Previous Next

دعوت خانواده مهسا امینی به مناسبت سالگرد مرگ ژینا

خانواده امینی با انتشار پیامی در سالروز مرگ ژینا از “آزادی‌خواهان کشور” دعوت به تجمع بر مزار او کرد. دیگر خبرها: بازداشت فرامرز براهویی، بیانیه شورای هماهنگی فرهنگیان، پیام خانواده‌های دادخواه و کشته شدن دو جوان در ایذه.از سوی خانواده ژینا مهسا امینی به مناسبت سالروز مرگ او بیانیه‌ای روز چهارشنبه، اول شهریور (۲۳ اوت) انتشار یافته است.

این بیانیه از “آزادی‌خواهان کشور” خواسته است در سالروز جانباختن ژینا مهسا امینی “با پرهیز از هر گونه خشونتی” بر مزار او حضور به هم رسانند: «اکنون پس از گذشتِ یک سال، از تمامی آزادی‌خواهان کشور می‌خواهیم در سالروز این جنایت هولناک و نابخشودنی، بار دیگر ندای تظلم‌خواهی خود را سر داده و با کمترین هزینه‌های جانی و مالی و پرهیز از هرگونه خشونتی، با تجمع بر مزار آن سمبل پاکی و مظلومیت، در ۲۵ شهریورماه امسال یاد او و تمامی جان‌باختگان راه آزادی را گرامی بداریم.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

در این بیانیه همچنین آمده است که در پی مرگ دردناک ژینا “عمق فاجعه چنان بود که در اندک زمانی، موجی خروشان از صدای اعتراض تمامی کشور را فرا گرفت. اما کسانی هم که صدای تظلم‌خواهی‌شان از جای‌جای ایران بلند شد و برسر این نااهلانی که تمامی نهادهای زر و زور و تزویر را در اختیار دارند، فریاد برداشتند که این دخترک نازنین “بأی ذنبٍ قُتِلت؟”، به سرنوشت شومِ او دچار شدند یا عضوی از اعضای خود را در این راه پرخطر از دست دادند، یا در تاریک‌خانه‌ی زندان و در زیرشکنجه‌، مجبور به سکوت شدند.”

پیامی از خانواده‌های دادخواه: ايستاده‌ایم، تا پایان

محمد روزبهانی، بردار علی روزبهانی که در ۴ آبان ۱۴۰۱ در تهران به ضرب گلوله نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی کشته شد، پیامی از سوی خانواده‌های دادخواه در پیام‌رسان X (توییتر) با این مضمون منتشر کرد: «ما روح خودمون رو با جسم عزیزترین‌هامون خاک کردیم، این جسمی هم که از ما مونده برای دادخواهی مونده. می‌تونید بگیرید ببندید بزنید بُکشید اصلا چیزی توش نیست که بخواد آسیب ببینه؛ اما نمی‌تونید وادار به سکوت کنید. نمی‌تونید ما رو بی‌وطن کنید. ما ايستاده‌ایم، تا پایان.»

علی روزبهانی در ۴ آبان در خیابان بنی‌هاشم تهران هدف گلوله نیروهای جمهوری‌اسلامی قرار گرفت که در اثر آن در بیمارستان گلستان نیروی دریایی ارتش جان باخت. ماموران امنیتی خانواده‌ی علی را به‌شدت تحت فشار قرار داده‌اند تا او را بسیجی معرفی کنند.

بازداشت فرامرز براهویی

در آستانه سالگرد “جنبش ژینا” فشارهای امنیتی جمهوری اسلامی برخانواده‌های دادخواه در چند روز گذشته وارد مرحله جدیدی شده است.

مرکز مشاوره و آموزش حقوقی ویژه کنش‌گران “دادبان” در شبکه توییتر (X) خبر داد که نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی فرامرز براهویی، برادر ۱۵ ساله اسماعیل براهویی نوجوان از کشته‌شده‌های جمعه خونین زاهدان، بازداشت شده است.

این نهاد می‌گوید، گزارش‌ها همچنین از بازداشت مهسا یزدانی، مادر محمدجواد زاهدی، نسرین علیزاده، خواهر شیرین علیزاده، شرمین حبیبی همسر فریدون محمودی از کشته‌شدگان ۱۴۰۱ حکایت دارند.

بیانیه شورای هماهنگی در خصوص بازداشت فعالین حقوق زنان در گیلان

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران روز گذشته دوم شهریور (۲۴ اوت) در خصوص بازداشت فعالان حقوق زنان در گیلان بیانیه‌ای در کانال تلگرامی خود منتشر کرد.

در این بیانیه آمده است، در حالی که در طول هفته‌های گذشته زنان گیلان و کوردستان صورت گسترده‌تری در صف اعتراضات بودند، اینک آماج موج جدیدی از بازداشت‌های خودسرانه غیرقانونی و فراقانونی قرار گرفته‌اند و بیشترین بازداشت‌های اخیر از این مناطق بوده است.

بیشتر بخوانید: موج بازداشت‌ و ارعاب‌ خانواده جان‌باختگان اعتراضات سراسری

این بیانیه از بازداشت ۱۲ نفر از فعالان حوزه زنان در گیلان نام می‌برد، به نام‌های فروغ سمیع‌نیا، جلوه جواهری، متین یزدانی، یاسمین حشدری، نگین رضایی، زهرا دادرس، زهره دادرس، واحده خوش‌سیرت، شیوا شاه‌سیاه، آزاده چاوشیان، سارا جهانی، و هومن طاهری.

این بیانیه همچنین از بازداشت بیش از ۳۰ نفر از فعالان کُرد خبر می‌دهد و می افزاید که این بازداشت‌های گسترده “برآیندی از دستپاچگی حاکمیت برای جلوگیری از شروع مجدد اعتراضات در شهریور ماه است”.

شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در بیانیه خود، ضمن تاکید بر مطالبات آزادی‌خواهانه و برابرطلبانه جنبش ژینا، بازداشت غیرقانونی فعالان حقوق زنان و کودکان و نیز دیگر فعالان حوزه‌های مختلف را شدیدا محکوم کرده و خواستار آزادی بی‌قید و شرط آن‌ها شده است. این شورا همچنین مردم سراسر کشور را فراخوانده تا صدای این زندانیان و نیز دیگر زندانیان سیاسی سراسر ایران باشند.

کشته شدن دو جوان معترض در ایذه

به دنبال گزارش‌ها از حمله مسلحانه مأموران امنیتی جمهوری اسلامی به معترضان در ایذه، منابع خبری و حقوق بشری گزارش دادند که مهدی الماسی در حمله مأموران در روز سه‌شنبه ۳۱ مرداد کشته شده است.

یک روز بعد منابع خبری همچنین گزارش دادند که نیروهای مسلح جمهوری اسلامی در ایذه یک معترض به نام “کمر طهماسبی” را به گلوله بستند و کشتند.

این اقدام چند ساعت پس از آن رخ داد که کمر طهماسبی در یک استوری اینستاگرامی تصویری از خود در کنار یکی از کشته‌شدگان دیگر این شهر به نام “حسین سعیدی” منتشر کرد و او را “ارتش تک‌نفره” نامید.

بیشتر بخوانید: گزارش مرکز حقوق بشر ایران: موج جدید آزار و سرکوب رهبران سنی

خبرگزاری فارس وابسته به سپاه پاسداران در گزارشی بدون نام بردن از این دو معترض جان‌باخته، اعلام کرد دو شهروند در بامداد نخستین روز شهریور در جریان “تیراندازی متقابل” کشته و سه تن بازداشت شده‌اند. این رسانه نزدیک به سپاه پاسداران ادعا کرد که این افراد “اشرار مسلح و سابقه‌دار” بوده‌اند.

منابع مطلع اما گفته‌اند که مهدی الماسی و کمر طهماسبی، دو جوان فعال در اعتراضات جنبش “ژینا” بوده و در اعتراضات شهر ایذه فعال بوده‌اند. گفته می‌شود شهر ایذه همچنان ناآرام است و می‌تواند منشاء اعتراضات جدید در سالروز مرگ مهسا (ژینا) امینی باشد.

نهاد حقوق بشری “هه‌نگاو” از پرواز هلیکوپترهای سپاه پاسداران با ارتفاع کم در شهرهای بوکان، سقز و مهاباد خبر داده است.

آمریکا: مدرکی دال بر شلیک موشک به جت پریگوژین پیدا نشده است

آمریکا می‌گوید هیچ مدرکی دال بر آنکه به هواپیمای پریگوژین موشک شلیک شده باشد، به دست نیامده است. سرویس‌های مخفی آمریکا انفجار عمدی را علت احتمالی سقوط هواپیمای رهبر گروه مزدور واگنر می‌دانند.مرگ یوگنی پریگوژین، رئیس گروه مزدور واگنر در اثر سقوط جت شخصی او هنوز به طور رسمی تأیید نشده است. به گفته واشنگتن هیچ مدرکی نیز مبنی بر ساقط شدن هواپیمای او توسط موشک‌های زمین به هوا به دست نیامده است.

پت رایدر، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا در این باره گفته که گزارش‌های مربوط به شلیک موشک “اشتباه” است و اگرچه احتمال کشته شدن پریگوژین در این سانحه وجود دارد، اما او نمی‌تواند اطلاعاتی در مورد علت سقوط ارائه دهد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

سرویس‌های مخفی آمریکا در ارزیابی‌های اولیه خود به این نتیجه رسیده‌اند که انفجاری عمدی علت احتمالی سقوط بوده است. یک منبع مطلع به خبرگزاری آسوشیتدپرس گفته است که پریگوژین “به احتمال زیاد” هدف حمله بوده است. این انفجار در حالی رخ داد که ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه در خاموش کردن منتقدان خود سابقه‌ای طولانی دارد.

نیکو لانگه، کارشناس مسایل روسیه در این باره به کانال ان‌تی‌وی ‌آلمان گفت: «باید در پشت صحنه اتفاقی متفاوت با آنچه که علنا ​​اعلام شده رخ داده باشد. ظاهراً قرارداد بلاروس نه تنها به منظور فریب افکار عمومی، بلکه خود پریگوژین نیز بوده است. هیچ علت دیگری برای توضیح این موضوع وجود ندارد که چرا رئیس واگنر آنقدر احساس امنیت می‌کرد که با دیگر رهبران (گروه) سوار بر یک هواپیما شد.»

پوتین به طور غیرمستقیم مرگ پریگوژین را تایید کرد

کرملین به طور غیرمستقیم مرگ احتمالی پریگوژین را تایید کرده است. ولادیمیر پوتین در تلویزیون به خانواده پریگوژین تسلیت گفت و او را فردی توصیف کرد که “سرنوشت پیچیده‌ای داشت و اشتباهات جدی مرتکب شد.”

روز بعد از سقوط هواپیمای شخصی رهبر گروه واگنر، گمانه زنی‌ها در مورد علت این سانحه بالا گرفت. سرگئی میرونوف، رئیس حزب “روسیه عادل” که وفادار به کرملین است، سوءقصد احتمالی را دلیل سقوط هواپیما دانست. او در کانال تلگرامی خود نوشت: «پریگوژین با افراد زیادی، در روسیه، اوکراین و غرب درگیر شد. به نظر می‌رسد که تعداد دشمنان او در مقطعی به نقطه حساس رسید.»

کانال تلگرامی روسی “شات” به نقل از بازرسان گزارش داد که سقوط احتمالا ناشی از انفجار بمب داخل هواپیما بوده است. اما کانال Gray Zone که نزدیک به پریگوژین است، روی این گمانهمانور داد که هواپیما توسط پدافند هوایی روسیه سرنگون شده است.

اوکراین دخالتی نداشت

ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهور اوکراین هرگونه دخالت کشورش در این سقوط را رد کرد. زلنسکی با اشاره به پوتین گفت: «همه می‌دانند که این به چه کسی مربوط است». او افزود: «دادگاهی در لاهه وجود دارد، دادگاه خدا وجود دارد… اما روسیه دادگاه خود را دارد؛ رئیس جمهور پوتین».

جت شخصی پریگوژین عصر چهارشنبه ۲۳ اوت در مسیر مسکو به سن‌پترزبورگ سقوطکرد. هیچ یک از ۱۰ سرنشین آن زنده نماندند. روزاویاتسیا، سازمان هوانوردی روسیه در همان روز تایید کرد که پریگوژین در هواپیما بوده است. با این حال، مقامات روسیه رسما مرگ فرمانده گروه مزدور واگنر را اعلام نکرد‌ه‌اند زیرا هنوز اجساد شناسایی نشده است.

یوگنی پریگوژین ماه ژوئن امسال به طور غیرمنتظره علیه پوتین شورش کرد و ارتش او به سوی مسکو براه افتاد. او خود این پیشروی را که با تصرف مناطق وسیعی، به ۲۰۰ کیلومتری پایتخت روسیه رسیده بود، متوقف کرد و گفت که قصد براندازی نداشته است.

غم و خشم در میان حامیان پریگوژین

حامیان پریگوژین با غم و خشم به خبر مرگ پریگوژین واکنش نشان دادند. روزنامه “کومرسانت” گزارش داد که در کافه “پاتریوت” در سن پترزبورگ، که بسیاری از ساکنان شهر طرفدار پریگوژین و با گروه واگنر همبسته‌اند، انبوهی از گل گذاشته شد. در دیگر شهرهای روسیه مانند نووسیبیرسک نیز مراسم عزاداری و بزرگداشت برگزار شد.

جزئیات شکنجه واعدام بازداشت‌شدگان: گفتند عفو شدید، بعد کشتند

نهاد “کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان” به نقل از یک منبع مطلع گزارشی از شکنجه‌های شدید بازداشت‌شدگان اعتراضات در کرج و سپس اعدام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی منتشر کرد. پیش از اعدام به آنها گفته بودند عفو شده‌اند.”کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان” در حساب توییتری خود “شبکه X” گزارشی تفصیلی از شکنجه و اعدام بازداشت‌شدگان اعتراضات سراسری ایران مرتبط با پرونده کشته شدن روح‌الله عجمیان در اتوبان کرج منتشر کرده است.

در این گزارش آمده است، همزمان با تایید احکام هشت نفر از متهمان پرونده کشته شدن روح‌الله عجمیان در اتوبان کرج در دیوان عالی کشور، “کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان” به جزئیات جدیدی از آنچه بر دستگیرشدگان این پرونده گذشته، دست یافته است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

براساس آرای قطعی صادره توسط دیوان عالی، حمید قره‌حسنلو به ۱۵سال حبس نفی بلد، رضا آریا، حسین محمدی و مهدی محمدی هر کدام به ۱۰ سال حبس نفی بلد محکوم شدند. همچنین محمد امین اخلاقی ساوجبلاغی، امین مهدی شکراللهی و فرزانه قره‌حسنلو هر کدام به پنج سال حبس نفی بلد و علی معظمی گودرزی به سه سال حبس نفی بلد محکوم شده‌اند.

بیشتر بخوانید: سامان یاسین، شکنجه و اعدام ساختگی برای گرفتن اعتراف اجباری

در حالی که در ماه‌های گذشته اخبار و گزارش‌های مختلفی در موردشکنجه متهمان این پرونده به خصوص دکتر حمید قره‌حسنلو و اخذ اعترافات اجباری از آنان در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده بود، با این حال جزئیات زیادی از آنچه در بازجویی‌ها گذشته و همچنین شب اعدام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی به بیرون از زندان درز نکرده بود.

یک منبع نزدیک به متهمان این پرونده به “کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان” گفته است: «پس از دستگیری بچه‌ها، آنها در حد مرگ شکنجه شده‌اند.» این منبع مطلع که پس از ماه‌ها در این خصوص صحبت می‌کند، می‌گوید:« از لحظه بازداشت و در ماشین تا بازجویی و بازداشتگاه، شکنجه متهمان این پرونده به صورت مستمر ادامه داشته است.»

او می‌‌گوید، شکنجه به اشکال مختلف وجود داشته، به طوری‌که مشت‌ و لگد و استفاده از شوکر و ضربات متعدد برای مدت طولانی، از ساده‌ترین روش‌های شکنجه بوده که علیه این افراد استفاده می‌شد. یکی از روش‌هایی که به‌کرات استفاده شده، “جوجه کردن” بود. در این روش فرد را در حالی که دست و پاهایش از عقب به هم بسته شده با زنجیر از سقف آویزان می‌کنند. در مورد متهمان این پرونده بعد از آویزان کردن آنان از سقف چند نفر درحالی که فحش‌های رکیک می‌دادند، شروع به کتک زدن‌شان می‌کردند.

بیشتر بخوانید: کمپین حقوق بشر: ۱۷ اعدام سیاسی در عرض ۱۰ ماه در ایران

این منبع به نقل از یکی از متهمان می‌گوید: «بعد از شکنجه، او را به اتاقی چندنفره منتقل کرده‌اند، چون فکر می‌کردند با وضعیتی که دارد نمی‌تواند در انفرادی از پس خودش بربیاید! بعد از انتقالش به آن اتاق، یکی از زندانیان از دیدن وضعیت او از حال می‌رود. تمام سر و صورتش خونی بود، در اثر شوکر، بدنش آن‌قدر متورم بوده که نمی‌توانستند لباس‌هایش را دربیاورند. تمام بدنش دچار ترکیدگی‌های شدید شده بود.»

این منبع به نقل از سایر متهمان این پرونده می‌گوید: «محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی بیش از دیگران مورد شکنجه قرار گرفتند. به طوری‌که مثلا اگر سایرین را ۲۰ دقیقه در حالت جوجه کردن نگه می‌داشتند، در مورد سیدمحمد حسینی این زمان به ۵۰ دقیقه می‌رسید، چون‌که حتی در وضعیت شکنجه نیز سروصدا و دادوفریاد نمی‌کرده تا پایین‌اش بیاورند.»

او افزود: «این وضعیت بیش از سی روز ادامه داشت و در این میان چندین بار نیز آنها را اعدام مصنوعی کرده‌اند. یعنی گفتند که می‌بریم و می‌کشیم‌تان، برده‌اند توی حیاط، چشم‌بند زده‌اند. گفته‌اند که زانو بزنند و بعد از چند دقیقه، از مو و یا از ریش آنها را روی زمین کشیده و دوباره توی سلول انداخته‌اند.»

بیشتر بخوانید: گزارش عفو بین‌الملل؛ شجاعت معترضان در ایران به‌رغم سرکوب

به گفته این منبع مطلع، متهمان پیش از اولین جلسه دادگاه و قبل از اینکه به دادگاه آورده شوند نیز تحت شکنجه و آزار و بدرفتاری قرار گرفتند و بعد بدون این‌که از دادگاه‌شان مطلع باشند، وارد جلسه دادگاه می‌شوند.

اولین جلسه دادگاه متهمان پرونده روح‌الله عجمیان روز ۹ آذرماه ۱۴۰۱ برگزار شد و در عکس‌ها و تصاویری که از روز دادگاه وجود دارد، متهمان بسیار خسته و شوکه به نظر می‌رسند.

این منبع نقل می‌کند: «آن روز صبح، همه متهمان این پرونده را به صف در حیاط بازداشتگاه روی یک پا نشاندند. روز سردی بوده و تنها لباس آنها همان لباس‌هایی بوده که در عکس‌های جلسه اول دادگاه دیدیم. لباس‌های نازک و رنگ و رو رفته زندان. به مدت دو ساعت و نیم، روی یک پا، در سرمای اول صبح کرج نشسته بودند و با کوچک‌ترین تکانی، با فحش، کتک و شوکر روبرو می‌‌شدند. بعد در این بین حتی نگهبانان روی گردن آنها می‌نشستند و سیگار می‌کشیدند و اگر نمی‌توانستند روی یک پا مقاومت کنند، بازهم کتک می‌خوردند. بعد از دوساعت و نیم، بدن بی حس آنها را با کتک و لگد با یک ون سیاه به دادگاه منتقل می‌کنند.»

پس از دادگاه، همه متهمان به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل می‌شوند و پس از دو هفته نیز احکام‌شان در زندان به آنها ابلاغ می‌شود. به گفته این منبع، رفتارهای رئیس زندان و سایر نگهبانان با متهمان این پرونده بسیار خشونت‌آمیز و همراه با توهین و تهدید مکرر بوده است. مثلا مرتب به آنها می‌گفته‌اند «لیاقت همه شما خوابیدن جلوی در دستشویی‌هاست، شماها آدم نیستید، جنایتکارید، منافق‌اید. حق همتونه که اعدام بشید.» و مرتب فحش‌های رکیک می‌داده‌اند.

این منبع می‌گوید:«روزی که احکام را دادند، همه به ۲۵ سال زندان و ۵نفر به اعدام محکوم شدند. نگرانی و وحشت شدیدی میان آنها بوجود آمده بود که نکند این احکام اجرایی شوند و باهم یک قرار می‌گذارند که اگر قرار باشد این احکام سنگین اجرا شوند، به صورت دسته‌جمعی خودکشی کنند. محمدمهدی کرمی با اطمینان گفته بود نمی‌گذارم اینها مرا اعدام کنند، من زودتر خودم را می‌کشم.»

«بعد از آمدن حکم‌ها یک روانشناس فرستادند که به زور برای بچه‌ها قرص آرام‌بخش تجویز کرد و زندان آنها را وادار می‌کرد که داروها را مصرف کنند. آنهایی هم که اعتراض می‌کردند و نمی‌خواستند قرص‌ها را بخورند با تهدید و فحاشی مواجه شده و ناچار بودند با حضور ماموران آن را بخورند.»

بیشتر بخوانید: نقض حکم قصاص محمد قبادلو و توقف حکم اعدام عباس دریس

این منبع در مورد روزی که خبر شکسته شدن حکم‌ها و تایید حکم اعدام محمدمهدی کرمی و سیدمحمد حسینی به بند رسید، می‌گوید:« با آنها در تماس بودیم. در زندان عمومی بودند و می‌توانستند با بیرون تماس بگیرند. اواسط دی‌ماه بود که خبر آمد که حکم‌ها شکسته شده است و تنها کسانی که حکم اعدام‌شان تایید شده بود محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی بودند. وحشت‌زده و نگران بودند.»

«محمدمهدی کرمی می‌خواست اعتصاب غذا کند و بقیه هم تصمیم داشتند همراهی‌اش کنند. افسرنگهبان تلاش می‌کرد آنها را منصرف کند. اما محمدمهدی گفته بود که من دیگر اعدامم آمده، این آخرین تلاش‌هایم است. اما افسرنگهبان سعی می‌کرد آنها را منصرف کند. می‌گفت اجازه بدهید خودمان پیگیری کنیم. اعتصاب غذا بکنید، اتهام اخلال در نظم زندان هم به پرونده‌تان اضافه می‌شود و عواقب بدی دارد. »

«اما صبح روز ۱۶ دی‌ماه رئیس زندان به همراه یک نفر دیگر می‌روند توی بند تا مثلا از مشکلات زندانیان بپرسند و نشان می‌دهند که می‌خواهند مشکلات را برطرف کنند. وقتی می‌خواستند بروند، عباسی (رئیس زندان) رو به محمدمهدی و سید می‌گوید: بیاید بروید توی دفترم حرف بزنیم. چند نفر دیگر هم همراه‌شان می‌روند و همه‌چیز به نظر عادی می‌آمده. اما ظاهرا وسط راه محمدمهدی و سید را جدا می‌کنند و می‌برند توی انفرادی‌هایی که مخصوص زندانیان اعدامی است. رضا شاکر و علی معظمی گودرزی هم که با آن جمع بوده‌‌اند به قرنطینه فرستاده می‌شوند. بدین ترتیب هیچ‌کدام از آنها به بند برنمی‌گردند تا بتوانند به بقیه خبر را برسانند.»

بیشتر بخوانید: شعار “مرگ بر خامنه‌ای” در مهاباد، تجمعات اعتراضی در ۱۰ شهر

به گفته این منبع «تا ساعت حدود ۹ شب هیچ خبری از بچه‌هایی که رفته بودند تا با رئیس زندان در مورد مشکلات‌شان حرف بزنند نبود. همان زمان بقیه متوجه می‌شوند که تلویزیون هم قطع شده و تلفن‌ها هم کار نمی‌کند. بعد دوباره نام چند نفر را از بلندگو می‌خوانند و آنها را هم به انفرادی می‌برند.»

زندانیانی که آن شب در آن سلول‌های انفرادی بوده‌اند، وضعیت را این گونه روایت می‌کنند: «حوالی سحر، صدای صلوات توی راهروها شنیده شده و رفت و آمد زیادی در جریان بوده است. برخی روایت کرده‌اند که از درز در دیده‌اند که یک نفر با دوربین توی راهرو بوده و صداهایی که می‌گفتند عفو خوردید. بخشیده شدید. زندانیان از درز در سلول محمدمهدی و سید را دیده‌اند. ظاهرا سید از خوشحالی سجده شکر کرده بود. و بقیه فکر کرده بودند که اعدام منتفی شده، اما صبح روز بعد که پرسنل اداری می‌آیند و آنها را دوباره به بند می‌برند، متوجه می‌شوند که حکم اعدام محمد مهدی و سیدمحمد اجرا شده است.»

پیش از این خانواده حمید قره‌حسنلو نیز جزئیاتی در مورد شکنجه‌های هولناک او و همسرش در دوران بازجویی منتشر کرده بودند. فرزانه قره‌حسنلو که حکم ۵ سال زندانش تایید شده و هم‌اکنون در زندان کچویی به سر می‌برد، قبلا در دادگاه گفته بود که بازجوها با تهدید فرزندانش او راوادار کرده‌اند اعتراف کندکه به روح‌الله عجمیان ضربه وارد کرده است. حمید قره‌حسنلو نیز در فایلی که به تازگی منتشر شده گفته است که او و همسرش هیچ ضربه‌ای به روح‌الله عجمیان وارد نکرده‌اند.

برادر حمید قره حسنلو پیش از این در گفتگو با رسانه‌ها گفته بود که دستگیری برادرش با ضرب و شتم شدید همراه بوده است، به‌طوری‌که یکی از دنده‌هایش می‌شکند و بعدا نیز در جریان بازجویی‌ها پنج دنده دیگر او نیز دچار شکستگی شده و عدم رسیدگی پزشکی مناسب باعث سوراخ شدن ریه او می‌شود. حمید قره‌حسنلو در جلسه دوم دادگاه، درحالی در جایگاه متهم حاضر شد که تازه عمل جراحی تخلیه خون از ریه آسیب‌دیده‌اش را پشت سر گذاشته بود.

بیشتر بخوانید: دو زندانی کرد در زندان ارومیه “تحت شکنجه” جان باختند

حال پس از گذشت ماه‌ها از دستگیری و شکنجه متهمان این پرونده و در حالی که متهمان در تمامی جلسات دادگاه به دلیل مشارکت در کشته شدن روح‌الله عجمیان مورد محاکمه قرار گرفته بودند، رئیس کل دادگستری استان البرز گفته است که اتهام متهمان این پرونده که رسیدگی و منتهی به صدور حکم محکومیت قطعی شد، “قتل عمد” نبوده بلکه حسب مورد “افساد فی الارض” و “محاربه” بوده است.

رئیس کل دادگستری استان البرز مصادیق این اتهامات را “جرایم علیه امنیت کشور، اخلال در نظم عمومی، شرکت در تجمع غیرقانونی و انسداد بزرگراه و ممانعت از عبور و مرور، حمله به مامورین در حین انجام وظیفه، تخریب اموال عمومی و خصوصی، اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور و جنایت علیه تمامیت جسمانی افراد که موجب اخلال شدید در نظم عمومی و ناامنی در کشور و منتهی به کشته شدن بسیجی غیرمسلح و حافظ امنیت ” شده، عنوان کرده است.

“کمیته پیگیری وضعیت بازداشت‌شدگان” در گزارش خود می‌افزاید، پس از قطعی شدن احکام متهمان این پرونده، دو نفر به نام‌های شایان چارانی و امیرمحمد جعفری که پیشتر به سه سال زندان محکوم شده بودند، شامل عفو شده و در روزهای گذشته از زندان آزاد شدند. به جز آرین فرزام‌نیا و امین مهدی شکراللهی که در کانون اصلاح و تربیت نگهداری می‌شوند و فرزانه قره‌حسنلو که در زندان کچویی زندانی است، سایر متهمان این پرونده همچنان در ندامتگاه مرکزی کرج زندانی به سر می‌برند.

گشت و گذاری در ۶۰ سال تاریخ بوندس‌لیگای آلمان

بوندس‌لیگای آلمان در کنار لیگ‌های انگلیس، اسپانیا، ایتالیا از قوی‌ترین لیگ‌های اروپا محسوب می‌شود. اگرچه فدراسیون فوتبال آلمان بیش از ۱۲۰ سال قدمت دارد، اما از عمر بوندس‌لیگا تنها شصت سال بیش نمی‌گذرد.بوندس‌لیگای آلمان سال ۲۰۲۳ شصت سالگی‌ خود را پشت سر گذاشته است. این لیگ به عنوان لیگ سراسری این کشور در سال ۱۹۶۳ میلادی به راه افتاد. پیش از آن پنج لیگ منطقه‌ای در آلمان وجود داشت که قهرمانان آن‌ها برای کسب عنوان قهرمانی باشگاه‌های آلمان به مصاف هم می‌رفتند.

اگر چه در سال ۱۹۳۲، یعنی پیش از روی کار آمدن رژیم نازی فلیکس لینه‌مان، رییس فدارسیون فوتبال آلمان در آن وقت، راه‌اندازی یک لیگ سراسری در این کشور را پیشنهاد کرده بود، اما فدراسیون‌های منطقه‌ای این کشور پیشنهاد او را رد کردند، تا اینکه سرانجام در دهه شصت میلادی این رویا تحقق یافت.

باید اذعان داشت که راه‌اندازی یک لیگ سراسری در آلمان در مقایسه با کشورهایی چون ایتالیا، اسپانیا و انگلیس بسیار دیر صورت گرفت و شاید هم یکی از دلایل موفقیت کم باشگاه‌های آلمانی در رقابت‌های اروپایی تا پیش از سال ۱۹۶۳ همین بوده باشد. جالب توجه آنکه تیم پرآوازه بایرن مونیخ در اولین فصل بوندس‌لیگا، جز تیم‌های دسته اول نبود.

سوت اولین دیدار بوندس‌لیگا در روز ۲۴ ماه اوت ۱۹۶۳ زده شد. ۵۸ ثانیه از به صدا درآمدن صدای سوت بازی نگذشته بود که تیمو کنتسکا (Timo Konetzka) از تیم بوروسیا دورتموند نخستین گل تاریخ بازی‌های لیگ دسته اول فوتبال آلمان را به ثمر رساند.

عنوان قهرمانی اولین فصل را که با حضور ۱۶ تیم برگزار شد، تیم اف ث کلن از آن خود کرد. در پنج فصل اول هر بار تیمی دیگر قهرمان بوندس‌لیگا شد و هیچ قهرمانی از پس دفاع از مقامش برنیامد. از سال ۱۹۶۵ تعداد تیم‌های دسته‌اولی لیگ فوتبال آلمان از ۱۶ تیم به ۱۸ تیم افزایش یافت.

دوئل غرب و جنوب در سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷

از اواخر دهه شصت تا اواخر دهه هفتاد میلادی وضعیتی فوق‌العاده در بوندس‌لیگای آلمان حاکم بود چرا که دو تیم حرف اول را در رقابت‌های آن سال‌ها می‌زدند: یکی بایرن مونیخ که تا به امروز موفق‌ترین باشگاه آلمان و یکی از معروف‌ترین باشگاه‌های دنیا محسوب می‌شود و دیگری بوروسیا مونشن گلادباخ.

بوروسیا مونشن‌گلادباخ برخلاف بایرن مونیخ، فراز و نشیب‌های زیادی را پشت سر گذاشته و هم فتح قله اروپا را تجربه کرده و هم تلخی حضور در لیگ دسته دوم آلمان را.

در بین سال‌های ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۷ تیم بایرن مونیخ چهار بار عنوان قهرمانی را از آن خود کرد و بوروسیا مونشن گلادباخ نیز پنج بار این عنوان را به دست آورد. مونیخی‌ها حتی در طی سال‌های ۱۹۷۲ تا ۱۹۷۴ موفق شدند سه بار پیاپی قهرمان بوندس‌لیگا شوند.

ناگفته نماند که بازیکنان این دو باشگاه از جمله گونتر نتزر، فرانتس بکن‌باوئر، گرد مولر، سپ مایر و یوپ هاینکس در تیم ملی فوتبال آلمان هم حرف اول را می‌زدند. کسب عنوان قهرمانی اروپا در سال ۱۹۷۲ و عنوان قهرمانی جهان در سال ۱۹۷۴ شاهدی است بر برتری و قدرت‌نمایی فوتبال آلمان در نیمه نخست دهه هفتاد میلادی.

در حالیکه آخرین موفقیت بزرگ بوروسیا مونشن‌گلادباخ به چند دهه پیش و آخرین عنوان قهرمانی این تیم در بوندس‌لیگا به سال ۱۹۷۷ برمی‌گردد، بایرن مونیخ توانسته است، روز به روز جایگاه خود را در بوندس‌لیگا و همچنین رقابت‌های باشگاهی در اروپا استحکام بخشد.

سال‌های ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ و حضور موفق تیم‌های شمالی

رقابت بایرن مونیخ و مونش‌گلادباخ در واقع پیکار جنوب و غرب آلمان بود. در بین سال‌ها‌ی ۱۹۷۹ و ۱۹۹۰ اما بوندس‌لیگا بیش از همه صحنه دوئل باشگاه‌های شمال و جنوب آلمان بود.

بایرن مونیخ و اشتوتگارت از تیم‌های جنوب آلمان بودند که توانستند در این سال‌ها موفق باشند و تیم‌های هامبورگ و وردر برمن نیز از تیم‌های شمال این کشور بودند که در چند فصل قله بوندس‌لیگا را فتح کردند.

در دهه هشتاد میلادی تماشاگران کمتری جذب استادیوم‌ها می‌شدند و محبوبیت فوتبال در آلمان نیز رو به کاهش گذاشت. یکی از دلایل مهم این روند منفی، انتقال چند ستاره بزرگ فوتبال آلمان به باشگاه‌های خارجی به ویژه در ایتالیا بود.

جنجالی‌ترین نقل و انتقال آن زمان پیوستن کارل هاینتس رومنیگه از بایرن مونیخ به اینتر میلان در سال ۱۹۸۴ بود. میلانی‌ها برای به خدمت درآوردن این مهاجم موطلایی آلمانی ده و نیم میلیون مارک (معادل پنج و نیم میلیون یورو) به حساب بایرن مونیخ واریز کردند.

دهه ۹۰ میلادی و وحدت دو آلمان

آغاز دهه نود میلادی برای آلمان و آلمانی‌ها خوش یمن بود. یکی آنکه تیم ملی فوتبال آلمان توانست در مسابقات جام جهانی ۱۹۹۰ ایتالیا به عنوان قهرمانی جهان دست یابد و دیگر آنکه در همان دوران وحدت دو آلمان صورت گرفت.

در سال ۱۹۹۱ فدراسیون‌های فوتبال آلمان غربی و آلمان شرقی سابق به هم پیوستند. در اولین فصل بوندس‌لیگا که بعد از وحدت دو آلمان برگزار شد، تیم‌های دینامو درسدن و هانزا روستوک از آلمان شرقی سابق هم در کنار ۱۸ تیم بوندس‌لیگا قرار گرفتند. این تنها باری بود که رقابت‌های بوندس‌لیگا با شرکت ۲۰ تیم برگزار شد.

در دهه نود میلادی مجموعا پنج تیم مختلف توانستند عنوان قهرمانی بوندس‌لیگا را به دست آورند. اگر چه بایرن مونیخ در آن دهه حضوری برجسته داشت، اما باید به درخشش بوروسیا دورتموند نیز اشاره کرد که در سال‌های ۱۹۹۵ و ۱۹۹۶ دو بار پیاپی قهرمان بوندس‌لیگا شد و از آن گذشته در سال ۱۹۹۷ عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا و قهرمانی باشگاه‌های جهان را از آن خود کرد.

یکی از رکوردهای جالب دهه نود میلادی را باشگاه کایزرزلاوترن به جای گذاشت. این تیم در سال ۱۹۹۷ تحت هدایت اتو رهاگل، سرمربی موفق آلمانی از لیگ دسته دوم به دسته اول صعود کرد و بلافاصله نیز به عنوان قهرمانی بوندس‌لیگا دست یافت.

بایرن مونیخ، یکه‌تاز قرن بیست و یکم

با شروع قرن بیست و یکم، محبوبیت فوتبال در آلمان دوباره رو به افزایش گذاشت. در سال‌های اخیر باز هم بایرن مونیخ بوده که در لیگ دسته اول آلمان حرف اول را می‌زده و می‌زند.

این تیم در فصل گذشته (۲۳-۲۰۲۲) توانست برای یازدهمین بار پیاپی قهرمان بوندس‌لیگا شود. پپ گواردیولا، سرمربی صاحبنام اسپانیایی در بین سال‌های ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ هدایت بایرن مونیخ را برعهده داشت و سه فصل پیاپی قهرمان بوندس‌لیگا شد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

بایرن مونیخ از سال ۲۰۰۰ به این سو ۱۸ بار طعم قهرمانی بوندس‌لیگا را چشیده و تنها در مواردی معدود بود که تیم‌های دیگر توانسته‌اند گوی سبقت را از این تیم صاحبنام بربایند، از جمله وردر برمن، اشتوتگارت، لفسبورگ و بوروسیا دورتموند.

بوروسیا دورتموند در رقابت‌های دو دهه گذشته استثنایی بزرگ محسوب می‌شود و تنها تیمی بوده که توانسته عرصه را تا اندازه‌ای بر بایرن مونیخ تنگ کند. زردپوش‌های دورتموند در سال‌های ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ موفق شدند، دو بار پیاپی به قهرمانی بوندس‌لیگا دست یابد.

سرمربی دورتموند در آن دوران یورگن کلوپ بود که اکنون چندین سالی است، هدایت تیم لیورپول را برعهده دارد.

دورتموندی‌ها در فصل (۲۳-۲۰۲۲) ناکامی تلخی را تجربه کردند و با آنکه در هفته آخر فصل صدرنشین بودند، نتوانستند از مقام اول دفاع کنند و در واپسین دقایق عنوان قهرمانی را به بایرن مونیخ واگذار کردند.

بایرن مونیخ در فصل جاری نیز مدعی شماره یک محسوب می‌شود و با خرید ستاره‌ای چون هری کین، خط حمله خود را تقویت کرده تا همچنان یکه‌تاز میدان بوندس‌لیگا باشد.

ترامپ پس از تسلیم خود به زندان آتلانتا با وثیقه آزاد شد

ترامپ خود را به زندان آتلانتا معرفی کرد. پس از تفهیم اتهام عکسی تاریخی از او گرفته شد و پلیس آن را منتشر کرد. او سپس با قید وثیقه آزاد شد. ترامپ با این عکس باردیگر به پیام‌رسان X (توییتر) بازگشت و نوشت: “هرگز تسلیم نشو”.نشستن یک رئیس‌جمهور پیشین آمریکا در جایگاه متهم در ایالات متحده امری عادی شده است. اما این‌که او می‌بایستی خود را به زندان معرفی کند و برای پرونده‌اش از او عکس گرفته شود، امر دیگری است. دونالد ترامپ اما از این فرصت برای خودش استفاده کرد.

تصویری تاریخی

دونالد ترامپ با چهره‌ای خشمگین به دوربین خیره شده است؛ چشم‌ها رو به جلو، لب‌ها به هم فشرده، ابروهای درهم. رئیس‌جمهور سابق ایالات متحده تقریباً شبیه یک چهره شرور سینمایی است. او ژاکت آبی تیره، پیراهن سفید و کراوات قرمز همیشگی خود را پوشیده است. تنها یک چیز متفاوت از معمول است: در کنار موهای بلوند ترامپ، نشان کلانتری آتلانتا در سمت چپ بالای تصویر نقش بسته است. این عکس منحصر به فرد تاریخی از شخصیتی است که زمانی قدرتمندترین مرد جهان بود و در زندان بدنام شهرستان فولتون گرفته شده است.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

به گزارش خبرگزاری آلمان، این نامزد جمهوری‌خواه انتخابات ریاست‌جمهوری مجبور شد عصر پنجشنبه ۲۴ اوت (۲ شهریور / به وقت محلی) خود را به مقامات زندان معرفی کند، جایی که به او در ارتباط با تلاش برای تقلب در انتخابات تفهیم اتهام شد و سپس با قید وثیقه از زندان بیرون آمد. کوتاه پس از خروج از زندان، ترامپ ۷۷ ساله با این عکس به یاد ماندنی، حدود دو سال و نیم پس از آخرین پیام توییتری خود، برای بازگشت به پلتفرم X (توییتر) استفاده کرد. او در آنجا این عکس را بدون نشان پلیس منتشر کرد و نوشت: “هرگز تسلیم نشو!”

ترامپ پیش از این از اتهامات قبلی علیه خود برای اهداف کارزار انتخاباتی برای بسیج پایگاه خود و جمع‌آوری کمک‌های مالی استفاده کرده بود، آن‌هم با موفقیت. عکس بی‌سابقه پلیس آتلانتا اکنون به او تصویری از یک “شهید” ارائه کرده تا به هواداران خود نشان دهد که پیگردهای قضایی علیه او چیزی بیش ازجز تلاش مخالفان سیاسی‌اش برای ممانعت از نامزدی او برای دور دوم ریاست‌جمهوری نیست.

ترامپ نخستین رئیس‌جمهور پیشین ایالات متحده آمریکا است که در جایگاه متهم می‌نشیند، آن‌هم نه یک بار، بلکه چهار بار. ترامپ اکنون نخستین رئیس‌جمهور پیشین است که در زندان ظاهر شده و پلیس از او عکس گرفته است.

در سه پرونده دیگر در نیویورک، میامی و واشنگتن که کیفرخواست علیه این جمهوری‌خواه در جریان است، مقامات از گرفتن چنین تصویری خودداری کرده بودند. حال عکس پلیس آتلانتا در تاریخ ثبت خواهد شد.

بیشتر بخوانید: برگزاری اولین مناظره نامزدهای جمهوری‌خواهان بدون حضور ترامپ

در آتلانتا، پایتخت ایالت جورجیا،ترامپ با ۱۸ مظنون دیگر با اتهام تلاش برای تأثیرگذاری بر نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ در این ایالت روبرو است. دادستان ایالتی به این جمهوری‌خواه و دیگر متهمان تا امروز جمعه ۲۵ اوت فرصت داده بود تا داوطلبانه خود را به مقامات مجری قانون در آتلانتا معرفی کنند. ترامپ عصر پنجشنبه از این دستور مقامات قضایی پیروی کرد. با این حال، بر خلاف موارد مراحل دادرسی کیفری در پرونده‌های پیشین، مقامات آتلانتا هیچ گونه معافیت از چیزی برای او قائل نشدند.

یک زندان بدنام

ترامپ با همراهی شمار زیادی از وکلا و مشاوران حقوقی خود در زندان آتلانتا ظاهر شد و تمام تشریفات و عکس‌برداری را مجبور شد تحمل کند. حدود ۲۰ دقیقه بعد ستون خودروهای او محوطه زندان را ترک کرد. اندکی پس از آن، ترامپ آتلانتا را با هواپیمای شخصی خود ترک کرد، اما این بار پیش از سوار شدن به هواپیما در مورد پیگرد قانونی علیه خود سکوت نکرد.

زندان کانتی فولتون در آتلانتا که ترامپ باید در آن ظاهر می‌شد، زندانی است بسیار بدنام. وزارت دادگستری آمریکا در ماه ژوئیه پس از مرگ یک زندانی در سلولی پوشیده از شپش و کثافت و سایر گزارش‌های دراماتیک از داخل زندان، تحقیقاتی را در مورد وضعیت زندان آغاز کرد. گزارش‌ها حاکی از خشونت بیش از حد، شمار زیادی سلاح‌های در حال گردش میان زندانیان، مرگ‌های شوم و فرسودگی ساختمان زندان بوده است.

بیشتر بخوانید: ترامپ پس از تعیین وثیقه ۲۰۰ هزار دلاری: خود را تسلیم می‌کنم

این واقعیت که چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده باید دقیقاً در همین نقطه ظاهر می‌شد تا هویت او پس از کیفرخواست احراز شود، ابعاد کیفی جدیدی از بازتاب خارجی دارد. بازتاب عکس پلیس خود گویای این واقعیت است.

آخرین توییت ترامپ در شبکه X مربوط به ژانویه ۲۰۲۱ است. شبکه پیام‌رسان توییتر که در این میان نام X را دارد، در دوران تصدی وی در کاخ سفید، مهم‌ترین ابزار پیام‌رسانی ترامپ بود. او در آنجا تا زمان ممنوعیت بیش از ۸۰ میلیون دنبال‌کننده در سراسر جهان داشت.

گمانه‌زنی‌ها درباره سقوط هواپیمای حامل معتمد سابق پوتین

روسیه کشته شدن فرمانده گروه واگنر در جریان سقوط یک جت شخصی را تائید کرده اما درباره علت این حادثه هنوز چیزی نگفته است. دو مقام آمریکایی احتمال می‌دهند، شلیک موشک از داخل خاک روسیه علت سقوط هواپیما باشد.عصر چهارشنبه، ۲۳ اوت خبر سقوط یک جت شخصی در مسیر پرواز از مسکو به سن‌پترزبورگ منتشر شد که نام یوگنی پریگوژین، فرمانده گروه واگنر و معاون او دمیتری اوتکین هم در میان سرنشینان آن ثبت شده بود.

وزارت حوادث غیرمترقبه روسیه روز پنج‌شنبه تائید کرد که پریگوژین و معاونش جزو ده سرنشین این هواپیما بوده‌اند که همه کشته شدند.

یک کانال تلگرامی متعلق به حامیان گروه واگنر نیز روز پنج‌شنبه با تائید خبر کشته شدن پریگوژین “خائنان به روسیه” را عامل سقوط هواپیمای حامل او معرفی کرد.

عصر پنج‌شنبه نیز ویدئویی در فضای مجازی منتشر شد که در آن نزدیک دفتر گروه واگنر در کلانشهر نووسیبیرسک، در جنوب شرقی سیبری تصویر پریگوژین و معاونش در کنار شمع و گل قرار دارد و یکی از شبه‌نظامیان نقابدار گروه در حال گریستن است.

ناخشنودی از عقب‌نشینی گروه واگنر از اوکراین

فرمانده گروه واگنر از معتمدان و نزدیکان ولادیمیر پوتین، رئیس جمهوری روسیه بود که از مدتی پیش با فرماندهان نظامی تحت فرمان او دچار مشکل شد.

گروه واگنر که از مزدوران و زندانیان خلافکار تشکیل شده بازوی دخالت نظامی روسیه در خارج به شمار می‌رود و اعضایش در تجاوز نیروهای روسی به اوکراین، از جمله محاصره شهر استراتژیک باخموت نقش مهمی بر عهده داشتند.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

فرمانده گروه واگنر پنجم ماه مه در بیانیه‌‌ای تهدید کرد در صورت ادامه بی‌توجهی مسکو به تامین نیازهای نیروهایش، آنها را ظرف چند روز از اطراف باخموت عقب می‌کشد.

عقب‌نشینی شبه‌نظامیان گروه واگنر از اوکراین اندکی بعد اتفاق افتاد و با توجه به آغاز ضدحمله‌های نیروهای اوکراینی این مسئله نمی‌توانست با استقبال مسکو همراه بوده باشد.

معتمد سابق پوتین و خنجر زدن از پشت

یوگنی پریگوژین همچنین در ویدئویی با لحنی کاملا صریح و گاهی به شدت توهین‌آمیز سرگئی شویگو، وزیر دفاع و والری گراسیموف، رئیس ستاد کل ارتش روسیه را خطاب قرار داد و از آنها به خاطر کوتاهی در تامین مهمات برای جنگجویانش انتقاد کرد.

در ادامه این نارضایتی‌ها، پریگوژین و شماری از نیروهایش دو ماه پیش پیشروی به سمت مسکو را آغاز کردند و ظاهرا پس از مذاکرات محرمانه با میانجیگری دیکتاتور بلاروس متوقف شدند.

پوتین این شورش و اقدام معتمد سابقش را خنجر زدن از پشت توصیف کرد و از همان زمان بسیاری از ناظران بر این باور بودند که انتقام سختی در انتظار پریگوژین است.

ولودیمیر زلنسکی، رئیس جمهوری اوکراین در یک نشست خبری گفته، این کشور با سقوط هواپیمای گروه واگنر هیچ ارتباطی ندارد و با کنایه افزوده “همه می‌دانند چه کسی در این کار دست داشته است.”

میخائیلو پودولیاک، مشاور زلنسکی با صراحت بیشتری به نقش احتمالی پوتین در این حادثه اشاره کرده و می‌گوید، سقوط این هواپیما هشدار کرملین به کسانی است که عدم وفاداری خود را علنی می‌کنند.

شلیک موشک به هواپیما از داخل روسیه؟

بر همین اساس، این گمانه‌زنی که سقوط هواپیمای حامل فرمانده گروه واگنر و همراهانش عمدی بوده بسیار قوت گرفته است.

خبرگزاری رویترز به نقل از دو مقام آگاه آمریکایی که نخواسته‌اند نامشان فاش شود احتمال داده که این هواپیما بر اثر اصابت موشک‌های سامانه دفاعی از داخل خاک روسیه سقوط کرده باشد.

جت خصوصی گروه واگنر در منطقه بلاگوسکی در استان تور واقع در شمال مسکو سقوط کرده است. دو مقام آمریکایی تاکید کرده‌اند که گمانه‌زنی آنها زودهنگام و بر مبنای یافته‌های اولیه بیان شده است.

تسلیت ولادیمیر پوتین با تاخیر ۲۴ ساعته

رئیس جمهوری روسیه حدود ۲۴ ساعت پس از واقعه در نخستین واکنش رسمی خود در سخنانی که از تلویزیون دولتی پخش شد کشته شدن فرمانده گروه واگنر و همراهانش را به بازماندگان آنها تسلیت گفت و افزود، باید منتظر تحقیقات رسمی درباره این سانحه بود و این کار مدتی طول خواهد کشید.

ولادیمیر پوتین با اشاره به این که پریگوژین را از دهه ۹۰ میلادی می‌شناخته او را “بازرگانی با استعداد” توصیف کرد که همراه با اعضای گروهش در جنگ اوکراین نقش مهمی بر عهده گرفت.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، پوتین در پیام تسلیت خود بدون اشاره به جزئیات گفته، فرمانده گروه واگنر مرتکب “اشتباهات جدی شد اما دستاوردهای مهمی هم داشت.”

سابقه سر به نیست کردن‌ها در روسیه

پیش از تائید رسمی حضور فرمانده گروه واگنر و معاونش در میان کشته‌شدگان حادثه سقوط هواپیما بسیاری از سیاستمداران غربی با احتیاط درباره نقش احتمالی مسکو در این حادثه اظهار نظر کرده و در عین حال به سابقه از میان بردن مخالفان و منتقدان پوتین یا حبس طولانی آنها هم پرداخته‌اند.

جو بایدن، رئیس جمهوری آمریکا گفته، از شنیدن خبر مرگ پریگوژین تعجب نکرده است. او با تاکید بر این که هنوز نمی‌داند دقیقا چه اتفاقی افتاده افزوده است: «در روسیه اتفاقات زیادی نمی‌افتد که پوتین پشت آن نباشد.»

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

آنالنا بربوک، وزیر خارجه آلمان هم در یک گفت‌وگوی رادیویی درباره گمانه‌زنی زودهنگام هشدار داد و در عین حال با اشاره به موارد سربه‌نیست کردن شهروندان در روسیه تاکید کرد: «یک سیستم، یک قدرت، یک دیکتاتوری که بر پایه خشونت بنا شده است، در امور داخلی هم فقط با تکیه بر خشونت عمل می‌کند».

رویگردانی کرملین از پریگوژین؟

از زمان شروع انتقادهای علنی و تند فرمانده گروه واگنر از فرماندهان ارشد نظامی روسیه زمزمه‌هایی درباره احتمال برخورد با او به گوش می‌رسید که پس از شورش ناکام دو ماه پیش افزایش یافت.

روزنامه آمریکایی وال استریت ژورنال حدود دو ماه پیش در گزارشی از “تحرکات کرملین برای تصاحب امپراتوری واگنر” خبر داده بود.

وزارت دفاع بریتانیا در ارزیابی اطلاعاتی روزانه خود که ۱۳ اوت منتشر شد احتمال داد، حکومت روسیه دیگر مانند سابق گروه واگنر را تامین مالی نمی‌کند.

این وزارت‌خانه با استناد به بولتن دستگاه اطلاعاتی ارتش بریتانیا افزود، “احتمال واقع‌بینانه‌ای” وجود دارد که دفتر ریاست جمهوری در مسکو قصد دارد تامین مالی مزدوران گروه واگنر را متوقف کند.

ابوالحسن ابتهاج؛ بنیان‌گذار بودجه‌ی نوین و برنامه‌ریزی در ایران

پرویز نیکنام

به او [شاه] گفتم که من آمده‌‌ام موی دماغ کسانی باشم که قصد دارند درآمد نفت را تلف کنند و با همهی قوا و در هر موقعیتی که باشم با آنها خواهم جنگید. درآمد نفت باید صرف عمران این مملکت شود و حق نیست که این فرصت خداداد با ندانم‌کاری‌ها و بیمسئولیتی‌ها از بین برود. شاه در جواب من گفت که برای شما دو کار در نظر گرفته بودیم: یکی شرکت نفت و دیگری سازمان برنامه. نفت را درهرحال خارجی‌ها اداره خواهند کرد؛ بنابراین، بهتر است به سازمان برنامه بروید. گفتم اعلیحضرت من هیچوقت فراموش نکرده‌‌ام با چه طرز زنندهای از بانک ملی برکنار شدم. با من بدتر از یک خانه‌شاگرد رفتار کردید. من همان ابتهاج هستم و عوض نشده‌‌ام. می‌دانید که اوامرتان را کورکورانه اجرا نخواهم کرد. شاه تا پشت گوشش سرخ شد و من ادامه دادم که می‌آیند به عرضتان می‌رسانند که شما شاه هستید پس این آدم چه می‌گوید؟ یک دفعه، ده دفعه بالاخره در اعلیحضرت اثر خواهد کرد؛ آیا فکرش را فرمودهاید؟ شاه گفت می‌خواهم پول نفت دست کسی باشد که تحتنفوذ احدی قرار نگیرد.

ابوالحسن ابتهاج به شاه گفت که برای پذیرش این سمت ده روز وقت می‌خواهد تا وضعیت را بررسی کند و بعد نظرش را بگوید. او در تاریخ شفاهی ‌هاروارد می‌گوید:

بعد از تقریباً ده روز رفتم. گفتم که من حاضرم قبول کنم اما شرایطی هست: ۱) همان‌که عرض کردم. من دستور نمی‌توانم بگیرم. ۲) یک برنامه‌ای تهیه می‌کنم و می‌دهم به هیئت وزیران. هیئت وزیران هرجور دلشان می‌خواهد اصلاح می‌کنند. بعد می‌دهیم به مجلسین. مجلسین تصویب می‌کنند. بعد از اینکه تصویب شد از این عدول نخواهم کرد ــ برای خاطر احدی هم عدول نخواهم کرد. این را اجرا می‌کنم.

یازدهم شهریور ۱۳۳۳، بعد از دوره‌ی کودتا و سقوط دولت مصدق، ابوالحسن ابتهاج ریاست سازمان برنامه را در حالی بر عهده گرفت که به ‌گفته‌ی خودش در آن زمان این سازمان چیزی نبود و «دولت مشغول امضای قرارداد جدید با کنسرسیوم بودند و یک شاهی درآمد نفت در میان نبود. سازمان برنامه هم یک شاهی پول از دولت نمی‌گرفت. به‌حدی وضع بد بود که کارگران معادن راه چالوس چند ماه حقوق نگرفته بودند.»

مشکل فقط پول نبود؛ نیروی انسانی متخصص نیز کم بود و برای همین ابتهاج سعی کرد تا نیروی متخصص پیدا کند. صفی اصفیا را که از دانشکده‌ی پلی‌تکنیک پاریس فارغ‌التحصیل شده بود برای نظارت بر امور فنی و خداداد فرمانفرمائیان را که در دانشگاه پرینستون مشغول تدریس اقتصاد بود برای ریاست دفتر اقتصادی در سازمان برنامه استخدام کرد.

رضا نیازمند که در سازمان برنامه با ابتهاج کار کرده می‌گوید:

برای بهبود مدیریت صنایع تازه دفتر اقتصادی سازمان برنامه را با کمک بنیاد فورد درست کرده بود و خداداد فرمانفرمائیان و ده نفر اقتصاددان را استخدام کرده بود. رئیس آنها خداداد بود. همه مثل سگ از ابتهاج می‌ترسیدند. یادم می‌آید یک روز از اتاق ابتهاج بیرون آمدم و خداداد فرمانفرمائیان را دیدم. گفت نزد ابتهاج بودی؟ گفتم بله. گفت حالش چطور بود؟ گفتم خوب و آرام بود. گفت من را احضار کرده. حاضرم صد تومان به تو بدهم جای من بروی اتاق ابتهاج.

ابتهاج چنین معتقد بود:

مملکتی مانند ایران قادر نیست در ظرف مدت کوتاهی کلیهی احتیاجات خود را تأمین کند و، بنابراین، باید دید مهمترین و ضروری‌ترین کارهایی که می‌توان در مدتی معین با بودجهای معین انجام داد کدام هستند. چون در غیر این صورت دولت دست به کارهایی خواهد زد که ممکن است بهخودیخود مهم باشند، ولی از دید کلیِ احتیاجات مملکت مفید نبود، بلکه مضر هم باشند.

برای همین استفاده از مهندسان مشاور برای بررسی و اجرای پروژه‌های عمرانی را به‌طور جدی دنبال می‌کرد و می‌کوشید تا برای هر کاری از «مهندسین مشاور صاحب صلاحیت» برای مطالعه‌ی طرح‌ها کمک بگیرد و بی‌مطالعه دست به هیچ کاری نزند. برای همین: «[سعی کردم تا] بهترین متخصصین ایرانی را هم که در خارج از کشور کار می‌کردند، به هر وسیله‌ای ممکن بود، استخدام کنم و در این راه نسبتاً موفقیت زیاد هم به دست آوردم.»

ابتهاج طی قراردادی با مؤسسه‌ی آمریکایی جرج‌فرای یک گروه هفت‌نفره را برای مدیریت واحدهای صنعتی استخدام کرده بود، اما کسی نبود تا از خدمات این گروه استفاده کند. رضا نیازمند می‌گوید که ابتهاج از او خواست که سرپرست این گروه باشد. به گفته‌ی نیازمند:

برای اولینبار مردی عصبانی، جدی، مصمم، باقدرت و لایق را دیدم. او با ملایمت موضوع جرج‌فرای را برایم تشریح کرد و گفت این مملکت از نداشتن مدیریت، خصوصاً در صنعت، رنج می‌برد. من این مؤسسه را آورده‌‌ام ولی کسی نیست از اینها استفاده کند. تو از این ساعت رئیس ایرانی این اداره و رابط بین شخص من و این گروه هستی.

رضا نیازمند همان کسی است که بعدها سازمان مدیریت صنعتی و سازمان‌ گسترش و نوسازی صنایع را بنیان نهاد و تحولی بزرگ در توسعه‌ی صنایع ایران ایجاد کرد.

به ‌گفته‌ی ابتهاج:

فکر مهندس مشاور اصلاً در ایران شناخته نبود. همه‌کس خیال می‌کرد مهندس مشاور با مقاطعهکار یکی است. تفاوت اینها را نمی‌دانستند. من به این نتیجه رسیدم، یعنی در اثر مطالعاتی که همین دهروزه کردم و قبلاً هم کرده بودم که باید من دو تیم داشته باشم: یکی اکونومیست‌ها، یکی تکنیسین‌ها. به این جهت گفتم دو تا دفتر درست می‌کنم: یکی تکنیک بیورو، یکی اکونومیک بیورو (دفتر فنی و دفتر اقتصادی سازمان برنامه).

ابتهاج می‌گفت هیچ ‌کاری نباید بدون مطالعه شروع شود: «[برای همین هم] تمام ایران به من می‌گفتند که شما چی دارید می‌کنید؟ همه‌اش می‌گویید مطالعه می‌کنید. من وسط این دو دسته گیر کرده بودم. از شاه گرفته تا تمام وکلای مجلس، تمامشان می‌گفتند این‌همه مطالعه آخه، با این آدم هروقت صحبت می‌کنند می‌گوید مطالعه.»

ولی ابتهاج از اجرای کارهای بدون مطالعه پرهیز می‌کرد و اصرار داشت تا برای هر طرح و پروژه‌ای مطالعه شود. خودش درباره‌ی روش کارش می‌گوید: «می‌خواهم یک اشخاصی را بیاورم بنشینند مطالعه بکنند ازلحاظ اقتصادی و ازلحاظ فنی. پس از اینکه کارهای فنی‌اش را مطمئن شدم، ازلحاظ اقتصادی ببینم این کارهایی که داریم می‌کنیم کار صحیحی است یا نیست. اگر نیست، نمی‌کنم.»

در آن سال‌ها سازمان برنامه فقط مسئول تدوین برنامه نبود، بلکه اجرا و نظارت بر پروژه‌ها را نیز در دست داشت و تمام صنایع دولتی زیرنظر این سازمان بود. ابتهاج در گفت‌وگو با تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه ‌هاروارد می‌گوید:

سازمان برنامه در زمان من تنها نظر نمی‌داد، اجراکننده بود: راه می‌ساخت، سد می‌ساخت‌، مزرعه داشت و کشاورزی می‌کرد، کارخانه داشت، کارخانهی نساجی داشت، کارخانهی صابون‌سازی داشت، کارخانهی روغنزیتون داشت… تمام کارخانه‌ی صنایع دولتی را داشت… اینها یک کارهایی بود که هم اجرایی بود، هم تهیهی برنامه و هم نظارت در اجرای طرح‌هایی که دست وزارتخانه‌ها بود. این به‌نظر خیلی غریب می‌آمد.

با وجود گستردگی فعالیت‌های سازمان برنامه، ابتهاج بهشدت سختگیر بود و هیچ عذری را در اجرای کارهای مجموعه نمی‌پذیرفت. یک بار وقتی دکتر صدری، داماد آیت‌الله بهبهانی، به‌خاطر کوتاهی انجام مراقبت‌های پزشکی برای زن یکی از کارگران کارخانه‌‌ی چالوس از کار برکنار شد، سناتور علی بهبهانی، برادر آیت‌الله سید محمد بهبهانی، به ابتهاج اعتراض کرد که چرا چنین اقدامی صورت گرفته؟

[درحالیکه] خانوادهی بهبهانی پانصد سال با عزت در ایران زندگی کردهاند. این سازمان هم یک سفرهای است که پهن شده و ما هم در این سفره سهیم هستیم. گفتم که وقتی من رئیس بانک ملی بودم همیشه به خودم می‌گفتم من اژدهایی هستم که ملت ایران او را برای حفظ اموال بانک روی این گنج گذاشته است که هیچکس به آن تجاوز نکند. الان هم در سازمان برنامه هستم، با خودم همین فکر را می‌کنم و عقیده دارم که من حافظ منافع مردم ایرانم. گواینکه مردم روحشان خبر ندارد که من اینجا هستم و برایشان هم فرقی نمی‌کند که من کی هستم و چه می‌کنم.

وقتی نوبت به تدوین برنامه‌ی توسعه‌ی هفت‌ساله‌ی دوم رسید، او شصت نفر از متخصصان را گرد آورد تا برنامه‌ی جامعی برای کشور بنویسند و خودش نیز در جلسات آنها شرکت می‌کرد. در ۲۲ اسفند ۱۳۳۴ برنامه‌ی دوم هفت‌ساله به تصویب مجلس رسید که هزینه‌ی آن ۷۰میلیارد ریال پیش‌بینی شده بود.

او هم‌زمان پیگیر طرح عمران خوزستان بود که در آن ساخت چندین سد ازجمله دز و توسعه‌ی کشاورزی و طرح نیشکر هفت‌تپه در پایین‌دست سدها پیش‌بینی شده بود و برای ساخت سد نیز توانست با ارتباطات شخصی‌ای که در بانک جهانی داشت ۷۵میلیون دلار وام از این بانک بگیرد.

ابتهاج مردی صریحاللهجه و تندمزاج بود و حرفش را حتی با شاه بهصراحت بیان می‌کرد. او درباره‌ی یکی از آخرین دیدارهایش با شاه می‌نویسد:

من امروز نه بهعنوان رئیس سازمان برنامه بلکه بهعنوان یک ایرانی می‌خواهم با شما صحبت کنم؛ به فرض اینکه تا آخرین روز عمرم هم رئیس سازمان برنامه باشم، بالاخره روزی خواهم مرد. مطالبی را که امروز می‌خواهم حضورتان عرض کنم عین همان حرف‌هایی است که وقتی رئیس بانک ملی بودم به عرضتان می‌رساندم. بنابراین، تصدیق می‌فرمایید که تعصب خاصی ندارم. به نظر من نباید درآمد نفت را به هیچ مصرفی بهجز عمران مملکت برسانیم. ایران قادر نیست برنامه‌ی عمرانی مفیدی که در زندگی افراد ایران مؤثر باشد اجرا کند و درعینحال مخارج سنگین ارتش را عهدهدار باشد. شاه سکوت کرد و چیزی نگفت.

در این زمان مخالفت‌ها در دولت و مجلس علیه ابتهاج زیاد شده بود و مدتی بود شاه هم حاضر به دیدار ابتهاج نبود. خودش می‌گوید من به حسین علاء گفتم من با اعلیحضرت کار خصوصی ندارم، کارهای مملکتی است. مدت کوتاهی بعد در ۲۳ بهمن ۱۳۳۷ دولت منوچهر اقبال پنهانی و بدون اطلاع سازمان برنامه و ابتهاج لایحه‌ای به مجلس برد که در آن سازمان برنامه زیرنظر نخست‌وزیر قرار می‌گرفت و رئیس آن را رئیس دولت تعیین می‌کرد.

دو روز بعد، ۲۵ بهمن، ابتهاج برای آخرین‌بار به سازمان برنامه رفت و استعفانامه‌اش را خطاب به شاه نوشت، با این مضمون: «نظر به اینکه با گذشتن این قانون دیگر مورد اعتماد شما نیستم، ادامه‌ی کار من در سازمان برنامه امکان‌پذیر نیست و ازاین‌پس سر کار نخواهم آمد.»

 

زندگی ابتهاج

ابوالحسن ابتهاج در ۸ آذر ۱۲۷۸ در رشت به دنیا آمد. پدرش ابراهیم (ابتهاج‌الملک رشتی) گَرَ‌کانی بود، دهی در نزدیکی تفرش، ولی در گیلان برای خود املاکی تهیه کرده بود. مادرش فاطمه اهل رشت بود و خانواده‌ی او در فومن و شفت املاک داشتند. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه‌ی رشدیه‌ی رشت سپری کرد و بعد از آن همراه برادرش، غلامحسین ابتهاج، به تهران رفت و در مدرسه‌ی تربیت تحصیل کرد. در سیزده‌سالگی، ۱۲۹۱، به‌همراه برادرش با کشتی از بندرانزلی به بادکوبه و از آنجا به پاریس رفت. دو برادر در یک پانسیون ساکن شدند و شروع کردند به یادگرفتن زبان فرانسه و بعد به مدرسه مونتین رفتند. یک سال بعد به کالج سیریان پروتستان در بیروت منتقل شدند که بعدها به کالج آمریکایی تبدیل شد. در این مدرسه ایرانیان دیگری مانند قاسم غنی، عبدالحسین‌خان و علی‌محمدخان دهقان و بچه‌های باقروف (صاحب گراندهتل لاله‌زار تهران) حضور داشتند. ابتهاج و برادرش تابستان ۱۲۹۳ برای تعطیلات به تهران آمدند و در همان زمان جنگ جهانی اول شروع شد و همه‌ی راه‌های کشور بسته شد. خانواده‌ی ابتهاج به رشت برگشتند و ابوالحسن در سال ۱۲۹۵ در مدرسه‌ی آمریکایی رشت مشغول تحصیل شد.

در این زمان پدرش دوباره ابوالحسن را به تهران فرستاد و او در خانه‌ی دو زن آمریکایی که یکی طبیب بود و دیگری معلم مدرسه‌ی تربیت بود به‌صورت پانسیون ماند و مشغول درس‌خواندن شد. او در ۱۲۹۸ دوباره به رشت برگشت و مدتی مترجمیِ دسته‌ای از نیروهای نظامی انگلیسی را پذیرفت که از رشت به بندرگز می‌رفتند. یک سال، بعد در ۱۲۹۹، وقتی قوای شوروی از شمال به‌طرف گیلان سرازیر شد و انگلیسی‌ها مجبور به عقب‌نشینی شدند و قشون ایران هم گیلان را به‌سمت تهران ترک کرد، ابتهاج از بندرگز به رشت بازگشت. در همین زمان میرزا کوچک‌خان به رشت آمد و حکومت مستقل تشکیل داد. در همان هنگام جنگلی‌ها ابوالحسن ابتهاج و برادرش را به اتهام مخالفت با حکومت انقلابی زندانی و پس از مدتی آزاد کردند.

هم‌زمان پدرش برای فرار از دست روس‌ها آنها را به املاک مادرش در چوکوسر، نزدیک فومن، برد. در آنجا پدرش به‌وسیله‌ی جنگلی‌ها کشته شد.

خودش می‌گوید:

یک شب، هنگامی که همه در خواب بودیم، عدهای مسلح به خانهی ما آمدند و گفتند از طرف میرزا کوچکخان مأمور هستند پدرم را برای تحقیقات به جنگل ببرند. درست یادم نیست چه ساعتی بود، ولی ما همه بیدار شدیم و نگران پدرم بودیم. پدرم لباس پوشید و بالاجبار همراه آنها به جنگل رفت. بعدها شنیدم که سردستهی جنگلی‌ها که برای بردن پدرم آمده بودند شخصی بود به نام آقامیر. چند روز بعد یکی از دهقانان ما به چوکوسر آمد و خبر داد که جنگلی‌ها پدرم را کشته و جنازهی او را در جنگل گذاشته و رفتهاند… به‌عقیدهی من، شخص میرزا کوچکخان در این ماجرا دست نداشت و تمام کارها زیر سر همان آقامیر بود.

بعد از این واقعه ابتهاج و برادرش مجبور شدند به تهران برگردند. مدتی در گراندهتل زندگی می‌کردند، تا اینکه ابتهاج در بانک شاهی استخدام شد. کمی بعد او به بانک شاهی رشت منتقل شد. دو سال در رشت ماند. بعد دوباره به تهران برگشت و در بانک شاهی به‌عنوان مترجم در روابط بین‌الملل بانک شاهی مشغول به کار شد. مدتی بعد به‌عنوان معاون بازرس کل در بانک منصوب شد و مسئولیت امور حقوقی و قضایی بانک را بر عهده گرفت.

ابتهاج در سال ۱۳۱۵ پس از شانزده سال از بانک شاهی استعفا داد. ماجرای استعفا از بانک شاهی را خودش این‌طور شرح می‌دهد:

پس از چندین سال آشنایی و تماس با [علی‌اکبر] داور، روزی به من پیشنهاد کرد به خدمت وزارت مالیه درآیم و با او همکاری کنم. من آنچنان تحتتأثیر اخلاق، طرز رفتار، طرز کار، صمیمیت و ایمان داور قرار گرفته بودم که بیدرنگ و با خشنودی و رغبت پیشنهاد او را پذیرفتم. علیاکبرخان داور یکی از برجستهترین افرادی است که در عمرم دیده‌‌ام و بهعلت علاقهی زیادی که به او پیدا کردم حاضر شدم بانک شاهی را ترک کنم. من این کار را بهخاطر هیچکس نمی‌کردم.

اما کار به این آسانی نبود و بدون موافقت رضاشاه نمی‌شد کاری از پیش برد. داور بعد از اجرای طرح اصلاح وزارت عدلیه حالا در وزارت مالیه نیز تلاش می‌کرد تا کارش را با استفاده از نیروهای متخصص و کاردان پیش ببرد. ابتهاج می‌گوید:

[از داور] پرسیدم از [رضا]شاه اجازه گرفتهاید؟ داور گفت نه و بهراستی اگر موافقت نفرمایند تکلیف چیست؟ جواب دادم اگر به شاه بگویید و قبول نکنند، بهتر از این است که من بیایم و مشغول کار بشوم و بعد شاه بفهمند و ایراد بگیرند. در آن صورت، هم برای شما بد خواهد شد و هم برای من. چون شما مجبور خواهید شد به خدمت من خاتمه بدهید. داور تصدیق کرد که بهتر است قبلاً از شاه اجازه بگیرد.

مدتی گذشت و هیچ خبری نشد تا آنکه داور از ابتهاج خواست که به دیدنش برود. ابتهاج در خاطراتش از قول داور می‌نویسد:

در این مدت منتظر فرصت مناسبی بودم و امروز فرصت خوبی دست داد. اعلیحضرت سؤال فرمودند آیا صلاح است شخصی را که شانزده سال در بانک انگلیس کار می‌کرده وارد خدمت دولت کنید؟ داور گفت: من هرچه توانستم از شما تعریف کردم و به عرض شاه رساندم که در طور سال‌های متمادی که با ابتهاج سروکار داشتم، درعینحالی که به بانک شاهی خیانت نکرده، در تمام موارد به نفع کشورش کار کرده است. اعلیحضرت هم با استخدام شما موافقت فرمودند. او در اینجا با چهرهای پرمحبت گفت من ریشوسبیل خودم را برای خاطر شما گرو گذاشتم، حالا دیگر خود دانید.

ابتهاج با عنوان «کمیسر و بازرس دولت در بانک فلاحتی ایران» به استخدام وزارت مالیه درآمد و کارش نظارت بر بیش از چهل شرکتی بود که داور در وزارت مالیه درست کرده بود. او ۱۳ تیر ۱۳۱۵ کارش را در شرکت‌های دولتی شروع کرد، اما در ۲۱ بهمن همان سال علی‌اکبر داور خودکشی کرد.

بعد از آن، ابتهاج به کمک حسین علاء، رئیس اداره‌ی کل تجارت، ضرورت داشتن برنامه‌ی اقتصادی برای کشور را به رضاشاه پیشنهاد داد و در ۱۱ فروردین ۱۳۱۶ شورای اقتصاد تأسیس و ابتهاج به ریاست دبیرخانه‌ی شورا انتخاب شد.

ابتهاج در کتاب خاطراتش می‌نویسد:

من از سالها پیش، یعنی درست از زمانی‌که در شرکت‌های دولتی با (حسین) علاء کار می‌کردم، عقایدم را درمورد مشکلات اقتصادی ایران با او در میان می‌گذاشتم و تأکید می‌کردم که تا زمانی‌که برای کارهایتان «نقشه»ای نداشته باشیم (کلمهی برنامه هنوز در آن زمان مصطلح نشده بود) وضع مملکت، درست نخواهد شد… من افکار و عقایدم را راجع به تمرکز مطالعات و فعالیت‌های اقتصادی و داشتن برنامه برای علاء تشریح می‌کردم و بهمنظور رسیدن به این هدف پیشنهاد کردم که هیئتی مأمور انجام این امور بشود. علاء با نظر من کاملاً موافقت کرد. چندی بعد روزی به دفتر من آمد و گفت: اعلیحضرت نظر شما را نسبت به لزوم داشتن برنامه قبول کردند… خیلی تعجب کردم، چون اصولاً فکر برنامهریزی مخالف روش رضاشاه بود. طرزکار او این بود که مثلاً دستور می‌داد ذوبآهن درست کنند یا کارخانهی قند ساخته شود و هرطوری شده باید دستور او انجام شود و در خیلی از موارد بدون مطالعه… بدینترتیب، شورای اقتصادی به وجود آمد… و من به ریاست دبیرخانهی شورای مزبور انتخاب شدم.

 

ریاست بانک ملی

دو سال بعد از رفتن از بانک شاهی دوباره ابتهاج با پیشنهاد رضاقلی‌خان امیرخسروی، رئیس بانک ملی، به‌عنوان معاون این بانک انتخاب شد.

او در تمام این مدت به‌دنبال تهیه‌ی برنامه‌ی بلندمدت برای اقتصاد و عمران کشور بود، اما بسیاری از مقامات دولتی با این نگاه مخالف بودند. ابتهاج در کتاب خاطراتش تعریف می‌کند که یک بار به‌همراه حسین علاء، رئیس وقت اداره‌ی کل تجارت، به دیدار محمود بدر، وزیر مالیه، می‌رود و می‌گوید که لازم است برای «عمران مملکت» برنامه‌ی بلندمدت داشته باشیم که آقای بدر در پاسخ می‌گوید:

شما ایران و ایرانی را نمی‌شناسید، ولی من می‌شناسم. اصلاً برنامهی بلندمدت یعنی چه؟ جواب دادم در کارهای مربوط به ممکلت نباید روزمره و بدون برنامه زندگی کرد. بدر گفت من اعتقاد دارم در ایران باید روزمره زندگی کرد. من فکر فردا را هم نمیتوانم بکنم، آنوقت شما می‌خواهید نقشه تهیه کنید که پنج سال دیگر چه‌کار بکنید؟ انجام این کار در این مملکت غیرممکن است و این فکر اصلاً عملی نیست.

تلاش‌های ابتهاج در این دوره با شکست مواجه شد، چون به گفته‌ی وی: «رضاشاه به تمرکز کارهای عمرانی اعتقاد نداشت. به‌عقیده‌ی او، کلیه‌ی کارهایی که در راه اصلاحات صنعتی و اقتصادی ایران لازم بود به عمل آید می‌بایستی به ابتکار و دستور او باشد.»

او در این زمان دو سال در بانک ملی معاون این بانک بود و در ۱۳۱۹ به ریاست بانک رهنی رسید. در این سمت هم دو سال کار کرد و یک سال بعد از خروج رضاشاه از ایران به ریاست بانک ملی رسید که نقش بانک مرکزی را در آن زمان داشت و تنها مرجع اقتصادی آن دوران بود.

ابتهاج در اولین دیدار رسمی بعد از انتصاب به ریاست بانک ملی در ۵ دی ۱۳۲۱ از سوی قوام‌السلطنه در خاطراتش می‌نویسد:

[وقتی اولین‌بار به حضور محمدرضاشاه پهلوی رفتم، در این دیدار] من به خودم اجازه دادم به شاه بگویم که بهعقیدهی من شما می‌توانید یکی از دو روش را انتخاب کنید: یا سلطنت کنید یا حکومت و عقیدهی من این است که اعلیحضرت اگر سلطنت کنند بیشتر به مصلحت است، چون اگر نخستوزیر یا یکی از وزرا مرتکب اشتباهی بشود و یا روش آنها مورد پسند نباشد و شایستگی نداشته باشند، می‌توان آن‌ها را معزول کرد و دیگری را به‌جای آنها گذاشت، اما شاه مملکت عوضکردنی نیست؛ بنابراین، نباید طوری باشد که شاه مسئول شناخته شود. همچنین گفتم که البته این یکی از دلایل است و دلایل بسیار دیگری هم وجود دارد و مطمئن باشید که اعلیحضرت اگر پادشاه محبوبی باشند، مردم ایران پشت سر شما خواهند ایستاد و هرچه که اعلیحضرت بخواهند ملت با رغبت در اختیارشان خواهند گذاشت.

ابتهاج از سال‌ها پیش معتقد بود که باید برنامه‌ی اقتصادی تهیه شود و وقتی رئیس بانک ملی بود در یکی از نامه‌هایش در سال ۱۳۲۴ به وزیر مالیه‌ی وقت نوشت: «پیشنهاد می‌شود که کمیسیونی در وزارت مالیه تشکیل گردد تا برای تهیه‌ی برنامه‌ی اقتصادی کشور اقدامی‌ مجدانه به عمل آید.» مدتی بعد اولین کمیسیون تهیه‌ی نقشه‌ی اقتصادی کشور تشکیل شد.

بعد از آن تلاش بسیاری کرد تا به قول خودش سازمان برنامه به‌ وجود آید و «فکر و عمل برنامه‌ریزی» شکل بگیرد. «این عقیده‌ی شخصی خودم بود که مملکت باید برای کارهای عمرانی برنامه‌ی حساب‌شده داشته باشد و از محل درآمد نفت به اجرای آن برنامه بپردازد.»

با همین نگاه برنامه‌ی اول توسعه‌ی هفت‌ساله نوشته شد، ولی به نتیجه‌ی پیش‌بینی‌شده نرسید. در همین دوران ابتهاج در ۲۹ خرداد ۱۳۲۳ به‌عنوان رئیس هیئت نمایندگی ایران برای شرکت در کنفرانس برتون‌وودز به آمریکا رفت که برای تهیه و تصویب اساسنامه‌ی بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول تشکیل شده بود.

ابتهاج به تخصص باور داشت و برای همین در دوره‌ی ریاست بانک ملی تصمیم گرفت تا جوانان مستعد را برای تحصیل در رشته‌ی بانکداری و اقتصاد به خارج از کشور بفرستد و در ۱۳۲۴ تعدادی از جوانان ایرانی را برای تحصیل در رشته‌ی بانکداری به انگلستان اعزام کرد.

او در این دوران، با وجود بحران اقتصادی و مالی، توانست به وضعیت پولی و مالی کشور سامان بدهد، اما خلق تند و سازش‌ناپذیر او در مقابل فساد و مداخله‌ی دیگران برایش دردسرساز شد و هم‌زمان با تشکیل دولت رزم‌آرا از ریاست بانک ملی برکنار شد.

 

از سفارت تا صندوق بین‌المللی پول

ابتهاج در سال ۱۳۲۹ از سمتش برکنار و به‌عنوان سفیر ایران در فرانسه منصوب شد. اما در همان سال دوباره از وی دعوت شد که به شغل سابقش در بانک ملی برگردد. او می‌گوید در زمان برکناری‌اش گفته بود: «روزی خواهد رسید که مجدداً مرا برای ترمیم اوضاع بانک بخواهند و من هیچ‌گاه حاضر نخواهم شد این شغل را دوباره قبول کنم.»

او کمتر از دو سال در فرانسه بود، تا اینکه در ۱۳۳۱ پلیس فرانسه از برگزاری جشن نوروز توسط دانشجویان ایرانی مقیم فرانسه، که به گفته‌ی ابتهاج احتمال درگیری در آن وجود داشت، جلوگیری کرد و دانشجویان نیز به تلافی آن مراسم جشن سفارت را که نمایندگان کشورهای دیگر نیز در آن حضور داشتند، برهم زدند. در آن زمان حدود ششصد دانشجوی ایرانی در فرانسه تحصیل می‌کردند و یک‌سوم آنها در پاریس و بقیه در دیگر شهرهای فرانسه درس می‌خواندند. چند روز بعد از این اتفاق، عذرش در سفارت ایران در فرانسه خواسته و برکنار شد.

در همین زمان زکی سعد، عضو صندوق بین‌المللی پول، به ابتهاج پیشنهاد همکاری داد تا به‌عنوان مشاور مدیرعامل هیئت ویژه‌ی صندوق بین‌المللی پول مشغول به کار شود و او هم پذیرفت. او ابتدا مشاور مدیرعامل و سپس ریاست اداره‌ی خاورمیانه را بر عهده گرفت. دو سالی در صندوق بین‌المللی پول کار کرد و در شهریور ۱۳۳۲ با پایان قراردادش با صندوق بین‌المللی پول به ایران برگشت و چند روز بعد به ریاست سازمان برنامه و بودجه منصوب شد. زمانی‌که ابتهاج به سازمان برنامه رفت، آخرین سال اجرای برنامه‌ی اول توسعه بود.

او در این دوره برنامه‌ی دوم عمرانی ایران را با کمک کارشناسان تهیه کرد و در اجرای نیمی از آن نیز حضور داشت. در این دوره تحولات گسترده‌ای در سازمان برنامه به وجود آورد که مهم‌ترین آن ایجاد یک دفتر اقتصادی و دفتر فنی بود. برای ایجاد این دو دفتر گروهی از کارشناسان خارجی و ایرانی را استخدام کرد و تا زمانی‌که دولت تصمیم گرفت این سازمان را به نهاد زیرمجموعه‌ی دولت تبدیل کند، در آن سازمان بود و در سال ۱۳۳۷ از سازمان برنامه کناره‌گیری کرد.

 

راه‌اندازی بانک خصوصی ایرانیان و هشت ماه زندان

بعد از کناره‌گیری از سازمان برنامه بانک ایرانیان را با مشارکت همسر دومش، آذر صنیع ابتهاج، راه‌اندازی کرد (همسر اولش مریم نبوی بود). در سال ۱۳۳۹ احمد آرامش، قائم‌مقام نخست‌وزیر در سازمان برنامه، ابتهاج را به پرداخت ۱۰۰میلیون تومان بدون دریافت سند به یک شرکت آمریکایی در زمان مسئولیتش در این سازمان متهم کرد و ابتهاج در آبان ۱۳۴۰ به زندان افتاد. او مدت هشت ماه در زندان بود و سرانجام نیز بدون محاکمه آزاد شد.

خودش می‌گوید که یکی از دلایل زندانی‌شدنش سخنرانی‌ای بود که در آمریکا داشت. ابتهاج در آن سخنرانی گفت که کمک‌های مالی به یک کشور باعث می‌شود که این منابع براساس ملاحظات سیاسی و نظامی خرج شوند و به کار توسعه نمی‌آید و این به مذاق شاه خوش نمی‌آمد.

او می‌گوید:

آنجا گفتم نتیجه این خواهد شد که ملت ایران تمام بدبختی‌های خودشان را از دولت آمریکا خواهند دانست. برای‌‌اینکه این دولت‌هایی که آمریکا ازشان حمایت می‌کند در بیشتر موارد دولت‌های فاسد و نالایق یا هم فاسد هم نالایق و اینها را به‌طور مثال اسم بردم. گفتم ایرانی‌ها یک‌وقتی عاشق آمریکایی‌ها بودند. شوستر آمده بود به ایران، یک قهرمانی شده بود. یک شاهی کمک مالی از آمریکا توقع نداشتند، آمریکا هم نداده بود. اما تمام ایرانی‌ها فریفتهی آمریکایی‌ها بودند. الان در ۱۹۶۲ بود این سخنرانی، گفتم تا امروز بیش از ۱میلیارد کمک دادند دولت آمریکا به ایران. نتیجه‌اش چیست. نتیجه‌اش این است بیشترین ایرانی‌ها معتقدند که تمام بدبختی‌های ایران از جانب آمریکایی‌هاست و یک عده‌ی دیگری منفور شدند، نفرت دارند از آمریکایی‌ها برای این نتیجهی کمک یک دولت به دولت.

بعد از آزادی از زندان در سال ۱۳۴۱ رئیس بانک جهانی از وی دعوت کرد که برای تهیه‌ی برنامه‌ی عمرانی الجزایر به این کشور سفر کند. ابتهاج بعد از بررسی شرایط اقتصادی و سیاسی مخالفت خود را با پرداخت وام به این کشور به‌دلیل شرایط سیاسی اعلام کرد.

در سال ۱۳۵۳ با مشارکت شرکت بیمه‌ی آمریکایی امریکن اینترنشنال گروپ اقدام به تأسیس شرکت سهام بیمه‌ی بین‌المللی ایران و آمریکا در ایران کرد.

پیش از انقلاب ابتهاج سهام خود در بانک ایرانیان را به قیمت ۷۰ تا ۸۰میلیون تومان به هژبر یزدانی فروخت. ابتهاج در خاطراتش تأکید می‌کند که خودش می‌خواست اوراق قرضه‌ی ملی بخرد که بهره‌ی آن بیش از ۱۱درصد بود، اما نرخ بهره در اروپا ۵درصد بود. اما زنش اصرار کرد که:

با توجه به مشکلاتی که دستگاه در سال‌های اخیر برای ما ایجاد کرده و ممکن است در آینده نیز مشکلات دیگری به وجود بیاورند، صلاح ما در این است که این سرمایه را برای روز مبادا در خارج نگاه داریم. به‌این‌ترتیب، در سال ۱۳۵۶، هنگامی‌که خروج ارز از کشور آزاد بود، با اطلاع بانک مرکزی سرمایهی خود را پس از پرداخت قروض به خارج منتقل نمودم.

در اردیبهشت سال ۱۳۵۷ برای معالجه‌ی چشم به فرانسه رفت و پس از پیروزی انقلاب اموالش در ایران مصادره شد. او مدتی در شهر کان فرانسه زندگی می‌کرد و در سال ۱۳۶۹ به لندن رفت و در ۱۳۷۷ نزدیک به صدسالگی در لندن درگذشت.

او در کتاب خاطراتش با اشاره به تجربه‌ی سال‌ها کار در ایران می‌نویسد:

خود من هرکجا پایهی نظمی می‌گذاشتم کسی آن را ویران می‌کرد و هرکجا قدمی در راه آبادی و آبادانی برمی‌داشتم گروهی به چپاول ثروت و خارجکردن برنامه‌ها از مسیر صحیح آن برمی‌خاستند و همیشه در این موارد شخص مزاحمی که کنار گذاشته شده بود من بودم. متأسفانه این نقیصه در میان ما ایرانی‌ها بهواسطهی وجود حکومت‌های ظالم و زورگو که قرن‌های متمادی مردم را به تحقیر و چاپلوسی معتاد کرده و همچنین در اثر تربیت اجتماعی و خانوادگی به وجود آمده است. پدر به پسر نصحیت می‌کند در مقابل شخص بزرگتر چه از حیث مقام و چه ازلحاظ سن از اظهارنظر مخالف خودداری می‌کند و سکوت را در این موارد قویاً توصیه می‌نماید… امیدوارم نسل آینده بدون عدول از معتقدات خود در مقابل صاحبان نفوذ و توقعات بیجای آنها ایستادگی کرده و به خدمات خود در راه کشورشان ادامه بدهند.

 

منابع:

علیرضا عروضی (۱۳۹۹) خاطرات ابوالحسن ابتهاج. تهران: نشر ماهریس.

حبیب لاجوردی (بی‌تا) «مصاحبه با ابوالحسن ابتهاج»، تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه ‌هاروارد.

فریدون شیرین‌کام و ایمان فرجام‌نیا (۱۳۹۳) سرگذشت پنجاه کنشگر اقتصادی ایران. تهران: نشر فرهنگ صبا، صص ۱۱۷-۱۴۰.

علی‌اصغر سعیدی (۱۳۹۶) تکنوکراسی و سیاستگذاری اقتصادی در ایران به روایت رضا نیازمند. تهران: نشر لوح فکر.

شماره فک‌های تلف شده به ۳ قلاده رسید

فارس

رئیس اداره حفاظت محیط‌زیست شهرستان جویبار گفت: سومین قلاده فک تلف شده در ساحل جویبار مشاهده شد. 2 شهریور

مصطفی عرب رئیس اداره حفاظت محیط‌زیست شهرستان جویبار امروز در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس در مازندران، اظهار کرد: سومین قلاده فک تلف شده در ساحل جویبار مشاهده شد.

وی افزود: تفاوت این لاشه با لاشه‌های دیگر که در آب غوطه‌ور بودند این بود که زنده‌گیری شد و بحث نمونه‌برداری را در دستور کار قرار دادیم.

رئیس اداره حفاظت محیط‌زیست شهرستان جویبار اضافه کرد: نمونه‌برداری به این شکل نداشتیم ولی نمونه‌برداری این قلاده کمک شایانی در پاسخگویی به دلیل تلف شدن فک‌ها می‌کند.

عرب ادامه داد: پاسخ درست نمونه‌برداری به دلیل تلف شدن فک‌ها و تشخیص کمک می‌کند.

وی بیان کرد: معمولا دلیل تلف شدن فک‌ها تصادف با قایق‌های موتوری، گرفتار شدن در دام صیادان و بیماری است که در این زمینه بحث بیماری خارج از تصور است.

کوره های زغال گیری روستاهای حاشیه دنا امحا شدند

مهر

 مدیرکل حفاظت محیط زیست کهگیلویه و بویراحمد گفت: کوره های زغالگیری در یکی از روستاهای حاشیه دنا کشف و امحاء شد.2 شهریور

به گزارش خبرنگار مهر، اسلام جاودان خرد ظهر پنجشنبه در گفتگو با خبرنگاران افزود: این کوره‌های زغال در روستاهای حاشیه پارک ملی دنا بودند که با دستور دادستان و هماهنگی و همکاری منابع طبیعی متخلفین به مراجع قضائی معرفی شدند.

وی با بیان اینکه در راستای حفظ محیط زیست، با همکاری دهیار روستای بن زرد شهرستان دنا و طبیعت دوستان، حجم بزرگی از زباله‌های رها شده در طبیعت جمع آوری شد، گفت: همچنین محیط بانان برای پایش و رصد مناطق صعب العبور به صورت دوره‌ای به ارتفاعات اعزام شدند.

جاودان خرد تصریح کرد: محیط بانان پارک مستقر در ضلع شمالی دنا با حضور و واکنش سریع، آتش سوزی مراتع روستای خفر شهرستان سمیرم استان اصفهان را مهار کردند.
کد خبر 5869800

90 واحد صنعتی استان مرکزی در فهرست صنایع آلاینده قرارگرفتند

موج مرکزی
مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: در سه ماه نخست امسال، ۹۰ واحد صنعتی استان مرکزی در فهرست صنایع آلاینده قرار گرفتند.2 شهریور

به گزارش خبرنگار خبرگزاری موج مرکزی، یوسف یوسفی، مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی در نشست خبری با اصحاب رسانه ضمن تبریک هفته دولت گفت:۹۰ واحدصنعتی درفهرست آلاینده ها قرار دارد و ۶۰ درصد پسماندهای شهری و روستایی قابل بازیافت است و می‌تواند وارد چرخه علوفه برای دام شود، اما به عنوان پسماندترَ دفن و به شیرابه که تهدید جدی برای محیط زیست است، تبدیل می‌شود.

وی در ادامه بیان داشت: تعداد روزهای ناسالم هوا از ابتدای امسال تاکنون نسبت به مدت مشابه قبل، ۲۵ روز کاهش داشته است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: امسال از لحاظ خیزش گرد و غبار، مردادماه خوبی سپری نشد و باید ایستگاه سنجش گرد و غبار در تمام شهرهای استان ایجاد شود.

یوسفی عنوان کرد: پنج ایستگاه سنجش گرد و غبار در استان مرکزی وجود دارد که سه ایستگاه در اراک، یک ایستگاه در فراهان و یک ایستگاه در شازند است.

وی اظهار کرد: آلاینده‌های برخی از روزهای ناسالم هوای اراک در سال جاری به مرز ۵۰۰ و وضعیت خطرناک رسید که این وضعیت کمتر سابقه داشت.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: یک‌هزار و ۳۸۶ استعلام در سال جاری به این اداره کل واصل شد که با یک‌هزار و ۳۲ مورد آن موافقت شد و ۴۵۲ مورد نیز مخالفت شده است.

یوسفی افزود: ۱۴۰ میلیارد ریال از اعتبارات سفر رئیس‌جمهوری به محیط‌زیست این استان از سال گذشته تاکنون، تخصیص یافته است.

وی ادامه داد: اعتبارات خوبی در دولت سیزدهم برای اولین‌بار به محیط زیست در سفر رئیس‌جمهور به استان اختصاص یافت.

یوسفی بیان کرد: در این سفر ۴۰۰ میلیارد ریال برای محیط زیست استان مرکزی مصوب شد که تاکنون یک سوم آن تخصیص یافته و مقرر شده بقیه اعتبار تا سه سال آتی اختصاص یابد.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: با اختصاص اعتبارات سفر رئیس‌جمهور به این نهاد، طرح‌های خوبی آغاز شده و در دست اجرا است.

یوسفی اظهار کرد: در این راستا، ایجاد ایستگاه هفتم سنجش آلودگی هوا با آنالیزهای متفاوت در دست اجرا است که به زودی در دلیجان افتتاح می‌شود.

وی افزود: ساختمان اداری فراهان، هوشمندسازی مناطق، تامین آب شرب دام و مرمت آبشخورها در مناطق حفاظت شده از دیگر برنامه‌ها است.

مدیرکل حفاظت محیط زیست استان مرکزی گفت: تاکنون مشکلی در تامین آب شرب حیات وحش با وجود گرمای زیاد در مناطق تحت حفاظت این استان وجود ندارد و روزانه ۴۰ هزار لیتر آب توسط ۲ تانکر به مناطق اعزام می‌شود.

یوسفی عنوان کرد: پروژه‌های حفاظتی از حیات وحش این استان از سال گذشته تاکنون در بخش‌های مختلف از جمله کشف سلاح غیرمجاز و ادوات شکار، ۵۰ تا ۱۰۰ درصد افزایش داشته است.

وی اضافه کرد: صندوق ملی محیط زیست از دهه ۸۰ و در راستای مسئولیت اجتماعی ایجاد و به صنایع برای اجرای طرح‌های زیست‌محیطی بین وام با سود ۱۱ تا ۱۳ درصد اعطا می‌کند.

یوسفی بیان کرد: ۲۷ مورد درخواست صنایع استان مرکزی از سال گذشته تاکنون در این صندوق به ثبت رسیده که با سه درخواست به مبلغ ۴۸۰ میلیارد ریال موافقت شده است.