ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

 

- نامه‌ای به امضای ٤٣ نفر از اهالی "نكا"، كه درتاریخ ٢خرداد ١٣٨٣نوشته اند:"اينجانبان از اهالی خيابان راه آهن "نكا" (نواب صفوی)، كه از معتمدين شهرستان نكا هستيم ، اطلاع كافی داريم كه عاطفه سهاله ، دختر صفرعلی و از عقل كم دارد و دارای بيماری روان می‌باشد، مراتب جهت جلوگيری از پيگرد قانونی به اطلاع می‌رسد. "

- شهادت نامه ديگری به امضای ٤٤ تن از اهالی نكا رسيده است كه در تاریخ ٢٥مرداد١٣٨٣ (بعد از اعدام عاطفه) اخذ شده و در آن ساكنان "نارنج باغ" و بستگان و آشنايان عاطفه به داشتن جنون ادواری و اختلال مشاعر او شهادت دادند.

- معاينه پزشكی نيز در رابطه با تائيد يا رد اختلالات روانی انجام نشد. "قاضی رضائی" شكايت برخی از "افراد"و نيز اعترافات صادقانه و معصومانه‌ی عاطفه برايش كافی بود تا جان رنجور و زخم خورده‌ی دخترك ١٦ساله را بگيرد.

قاضی رضائی ، همچون هزاران قاضی‌ی حكومت اسلامی به همان اندازه كه با "عدل و عدالت" بيگانه است به قوانين اسلامی وفادار می‌نمايد. (٩) عده‌ای گزارش دادند كه دختر جوانی در منطقه اقدام به فساد و فحشا كرده است. قاضی دستور داد تا "حد بر او جاری شود"، يعنی با٣٠٠(يا٤٠٠) ضربه شلاق جسم و روان دخترك نوجوان بيمار را آزرده‌تر كرد.

ادعا شده بود باز عده‌ای شكايت كردند، و حاج رضائی اين بار سراغ ماده ٩٠ قانون مجازات اسلامی رفت تا به ياری آن اين "جرثومه فساد"را از زمين بردارد، و با این كار راه رسيدن به بهشت را برای خود هموار كند.

برای قاضی رضائی مهم نبود كه شواهدی در تائيد بيماری روانی عاطفه وجود دارد. برای قاضی رضائی مهم نبود كه دخترك ١٦ ساله است. برای قاضی رضائی مهم نبود كه چه عوامل فردی ، خانوادگی ، اجتماعی عاطفه را قربانی كرده‌اند. برای قاضی رضائی و قضات همپالگی‌اش در "ديوان عالی كشور" مهم نبود كه مراحل دستگيری ، بازپرسی و بازجوئی و دادرسی چگونه و با چه كيفيتی انجام شد، مهم اين بود كه دختركی ١٦ساله اسلام و "جامعه اسلامی " را به خطر انداخته بود ، و طبق قانون اسلامی كه : "هرگاه زن يا مردی چند بار زنا كند، و بعداز هر بار، حد بر او جاری شود، در مرحله چهارم كشته می‌شود. "

عاطفه می‌بايد كشته می‌شد به ويژه اينكه پای تعدادی از مامورين حكومتی (١٠) در تجاوز به اين دختر در ميان بود. البته مردانی كه در ازای پرداخت ٢٠-١٠هزار تومان به جسم و جان اين دختر زيبا، بيمار و فقير تجاوز كردند شلاق خوردند، مردان مسلمانی كه "استشهاد محلی " عليه قربانی خود را نيز امضاكرده بودند!
قاضی رضائی مسئله‌ی سن عاطفه را نيز حل كرد، و سن اورا ٢٢ سال اعلام كرد. قاضی رضائی می‌تواند به راحتی چشم بر شناسنامه‌ای كه در٣٠ شهريور ١٣٦٦صادر شده ببندد، و جواز دفنی صادر كرد كه تاریخ تولد عاطفه را سال ١٣٦١اعلام كرد.

او قاضی شرع بود. عاطفه اعدام شد، به دست قاضی رضائی: قاضی جنايتكاری كه هم قاضی بود، هم دادستان ، وهم ماموراجرای حكم اعدام."... ما عاطفه را شب قبل از اعدامش نديديم. هيچكس در خانواده اورا شب قبل از اعدام نديد. فقط روز اعدام و چند دقيقه قبل از اينكه به سمت دار ببرندش فرصت كرديم با او خداحافظی كنيم...

تی پدرش ، پدرش روز اعدام هم نبود.... جمعيت زيادی آمده بود. عاطفه روبه آنها داد زد و بخشش خواست. وقتی به سمت دار می‌رفت بلند بلند العفو العفو می‌گفت.

وقتی قاضی رضائی آخرين مرحله‌ی اعدام را اجرامی كرد، يك مرد بين جمعيت غش كرد و افتاد. بعد فهميديم كه فوت كرد. اسمش موسی بود.... شايدبرای اينكه عاطفه كم سن و سال بود، ناراحت شده بود يا ترسيده بود. خيلی از مردم ناراحت شدند. درست است كه عاطفه خيلی اشتباه كرده بود، گناه كرده بود، ولی همه‌اش از سر نفهمی بود. "(١١)

"... چی بگويم ، او يك بچه بود كه مدرسه می‌رفت. بچه دانش آموز مدرسه بود، وقتی من اورا در راه مدرسه ديدم ، عقل سالم نداشت و جامعه فعلی ما الان اين است و اگر خودت هم نخواهی و خانواده خوبی نداشته باشی به اين روز دچار می‌شوی. به نظر من از نظر عرف يك اشتباه بزرگی بود كه يك خانم درسن ١٦- ١٥سالگی بالای دار برود... گناهكارهای اصلی را بايد گرفت...

دام مسلمان ، كدام خدا، كدام دين می‌گويد ٤٥ دقيقه يك دختر بالای دار نگاه داشته شود. "(١٢)

".... اين دختر از نظر اعصاب و روان كمی خراب بود. – روز اعدامش - همه‌ی مردم احساس ناراحتی كردند و هيچكس اعتقاد نداشت آن ريسمان رابالابكشد. رئيس دادگاه اعدام كرد و ريسمان را بالا كشيد. "(١٣)

و صفرعلی تكه‌ی ديگری از وجود رنج كشيده و پاره پاره‌اش ، تلخ‌تر و جانكاه تر، كنده شد. صفر علی‌ی دوره گرد كه "لباس دست دوم می‌خرد و می‌فروشد، و كار و جای مشخصی ندارد".

"...... صفرعلی سهاله به تهران و به ديدنم آمده ، با انبوه كاغذهای تا شده‌ای در يك نايلون سياه. آنها برای دادخواهی آمده اند. محمد علی ، برادر عاطفه نيز با صفرعلی است و وقتی به ميان حرف پدرش می‌پرد تا توضيحات اورا كامل كند، با واكنش تند پدر مواجه می‌شود. صفرعلی می‌خواهد همه چيز را خودش تعريف كند. [عاطفه شهريور ١٣٦٦متولد شد]، "بچه اگر يك ساعت ديگر نمی‌آمد خودش و مادرش سرزا می‌رفتند. "
صفرعلی حتی كارنامه‌های دوره‌ی دبستان عاطفه را باخودش آورده است.... به نمره ٢٠ عاطفه نگاه ديگری می‌كنم ، نمره ورزش ، كلاس پنجم. معدل او از ١٦/١٧دراول دبستان به ٦/١١ در كلاس پنجم رسيد. اما نمره انضباطش از ١٧پائين‌تر نيامد.
صفرعلی ابتلای عاطفه را به بيماری روانی تاييد می‌كند: "بله ، ما استهشاد محلی هم داريم كه مردم آن را امضاكرده‌اند و در آن نوشته عاطفه عقل سالم نداشت. "(١٤ )

ادعا شده است كه اهالی محله در نامه‌ای به نيروهای انتظامی نوشتند كه: "..... جديدا" متوجه شده‌ايم كه او [عاطفه] سرراه مدارس دخترانه قرار می‌گيرد و پس از فريب دادن آنها. آنان را با خود در كارهای فساد همراه می‌كند.... ماموران متوجه شدند اهالی منطقه در دفاع از دختران خود و مبارزه با عاطفه- دختر٢٢ساله – قصد دارند تا خانه‌ی وی رابه آتش بكشند.... "دخترجوانی كه به همراه عاطفه دستگير شده بود [فاطمه] در مورد نحوه آشنايی اش با او گفت: من با عاطفه در زندان بهشهر آشنا شدم ، ٢٠ روز پيش نود كه از شهرستان خودمان به نكا آمدم و پيش عاطفه رفتم." (١٥)

و در پرونده عاطفه اتهام "گمراه كردن دختری بنام فاطمه"هم وجودداشت. صفرعلی امادراين رابطه گفت: "چگونه دختر من باعث فساد كسی شده كه سابقه كيفری او و جرم‌هايی كه پيش از این مرتكب شده از سابقه كيفری عاطفه بيشتر است! طبق اقرار فاطمه ، آن دو در زندان بهشهر با هم آشنا شدند. يك دختر بی گناه كه دختر من باعث انحراف اخلاقی اوشده در زندان بهشهر چه می‌كرد؟!

" روزی كه عاطفه دستگير شد، فاطمه را در پارك "نكا" گرفتند او گفت شب پيش عاطفه بوده است. صبح آن روز عاطفه درخانه تنها بود. مادر بزرگش به شهر ديگری نزد دخترش رفته و پدر بزرگش نيز از خانه خارج شده بود. "او داشت برای غذا برنج

 

قبلی

برگشت

بعدی