آنان گفته‌اند که جنگی که ارتش سرخ به‌راه بیندازد نیز نوعی شر است؟ از قرار معلوم، روس‌ها حق دارند که از خود دفاع کنند اما به ما که می‌رسد، جنگیدن گناه کبیره است!

تنها به یک طریق می‌توان این تناقض را توضیح داد: میلی بزدلانه برای همراهی با بخش اعظم روشنفکرانی که میهن‌پرستی‌شان معطوف به شوروی است نه بریتانیا.

می‌دانم که روشنفکران انگلستان برای بزدلی و بی‌صداقتیِ خود، هزار دلیل دارند. در واقع، دلایلی را که با آن، کارشان را توجیه می‌کنند از برَم. اما دست‌کم بیایید در دفاع از آزادی در برابر فاشیسم، بیش از این یاوه‌سرایی نکنیم. آزادی اگر اصلاً معنایی داشته باشد، بدین معنی است که حق داشته باشی که به مردم چیزی را بگویی که خوش ندارند بشنوند. مردم عادی، کمابیش به این آموزه پایبندند و بر طبق آن عمل می‌کنند. در کشور ما (در تمام کشورها این‌طور نیست؛ نه در فرانسه‌ی جمهوری‌خواه و نه در آمریکای کنونی) لیبرال‌ها از آزادی می‌هراسند و روشنفکران‌ می‌خواهند به خِرد خیانت ورزند. قصد من از نگارشِ پیش‌گفتار حاضر این بود که افکار را به سوی این واقعیت معطوف سازم.

 

* این پیش‌گفتار بر اساس نسخه‌ی موجود در وب‌سایتِ بنیاد آثار اورول، به فارسی برگردانده شده است.


[1] به‌هیچ روی نمی‌توان این پیش‌گفتار را انتقام‌جوییِ اورول از ناشران بریتانیا دانست، چون پیشتر نیز اورول به‌سختی به روزنامه‌نگاران و روشنفکران روسوفیلِ بریتانیا تاخته بود. او در سال ۱۹۴۴ در برابر بی‌اهمیت جلوه‌دادن «قیام ورشو» از سوی نویسندگان بریتانیا خشمگینانه نوشت: «به‌یاد داشته باشید که دغل‌بازی و بزدلی هزینه‌ای دائمی دارد. خیال نکنید که می‌توانید سال‌های متوالی به چکمه‌لیسیِ رژیم شوروی، یا هر رژیم دیگری سرگرم باشید و آنگاه، یکباره، به شرافتِ ذهنی بازگردید. کسی که یک‌بار تَن‌ می‌فروشد همیشه تن‌فروش است!»

[2] The Freedom of The Press

[3] نسخه‌ی الکترونیکی چاپ‌شده توسط نیویورک تایمز ضمن آنکه خالی از ایرادات تایپی نیست، فاقد چند کلمه‌ از متن اصلی است. در پانوشت‌های دیگری از این مقاله به برخی از تفاوت‌های این نسخه با نسخه‌ی موجود در وب‌سایت بنیاد آثار اورول اشاره کرده‌ایم.

[4] جورج اورول (۱۳۸۷) ۱۹۸۴. ترجمه‌ی حمیدرضا بلوچ، انتشارات گهبد، ص۲۵۱.

[5] سه انتشارات بریتانیایی به‌نام‌های گالنتس، جاناتان کِیپ، فیبر اند فیبر و یک ناشر آمریکایی به نام دایال پرس، به ترتیب کتاب را رد کردند.

[6] مقصود، سِر ویکتور گالنتس (Sir Victor Gollancz) ناشر چپ‌گرای بریتانیا است که به‌سرعت نسخه‌ی دست‌نویس کتاب را به مباشر اورول بازگرداند. پیشتر، گالنتس برخی از کتاب‌های اورول را چاپ‌کرده بود و در خصوص رمان‌های بعدی‌اش با او قرارداد داشت، اما مزرعه‌ی حیوانات را بر پایه‌ی گرایش‌های سیاسی رد کرد. بنگرید به:

George Orwell (1968) The Collected Essays, Journalism and Letters, Edited by Sonia Orwell and Ian Angus, London: Secker & Warburg, Volume IV, p.307-308.

[7] انتشارات فیبر اند فیبر به سرویراستاری تی‌اس الیوت، و انتشارات جاناتان کِیپ به مدیریت فردی با همین نام.

[8] ناشری امریکایی به نام دایال پرس در نیویورک که چون تصور می‌کرد «کتاب حیوانات» در آمریکا خریدار ندارد، از انتشارش تن زد. بنگرید به:

Roden, John, ed. (2007) The Cambridge Companion to George Orwell. Cambridge University Press, p.134.

[9] منظور اورول، جاناتان کِیپ (Jonathan Cape) است.

[10] اورول در حاشیه‌ می‌نویسد: «بر من روشن نیست که این اصلاحیه‌ی پیشنهادی، ایده‌ی خود آقای… است یا از وزارت اطلاعات آب می‌خورد؛ در هر حال، به‌نظر می‌رسد که طنینی رسمی در آن وجود دارد.» نام ناشری که در اینجا «آقای …» ذکر شده است، جاناتان کِیپ است که انتشاراتی به همین نام داشت و این نامه را در ۱۹ ژوئن ۱۹۴۴ به لئونارد مور (Leonard Moore) مباشر ادبی اورول، نوشت. بنگرید به:

 Bernard Crick (1980) George Orwell: A life. Sutherland House.

[11] برنارد کریک، ضمن نقل این نامه، می‌نویسد: «اورول نمی‌دانست که از دست کِیپ بخندد یا عصبانی شود. در حاشیه‌ی نامه، کنار همان سطری که پیشنهاد داده بودند که به جای “خوک” از حیوان دیگری استفاده کند، نوشته بود: “چرند.”» کریک اضافه می‌کند: «خوک، کلمه‌ای است که برای همه توهین‌آمیز است اما اینکه برای روس‌ها به‌طور خاص توهین‌آمیز باشد موضوعی بحث‌انگیز است. با این حال، مسئله‌ی اصلی این نبود، چون کِیپ (ناشر) که چاپ کتاب را نپذیرفته بود درخواستِ جایگزین‌هایی بی‌ضرر (به جای خوک) نکرده بود.» از سوی دیگر، اورول که از کِیپ ناامید شده بود، نسخه‌‌ای از کتاب را برای تی‌اس الیوت فرستاد که در آن وقت مدیر انتشارات فیبر اند فیبر بود. او در نامه‌ای به الیوت نوشت: «کِیپ یا وزارت اطلاعات … این پیشنهاد ابلهانه را داده‌اند که بلشویک‌ها را به حیوانی جز خوک تشبیه کنم. البته من این تعبیر را تغییر ندادم.» بنگرید به:

George Orwell: A life, chap.14.

[12] orthodoxy

[13] not done

[14] در عهد ویکتوریا، هنجارهای جنسیتی حکم می‌کرد که زنان به‌شیوه‌ای مخصوص لباس بپوشند. در نتیجه، پوشیدن شلوار، که لباسی مردانه پنداشته می‌شد، بسیار ناهنجار بود و احتمالاً با عدم تأیید جدی مواجه می‌شد. بنگرید به:

Diana Crane (2000) Fashion and Its Social Agendas: Class, Gender, and Identity in Clothing. University of Chicago Press, p.122.

[15] در ۲۱ اکتبر ۱۸۰۵ در غرب دماغه‌ی ترافالگار، در جنوب غربی اسپانیا، نبردی سهمگین میان نیروی دریایی بریتانیا و قوای دریایی ناپلئون در گرفت که در نهایت به پیروزی ناوگان بریتانیا به فرماندهی دریاسالار نلسون انجامید. نلسون، که در این رویارویی قهرمانانه جنگیده بود، زخم برداشت و در نهایت از پا درآمد. بنگرید به: ویل دورانت (۱۳۸۲) تاریخ تمدن. ترجمه‌ی اسماعیل دولتشاهی، شرکت انتشارات علمی‌وفرهنگی، ج۱۱، ص۲۵۸.

[16] the Rector of Stiffkey مقصود از کشیش بخش استیفکی، هَرولد فرانسیس دیویدسن (۱۹۳۷-۱۸۷۵) است که پس از رسوایی اخلاقی، از سوی دادگاه کلیسا محکوم شد و از مقام خود برکنار گردید. جالب است که قضیه‌ی «کشیشِ بخشِ استیفکی» از نسخه‌‌‌ی منتشرشده در نیویورک‌ تایمز حذف شده است. بنگرید به این لینک.

[17] Left Book Clubیا «باشگاه کتاب چپ» یک گروه انتشاراتی بود که به‌طرز نافذی از سال ۱۹۳۶ تا سال ۱۹۴۸ اندیشه‌های چپ‌ را در بریتانیا ترویج می‌کرد.

[18] از قرار معلوم، ناشر این پیش‌گفتار، بنیاد آثار اورول، در مورد انتساب این جمله به رزا لوکزامبورگ تردید دارد. در نسخه‌‌‌ی نیویورک‌ تایمز لفظِ [sic] در برابر نام رزا لوکزامبورگ دیده نمی‌شود.

[19] renegade liberal

[20] objectively

[21] Sir Oswald Mosley

[22] habeas corpusحق توسل به قاضی در هنگامی که فرد در بازداشت به‌سر می‌برد. یعنی، متهمی که در بازداشت به‌سر می‌برد می‌تواند خودش، یا کسانی از طرف او، از قاضیِ صالح درخواست کنند که به قانونی‌بودنِ بازداشت رسیدگی کند. وجه دیگر این قانون آن است که فرد را نمی‌توان خودسرانه در بازداشت نگه داشت مگر آنکه ابتدا او را در دادگاه حاضر کنند و دادگاه تصمیم بگیرد که نگه‌داشتن او در زندان قانونی است یا نه. بنگرید به این لینک.

[23] به سبب دفاع اورول از لئون تروتسکی. بنگرید به این لینک.

[24] John Reed

[25] در سال ۱۹۴۰ اورول طی نامه‌ای به همفری هاوس (Humphrey House) دیکنزپژوه هم‌روزگار خود، نوشت: «اگر دیکنز زنده بود… با یک نظر متوجه می‌شد که رژیمی که هر چند سال یکبار به پشته‌ای از اجساد نیاز دارد، رژیمی معیوب است… هر کس که از سلامت اخلاقی برخوردار باشد، درمی‌یابد که رژیم روسیه از حوالی سال ۱۹۳۱ به این طرف، بوی تعفن می‌دهد.» بنگرید به:

The Cambridge Companion to George Orwell, p.137.

[26] John Milton

هشدار اتحادیه اروپا درباره صدور قطعات پهپاد به برخی کشورها

کمیسیون اروپا به شرکت‌ها و دولت‌های غربی هشدار داده است که ممکن است صادرات برخی از قطعات را به کشورهای ثالثی که روسیه و ایران قطعات پهپاد را از این کشورها تامین می‌کنند، ممنوع کند.روزنامه گاردین روز پنج‌شنبه ۲۸ سپتامبر (۶ مهرماه) گزارش داد که کمیسیون اروپا به شرکت‌ها و دولت‌های اروپایی هشدار داده است که می‌تواند فروش برخی از قطعات را به ترکیه و سایر کشورهایی ممنوع کند که ایران و روسیه از این کشورها قطعات پهپاد و سایر سلاح‌های مورد استفاده در جنگ علیه اوکراین را تامین می‌کنند.

یک سخنگوی کمیسیون اروپا به گاردین گفت: «اتحادیه اروپا از نزدیک و در سطح دیپلماتیک برای جلوگیری از صادرات مجدد کالاهای تحریم شده با کشورهای مورد بحث همکاری می‌کند.»

با این حال به گفته این مقام اتحادیه اروپا اگر این تلاش‌ها ناکافی باشد، “تنها گزینه باقی‌مانده” این است که با استفاده از ابزار ضد دور زدن اتحادیه اروپا، “صادرات کالاهای بسیار خاص به کشورهای ثالث متوقف شود.”

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

این ابزار مانع از صادرات کالاهای کشورهای اتحادیه اروپا به کشورهایی می‌شود که به روسیه و ایران در دور زدن تحریم‌ها کمک می‌کنند.

بیانیه اتحادیه اروپا در پی گزارش قبلی گاردین در مورد سند افشا شده اوکراینی است که در ماه اوت به کشورهای گروه هفت ارائه شده بود.

بر اساس این سند، پهپادهای “شاهد” که با استفاده از قطعات غربی ساخته می‌شوند حداقل در ۶۰۰ مورد حمله به اوکراین مورد استفاده قرار گرفته‌اند.

یوری ایحنات، سخنگوی نیروی هوایی اوکراین می‌گوید که پهپادهای ساخته شده توسط حکومت ایران که برای اولین بار در سپتامبر ۲۰۲۲ مورد استفاده قرار گرفتند، “ارزان” هستند و وقتی شماری از آنها به شکل گروهی استفاده شوند، می‌توانند برای پدافند هوایی اوکراین “دردسر آفرین” باشند.

روسیه همچنین در تولید کپی‌های ساخت داخل خود از پهپادهای ایرانی موفق بوده است.

بر اساس سند فاش شده، هیچ نشانه‌ای از “اشتباه عمدی” از سوی شرکت‌های غربی دیده نمی‌شود، زیرا ایران از قطعات تجاری معمول برای تولید پهپادهای خود استفاده می‌کند.

در گزارش اوکراین آمده است که تقریبا تمام واردات این قطعات به ایران از ترکیه، هند، قزاقستان، ازبکستان، ویتنام و کاستاریکا صورت می‌گیرد.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

کشورهای غربی همواره به دنبال خنثی کردن توانایی مسکو برای دور زدن تحریم‌های اعمال‌شده علیه این کشور در پاسخ به تهاجم تمام عیار روسیه به اوکراین بوده‌اند.

بسته تحریمی یازدهم و آخر اتحادیه اروپا از جمله بر محدود کردن توانایی روسیه برای دستیابی به فناوری‌های دو منظوره که می‌توان از آنها برای تولید تسلیحات جنگی استفاده کرد، متمرکز بود.

پیش‌تر در روز چهارشنبه ۲۷ سپتامبر (۵ مهر) وزارت خزانه‌داری آمریکا تحریم‌هایی را علیه افراد و شرکت‌های بین‌المللی که از تولید پهپادهای شاهد توسط ایران حمایت می‌کنند، اعمال کرد.