ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مسئله ملی و فدرالیسم

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

سید ابراهیم نبوی

ملاحسنی

 

بنام خداوند بخشنده مهربان

حضور با سعادت اعضاي محترم كميسيون اصل 90

با سلام :

         احتراما، عطف به نامه شماره 37074 /1548 / 90 س مورخه 25/5/82 ازسوي كميسيون و بنا به درخواست شما عالي مقامان اينجانب به دادگاه انقلاب مراجعه نمودم تا كپي حكم صادره عليه خود را بگيرم ولي كپي مورد نظر را ندادند و متذكر شدند كه درصورت نياز كميسيون ، طبق روال اداري كتبا درخواست شود و در صورت لزوم براي آن كميسيون محترم ارسال مي گردد. لذااينجانب براي تسريع در روند پرونده ام كپي گواهي كه ازسوي دادگاه براي عدم محروميت اجتماعي ام براي دانشگاه علوم پزشكي صادر شده بود ، تا شايد كمكي در جهت بازگشت به كارم باشد، را برايتان ارسال مي نمايم. حال در اين ميان فرصت را مغتنم يافتم تا تقاضايي از آن كميسيون كنم هرچند قرارنبود با شما مكالمه و مكاتبه داشته باشم زيرا عقيده ام براين بود كه كميسيون قدرت اجرايي نداشته و اصولا راهي براي دادخواهي از حقوق تضعيف شده شهروندان كشورمان را ندارد و نگارش چندسطرنامه و درخواست كمك و استمداد از اعضا تقريبا بي نتيجه مي باشد  حتي موجبات دردسر براي نگارنده نامه را نيز درپي دارد. ولي در ين ميان با تمامي نا اميد بودنم فرصت را مغتنم شمرده و مطالبي در جهت احقاق حق خود و فرزندانم را بيان مي دارم تا شايد لطف پروردگارم و عنايت شما اعضاي محترم شامل حالمان باشد و تا حدودي از تالمات روحيمان كاسته گردد.

نمايندگان محترم : همانگونه كه بارهاو بارها گفته ام گناه من براي زنداني شدنم يكي شكايتم به كميسيون و ديگري بخاطر خروج همسرم آقاي رسول عباسي از كشور بود. من و كودكم كيانا در جهت بازگشت همسرم به كشور گروگان بوديم .

و هر چه در زندان به گذشته رجوع كردم و در طول 19 ماه به اين فكر بودم كه واقعا به كدامين اتهام و جرمي زنداني هستم راه به جايي نبردم .و در تمامي اعتراضاتم به رياست محترم قوه قضايييه هميشه متذكر بودم كه من همسر رسول عباسي بودم نه همكار او. و به اين نتيجه رسيدم كه آنچه بجايي نرسيد فرياد مظلوميتمان بود و واقعا من و كودكانم قرباني شرايط شديم .

وقتي در مورخه 6/9/80 به ديدن شما اعضا آمده بودم و جريان اخطارها و احضاريه ام را مطرح كردم همگي شما راي به رفتنم به دادگاه را داديد بدون كوچكترين حمايت و حتي راهنمايي!!!

و من همراه طفلم راهي زندان شدم و در آن مقطع نه تنها اجازه ندادند با خانواده و يا دختر بزرگترم تماس بگيرم و آنها را از اين موضوع مطلع كنم ، بلكه اجازه تسخير وكيل را كه حق قانوني من بود نيز از من سلب كردند.

بعد از تقريبا 25 روز بازداشت عصرروزيكشنبه ساعت 17 به دادگاه  احضار شدم و به همراه مامور زندان به شعبه دوم مراجعه كرديم ودر آنجابه جاي اينكه وكيل خود را ببينم 2 نفر از ماموران اداره اطلاعات نزد قاضي بودند كه مراتشويق مي كردند بجاي اينكه ازحق ويا اتهام خود دفاع كنم سخني نگويم و ندامت نامه اي بنويسم و ابراز پشيماني داشته باشم كه در اينصورت حكم صادره سبك و تخفيف درآن قائل خواهند شد. ومن باتوجه به روحيه وشرايط بدي كه داشتم و مهمتر اينكه واقعا تنها بودم ،تسليم شده وتن به راي و حكم صادره دادم و اينگونه به 3 سال و3 ماه حبس و 5 ميليون ريال جريمه محكوم شدم البته با مصادره كامپيوتر ودستگاه فاكس شركت زنجان تابان . كه سهم من از آن شركت فقط 3% بود!!!

وجالب اينكه بعداز صدور حكم وابلاغ به من اجازه يافتم وكيل گرفته و از حق خود دفاع نماييم !!!

و وكيل فقط توانست 3 ماه از حكمم را بشكند.و چون اصرار داشتند اعتراض مجدد به حكم را نداشته باشم ،تاشايدمشمول عفو موردي 9 خرداد سال 81 شوم . من نيز به ناچار حكم را پذيرفتم .و درشرايط بد زندان به همراه كودكم روزها را به اميد آزادي سپري مي كردم . بمانددر چه شرايطي با روزگار دسته و پنجه نرم مي كردم تا به سلامت حبسم پايان پذيرد.

در ميان زنان قاتل ،معتاد،قاچاقچي ، دزد ،فاحشه ،و حتي بيماران ايدزي !!!

ناراحت از اين نبودم كه چرا در ميان اينگونه افراد مي باشم وخودرا دور ازاين جماعت پندارم نه! چون معتقد بودم همه زن هستيم و از همه مهمتر انسان ! وبه نوعي همه قرباني شرايط اجتماع بوديم . آنها به نوعي و من هم به نوعي ديگر درد كشيده و مظلوم !!

ولي ناراحت از اين بودم كه حداقل آنها جرمي را مرتكب شده بودند ولي من نه ! و چرا بايد بيهوده گروگان و بازيچه سياست و شرايط باشيم ؟!!

اگر من گروگان نبودم چه اصراري به بازگشت رسول بود تا من آزاد شوم ؟

اگر من گروگان نبودم چرا بايد خانواده تحت فشاررواني باشند كه مسبب زنداني شدن دخترتان همسرش رسول مي باشدو اگر بازگردد دخترتان آزادخواهد شد!.

وحتي به من قول دادند در صورت بازگشت رسول و تحويل خود به قوه قضاييه به كارم بازگردم و حتي حقوق معوقه نيز پرداخت شود!

اما رسول در شرايطي نبود كه برگردد ومن مجبور بودم حبس خود را تحمل كنم و حتي به اتهام همكاري نكردن از رفتن به مرخصي كه حق قانوني من بود چشم بپوشم .

حال بگذريم كه در چه شرايطي زندان كشيدم و با چه وضعيتي مواظب سلامت روح وجسم كودكم بودم ،بااينهمه هنوز بعد از آزاديم دخترك بيچاره من دچار عصبيت و دوگانگي شده و نمي تواند خود را با اطرافيان تطبيق دهد. و صدمات جبران ناپذيري كه به دخترم بزرگترم شيما در غياب دوري من به او وارد شده !.

ولي آيا واقعا كسي دادرس من و امثال من خواهد شد؟ ويا اصلا من شهروند ويا يك ايراني محسوب مي شوم تا داراي حق و حقوقي باشم و حتي دفاع كنم ؟ ولي از آنجائيكه من به عنوان يك ايراني از زماني كه به سن قانوني رسيده بودم پاي صندوقهاي راي حاضر وبا علاقه ومشتاقانه پي گير سرنوشت مملكتم بودم وشايد همين عشق به ميهن باعث شد كه دراوج جواني افتخار عضويت در شوراي شهر نصيبم گردد. پس حق دارم پيگير حقوق ضايع شده ام باشم .

وقتي از زندان آزاد شدم ،به اميد بازگشت به كنارم به هر دري كه مي توانست به رويم گشوده باشد سرزدم ولي موفق نشدم . آنوقت بود كه ياد كتاب زندگينامه شهيد رجايي افتادم كه در دوران رژيم گذشته پس ازپايان هربار زندان و شكنجه باز مي توانست سركار خود حاضر باشد                                             

با اينكه ما رژيم گذشته را قبول نداشته و نداريم ولي فكر مي كنم در آن زمان حداقل يك فرد مبارز از حقوق شهروندي خود محروم نمي شد!!

كساني كه مانع بازگشت من به كارم شدند فكر نكردند گناه بچه هاي معصوم من چيست ؟

كه بعداز آنهمه تحمل فشار روحي حال بايد با فقر و فشار اقتصادي دسته وپنجه نرم كنند!!!وچه بهتركه شعار جمهوري اسلامي حمايت از مستضعفان مي باشد !

ولي نه تنها كارم را به من باز نگرداندند بلكه اموال ناچيزي كه داشتيم را نيز مصادره كرده وحق فروش آنها بتوانيم بدهي بانك و افراد طلبكار را بپردازم . من چه بايد بكنم ؟ گدايي؟

ويا اينكه دست به دامان هموطنانم  باشم كه دستم بگيريد تاگرسنه نباشم ؟!!

اينجاست كه هر انساني ياد محاصره اقتصادي پيامبر در شعب ابيطالب مي افتد .

و هر از گاهي باخود مي انديشم كه …… بدا به حال من كه جرمي مرتكب نشده بودم و اينگونه تاوان پس مي دهم حال اگر واقعا گنهكار و مجرم بودم چه شرايط بدتري را بايد متحمل مي شدم ؟

حال گذشته از تمامي اين مسائل ،بعداز گذراندن 19 ماه حبس باآزادي مشروط رها شدم .آنهم با شرايط ويژه، اينكه 5 سال حق خروج از استان زنجان را نداشته باشم .

هر هفته خود را به ستاد خبري استان معرفي كنم ومن همه شرايط فوق را اجبارا براي خلاصي از شرايط بدزندان قبول كردم ولي آيا من مستحق اينگونه مجازات بوده و هستم ؟

وبا اينهمه فشاري كه سوي من ، زني تنها و بي كس مي باشد و با داشتن دو كودك چه گونه مي توانم احقاق حق كنم و حداقل بتوانم در شرايط فعلي زندگي خود و دو فرزندم را بگذرانم ؟

و همه شما اعضاي محترم كميسيون مي دانيد كه اگر بخواهم به صورت غير قانوني از كشور خارج شوم هيچ مانعي بر سر راهم نخواهد بود ويا به صورت راحتر ، مراجعه به يكي از سفارتخانه هاي دول خارجه خود و فرزندانم را از مشكلات نجات دهم .

ولي هرگز حاضر نخواهم شد كه به منافع ملي كشورم ، اعتبار جهاني وطنم ، وحتي نام عزيز ايران كوچكترين خدشه ايي وارد سازم و تا نهايت وجودم با كمك خداوند و ياري شما عزيزان با مشكلات مبارزه خواهم نمود .

اما در آخر بعنوان عضوي از جامعه بزرگ ايران از شما عالي مقامان تقاضامندم در اين شرايط سخت دادرسم باشيد و كمكم نماييد تا :

1 - حصر 5 ساله من بشكند تا لااقل به عنوان يك هم وطن در سطح كشور خود تردد داشته باشم .

2 - كارم را به من باز گردانندتا منبع درآمد مشروعي جهت گذراندن امورم داشته باشم .

3 - گذرنامه ام را به من تحويل دهند تا لااقل فرزندانم را جهت ديدار از پدرشان همراهي كنم ، كه شرعا و عرفا اين حق طبيعي من و كودكانم مي باشد .

4 - اموال مصادرره شده مان را آزاد سازندتا مشكل ماليمان مرتفع گردد.

5 - سند افراد محترمي كه لطف كرده ودر شرايطي ضامن همسرم شده بودند را آزادكنندتا شرمنده اين اشخاص نباشيم . چرا كه ، زماني كه آقاي عباسي در لاكان رشت به اتهام تبليغ عليه نظام زنداني بودند مي بايد سندها آزاد مي شد نه اينكه حالا قصد مصادره ملك ضمانت كننده هارا داشته باشند. باتوجه به اينكه ضمانت آقاي عباسي در ارتباط با مسئله اعتراض ميدان بهارستان سال 79 به اتهام اقدام عليه امنيت و توهين به رهبري بوده تا ايشان در دادگاه حضور پيدا كندولازم به تذكر است كه آقاي عباسي قبل ازموعد دادگاه كه 20 تيرماه سال 79 بود به دادگاه مراجعه نمودند ولي باتوجه به سالگرد 18 تيرماه و اقدام اطلاعات در بازداشت من كه منجر به اعتراض آقاي عباسي شده بود ايشان توسط حفاظت اطلاعات سپاه در استان گيلان بازداشت مي گردند و آقاي عباسي به دادگاه انقلاب رشت نيز اعلام داشته بود  از سوي دادگاه انقلاب زنجان تحت پيگرد قرار دارند .و اين مسئله را خود من نيز با مراجعه به دادگاه به قاضي پرونده متذكر شدم كه آقاي عباسي در اختيار دستگاه قضايي مي باشد و در آن مقطع ضامنها نيز باتوجه به زنداني بودن عباسي با حضور در دادگاه خواستار فك ضمانت خود شده بودند . لذا به جهت حقوقي هم عمل قوه قضاييه فاقد وجاهت قانوني مي باشد .

در آخرسخن كوتاه مي كنم و اشاره ميدارم :

خانمها و آقايان محترم عضو كميسيون اصل 90

          همگي شما مادر و پدراني هستيد كه در مقابل خانوادهايتان و از همه مهمتر فرزندانتان مسئول . پس بدانيد من اگر هم به باور قوه قضاييه متهم باشم نهايتا مادر هستم و ارزشي كه اسلام به مادران قائل هست ،اين توقع را در من بالا مي برد كه دست ياري به سوي شما بگيرم و قبل از اينكه عوامل بيگانه فرياد رسم باشند دوست دارم شما عزيزان دستم را گرفته و كمكم نماييد و اين را متذكر باشم كه ارق ملي و عشق به ميهنم آنچنان در وجودم شعله ور هست كه ترجيح مي دهم در وطن خود از گرسنگي بميرم ولي كشورهاي خارجه ولي نعمتم نباشند.

 

 با سپاس و آرزوي توفيق روز افزون براي شما عالي مقامان

زهــــرا عمــــوجــانـي

 هفتم شهريور سال هشتادو دو

رونوشت :
دفتر رياست محترم جمهوري جناب آقاي خاتمي
آدرس : زنجان - خيابان شهدا - ساختمان دكتر مزدا - پلاك 2/69

 

 

 

برگشت