فوریه 25
برنامه ۵۵۳ رادیو هفتگی بشریت
فوریه 25
گزارش آماری قتلهای قانونی، بهمن ماه ۱۴۰۱
فوریه 25
وزارت دفاع بریتانیا: پهپادهای ایرانی روسیه ته کشیدهاند
به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
وزارت دفاع بریتانیا روز شنبه ۲۵ فوریه در لندن اعلام کرد که از ۱۵ فوریه تاکنون هیچ گزارشی مبنی بر استفاده از هواپیماهای بدون سرنشین کوچک در اوکراین گزارش نشده است.
با این حال، ارتش اوکراین از اواخر ژانویه تا اوایل فوریه، دستکم ۲۴ پهپاد یکبار مصرف شاهد-۱۳۶ را سرنگون کرده است.
بقایای یک پهپاد در خارکیف
در این اطلاعیه آمده است: «روسیه احتمالاً به دنبال تدارکات پهپاد خواهد بود. اگرچه این تسلیحات نتایج خوبی در انهدام اهداف مورد نظر نداشتهاند، اما روسیه آنها را برای منحرف کردن پدافند هوایی اوکراین از موشکهای بسیار مؤثرتر کروز مفید میداند.»
بیشتر بخوانید: “برنامه تولید پهپاد پیشرفتهتر شاهد در روسیه شتاب گرفته است”
وزارت دفاع بریتانیا از آغاز جنگ تجاوزکارانه روسیه علیه اوکراین با استناد به اطلاعات محرمانه گزارشهای روزانه از روند جنگ منتشر میکند.
دولت بریتانیا میخواهد بدین گونه هم با تصویری که روسیه ارائه میدهد مقابله کند و هم متحدان را یکپارچه نگه دارد. این در حالی است که مسکو لندن را به یک کارزار اطلاعات نادرست متهم میکند.
پهپادهای انتحاری از چین
بر اساس اطلاعات اشپیگل، روسیه همچنین قصد دارد هواپیماهای بدون سرنشین انتحاری را به چین سفارش دهد.
به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
بر پایه این اطلاعات، ارتش روسیه و شرکت چینی سازنده هواپیماهای بدون سرنشین به نام “شیان بینگو اینتلیجنت آوییشن تکنولوژی” Xi’an Bingo Intelligent Aviation Technology درباره تولید انبوه پهپادهای انتحاری مذاکراتی داشتهاند.
فوریه 25
پرونده بازداشتیهای اکباتان؛ “جان ۴ نفر در خطر است”
این منبع، یادآوری میکند که به میلاد آرمون، حسین نعمتی، علیرضا کفایی و مهدی حسینی، اتهامات سنگینی نسبت داده شده و مجازات آنها میتواند اعدام باشد.
در توییتر و اینستاگرام این حساب آمده که دادگاه متهمان ممکن است “هفته دیگر یا پیش از سال نو” برگزار شود.
این پرونده مربوط به کشته شدن یک نیروی بسیجی به نام آرمان علیوردی در ۴ آبان سال جاری حین اعتراضات در شهرک اکباتان است.
“۱۵۰۰ تصویر” مینویسد: «میلاد آرمون بارها حتی زیر شکنجههای شدید گفته، اصلا چاقویی نداشته. اما بی هیچ مدرک و ادلهای میخواهند قتل بسیجیای که با چاقو کشته شده را به گردن او بیندازند.»
تکرار مسمومیت دانشآموزان در قم
روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی قم شنبه ۶ اسفند از مسمومیت ۴ دانشآموز قمی دیگر و انتقال آنها به بیمارستان خبر داد.
در خبری که ایسنا در این باره منتشر کرده آمده است که اقدامات تشخیصی در حال انجام است و این افراد در صورت پایداری شرایط جسمانی، در ساعات آینده از بیمارستان ترخیص میشوند.
سریال مسمومیت دانشآموزان که عمدتا گریبان دختران دانشآموز در قم را گرفته از ۹ آذرماه آغاز شده است. تا کنون علت این مسمومیتها روشن نشده است. دادستان کل کشور در اول اسفندماه به احتمال “عمدی” بودن این مسمومیتها اشاره کرد.
“رفع ممنوعالخروجی” علی دایی و سفر به پاریس
رسانههای ایران خبر دادهاند که ممنوعالخروجی علی دایی، ستاره فوتبال ایران پایان یافته و او یکشنبه ۷ اسفند به منظور شرکت در مراسم برترینهای فیفا تهران را به مقصد پاریس ترک خواهد کرد.
علی دایی پس از حمایت از اعتراضات سراسری ایران ممنوعالخروج شده بود. در دیماه امسال به دستور مقامهای قضایی و در اقدامی “امنیتی” پرواز شرکت هواپیمایی ماهان به مقصد دوبی مجبور به نشستن در فرودگاه کیش شد تا از خروج همسر و دختر او جلوگیری شود.
علی دایی سه هفته پیش دعوتنامه رسمی فدراسیون جهانی فوتبال را برای شرکت در مراسم معرفی برترینهای سال دریافت کرد.
رسانههای داخلی ایران نوشتهاند که دایی در این سفر همسرش را به همراه خواهد داشت، چرا که در دعوتنامه فیفا قید شده که او با همسرش در این مراسم حضور پیدا کند.
منیژه حکمت “ممنوعالخروج و ممنوعالکار” شد
منیژه حکمت، کارگردان سینما میگوید، “ممنوعالخروج، ممنوعالمعامله و ممنوعالکار” شده و برای پرداخت هزینههای جاری خود به کمک نیاز دارد.
او به بیماری خود و چند عمل جراحی اشاره کرده و نوشته است: «برادران لطف کنید اجاره خونه و هزینههای درمان و هزینههای جاری را پرداخت کنید، من به آخر خط رسیدهام.»
در جریان جنبش “زن، زندگی، آزادی” عدهای از هنرمندان از اعتراضات حمایت و از سرکوب شدید معترضان انتقاد کردند. بسیاری از آنان به همین دلیل احضار، بازجویی، زندانی و ممنوعالکار شدند.
منیژه حکمت از جمله سینماگرانی است که از اعتراضات حمایت کرده است.
.
پوشش مقنعه برای کارکنان داروخانهها الزامی شد
بر اساس دستورالعمل سازمان غذا و دارو، کارکنان زن داروخانهها، از جمله مسئولان فنی ملزم به پوشیدن مقعنه مشکیرنگ در محیط کار شدهاند.
داروخانهها مکلف شدهاند که این دستورالعمل را در معرض دید مراجعان قرار دهند. همچنین کلیه کارکنان داروخانهها باید “شئونات اسلامی و قانونی در همه جنبههای ارائه خدمت” را در محل کار رعایت کرده و مؤسس داروخانه نیز باید بر رعایت این موازین نظارت داشته باشد.
اخذ تعهد کتبی از مؤسس داروخانه برای رعایت این نکات و ارزشیابی کیفیت این رعایت، از وظایف معاونتهای غذا و دارو قبل از راهاندازی داروخانه ذکر شده است.
در روزهای گذشته چندین داروخانه به دلیل عدم رعایت حجاب در آنها از نهادهای نظارتی تذکر گرفته و پلمب شدند.
ایران در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی ماند، روسیه تعلیق شد
خبرگزاری رویترز از باقی ماندن ایران در فهرست سیاه گروه ویژه اقدام مالی (FATF) خبر داد.
بر اساس این خبر، کره شمالی نیز در فهرست سیاه پولشویی این گروه باقی مانده، اما عضویت روسیه در این نهاد تعلیق شده است.
گروه ویژه اقدام مالی در بیانیهای اعلام کرد که بررسی وضعیت ایران و کره شمالی از فوریه سال ۲۰۲۰ متوقف شده و این دو کشور همچنان در فهرست سیاه باقی میمانند.
گروه ویژه اقدام مالی یک نهاد جهانی برای مقابله با پولشویی و تأمین مالی تروریسم است.
فوریه 25
تظاهرات مناقشهبرانگیز “صلح” در برلین با حضور ۱۳هزار نفر
حدود ۱۳هزار نفر عصر شنبه در برلین تحت عنوان “قیام برای صلح” در محوطه دروازه براندنبورگ تجمع کردند. یک سخنگوی پلیس به شبکه تلویزیونی برلین گفت که این تعداد شرکتکننده بیش از میزانی است که قبلا اعلام شده بود.
به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
همزمان، پنج تظاهرات و چند تجمع دیگر در موافقت و مخالفت با ارسال تسلیحات به اوکراین در اطراف دروازه براندنبورگ برگزار شد. پلیس پایتخت با ۱۴۰۰ نیرو در محل حضور داشت.
واگنکنشت در ابتدای این مراسم سخنرانی کرد و پس از آن “مانیفست صلح” که دو هفته پیش توسط مبتکران آن منتشر شده بود، قرائت شد.
واگنکنشت در سخنرانی خود بار دیگر خواستار توقف تحویل تسلیحات به اوکراین و خواستار مذاکرات صلح شد و گفت که هدف از خواست مذاکرات “پایان دادن به رنج وحشتناک و مرگبار در اوکراین است”. او افزود، به جای “یک جنگ فرسایشی بیپایان با ارسال تسلیحات مدام جدید”، باید به روسیه پیشنهادی برای مذاکره ارائه داد.
بیشتر بخوانید: آلمانیها: حامی مذاکرات صلح اوکراین هستیم، اما نه به هر قیمت
در حاشیه تظاهرات ناآرامی مختصری پیش آمد: شرکتکنندگان در تجمع سعی کردند گروه حول یورگن الزسر، سردبیر مجله راستگرای “کومپکت” را به زور از محل برگزاری خارج کنند. سخنگوی پلیس گفت که این گروه مراسم را ترک کرد و جدا از این حادثه، تجمع “تا حد زیادی آرام” برگزار شد.
امضای راستگرایان زیر “مانیفست” واگنکنشت چپگرا
این تظاهرات و متن “مانیفست” که حدود صدهزار نفر آن را امضا کردهاند، به ابتکار واگنکنشت و شوارتسر صورت گرفت که هر دو در افکار عمومی آلمان بسیار مناقشهبرانگیز بوده است.
رهبری حزب چپ آلمان از متن مانیفست سارا واگنکنشت فاصله گرفته و از فراخوان به تظاهرات انتقاد کرده است. آنها میگویند این اقدام با حزب هماهنگ نشده بود. واگنکنشت عضو حزب چپ آلمان است.
بیشتر بخوانید: ابراز همبستگی هزاران شهروند آلمانی با مردم اوکراین
اما سیاستمداران شاخص حزب راستگرای “آلترناتیو برای آلمان” مانیفست سارا واگنکنشت چپگرا را امضا کردهاند. این حزب در حساب توییتری خود در این روز نوشت که شمار زیادی از اعضای “آ اف د” از جمله یورگ اوربان، رئیس این حزب در ایالت زاکسن، نیز در محل تظاهرات حضور دارند، و تصویری از اوربان، در حالی که پلاکات “کبوتر صلح” را در دست دارد، منتشر کرد.
شروط پلیس برای حضور در تظاهرات
پلیس برلین در شبکه توییتر، محدودیتهایی برای تجمعات روز شنبه اعلام کرده بود؛ از جمله پوشیدن یونیفورم نظامی، نشان، روبان سنت جورج (نشان نظامی روسی متشکل از روبان با سه باند سیاه و دو باند نارنجی) و نشان دادن حروف Z و V و سایر نمادهای تجلیل از جنگ روسیه.
حضور هواداران راست افراطی تا چپ افراطی در تجمعها
تظاهرکنندگان در مجموع از طیفها و اردوگاههای سیاسی بسیار متفاوت، از راست افراطی تا چپ افراطی تشکیل میشدند. به گفته پلیس، در اینترنت گرایشهای چپ و راست برای شرکت در این تجمعات فراخوان داده بودند.
به گفته پلیس، این وضعیت مشابه تظاهرات و تجمعاتی بود که در طول همهگیری کرونا از سوی پوپولیستهای راستگرا، گروههای چپ، مخالفان واکسیناسیون، و مخالفان نظام حاکم از طبقه متوسط و نمایندگان طیف آلترناتیو برگزار میشد.
بیشتر بخوانید: اعلام آمادگی رئیس جمهوری اوکراین برای گفتوگو با رهبران چین
انتقاد احزاب لیبرال، سبزها و چپها به “مانیفست” صلح
“مانیفست” مذاکرات صلح از سوی سبزها، از جمله روبرت هابک، وزیر اقتصاد مورد انتقاد قرار گرفته است. او شب گذشته به شبکه اول تلویزیون آلمان گفت، طبیعی است که هر فرد عاقلی خواهان صلح است، اما سارا واگنکنشت، سیاستمدار چپگرا و پیروانش میخواهند چیزی را تحت عنوان “صلح” به افکار عمومی بفروشند که یک “دیکتاتور امپریالیست” میخواهد به اروپا تحمیل کند. او افزود، واگنکنشت و حامیان او “مردم را به گمراهی میکشانند”.
بیشتر بخوانید: صدراعظم آلمان: اتحاد اروپایی و فراآتلانتیکی جلوی پوتین را میگیرد
کریستیان لیندنر، رئیس “حزب دمکرات آزاد آلمان” (لیبرالها) نیز به شدت فراخوان سارا واگنکنشت و آلیس شوارتسر را مورد انتقاد قرار داد. وزیر دارایی آلمان روز شنبه در توییتر این مانیفست و فراخوان به تظاهرات را “بیاهمیت جلوه دادن تجاوز پوتین و مخالفت با ارسال تسلیحات” آنهم “بدون ارسال کمک و فقط راه حلهای دیپلماتیک خواستن” خواند. او افزود، باید به این اقدام اعتراضی “با صراحت پاسخ داد: «هر کسی که در کنار اوکراین نایستاده، در سمت اشتباه تاریخ قرار گرفته است.»
به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
در همین حال، حزب چپ برلین با دیدگاههای همکار حزبی خود سارا واگنکنشت مرزبندی کرده است. کلاوس لدرر، سناتور امور فرهنگی کلانشهر برلین عصر جمعه در تظاهراتی در مقابل سفارت روسیه به شبکه تلویزیونی برلین گفت، مهم است بگوییم که شعبه حزبی ایالتی او متعهد به این موضع است که پوتین و روسیه با خروج نیروهای نظامی خود از اوکراین و بازگرداندن تمامیت ارضی به این کشور، میتوانند به جنگ خاتمه دهند.
فوریه 25
گفتگو با بازجو، در «جایی که خدا نیست»
مهران تمدن، مستندساز ایرانی ساکن فرانسه، امسال با دو فیلم در برلیناله حاضر شده است. اتفاقی که چندان معمول نیست. البته «بزرگترین دشمن من» و «جایی که خدا نیست» مضمون مشترکی دارند و دو قسمت از سهگانهای هستند که او قصد داشته دربارهی شکنجه و بازجویی در جمهوری اسلامی بسازد.
«جایی که خدا نیست»، برندهی جایزهی هیئت داوران مستقل در بخش فوروم برلیناله، با حضور سه زندانی سیاسی سابق ــ مازیار ابراهیمی، تقی رحمانی و هما کلهری ــ تلاشی برای بازسازیِ اتاق شکنجه در زندانهای ایران است. جایی که تقی رحمانی را روزهای طولانی در سلول انفرادی نگه داشته، هما کلهری را در «تابوت» زندانی کردهاند و مازیار ابراهیمی را به اتهام جاسوسی و برای اقرار به ترور دانشمندان هستهای به تخت بسته و با کابل کتک زدهاند. «بهشون گفتم میشه تو رو خدا یکم آرومتر بزنی؟ گفت خدا؟ اینجا خدا نیست.» هر فیلمی میتواند مخاطبان متفاوتی داشته باشد. اما تمدن مخاطبی غیرعادی را برای این فیلم در نظر دارد: شکنجهگران. او در خلال گفتگو با نقشآفرینان فیلمش اشاره میکند که شکنجهگران این فیلم را خواهند دید و شاید با دیدن زاویهی جدیدی از این عمل غیرانسانی «تکان بخورند» یا «ندای درونیِ» خود را بشنوند، عقیدهای که از سوی تقی رحمانی به چالش کشیده میشود. رحمانی معتقد است که صدای درونی بازجوها و شکنجهگران پیشتر ضبط شده و آنها برای این کار توجیه شدهاند.
در «بزرگترین دشمن من»، تمدن از کسانی که تجربهی زندان و بازجویی در جمهوری اسلامی را داشتهاند، میخواهد از او در برابر دوربین و در قالبی مستند بازجویی کنند. این فیلم پرسشهای متعددی را دربارهی ماهیت شر، روابط قدرت، سینما و تروما به ذهن بیننده متبادر میکند. زر امیر ابراهیمی که در این فیلم برای اولین بار از تجربهی بازجویی و زندان در ایران میگوید، نقش بازجوی تمدن را به طرز غافلگیرکنندهای خوب بازی میکند. او تمدن را هم از نظر ذهنی و هم از نظر فیزیکی در موقعیتی قرار میدهد که به اصطلاح «بشکند» و به پوچ و بی ثمر بودن ایدهی فیلمش اعتراف کند. این بازجویی تا جایی پیش میرود که مرز واقعیت و داستان به هم میریزد.
دربارهی این تجربه با مهران تمدن و زر امیر ابراهیمی گفتگو کردهام.
گفتگو با مهران تمدن
هر دو فیلم با این توضیح شروع میشود که «این فیلم قبل از جنبش زن، زندگی، آزادی ساخته شده است.» آیا اگر امروز میخواستی این فیلمها را بسازی، با توجه به اتفاقاتی که در ماههای اخیر افتاده،جور دیگری به سوژه نزدیک میشدی؟
مهران تمدن: همهی فیلمهایی که میسازم، موقع نوشتنشان یک جور فکر میکردم، موقع فیلمبرداری یک جور دیگر، موقع تدوینش هم باز فرق میکرد و وقتی فیلم را میبینم باز من جای دیگری هستم، چون ایران دائماً دارد عوض میشود؛ دائماً اتفاقاتی میافتد که باعث میشود به خودم بگویم چرا اینجور فکر میکردم. طبعاً همهاش فکر میکنم چطور میتوانم روی طرف مقابل تأثیر بگذارم، فکر من همیشه اینهاست. هیچوقت سعی نکردهام که با آدمهایی مثل خودم حرف بزنم و آنها را قانع کنم، یا بیایم به آدمهایی که مثل من هستند ثابت کنم که چه فکر میکنم. فکر میکنم که جالب نیست. همیشه سعی کردهام که ببینم طرف مقابل کیست و چطور فکر میکند و چه جوری میشود با او حرف زد. در چند ماه گذشته آنقدر خشم من زیاد شده، مثل همهی ایرانیهایی که مثل من فکر میکنند، که چیزهای زیادی در ذهنم آمد، بهجز گفتگو؛ طبعاً مثل خیلیها پر از نفرت بودم. آیا در این موقعیت باز دوست داشتم بروم و حرف بزنم؟ نمیدانم، فکر نکنم. اما ممکن است که شش ماه دیگر قضیه را جور دیگری نگاه کنم. طبعاً اگر قرار بود دوباره این فیلم را بسازم، الان جور دیگری سؤال میکردم، حرفهای دیگری میزدم. مثلاً وقتی آقای ابراهیمی مثال میزند، حرف از نوید افکاری میزند؛ اگر الان بود و مثال میزد، حرف از هزار تا آدم دیگر میزد و قضیه متفاوت میشد. فکر میکنم در واقع این است که باعث میشود آن کپشن اول فیلم را بیاورم که این فیلم قبل از جنبش «زن، زندگی، آزادی» فیلمبرداری شده.
آقای رحمانی در آخر فیلمِ «جایی که خدا نیست» نظر تو را دربارهی تأثیرگذاری روی شکنجهگران به چالش میکشد. این فیلم مرا به یاد «عمل کشتن» انداخت. اوپنهایمر، کارگردان آن فیلم، به اندونزی میرود و از آمران نسلکشی میخواهد که جلوی دوربین صحنههای کشتار را بازسازی کنند و وقتی بعدتر همان صحنهها را به آنها نشان میدهد، خیلی حالشان بد میشود چون در واقع برای اولین بار به خودشان از بیرون نگاه میکنند. آیا میشود گفت که در حالت ایدئال میخواستی به ایران بروی، مثل فیلم قبلی، و مستقیماً ــ حالا اینکه نشدنی است به کنار ــ با خودِ آنها این فیلم را بسازی؟ یا اصلاً نمیخواستی به این شیوه به آنها نزدیک شوی؟
میخواستم به آنها نزدیکتر شوم. میخواستم بروم ایران. من تا ژوئن، تا چند ماه پیش، هنوز تصمیم داشتم که برگردم ایران. دودِل بودم، همهاش فکر میکردم که بروم یا نروم، و در نهایت اتفاقاتی افتاد که باعث شد نروم. بعد از مرگ مهسا امینی و اتفاقاتی که در ایران افتاد، سفرم کاملاً لغو شد و بعد تصمیم گرفتم که فیلمها را منتشر کنم. وگرنه به خودم گفته بودم که این فیلمها را نگه میدارم، میروم ایران و فیلم سومی میسازم؛ فیلم سومِ من با آنهاست، و هر سه تا را با هم درمیآورم. فیلم اولم نشاندادن شکنجه است، فیلم دوم بازجوییِ خودم است، فیلم سوم هم با خودِ آنهاست. هدف من این سه تا فیلم بود. فیلم سوم ساخته نشد و فکر نمیکنم که فعلاً ساخته شود.
تمدن مخاطبی غیرعادی را برای این فیلم در نظر دارد: شکنجهگران. او در خلال گفتگو با نقشآفرینان فیلمش اشاره میکند که شکنجهگران این فیلم را خواهند دید و شاید با دیدن زاویهی جدیدی از این عمل غیرانسانی «تکان بخورند» یا «ندای درونیِ» خود را بشنوند
اما دربارهی اینکه گفتید آقای رحمانی من را به چالش کشید… به نظرم حتی اینکه یک نفر در فیلم بگوید که اینها سرِ جنگ دارند و گفتگو با آنها نشدنی است [میتواند مؤثر باشد.] بازجو میبیند که کسی دیگر اصلاً باور ندارد به آدمبودن آن طرف. البته آقای رحمانی این را نمیگوید که او آدم نیست. میگوید که او سرِ جنگ دارد، میگوید که او موضع دیگری دارد. منظورم این است که در هر صحنهای که فیلمبرداری میکردم همهاش فکرم این بود که آن بازجو هم دارد میبیند. در هنگام تدوین همهاش فکر میکردم که آنها قرار است چه ببینند.
به هر حال، ممکن است سؤالهایی در ذهنشان به وجود بیاید. البته اگر این فیلم را ببینند.
حتماً میبینند. ممکن است نبینند؟ در واقع، فیلم در مورد آنهاست. هدف این است که آنها فیلم را ببینند، حتماً میبینند فیلم را. شکی ندارم.
از روند منتهی به ساختن این دو فیلم بگو. اول «بزرگترین دشمن من» را ساختی؟
اول میخواستم یک فیلم بسازم. هدف اولم این بود که بازجوییِ خودم باشد. بازجوییِ خودم لایههای مختلفی دارد. در واقع، بازجویی یک جنبهی روانی دارد که این خشونت آنقدر درونی شده است که میتوانیم آن را روی خودمان پیاده کنیم، چون نوعی بازجو در سرِ ما کاشته شده است؛ اینکه میگفتم آنها فیلم را میبینند، همان بازجویی است که در سرِ ما کاشته شده است. خیلی لایههای زیادی داشت. نگارش فیلمنامه حداقل دو سال طول کشید، یعنی از سال ۲۰۱۵ شروع کردم به نوشتن تا سال ۲۰۱۷. در سال ۲۰۱۷ این را گذاشتیم برای جذب سرمایه و خیلی سریع یکعالمه سرمایه جذب کردیم. با آنها میتوانستم این فیلم را بسازم… فکر میکنم از اواسط ۲۰۱۷ یا ۲۰۱۸ میتوانستیم فیلمبرداری کنیم، اما من نمیتوانستم فیلمبرداری کنم، خیلی سخت بود.
از نظر ذهنی؟
بله. اینکه از یک نفر که این را چشیده و در ایران اذیت شده بخواهی که تو را بازجویی بکند، حتی برای یک فیلم، آدم یکخرده شرمگین میشود که چنین چیزی را از کسی بخواهد. بعد میگفتم چه جوری میشود؟ راهش را پیدا نمیکردم. سرِ آن فیلم و پیداکردن آن راه خیلی اذیت شدم. تا شد ۲۰۱۹ و گفتم بگذار چند نفر را دعوت کنیم و ببینیم چطور میتوانیم با آنها حرف بزنیم. خلاصه، اواخر سال ۲۰۲۰، از اکتبر ۲۰۲۰ تا ژانویهی ۲۰۲۱، فیلمبرداری را انجام دادم. تمام که شد شروع کردم به مونتاژ. هر نسخهی مونتاژی را که تهیه میکردم، هیچکس را قانع نمیکرد و هرکس که فیلم را میدید از آن بدش میآمد؛ منظورم بیشترْ تهیهکنندگان هستند. راه تدوین فیلم را پیدا نمیکردم. حالا باید فیلم را ببینید تا بفهمید چرا. نمیخواهم فیلم را خیلی لو بدهم. این باعث شد که مونتاژ را ول کنم و در فرصتی که مونتاژ را ول کردم آن یکی فیلم را ساختم. «جایی که خدا نیست» را نوشتم، فیلمبرداری و تدوین و آماده کردم. یکساله تمامش کردم. آن یکی هنوز تمام نشده بود. فرض کنید از سال ۲۰۱۵ شروع شده و هنوز تمام نشده بود. وقتی این را تمام کردم، این در واقع یک پروسهی روحی-روانی بود که باعث شد بفهمم آن قضیه دقیقاً چیست. و توانستم فیلم دومی، «بزرگترین دشمن من»، را تمام کنم. «بزرگترین دشمن من» خیلی قبل از «جایی که خدا نیست» شروع شد و یکخرده بعد از «جایی که خدا نیست» تمام شد.
برای کسانی که در فیلم «جایی که خدا نیست» حضور دارند، چقدر سخت بود؟… چون توی فیلم هم میبینیم که دائماً مواظبی که با یادآوریِ خاطرات آنها را اذیت نکنی. این دینامیک چطور بود و از پیشتولید تا پایان فیلم چطور پیش رفت؟
من همیشه سعی میکنم که نقطهضعفهایم را در فیلم نشان دهم. در فیلمهای قبلیام هم همینطور بود. ایرادی که ایرانیهای خارج از کشور یا ایرانیهای مخالف جمهوری اسلامی از من میگرفتند این بود که نقطهضعفهایم را در فیلم نشان میدهم، جلوی آخوندها و بسیجیها. اما من از نظر شخصیت اینجوریام که از اینکه از خودم قهرمان درست کنم خیلی بدم میآید. من مثل همهی آدمها هستم و یکعالمه ضعف و انحراف دارم. مثل همه هستم. همه این را دارند. بعضیها آن را رو نمیکنند، بعضیها سعی میکنند که از آن استفاده کنند برای کار. من سعی میکنم که آنها را در کار بیاورم ــ شکها و ترسهای خودم را. در واقع، شاید دارم از کسی سوءاستفاده میکنم برای فیلمم، آیا فقط برای فیلم است یا برای ارزشی است که داری از آن دفاع میکنی؟ اینها سؤالهایی است که یک جورهایی در فیلم میآید.
پروسهی انتخاب آدمهای فیلمها چطور پیش رفت؟ به هر حال، جمهوری اسلامی آنقدر آدمهای مختلفی را بازجویی و شکنجه کرده که فکر کنم در شهری مثل پاریس میتوانید با طیف گستردهای از آنها روبهرو باشید. درست است؟
یکی از مشکلات این است که ما بهاندازهی کافی با خودمان فاصله نداریم که خودمان را ببینیم. تعداد ایرانیهایی که خودشان را نقد میکنند خیلی کم است. در بین سیاستمداران ایرانی کسی را میشناسید که خودش را نقد کند؟
اول نمیخواستم خودم را محدود به پاریس کنم. مثلاً با آقای مصداقی حرف زدم، با شادی امین حرف زدم. با خیلیها در اینور و آنور اروپا حرف زدم، با مازیار بهاری حرف زدم. ولی در زمان کووید اصلاً امکان سفر وجود نداشت. برای همین در فیلم «بزرگترین دشمن من» همهچیز را خلاصه کردم در پاریس، و در واقع، فرانسه. به خودم گفتم شاید این پروژه با جوانها، شدنیتر باشد تا آدمهایی که سنشان زیاد است. پس این یک خرده کار را محدودتر کرد. بعد به خودم گفتم که برایاینکه آدمها کمتر اذیت شده باشند، شاید زندانیِ جنبشسبزی باید در آن بیشتر باشد [تا زندانیان دههی شصت]، کسانی که مدتزمانِ زندانشان کمتر بوده. به خودم گفتم برای فیلم هم مرد باشد و هم زن، آدمهایی با شکلهای مختلف باشند، با شغلهای مختلف باشند، بهتر است. این برای «بزرگترین دشمن من» است، اول فیلم که آدمهای متفاوتیاند. برای آن یکی فیلم، انتخابهایم را مشخص کرده بودم؛ میدانستم که میخواهم آقای رحمانی در فیلم باشد، با خانم کلهری صحبت کرده بودم. قصهاش را میدانستم، کتابش بینظیر است، کتابش را خوانده بودم. قصهی مازیار ابراهیمی را هم میدانستم، رفته بودم آلمان و دیده بودمش و فهمیده بودم که واقعاً یک کاراکتر است و باید سعی کنم که قانعش کنم، و خیلی هم سریع آمد. یعنی آقای ابراهیمی آنقدر این قضیه برایش مهم و حیاتی است که [به سرعت قبول کرد.]
شکنجه و بازجویی از دههها قبل بخشی از سرکوب مخالفان در ایران بوده و متأسفانه سالهاست که رژیمهای حاکم بر ایران کموبیش ــ بیآنکه قصد داشته باشیم بینشان مقایسه کنیم ــ از شکنجه استفاده کردهاند. فکر میکنید چه اتفاقی باید رخ دهد تا شکنجه در ایران فردا حذف شود؟ آیا فکر میکنید فیلمهای شما به این امر کمک میکند؟
من فکر کنم در واقع یک پروسه است… در واقع سؤالتان این است که چطور میتوان جلوی آن چرخهی خشونت را گرفت؟
بله.
متأسفانه جمهوری اسلامی کاری میکند که نتوانیم جلوی این چرخهی خشونت را بگیریم. در واقع، آنقدر خشم ما را زیاد میکند که دائماً تحریک میشویم و کمکم دارد سعی میکند که همهی ما را تبدیل کند به خودش، نه اینکه مذهبی کند، بلکه مثل خودش خشن کند. طبعاً این میتواند باعث شود که در آینده، وقتی جمهوری اسلامی سقوط کرد، که حتماً به شکلی سقوط میکند، این خطر هست که دوباره حکومتی دیکتاتوری سرِ کار بیاید. یکی از مشکلات این است که ما بهاندازهی کافی با خودمان فاصله نداریم که خودمان را ببینیم. تعداد ایرانیهایی که خودشان را نقد میکنند خیلی کم است. در بین سیاستمداران ایرانی کسی را میشناسید که خودش را نقد کند؟
معمولاً دیگران را نقد میکنند… خانم کلهری موقعیت جالبی بین زندانیان دارد. آدمی است که به چیزی تبدیل شده که نمیخواسته. در واقع، اقرار میکند که توانستند مقاومتش را بشکنند و از او «تواب» بسازند.
حرفی را که خانم کلهری میزند تا حالا کسی نزده. من تا حالا ندیدم که کسی بیاید و بگوید من در این دوره تواب شدم و اینطوری تواب شدم. بیاید چادر سرش کند و آن صحنه را دوباره اجرا کند و بگوید من این کار را کردم و از خودم خجالت میکشم که این کار را کردم. خانم کلهری طرح مسئله میکند. چون فقط خانم کلهری نبوده که تواب شده، توابها خیلی زیاد بودند در زندان، اما تنها کسی که حرف زده خانم کلهری بوده. طبعاً قدمی که ایشان برداشتند برای بازکردن این مسئله خیلی کمک میکند، چون حرفهایی گفته میشود که تا حالا زده نشده.
***
گفتگو با زر امیر ابراهیمی
ایدهی «بزرگترین دشمن من» بسیار جالب و به همان اندازه غیرعادیست. وقتی برای اولین بار با این ایده مواجه شدی، چه فکر کردی؟
زر امیر ابراهیمی: من سالهاست که مهران را میشناسم و کارهایش را هم دنبال میکنم و قبل از اینکه بخواهد از من دعوت به همکاری کند، دربارهی این پروژه از او شنیده بودم و با هم خیلی فکر کرده بودیم که چه کسانی مناسباند؛ آدمهایی که بازجویی شدهاند و کسانی که میتوانند… چون این پروژهای بود که از لحاظ روانی میتوانست تا اندازهای خطرناک باشد. باید بدانی با چه کسی میخواهی این کار را انجام دهی و ضمناً به او آسیب نرسانی. خلاصه مقداری با هم صحبت کرده بودیم. مهران این کار را شبیه کستینگ انجام داد یعنی یک سری آدمها را دعوت و امتحان کرد ولی قرار نبود که من هم یکی از آن آدمها باشم. یک شب به من زنگ زد و گفت: فکر کردم و میخواهم تو هم بیایی و این را با هم تجربه کنیم. گفتم باشه. اول به خاطر خودِ مهران، کارگردانی که کارکردن با او لذتبخش است و همیشه در جلو یا در پشت صحنه تجربههای عجیبی میکند و من همیشه دوست داشتم که با او کار کنم. دوم این که با خودم فکر کردم که شاید این فرصتی باشد تا این ترومای بازجویی را که پانزده سال است با خودم دارم، بیرون بریزم و استفادهی دیگری از آن بکنم و خودم را از بیرون ببینم. به هر حال، سینما و بازیگری همیشه این فرصت را میدهد که با تجربههای شخصیات هم طوری برخورد کنی که هم در خدمتِ کار باشد و هم به تو کمک کند که خودت را از بیرون ببینی. ولی دو سه روز قبل از فیلمبرداری، واقعاً پشیمان بودم که قبول کردم و حتی تا آخرین لحظه هم میخواستم زنگ بزنم و بگویم که نمیآیم، یعنی فکر میکردم و نگران بودم که چرا دارم خودم را در این موقعیت قرار میدهم. ولی رفتم و شروع کردم. برای نیم ساعت، یک ساعتِ اول برنامهای داشتم. البته چیزی را با هم هماهنگ نکرده بودیم. قرار بود که بروم و مهران را در یک موقعیت بگذارم و یک جورایی غافلگیرش کنم. اصلاً قرار نبود که مهران بداند که من چگونه شروع میکنم و چطور ادامه میدهم. من بر اساس تجربههای شخصیِ خودم سراغ داستانهای بازجوییِ خودم رفتم و فکر کردم که بازجوهای جمهوری اسلامی، همانطور که امروز همه میدانیم، قبل از هر چیز در زندگی خصوصی و مسائل جنسی دست میبرند و اصولاً هیچ ابایی ندارند که از هرچیزی استفاده کنند تا تو را بشکنند. چیزی که من در این زمینه آماده کرده بودم کلاً نیم ساعت طول کشید… مهران هم که اول درستوحسابی جواب نمیداد. وقتی نیم ساعتِ اول تمام شد وارد یک فضای بداهه شدیم و من مرتب باید فکر میکردم که الان باید چکار کنم، الان دیگه چه اتفاقی… فیزیکی باشد یا روانی؟ گروه فیلمبرداری هم از یک جایی همتیمیهای من شدند، با اینکه اصلاً همدیگر را تا آن روز ندیده بودیم. چند روز طول کشید. چیزی که قرار نبود از اول اینطوری شود. الان هم که فیلم را میبینم برایم تجربهی خیلی عجیبی است، حتی دیدنش هم تجربهی عجیبی است.
به نظر میآید که خودِ مهران تمدن هم این توقع را نداشت. همان اوایل که دارد به طور جدی بازجویی میشود، یک جایی میگوید: من تمرکزم را از دست دادم. یعنی انگار به صورت غیر رسمی کات میدهد ولی تو ادامه میدهی.
نه، فکر کنم اصلاً فکر نمیکرد که من لباسهایش را دربیاورم و لختش کنم و زیر آب سرد ببرمش. بقیهی فیلم را لو ندهم. یعنی حتی با همان سؤالهایی که پرسیدم او را غافلگیر کردم. چون همانطور که در اول فیلم میبینیم، من فکر میکنم که بقیه بازیگر نبودند. یعنی مسئلهای که این فیلم را عجیب و جالب میکند این است که مهران من را دعوت کرد چون میداند که من خیلی تجربهی بازجویی داشتم. بهعنوان یک زن وسط آدمهای دیگر من را دعوت کرد که این تجربه را داشته باشد. بعد از فیلمبرداری وقتی با هم فکر کردیم، دیدیم چقدر جالب است چون آن بخش بازیگریِ من کمک کرد که این فیلم سینمایی شود. ولی سؤال این است که این فیلم مستند است یا داستانی. من آیا منام یا بازیگرم یا بازجو. این تجربه سؤالهایی فراتر از سؤالهای بازجو مطرح کرد.
خودت را هم غافلگیر کرد؟ این مدلی که پیش رفتی؟
آره، واقعاً حالم از خودم در این فیلم به هم میخورد. یعنی امروز هم اصلاً دلم نمیخواست بنشینم و ببینم. بهخاطر اکیپ که همه بودند، دیدم. بعد هم دوباره پشیمان شدم که چرا دیدم. اصلاً تصور اینکه… در یک جای فیلم میگویم که به هر حال اگر این داستان ادامه پیدا کند [ممکن است کار به جاهای باریک بکشد.] نمیدانم که دارم راست میگویم یا نه. فقط دارم احساس آن لحظهام را میگویم ولی واقعیت این است که باید دید از لحاظ روانی چه اتفاقی برای بازجو میافتد که اینطور سنگدلانه بازجویی میکند. کسی که ده سال است که بازجویی میکند، حتماً هر روز خشنتر شده است. روز اول لابد بهزور سیلی میزده اما حالا میتواند شلاق بزند و میخ در تن یک نفر فرو بکند. وقتی به خودت اجازه میدهی که مرتکب خشونت شوی، حتماً این جریان روانی و فیزیکی فراتر میرود و این خیلی ترسناک است و این در مورد هر آدمی که مرتکب خشونت شود، صدق میکند. پرسشهای خیلی عجیبی مطرح میشود؛ وقتی وارد این جریان میشوی و دست به خشونت میزنی، تا کجا میتوانی مقاومت کنی یا تا کجا میتوانی پیش بروی؟ این تجربهی ترسناکی است. نمیدانم که آیا تا پای تجاوز به مهران پیش میرفتم یا نه. ولی میتوانستم فکر کنم که ای وای! من باید الان راه دیگری پیدا کنم تا او را بشکنم و راه جدید باید از راه قبلی بدتر باشد و این بالاخره به آنجا یعنی تجاوز ختم میشود.
این اولین بار است که داستان خیلی شخصی و خصوصی و خاطرات بسیار بدم از یک سالی که در ایران تحتفشار بودم را اینطور بلند میگویم و همین بلندگفتن و روی پرده شنیدن هنوز برای خودم هم غافلگیرکننده است و برخورد با آن راحت نیست. ولی جالب است که اینها را در یک مصاحبه نگفتهام و در جریان خلق یک اثر سینمایی بیان شده است.
گفتی وقتی این ایده را شنیدی، فکر کردی که میتوانی با حضور در آن، به ترومای خودت نزدیک شوی و از زاویهی دیگر نگاهش کنی. آیا ایدهی اصلی مهران که با بازجو گفتگو کند، چیزی نبود که از قبل به آن فکر کنی و با آن همدل باشی؟
نه. بخشی از انتقادم از مهران، انتقادی است که واقعاً به فیلم مهران دارم. درعینحال که فیلمهای مهران را بسیار دوست دارم و او همین است که میگوید و واقعاً فکر میکند که میتواند گفتگو کند. حداقل تلاش میکند و سینما برای او وسیلهای است که برود و آنجا گفتگو کند. نمیدانم آیا میدانید که الان سالهاست در یک بیمارستان روانی کار میکند چون برایش جالب است و میخواهد دراینباره فیلم بسازد. بسیار آدم جالب و کنجکاوی است. من از این ایده خیلی خوشم میآید که دوربین را برداری و بروی و با بسیجیها بنشینی و ببینی از توی اینها چه چیزی درمیآید. ولی آیا واقعاً چیزی درمیآید؟ یا از گفتگو با آن آقای روحانی…؟ [اشاره به فیلمهای قبلیِ مهران تمدن] آنها خیلی خوب بلدند که بپیچانند و در واقع حرفی برای زدن نمیماند. گفتگویی اتفاق نمیافتد. آنها حرف خودشان را میزنند. چیزی که در فیلم به او میگویم این است که واقعاً فکر میکنی اگر اینها را جلوی بازجو بگذاری، دیالوگی برقرار میشود؟ ولی مهران در فیلم میگوید که بهزور دوربین… ولی من اسم این را دیالوگ نمیگذارم. مهران آدم روشنفکری است و مسائل را بازتر میبیند ولی من دربارهی این چیزها با توجه به تجربههایم در ایران صحبت میکنم و حرفم این است که مگر میشود با دیکتاتور گفتگو کرد؟
تو وقتی بازداشت شدی بازیگر بودی و تجربهای از زندان و فضای بازجویی نداشتی. فعال سیاسی نبودی که این داستانها را شنیده باشی و بدانی که در آن موقعیت چطور باید رفتار کرد. فکر میکنی این تجربه چطور تو را تغییر داد؟
احتمالاً آدمها دو دستهاند. یا وقتی در سختی زندگی میکنی، کلاً میبُری و نمیخواهی بههیچوجه به آن فکر کنی و بعضی وقتها هم میزنی زیرِ فرش یا در کمد میگذاری و در را میبندی و میگویی دیگر به طرفم نیا. هیچ کاری هم که در ارتباط با آنها باشد انجام نمیدهی. یا اینکه اتفاقاً حساس میشوی به آن مسائل و فکر میکنی حالا که این چیزها را زندگی کردی، از تجربهی خودت کمک بگیری تا آن اتفاقات دوباره نیفتند. یا مثل من بهعنوان فیلمساز، بازیگر یا آرتیست آن را در اثر هنری میآوری. اصلاً هم به شکل درمان به آن نگاه نمیکنم. ولی واقعیت این است که درمان هم میشوید. یعنی وقتی به خودت اجازه میدهی که باز با آن برخورد کنی، هم اثری خلق میشود و هم تجربهای میکنی و آن را بیرون میریزی. من سعی کردم که اینطوری به آن نگاه کنم ولی واقعیت این است که این در کاراکتر من است. واقعیت این است که انتخابهای من این پروژهها هستند. یعنی اگر یک سریال آمریکایی بگذارید جلوی من که خیلی هم کمدی و شاد و باحال است و یک پروژهی خیلی ارزانتر و بیپولتر و… که داستان یک زن ایرانی مثل «شیدا»ست؛ من حتماً دومی را انجام میدهم. چون فکر میکنم این کارها به من نزدیکترند. من دوست دارم آن داستانِ نگفته را بگویم. اگر من میتوانم آن را بهعنوان یک زن ایرانی تعریف کنم، بهعنوان زنی که این تجربهها را داشته، که این درد را میفهمد، که میتواند بهعنوان بازیگر هم چیز تازهای به آن اضافه کند، چرا این کار را انجام ندهم؟ فکر کنم علتش هم این است که اتفاقهای خاصی در زندگیام افتاده است و من را به اینها حساس کرده و هم اینکه خودم هم نسبت به این مسائل حساس هستم. هم مسائل سیاسی برای من مهم است و هم مسائل اجتماعی. از آن دسته آرتیستهایی نیستم که بگویم هنر فقط برای هنر.
یک جایی در جریان بازجویی، کل ایدهی فیلم را زیر سؤال میبری و در ادامه به مهران میگویی که این حتی سرِ سوزنی شبیه به تجربهی بازجویی در جمهوری اسلامی نیست. و به این ترتیب این فیلم به بزرگترین منتقد خودش تبدیل میشود. میشود حدس زد که کل این پروسه چقدر برای فیلمساز هم سخت بوده است.
بله. نکتهاش این است که واقعاً بهعنوان فیلمساز، شجاعت نشان داده که خودش را گذاشته در این موقعیت. چون نمیدانست کی میخواهد بیاید و چی به او بگوید. ممکن بود که هرچیزی پیش بیاید. مهران خیلی انسان خوبی است و فکر میکنم به خودش هم خیلی فشار آمد. میدیدم که در پروسهی فیلمبرداری چقدر نگران است که من را در این موقعیت گذاشته… برای همین متوجه شده بودم که اگر این را به او بگویم، او میشکند و وقتی آنطوری به او حمله میکنم که تو چطور به خودت اجازه میدهی که بهعنوان فیلمساز بیایی و اینها را بگذاری در این موقعیت، واقعاً حالش بد شده بود. اصلاً از آنجا به بعد، مهران آدم دیگری شد چون واقعاً رفت توی خودش. رفت توی فکر و فکر کرد که از اول هم از همه پرسیده بود که اگر فکر میکنید اذیت میشوید، نیایید این کار را بکنید. به نظر من کاری که میکند، خیلی قابل تحسین است. در راستای همان گفتگوست. فکر کنم به شناختش از سینما برمیگردد. هر بار برای من این مرزِ مستند و داستان در کارهای مهران قاطی میشود و این دفعه دیگر تا آخرش پیش رفته است.
گفتی الان هم که این تجربه را روی پرده میبینی، هنوز احساس متناقضی داری. هم فکر میکنی خوب است که این کار را کردم و این حرف را زدم و هم فکر میکنی که چرا خودم را درگیر این پروژه کردم. فکر نکنم که این تناقض به این زودیها حل شود. درسته؟
نه، فکر کنم به هر حال خوشحالام که این… میدانید انتقاد که همیشه وجود دارد. الان یک عده از سینما آمدند بیرون و خوششون نیامده بود و رفتند. یک عده هم ایستادند و متأثر شده بودند و اشک در چشمانشان حلقه زده بود. در سینما هم هر پنج دقیقه یک بار دوروبَرم را نگاه میکردم تا ببینم واکنشها چه جوری است. همیشه در همهی فیلمهای دیگر، واکنشهای متفاوتی میبینی. در نهایت، خوشحالام که این فیلم وجود دارد، چون تجربهی جدیدی در سینماست و در ارتباط با مسئلهی بازجویی و خشونت. پنجرهی جدیدی است به چیزی که جای بحث دارد، بهخصوص در وضعیتی که در ایران حاکم است. ما این فیلم را دو سه سال پیش کار کردیم و صحبت از بازجوییهای قبل از آن بود. الان که تازه بهقول خودت داستان اینقدر زنده است و نسلِ دیگری افتادهاند در این داستان، مهم است که راجع به آن حرف بزنیم. یعنی مهم است که دنیا این فیلم را ببیند. خوشحالام که این فیلم وجود دارد، ولی فکر نمیکنم که خودم بتوانم بنشینم و دوباره آن را نگاه کنم. سخت است.
فوریه 25
آلمانیها: حامی مذاکرات صلح اوکراین هستیم، اما نه به هر قیمت
۶۳درصد از شرکتکنندگان در نظرسنجی به افزایش نقش دولت آلمان در این زمینه رأی دادهاند. ۲۱درصد نیز مخالفت کردهاند.
با این همه شهروندان روشن کردهاند که حاضر نیستند از این مذاکرات “به هر قیمتی” دفاع کنند.
بیشتر بخوانید: ابراز همبستگی هزاران شهروند آلمانی با مردم اوکراین
در مورد محور مذاکرات صلح نیز اکثریت به بازگشت به مرزهای قبل از الحاق کریمه به روسیه در سال ۲۰۱۴ رأی دادهاند. ۴۲درصد از این گزینه حمایت کرده و ۳۳درصد گفتهاند، هدف باید بازگشت اوکراین به مرزهای پیش از حمله روسیه در سال ۲۰۲۲ باشد.
۱۷درصد نیز خواستهاند که اوکراین برای استقرار صلح و خروج نیروهای روسی به از دست دادن مناطق بیشتری رضایت دهد.
کمی بیش از یکپنجم (۲۲درصد) نیز از این حمایت کردهاند که اوکراین از دفاع دست بردارد تا جنگ هر چه زودتر به پایان برسد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
ارسال سلاحهای آلمان به اوکراین؟
آیا مخالفان ارسال تانکهای آلمانی به اوکراین به اندازه کافی مد نظر رسانهها و افکار عمومی آلمان قرار گرفتهاند؟ شرکتدهندگان در نظرسنجی تقریبا به تعداد مساوی به این پرسش پاسخ مثبت یا منفی دادهاند.
۴۵درصد آرا مثبت بوده و ۴۶درصد گفتهاند، مخالفت با ارسال سلاح به اندازه کافی مد نظر افکار عمومی آلمان قرار نگرفته است.
بیشتر بخوانید: بربوک در شورای امنیت درباره اوکراین: تسلیم صلح نیست
این نظر که “آیا اشتیاق کنونی به نظامیگری در آلمان نادرست است” نیز تقریبا با اختلاف اندک موافق و مخالف داشته است: ۴۱درصد موافق و ۵۰درصد مخالف.
تقریبا در همه سئوالات، تفاوت واضحی بین پاسخهای شرق و غرب آلمان وجود داشت. در شرق بیشتر از مشارکت آلمان در مذاکرات صلح حمایت و با ارسال سلاح به اوکراین مخالفت شد. شمار حامیان توقف دفاع نظامی اوکراین نیز در میان آنان زیاد بود.
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
مواضع هواداران احزاب مختلف
موضع هواداران حزب “سبزها” جالب توجه بود. آنها بیشاز بقیه از ارسال سلاح به اوکراین دفاع کردند و پیروزی روسیه در این جنگ را مایه بزرگترین نگرانی خواندند.
سبزها نسبت به سایر احزاب، کمترین طرفداری را از مشارکت بیشتر دولت آلمان در مذاکرات صلح کردهاند.
نکته دیگر قابل توجه این است که نگرش هواداران دو حزب “چپها” و “آلترناتیو برای آلمان” (AfD) در مورد جنگ اوکراین و نقش آلمان، تقریبا مشابه هم و مخالف نگرش سبزها بود.
فوریه 25
شمار قربانیان زلزله ترکیه و سوریه از مرز ۵۰ هزار نفر گذشت
به گزارش خبرگزاری آناتولی تا کنون بیش از ۵۲۸ هزار نفر از مناطق زلزلهزده تخلیه شدهاند و همچنان ۱۱ هزار و ۴۲۴ امدادگر در این مناطق در حال جستجو و امدادرسانی هستند.
ششم فوریه دو زمینلرزه به بزرگی ۷/۷ و ۶/ ۷ ریشتر ۱۱ استان ترکیه به مرکزیت شهرستانهای پازارجیک و البستان در استان قهرمانماراش و بخشهایی از شمال غرب سوریه را لرزاندند.
وضعیت اضطراری در ۱۰ استان ترکیه
رجب طیب اردوغان، رئیس جمهوری ترکیه یک روز پس از این واقعه در مرکز هماهنگی اطلاعات دولتی گفت: «به دلیل شدت و وسعت بحرانی که در مناطق زلزلهزده رخ داد، در ۱۰ استان زلزلهزده به مدت سه ماه وضعیت فوقالعاده اعلام میکنیم.»
به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید
اردوغان زلزله اخیر را “یک فاجعه بزرگ” خواند که به گفته او نه تنها در طول تاریخ جمهوری ترکیه، بلکه “در جغرافیای ما و جهان نیز کمسابقه” بوده است.
بخش بزرگی از مناطق زلزلهزده در سوریه در کنترل نیروهای حکومت بشار اسد قرار ندارند و کار امدادرسانی به ساکنان آنها و ارائه آمار دقیق از شمار قربانیان ساده نیست.
سازمان جهانی بهداشت در تازهترین برآورد خود شمار قربانیان زمینلرزه در سوریه را پنچ هزار و ۹۰۰ نفر گزارش کرده است.
نزدیک به ۲۹ میلیون نفر در معرض آسیب زلزله
در حدود سه هفته گذشته مراکز لرزهنگاری ترکیه بیش از ۹ هزار پسلرزه در مناطق زلزلهزده ثبت کردهاند. یکی از شدیدترین پسلرزهها بیستم فوریه در شهرستان ارسوز استان هاتای ترکیه رخ داد و قدرت آن ۴/ ۶ درجه در مقیاس ریشتر ثبت شده است.
دولت ترکیه میگوید دستکم ۲۰ میلیون نفر در این کشور در معرض آسیبهای ناشی از زلزله قرار دارند. سازمان ملل تعداد این افراد در سوریه را هشت میلیون و ۸۰۰ هزار نفر برآورد میکند.
تا حدود یک هفته پیش هنوز موارد نادری از نجات زلزلهزدگان از زیر آوار رخ داده بود. آخرین موردی که خبرگزاری آناتولی از آن گزارش داد نجات معجزهآسای سه نفر، از جمله یک کودک از زیر آوار ۲۹۶ ساعت پس از وقوع زلزله در شهر انتاکیه ترکیه بود.
مرگبارترین حادثه در تاریخ ترکیه
بر پایه برآورد سازمان ملل زلزله مرگبار در جنوب ترکیه به لحاظ شمار قربانیان فاجعهبارترین حادثه در تاریخ این کشور به شمار میرود.
لوئیزا وینتون، نماینده برنامه توسعه سازمان ملل متحد (UNDP) در ترکیه نیز میگوید حجم آواری که زلزله ششم فوریه برجا گذاشته بیسابقه است.
دولت ترکیه اعلام کرد تا کنون ۱۷۳ هزار ساختمان به عنوان کاملا ویران یا به شدت آسیبدیده ثبت شدهاند. مقامهای مسئول در آنکارا گفتهاند کار ساخت و ساز برای اسکان زلزلهزدگان آغاز شده است.
احزاب اپوزیسیون میگویند اردوغان که از دو دهه پیش در راس قدرت قرار دارد در فساد گسترده در فعالیتهای ساختمانی و نادیده گرفتن قوانین مربوط به مقاومسازی مسئولیت دارد.
وزارت دادگستری ترکیه میگوید تا کنون برای ۵۸۳ شرکت ساختمانی یا اشخاصی که مظنون به داشتن مسئولیت در فروریختن ساختمانهای غیرمقاوم بودهاند پرونده تشکیل شده و ۱۷۱ نفر بازداشت شدهاند.
بشار اسد برنده و اردوغان بازنده احتمالی زلزله
برخی ناظران احتمال میدهند قربانیان زیاد و ویرانیهای عظیمی که زلزله ششم فوریه برجا گذاشته میتواند موقعیت اردوغان در انتخابات پارلمان و ریاست جمهوری در ماه مه را به خطر بیندازد.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
شماری از تحلیلگران نیز اعتقاد دارند بشار اسد، دیکتاتور سوریه احتمالا بزرگترین برنده فاجعه زلزله خواهد بود و از این فرصت برای خروج از انزوای بینالمللی سوءاستفاده میکند.
رژیم بشار اسد که طی نزدیک به ۱۲ سال جنگ داخلی با کمک حامیانش در تهران و مسکو از هر وسیلهای برای سرکوب خونین مخالفان استفاده کرده، با تحریمهای شدید ایالات متحده و اتحادیه اروپا روبرو است.
با این حال پس از زمینلرزه سیل کمکهای انساندوستانه، گرچه دیرهنگام و ناکافی، به سوی سوریه سرازیر شد و حتی کشورهایی مانند عربستان و الجزایر که در سالهای گذشته، دستکم به طور رسمی با رژیم اسد رابطهای نداشتهاند به کمک شتافتهاند.
فوریه 25
کمبود سیب و گلابی در بازارهای بریتانیا
کشاورزان بریتانیایی هشدار دادهاند که به علت آب و هوای نامناسب کشور برای کشت محصول و نیز افزایش چشمگیر هزینه انرژی، سوپرمارکتهای بریتانیا در آستانه بحران عرضه سیب و گلابی قرار گرفتهاند.
مسئلهای که باعٍث تشدید این وضعیت شده، نارضایتی کشاورزان بابت نرخهای پائینی است که سوپرمارکتها برای خرید میوه تعیین کردهاند.
به این خاطر تولیدکنندگان سیب و گلابی، کشت این دو میوه در فصل جاری را یکسوم کاهش دادهاند.
بیشتر بخوانید: خشکسالی در فرانسه، سهمیهبندی سبزیجات در بریتانیا
به گزارش روزنامه گاردین، زمینهای کشاورزی در بریتانیا سالانه قابلیت کشت حدود یک میلیون درخت سیب و گلابی را دارند، اما در سال جاری فقط ۳۳۰ هزار درخت سیب و گلابی در بریتانیا مورد بهرهبرداری قرار گرفتهاند.
علی کاپر، رئیس انجمن تجارت سیب و گلابی بریتانیا، علت این وضعیت را “عدم کسب سود لازم در فروش به سوپرمارکتها و ضرر اقتصادی برای اکثر تولیدکنندگان” خواند.
او تاکید کرد: «این وضعیتی بسیار جدی است. آینده تولید سیب و گلابی در بریتانیا مشخص نیست.»
بیشتر بخوانید: فروشگاههای بریتانیا نسبت به کمبود مواد غذایی هشدار دادند
واردات میوه و سبزیجات در بریتانیا همچنین به خاطر هوای سرد در اسپانیا و شمال آفریقا نیز کاهش یافته است.
دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید
بر اساس گزارش گاردین، واردکنندگان محصولات کشاورزی در بریتانیا تاکید کردهاند که خروج این کشور از اتحادیه اروپا (برگزیت) نیز فرصت رقابت با دیگر کشورهای اروپایی را از آنها گرفته است.
علت امر نیز “افزایش هزینهها و روند بوروکراسی” در فعالیتهای راه و ترابری به خاطر برگزیت عنوان شده است.
فوریه 25
سفر شولتس به هند؛ روابطی مهم، توأم با برخی مشکلات
به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
از یک سو ریاست هند در گروه ۲۰، سیاست آلمان را متوجه جنوب آسیا کرده و از سوی دیگر، آلمان به عنوان حامی سیاست اروپایی در جنگ اوکراین، میکوشد هند را به خود جلب کند. هند برای بار دوم، به قطعنامه سازمان ملل متحد در مورد خروج فوری نیروهای روسیه از خاک اوکراین رأی ممتنع داد.
“اروپا باید از الگوی فکری خود خارج شود”
اینکه هند وضعیت کنونی را چگونه ارزیابی میکند را میتوان از اظهارات اخیر سوبرهمانیام جایشانکار، وزیر خارجه هند دریافت او چندی پیش گفته بود: «اروپا باید فراتر از الگوی فکری خود بیندیشد، اینکه مشکلات اروپا مشکلات جهان است، اما مشکلات جهان مشکلات اروپا نیست.» این عبارت چکیده مشکل اساسی هند و بسیاری دیگر کشورهای نیمکره جنوب با نگرش اروپایی است.
اولاف شولتس، صدراعظم آلمان در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ، این نقل قول را بازگو کرد و گفت، حقیقتی در این جمله وجود دارد. برای آنکه در جایگاه یک اروپایی و یا یک آمریکای شمالی در جاکارتا، دهلی نو یا پرتوریا، باورمند باشیم، تکیه کردن به ارزشهای مشترک کافی نیست. این امر مستلزم پرداختن صادقانه با نگرانیهای این کشورها به عنوان یک پیششرط اساسی برای کنشهای مشترک است.
بیشتر بخوانید: سفر نخستوزیر هند به آلمان زیر سایه حمله روسیه به اوکراین
دولت آلمان میخواهد در سطحی برابر با هند وارد تعامل شود. و این احتمالاً یکی از دلایلی بود که شولتس در تابستان گذشته کشورهایی مانند هند، اندونزی و آفریقای جنوبی را نیز برای شرکت در نشست گروه هفت کشور صنعتی در قصر المائو در آلمان دعوت کرد.
هند خود را در موقعیت میان بلوکها قرار میدهد
اما تفاهم داشتن برای دیدگاه هند همیشه آسان نیست. زیرا روابط روسیه و هند هنوز نزدیک است: هند نفت و گاز روسیه را از بازار جهانی خریداری میکند. علاوه بر این، اندیشکده آمریکایی “استیمسون سنتر” تخمین میزند که حدود ۸۵درصد از سیستمهای تسلیحاتی هند منشأ روسی دارند و یا متعلق به دوران اتحاد شوروی هستند.
کریستین واگنر، کارشناس امور آسیا در “بنیاد علم و سیاست” برلین میگوید، علاوه بر این، “روسیه قابل اعتمادترین شریک هند در شورای امنیت سازمان ملل است، امری که ما تمایل داریم آن را نادیده بگیریم. زیرا موضوعی مانند مناقشه کشمیر همیشه میتواند در شورای امنیت مطرح شود و آنگاه است که هندیها به روسیه نیاز دارند”.
رالف برینکهاوس، رئیس گروه پارلمانی آلمان و هند در بوندستاگ، از این نزدیکی هند به روسیه انتقاد میکند. او معتقد است، مهم است مدام به این نکته اشاره کنیم که منافع هند در این امر نیز هست که جهان مبتنی بر قواعد مشترک، اکنون توسط روسها نقض شده است: «اگر روسیه پیروز شود، در سایر مناقشهها و همچنین در همسایگیهای هند نیز با وضعیتهای مشابهی مواجه خواهیم شد.»
بیشتر بخوانید: سازمان ملل با اکثریت قاطع حمله روسیه به اوکراین را محکوم کرد
با این حال هند موقعیت میان بلوکها را انتخاب میکند. واگنر میگوید، احتمال تغییر در این رویکرد هند مشاهده نمیشود: «جنگ اوکراین یک بزنگاه ژئوپلیتیکی برای هند است که میتواند از آن استفاده کند، زیرا هم روابط خود با روسیه را همچنان گسترش میدهد و هم غرب به گسترش رابطه با هند علاقمند شده است. قدرتمندتر شدن هند، در چارچوب تعادل قوا در قبال چین، به نفع اروپا است.»
“هند به منزله لوکوموتیو اقتصاد جهانی”
رشد اقتصادی هند، انتظار دیرینهای است که اکنون میتواند محقق شود. صندوق بینالمللی پول از هند به عنوان “پرتو امید” نام میبرد. در سال جاری یک رشد اقتصادی ۶،۱درصدی و برای سال بعد حتی رشد ۶،۸درصد پیشبینی شده است. بر اساس این پیشبینی صندوق بینالمللی پول، هند میتواند در سالهای ۲۰۲۵-۲۰۲۶ چهارمین اقتصاد بزرگ جهان باشد و از آلمان پیشی گیرد.
پروفسور نیلز استیگلیتس، رئیس دانشکده مالی و مدیریت فرانکفورت، میگوید: «این کشور از پتانسیل بسیار بالایی برخوردار است و همچنین میتواند به لوکوموتیو اقتصاد جهانی تبدیل شود.» این دانشگاه خصوصی بر روابط اقتصادی آلمان و هند تمرکز دارد.
استیگلیتس میگوید، تحت رهبری نارندرا مودی، اصلاحات بسیاری در راستای حمایت از حوزه اقتصاد صورت گرفته است.
این کارشناس، چالشهای بزرگ هند را در مبارزه با فساد، کاهش بوروکراسی و حمایتگرایی میبیند: «به همین دلیل، توافقنامه تجارت آزاد هم برای اتحادیه اروپا و هم برای هند بسیار مهم است.»
مذاکرات تجاری برای مدت طولانی متوقف شده بود. اتحادیه اروپا و هند سال گذشته تصمیم گرفتند این پروژه را از سر بگیرند. قرار است تا پایان سال جاری ۲۰۲۳ توافق تجارت آزاد صورت گیرد.
معاملات میلیاردی با خواستههای مضاعف
در سفر صدراعظم آلمان به هند، قرار است در معامله چند میلیارد دلاری زیردریایی نیز پیشرفتهایی حاصل شود. هند میخواهد شش زیردریایی متعارف به ارزش ۴،۹ میلیارد یورو از آلمان خریداری کند. شرکت “سامانههای دریایی توسنکروپ” آلمان (TKMS) یکی از تنها دو عرضهکننده بینالمللی برای این پروژه است.
هند در همکاریهای تسلیحاتی شریک دشواری محسوب میشود زیرا دولت هند بر ساخت تسلیحات در داخل کشور اصرار دارد. در معامله زیردریایی نیز میخواهد قید شود که یک شرکت خارجی با یک شرکت هندی وارد شراکت خواهد شد.
هند و کمبود متخصص در آلمان
چنان که پیشبینی میشود، هند در ماه آوریل امسال از چین به عنوان پرجمعیتترین کشور جهان پیشی خواهد گرفت. آلمان مدتهاست که این پتانسیل را شناخته است.
بیشتر بخوانید: اتاق بازرگانی آلمان از کمبود دو میلیون نیروی کار ماهر خبر داد
آلمان در پایان سال ۲۰۲۲ یک قرارداد تردد با هند منعقد کرد. کریستین واگنر، کارشناس امور هند میگوید: «به این ترتیب میتوان متخصصان هندی بیشتری را جذب آلمان کرد. این امر به ویژه در زمینه خدمات با کیفیت بالا، به عنوان مثال در صنعت نرمافزار، جالب است.»
گرایشهای خودکامانه بر روابط هند و آلمان سنگینی میکند
به گفته واگنر، اگرچه اغلب هند را بزرگترین دموکراسی جهان مینامند، اما کارشناسان نگران گرایشهای خودکامانه تحت دولت هندو-ملیگرای ناراندرا مودی هستند، از جمله: «محدودیت آزادی مطبوعات و بیان، تضعیف تفکیک قوای سهگانه، و نزول هند در رتبهبندی موازین دموکراسی در شماری عرصهها.»
علاوه بر این، خشونت علیه اقلیتهای مسلمان نیز افزایش یافته است. چندی پیش، بازرسی از دفاتر بیبیسی نیز سر و صدای زیادی به پا کرد. این فرستنده پیش از آن مستندی انتقادی درباره مودی پخش کرده بود.
به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید
اینها موضوعهایی است که میتواند بر روند گسترش روابط هند و آلمان سنگینی کند. در نهایت اما، آلمان منافع ژئواستراتژیک را در هند مد نظر دارد. آلمان در برهههای ناامن به دنبال دوستان جدیدی در نیمکره جنوبی است؛ و این امر میتواند به گسترش روابط آلمان و هند بینجامد.