ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مسئله ملی و فدرالیسم

اطلاعیه و پیام ها

مقالات

سید ابراهیم نبوی

صدا

ملاحسنی

 

    تصاویری و گفتاری از حکومت 26 ساله ولایت فقیه و دیگر دین بازان

    اسماعیل همایونی    

۲۵ سال از حاکميت اسلامی يک بار ديگر جنبش ازاديخواهانه مردم و دانشجو يان  رشد یافته و دوباره پرچم آزادی را بر افراشته است. و اين بار با درس گرفتن از تجربيات خونبار ۲۵ ساله ديگر هرگز اجازه نخواهند داد به نام دين ومردم سالاری دينی مجددا استبداد ديگری را بر مردم ما تحميل کنند.

این روزها  بيست و پنجمين سالگرد قيام پر شکوه بهمن ۵۷  را گرامی می داریم .

انقلابیون و مبارزانی که از شکنجه گاههای شاه جان بدر برده بودند توسط رژیم خمینی قتل عام شدند    

 اما ما ۲۵  سال سايه سنگين بختکی را بر روی ايران شاهد بوديم که شايد در طول حيات سياسی کشورمان اگر نه بی نظير که کم نظير است.

آرزو های  خوش و خيال گونه ماه های سال ۵۷ خيلی زود مثل حباب ترکيد و رنگ باخت و تبديل به هيو لائی شد که تا به امروز خواب خوش را بر مردم ما حرام ساخته است.و چه زود گذر وفانی بود بهار کوتاه آزادی.

نهالی که با جان مردم ايران کشت داده وآبياری شده بود چه زود خشکيد و در نطفه خفه شد.ديديم شد آنچه که نبايد می شد  و آمد بلائی بر سر مردم که نمی بايستی می آمد.

شاهد بوديم که مستبدان تازه به دوران رسيده هنوز بر مرکب قدرت سوار نشده چماق تکفير را بر سر آزادگان و دگر انديشان فرود اوردند.و چه غم انگيز نظاره گر حاکميت قداره بندان و اوباشان اسلامی شديم.

خمينی آمد.انگار همين ديروز بود.شور وهيجان زائد الوصف و عجيبی تمامی ايران را گرفته و چهره کشور آنچنان دگرگون شده بود که نظير آن تا به حال هرگز ديده نشده است.

استشمام نسيم خوش ازادی چه گوارا و فريبنده بود. و آن چنان از خود بيخود شده بوديم که صدای آزار دهنده ونا بهنجار استبداد نعلين را نمی شنيديم.هنوز شادی و پايکوبی مردم به پايان نرسيده بود که فرمان های استبدادی يکی پس از ديگری صادر می شد.و گام به گام ولحظه به لحظه صداها و نفس ها در گلوخفه ميگرديد.

   

خمينی آمد و پس از ۱۵ سال دوری به همراه خود تحفه ای آورد که وقتی آن را گشود همگان ديدند به جای شهد شيرين آزادی در ان عفريت مرگ قرار دارد.و چه کودکانه و خوش باورانه شعار می دادند اين مردم صميمی و دوست داشتنی..ديو چو بيرون رود فرشته در آيد...و مگر نه اينکه در فرهنگ کهن ما لفظ فرشته درمعنای مجازی ان مترادف با نيکی و احسان و ... است.پس چه لباس بی قواره و نامتناسبی را بر تن خمينی کردند.بله از ديدگاه اساطيری ديو رفت اما به جا ی آن عفريت مرگ آمد.بی دليل نبود که او در بازگشت به ايران بدون فوت وقت به بهشت زهرا رفت .شايد می خواست انجا را برای قربانيان آتی خود ارزيابی کند تا مبادا مساحت زمين برای انسانهای آماده مرگ او کفاف نکند.وديديم که تنها 2 سال بعد لعنت آباد را ساخت.

هنوز چند صباحی از ورود خمينی نگذشته بود که اوباشان وی تحت رهبری فدائيان اسلام  و هيئت موتلفه (که سابقه فعاليت تروريستی داشتند و نه انقلابی ) در دسته ها و باند های چند نفره در سرا سر کشور به شکار انقلابيون و آزاد انديشان پرداختند.اين باند های سياه که انگار لازمه هر حکومت فاشيستی است ، با عناوين غلط انداز مثل شورای ياوری تهيدستان ( شيت در کرمانشاه ) و... در گسترش جو وحشت و ترور نقش مهمی را بازی کردند.

همزمان با حملات بی وقفه و پی در پی به نيروهای دگر انديش ،انقلابی و چپ و بازداشت رهبران، اعضا وهواداران آنها ،محاکم شرع با برپائی دادگاه های فرمايشی بسان خلف خود در تاريخ منتهی اين بارا ز نوع اسلامی آن هم ناب محمدی ! قربانيان خود را يکی پس از ديگری روانه همان قبرستان های مورد نظر خمينی کردند.و مفسد فی الارض بر پيشانی هر کس که می نشست به معنای پايان عمر و رقص مرگ بر چوبه های دار اسلامی بود.و چه عجيب که ايران  پر بود از اين همه مفسد فی الارض و هيچکس خبر نداشت جز اين نمايندگان جديد الله .و بدينگونه اسلام همانطور که خمينی گفت با خون آبياری شد ورشد کرد و آن ريشه ای که خمينی کاشت حالا تبديل به  گیاهی بد قواره و پلشتی شده که بوی ميوه های ان مشام هر انسان ازاده ای را می ازارد.

خمينی آمد ودر بهشت زهرا با استبدادی عريان سخن گفت وچه گستاخانه به جای همه تصميم گرفت و اجرا کرد.و عجيب بود که اين ديکتاتوری آشکار را کمتر کسی ديد و احساس کرد. او از زندانی شدن انسان ها به خاطر داشن و يا خواندن کتاب شکايت کرد اما خود خيلی زود به خاطر کمتر از آن اعدام و يا در سياه چال های اسلامی سلاخی کرد. خمينی گفت توی دهن دولت ميزنم اما بعدها به دهان ملت وفرزندان آن کوبيد.

و ديديم که چگونه اوباشان حزب اللهی حتی به يک ميز کوچک کتاب نيز رحم نمی کردند و با حملات غير انسانی فروشندگان کتابها را مورد ضرب و شتم قرار می دادند و کتابها را نيز از بين می بردند. و مگر همين ها نبودند که در راستای اسلامی کردن دانشگاهها با هجوم وحشيانه به مراکز علمی و فر هنگی يکی پس از ديگری تمامی مظاهر آزاديخواهی روشنفکری را از ميا ن بردند.و به بهانه انقلاب فرهنگی، مغول گونه و فاشيستی هر کس و هر چيز را که نشانی از اسلام مورد نظر خمينی نداشت به ورطه نيستی کشاندند.  با اين شبيخون فرهنگی چه فجا يعی که در راستای گسترش و اشاعه اسلام که بوجود نياوردند.و يادمان نمی رود که مدعيان اصلا حات و پلوراليسم فعلی از سردمداران همين شبيخون  ضد فرهنگی بودند. و چه بی پرنسيب اند که به سادگی گذشته خود را توجيه هم می کنند!

مستبدان تازه به دوران رسيده به طور موازی و همگام در اقصی نقاط کشور عرصه را بر روشنفکران و آ زاديخواهان چنان تنگ کردند که هيچ راهی برای نفس کشيدن با قی نگذاشتند.

آنها از ميز های کوچک کتاب شروع کردندو رسيدند به دانشگاهها ، سازمان های سياس مبارز وکشتار بی رحمانه خلق های ترکمن و کرد و اين بار نيز بی هيچ بهانه  محکمه پسند  وعا دلانه ی. وآن چنان زدند وکشتندو سوزاندند تا مبادا حرفی برای گفتن و حقی برای گرفتن داشته با شند.

خمينی آمد به قصد يک پارچه کردن مجمو عه ای از عقايد افکار وارای گوناگون . همه می بايستی تحت لوای اسلام در يک امت واحد گوش به فرمان خمينی همچون سربازان صدر اسلام با يک کتاب واحد وبا دينی يکسان بسان گوسفندان در اختيار ولی فقيه قرار بگيرند. وبا همين تفکر ماليخوليائی بود که اعدام های سالهای ۶7ـ۶۰ و با لاخره فجيع ترين قتل عام انسانی در سال ۶۷ رخ داد.

و اين آخرين کشتار مکملی بود برای پروژه يکسان سازی ( جدای از علت ها و عوامل جنگ ) و ايجاد امت واحده ! و حالا با حذف فيزيکی کليه مخالفين ، درون حکومت نيز بايستی يک پارچه می شد و خمينی با ضد بشری ترين فرمان تاريخ ،تمامی عوامل حکومت از جمله همين اصلاح طلبان فعلی را دعوت به شرکت در اين غسل تعميد خون کرد.سال ۶۷ تنها ده سال پس از قيام بهمن ۵۷ پايان غم انگيزی بود بر کشمکش و مبارزه ميان آزادی و ارتجاع.( ولی نه برای هميشه ) سال بعد با مرگ خمينی اين جدال و مبارزه وارد فاز ديگری شد هر چند نا برابر و نا عادلانه .واز آن سال تا به امروز ديديم و شاهد بوديم که پيروزی ارتجاع هر چند سهمگين ولی کوتاه مدت و مقطعی است.و امروز پس از گذشت ۲۵ سال از حاکميت اسلامی يک بار ديگر جنبش ازاديخواهانه مردم و دانشجو يان  رشد یافته و دوباره پرچم آزادی را بر افراشته است. و اين بار با درس گرفتن از تجربيات خونبار ۲۵ ساله ديگر هرگز اجازه نخواهند داد به نام دين ومردم سالاری دينی مجددا استبداد ديگری را بر مردم ما تحميل کنند. و خواهيم ديد که بزودی تومار جمهوری اسلامی برای هميشه بر چيده خواهد شد.

به اميد آن روز.

 

 

برگشت