ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

گنجی، بازی با مرگ،

سیدابراهیم نبوی

گنجی در بازی ای گرفتار است که اگر دوستانش برای آزادی او به هر قیمت تلاش نکنند، طرف مقابل می خواهد او را تا پای مرگ پیش ببرد. ای کاش می توانستیم تمام انتظارات مان را از مبارزه با حکومت بر دوش گنجی نگذاریم و از او انتظاری فراتر از یک انسان نداشته باشیم. گنجی چون مسیح در این پنج سال رنج همه ماها را یک تنه به جان خریده است و به جای همه ماها فشارها را تحمل کرده است. ما باید کاری کنیم که او زنده بماند و از وجود پرارزش او برای جامعه ای که به اندیشه او نیازمند است استفاده کنیم. امروز مهم ترین موضوع مساله انسانی گنجی است، او باید زنده بماند و ما باید برای زنده ماندن او تلاش کنیم این نوشته را دو روز قبل از آن نوشتم که گنجی به بیمارستان رفت. علیرغم گذشت زمان و وضع بیمارستان چیزی چندان عوض نشده است.

من معتقدم گنجی در وضعی است که از یک سو می خواهد از زندان بیرون بیاید، چون اطمینانی به اینکه او را رها کنند ندارد و از سوی دیگر زندان برایش کاملا ناامن است و از سوی دیگر، بسیاری از نیروهای سیاسی چنان رفتار می کنند که به جای کمک به گنجی بار او را سنگین تر می کنند و به جای اینکه حکومت را تحت فشار قرار دهند، گنجی را مجبور می کنند که فشاری را که تا پای مرگ ممکن است پیش برود، تحمل کند. این بازی خطرناک اگر چه به قصد یک حرکت واکنشی برای نجات از شرایط بد توسط گنجی آغاز شد، اما از نظر من گروه شریعتمداری و مرتضوی از آن دارند استفاده می کنند تا گنجی را تا پای مرگ پیش ببرند. حالا گنجی در آستانه مرگ است. من معتقدم چند فرض در مورد گنجی وجود دارد.

فرض اول: اکبر گنجی در اثر اعتصاب غذا بمیرد.در ابتدا هیچکدام مان خبر را باور نمی کنیم، چرا که فرض را براین گذاشته ایم که گنجی هرگز نمی میرد و متاسفانه تا یک فاجعه را به چشم مان نبینیم، آنرا باور نمی کنیم. اما باور کنیم که ممکن است گنجی بمیرد. این بهترین راه خلاص شدن قوه قضائیه از شر اکبرگنجی است. مطمئن باشید اگر چنین اتفاقی رخ دهد نه آمریکا و نه اروپا بخاطر گنجی بحران غیرقابل تحملی را به جمهوری اسلامی تحمیل نمی کنند و مطمئن باشید مردم ایران حتی در صورت مرگ گنجی هم کشور را به هم نمی ریزند. سه چهار روز تهران در بهت فرو می رود، در مجلس ختم و سوم و هفتم و چهلم گنجی تظاهراتی برگزار می شود و عده ای شعارهای تندی می دهند، چند نفری دستگیر و تعدادی مورد حمله گروههای فشار قرار می گیرند و همین! اکبر گنجی هم می شود مثل همه قهرمانان بزرگ کشور ما که ملت ایران پس از مرگ شان به آنها پشت می کنند و به زندگی شان ادامه می دهند. حتی یک مجسمه هم از آنان باقی نمی ماند، چه رسد به کتابهای شان و طرز فکرشان. اکبر گنجی اگر به مرگی قهرمانانه بمیرد تبدیل می شود به یک مجسمه، کتابها و آثار و اندیشه اش هم در سایه مجسمه اش قرار می گیرند؛ نه کتابی را از او می خوانیم و نه به او فکر می کنیم. قهرمانان مان را بخاطر بیاوریم، امیرکبیر، ستارخان، باقرخان، مصدق، روزبه، گلسرخی، مهدی رضایی، صمدبهرنگی، محسن سازگارا... از کدام یک از این قهرمانان چیزی بیش از یک خاطره و یا نام باقی مانده است؟ کدام شان را می شناسیم؟ درباره کدام شان می توانیم ده دقیقه حرف بزنیم؟ فکر کدام شان باعث تپش و جنبش در جامعه شده است؟ از نظر من تقلیل دادن اکبرگنجی از یک اندیشمند متفکر به اندازه یک قهرمان ملی و مرگ او برای اثبات اندیشه اش، کاری است که ما، گنجی و مرتضوی با همکاری هم انجام می دهیم و حاصلش این است که گنجی با از دست دادن جانش اثبات می کند تا چه حد به حرفهایش ایمان دارد. با این کار ما تصویر متحرکی را به عکسی ثابت تبدیل می کنیم تا آنرا در آلبوم بایگانی راکد تاریخ مان بگذاریم و مرتضوی برای همیشه از شر گنجی راحت شود. من باور دارم که همه کسانی که می خواهند گنجی تا آخرین نفسهایش به اعتصاب غذا ادامه دهد، یا باور نمی کنند که ممکن است گنجی بمیرد یا اینکه می خواهند اندیشه گرانقدر و پرارزش او را تبدیل به اعلامیه ای تند و تیز کنند. و مگر همین حالا ارزش مانیفست گنجی و نامه هایش از زندان برای بسیاری از دوستداران گنجی از کتابهایش بیشتر نیست؟ و مگر خود گنجی اگر بخواهد چونان قهرمانی رفتار کند از اندیشه اش جز برای صدور اعلامیه استفاده خواهد کرد؟

من یقین دارم که بسیاری از کسانی که در این روزها برای اکبر گنجی شعر سرودند، حتی یکی از کتابهایش را هم نخوانده اند و چه بسا که اگر آنها را بخوانند تازه به شعرشان شک می کنند.

فرض دوم: اکبر گنجی در زندان کشته شود.این فرض را محال ندانیم، چرا که نوشته های گنجی به اندازه کافی خونش را برای خشک مغزانی که افرادی بسیار آرام تر مانند پوینده و مختاری را قربانی تحجر و پلیدی اندیشه شان کردند و آنان را به قتل رساندند، مباح کرده است. و چه فرقی می کند اگر اکبر گنجی کشته شود و یا در اثر اعتصاب غذا بمیرد و یا در خیابان زیر ماشین برود و یا در اثر سکته خدای ناکرده جانش را از دست بدهد، مطمئنا در این حالات همه ماها خواهیم گفت که گنجی توسط حکومت کشته شده است. از نظر حکومت هم فرقی نمی کند، حتی اگر گنجی در زندان کشته شود هیچ کس نمی تواند اثبات این مدعا کند، چرا که وقتی حکومتی برای یک تقلب چند میلیون نفری اجازه تحقیق به وزارت کشور و رئیس جمهور نمی دهد، جسد گنجی را هم به پزشکی قانونی نخواهند برد. همانطور که جسد زهرا کاظمی هم به پزشکی قانونی نرفت و گزارش آن منتشر نشد. در هر حال حکومت می داند که هزینه مرگ گنجی در اعتصاب غذا یا هزینه کشتنش در زندان خیلی فرق نمی کند. ما ملت هم وقتی بفهمیم گنجی در زندان کشته شده است، تنها چند روزی دچار تشنج خواهیم شد و در بهترین حالت بر مزارش چون شهیدان سلامی خواهیم داد و گورستان او را مانند همه شهیدانی که در راه آزادی این کشور جانشان را از دست داده اند ترک خواهیم کرد و آن را سوت و کور خواهیم گذاشت. در هر حال در بهترین حالت در صورت کشتن گنجی در زندان وضع او چیزی شبیه وضع زهرا کاظمی خواهد شد. همانقدر که جمهوری اسلامی زیر فشار زهرا کاظمی قرار گرفته است، در مرگ گنجی نیز تحت فشار قرار می گیرد. می فرمائید درباره زهرا کاظمی خیلی به زحمت افتاد. می پرسم چقدر؟ تا نفت هست . دنيا هر کسی را که کلید چاه نفت را در دست دارد خیلی بیش تر از این ها تحمل می کند. اعلامیه می دهد. شاخ و شانه هم می کشد اما در پنهان دیپلومات هایش از فرستادگان وزارت خارجه می پرسند چکار می شود که ما از دست اين افکارعمومی و روزنامه های خودمان خلاص شویم . اما شما تصور نکنید که دولت هم نظرش مانند آن هاست .

فرض سوم: اکبر گنجی با فشارهای داخلی و خارجی آزاد شود. در این حالت اکبر گنجی تبدیل می شود به کسی مانند رضاعليجانی وهدی صابر و تقی رحمانی یا محسن سازگارا، در این حالت ما ملت هر گلی به سر این افراد زده ایم به سر گنجی هم خواهیم زد. و گنجی هم به همان سرنوشتی دچار می شود که این افراد دچار شدند. در این حالت اکبر گنجی یا در ایران به مبارزه خود ادامه می دهد و یا در اثر فشار و سانسور آرام می شود، اگر به مبارزه ادامه دهد می شود مثل حجاریان یا کدیور و اگر سکوت کند می شود مانند رضا علیجانی و هدی صابر و تقی رحمانی، یا ممکن است گنجی حرف هایی بزند که برای نظام خطرناک باشد، در این حالت دوباره به زندان می افتد و می شود همین که بوده است و اگر زندانی نشود بلافاصله نیروهای سیاسی خواهند گفت که گنجی هم حرفی برای گفتن ندارد وگرنه نمی گذاشتند آزاد باشد. اگر گنجی بخواهد فعال باشد یا باید حرف هایش را در داخل کشور به صورت مقاله و کتاب منتشر کند و یا حرف هایش را در خارج از ایران و در اینترنت منتشر کند، اگر بخواهد در داخل کشور حرفهایش را منتشر کند، حتما زیر همان سانسوری خواهد بود که دیگران هستند و اگر بخواهد حرف هایش را در خارج از ایران منتشر کند، دیگر اثری را که در ایران دارد نخواهد داشت. من سووال می کنم: مانیفست جمهوری خواهی گنجی( دفتر دوم) و نامه های گنجی جز اعلام مواضع او در مورد انتخابات و رهبری چه چیزی را به ما گفت که نمی دانستیم؟

آیا این حرف ها را بیش از یک بار می شود زد؟

آیا اگر گنجی بخواهد از ده روز دیگر آزاد شود و از دو هفته دیگر نویسنده روزنامه شرق یا اقبال شود، آیا می تواند هر روز مانیفست جمهوری خواهی بنویسد یا اینکه مجبور است مثل همه نویسندگان مقالاتی بنویسد که ما احساس کنیم گنجی هم نویسنده ای مثل بقیه است؟

به نظر شما آیا گنجی به عنوان یک شخصیت سیاسی و روشنفکر شجاع تر از عزت الله سحابی و کدیور و تقی رحمانی و هدی صابر و هاشم آقاجری است؟یا در صورت آزادی، گنجی تندتر از آقاجری خواهد بود یا حرف هایی مهم تر از آنچه آقاجری بعد از زندانش می زند خواهد زد؟

 

 

قبلی

برگشت

بعدی