ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

زندان افتاديد؛ اين همه از شما در زندان شکنجه شديد؛ اين همه از شما به حبس های طولانی مدت محکوم شديد، ولی هم چنان داريد روی گرفتن حق، حق آزادی، حق زندگی، حق شادی، پافشاری می کنيد. من جای آقای خامنه ای بودم حتما حرص می خوردم. خيلی هم حرص می خوردم. از شدت استيصال سرم را به ديوار می کوبيدم. گوش مجتبی را می گرفتم که مردک! پس اين دفتر ما چه غلطی می کند و چرا اين همه در شهر سر و صدا هست.

اميدوارم اين همه تلاش و از خودگذشتگی شما به نتيجه برسد و همگی ما به حقوق انسانی مان دست پيدا کنيم.

در باب طول عمر قهرمانان شاهنامه، آيت الله جنتی، و نظريات ريچارد داوکينز

نمی خواهم بترسانمتان. نمی خواهم نگرانتان کنم. نمی خواهم دچار نااميدی ابدی بشويد. ولی چاره ای ندارم جز بيان حقايق علمی. راست اش وقتی شروع کردم به نوشتن اين مطلب قصد و هدف ديگری داشتم. وسط راه مطلب دچار جهش تکاملی شد و از جای ديگری سر در آورد. يعنی خودم هم نفهميدم چی شد که از اهداف اوليه ام به دور افتادم. حالا جريان را می گويم خودتان متوجه می شويد.

اول از همه حکايت عُمرِ قهرمانانِ شاهنامه. لابد شنيده ايد که پادشاهان افسانه ای ما عمرهای عجيب غريبی داشته اند. مثلا دوره ی پادشاهی ضحاک هزار سال طول کشيده، يا طول عمر جمشيد هزار سال بوده است. خب به قول معروف تا نباشد چيزکی مردم نگويند چيزها. اجدادِ ما مريض نبوده اند که بگويند فلانی هزار سال سلطنت کرد يا هزار سال عمر کرد. ارقام کوچک تر را هم بلد بوده اند بشمارند. پس جريان چه بوده؟

از اين جا می رسيم به مورد دوم که کمی دردناک و کمی ترسناک است و آن عمر پُر برکت حضرت آيت الله جنتی ست که ماشاءالله بزنم به تخته روز به روز سر حال تر و شاداب تر می شود و حرف هايی می زند که نشان از طراوتِ فکری و هوش سرشارش دارد. می دانم اين سخنان من باعث ناراحتی شما خواهد شد ولی چه کنم، بايد بگويم که می گويم.

موقع شروع می خواستم راجع به همين مورد سوم بنويسم که بيخود و بی جهت ذهن ام رفت به موارد اول و دوم. مورد سوم مربوط به ترجمه ی مطلبی است که در ضميمه ی شماره ی يک مهرنامه منتشر شده است. اين مطلب، "تکامل از هر طرف" نام دارد که آقای کاوه فيض اللهی زحمت ترجمه ی آن را کشيده است. دراين نوشته ی خواندنی که در اصل نگاهی به جديد ترين کتاب ريچارد داوکينز به نام "بزرگ ترين نمايش روی زمين" است جمله ای تاسف بار نوشته شده و آن اين که:
"نظريه تکاملی پيری که پيش بينی می کند ژن های بسياری بايد در تعيين طول عمر شرکت داشته باشند، چندی پيش هنگامی که پژوهشگران دريافتند طول عمر جانداران آزمايشگاهی را با تغيير يک ژن می توان سه برابر يا بيشتر کرد، فرو پاشيد...".

خب، ما را وحشت فرا گرفت که نکند قديم ها، در زمان پادشاهان اسطوره ای چنين ژنی وجود داشته، بعد اين ژن در حلقه ی تکامل مفقود شده، و اکنون اين ژن دوباره در شخص آيت الله جنتی جهش کرده و خود را نشان داده است. البته وقتی شروع کردم به نوشتن اين مطلب اصلا اين حرف ها در ذهن ام نبود. آن چه در ذهن ام بود اين بود که از ضمايم مجله ی پر بار مهرنامه غافل نشويد که مطالب بسيار جالبی در آن ها می توانيد پيدا کنيد.

خلاقيت من شکوفا شد

در مطلبی که برای "گويای من" زير عنوان "باد و باران مصنوعی در جمهوری اسلامی" نوشتم، به طرحی اشاره کردم که يکی از روحانيون محترم در اوايل تشکيل حکومت اسلامی برای نابودی اسرائيل پيشنهاد کرده بود به اين صورت که يک ميليارد مسلمان به طرف اسرائيل تف کنند و با اين کار سيلی بنيان کن به راه اندازند. اين را نوشتم و گذشتم ولی نه که فکرم درگير مسئله بود، به ناگهان مانند تاماس اديسون جرقه ای در ذهن ام درخشيدن گرفت و طرحی به ذهن ام آمد هم‌طرازِ طرحِ بادبزنِ برقی برای شهر تهران و آب پاشی توسط هواپيماهای سم پاش بدين قرار که شهرداری تهران بر اساس طرح تف، از ده ميليون داوطلب تهرانی دعوت به عمل آورد که در اطراف اتوبان تهران کرج جمع شوند، و در حالی که سرهايشان به طرف شرق تهران است، هر کدام با تمام قدرت فوت کنند. مجموعه ی اين فوت ها، که نياز به هيچ انرژی الکتريکی و حرارتی و امثالهم ندارد، تبديل به طوفانی می شود که هوای آلوده را از تهران پس می زند و اين معضل بزرگ به اين نحو حل می شود.

بُدُوم بروم اين طرح را تا مبتکر پروازهای آب پاش به ذهن اش نرسيده و مال خود نکرده به صورت پرزنتيشن پاورپوينت در بياورم و برای آقای قاليباف بفرستم.

کامران فانی و دائرةالمعارف دانش گستر

"دانشنامه ای تازه در راه است؛ گپ و گفتی با کامران فانی در حاشيه دايرةالمعارف بيست جلدی دانش گستر که به زودی منتشر می شود." «مجله ی مهرنامه شماره ی ۲»

کم پيش می آيد که به استقبال کتابی که منتشر نشده بروم ولی چون علاقه بسيار زيادی به دائرةالمعارف ها و بخصوص دائرةالمعارف های فارسیِ تازه منتشر شده دارم، اين مطلب را پيش از انتشار کتابی می نويسم که می توانم به ضرس قاطع بگويم کتاب خوبی خواهد بود. می فرماييد چطور نديده و نخوانده قضاوت می کنم. عرض می کنم خدمت تان که گاه ديدن برخی نام ها بر روی کتاب يا مقاله، گارانتیِ خوب بودنِ آن است. مثلا وقتی نام محمد قاضی را روی ترجمه ی رمانی می ديديم، حتی اگر نامی از کتاب و نويسنده ی آن نشنيده بوديم، مطمئن بوديم که کتاب کتاب خوبی ست. يا کتاب های فلسفی که استاد عزت الله فولادوند آن ها را انتخاب و ترجمه می کند، کتاب هايی ست که اگر هم خواندن اش آسان نباشد، بدون ترديد معلوماتی لازم را به خواننده ارائه می دهد. نويسندگان و مترجمان ديگری هم هستند که اعتبار نام شان برابر است با اعتبار کتاب و محتوای آن. اين کم اعتباری نيست و خيلی سخت به دست می آيد. خوش به سعادت چنين نويسندگان و مترجمانی که چنين اعتباری نزد خوانندگان خود دارند.

در عرصه ی دائرةالمعارف نويسی فارسی، کامران فانی نامی آشنا و معتبر است. مردی با معلومات بسيار زياد که خواندن را بيشتر از نوشتن دوست دارد و به همين خاطر تعداد نوشته هايش تناسبی با ميزان دانش او ندارد. من ايشان را تنها از راه کتب و مقالاتی که اين جا و آن جا نوشته اند می شناسم و مطمئن هستم کاری که ايشان ارائه می دهد، کاری ست مفيد و خواندنی.

اکنون ايشان در گفت و گو با مجله ی مهرنامه مژده ی انتشار دائرةالمعارفی ۲۰ جلدی را داده است که قرار است نه به صورت جلد به جلد، بل به صورت کامل منتشر شود و اين يعنی کاری بزرگ و مفيد در عرصه ی دانشنامه های فارسی که
 

قبلی

برگشت

بعدی