ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مقالات

سید ابراهیم نبوی

مسئله ملی و فدرالیسم

حقوق بشر و میثاق های آن

ملاحسنی

 

هیاهوی " هخا "  در یک نگاه  !

                                              آرش کمانگر

از همان اول مشخص بود یا باید مشخص میبود که پدیده جنجالی   " ر هخا " آمیزه ای از شارلاتانیسم ، اپورتونیسم ، خرافات مدهبی و خالی بندی  سیاسیست که در متن شور و شوق مردم برای پایان دادن به بختک جمهوری اسلامی ، شعور آنها را به بازی گرفته است .

ماجرا ظاهرا از چند ماه پیش آغاز شد . در یک میهمانی در حومه واشنگتن ، فردی بنام فتح الله خالقی یزدی – معروف به دکتر اهورا-  به آقای " سربی " ( از برنامه سازان تلویزیون رنگارنگ ) نزدیک شده و از اینکه ایشان در برنامه های خود سلطنت طلبان را مورد انتقاد قرار میدهند ، گله و شکایت میکند و در رثای حفظ وحدت و محسنات نظام پادشاهی سخن میگوید . سربی به او میگوید که تلویزیون رنگارنگ تریبونی برای انعکاس همه اندیشه هاست و او میتواند این حرفها را در تلویزیون هم مطرح کند.

نامرده این پیشنهاد را با مدیر تلویزیون رنگارنگ ( داور ویسه ) مطرح میکند ، اما مدیر در ابتدا با آن مخالفت نموده و " دکتر اهورا " را به دیوانگی متهم مینماید . ولی ظاهرا پس از کمی مقاومت ، موافقت میکند که خالقی یزدی کار خود را در تلویزیون آغاز نماید .

" دکتر اهورا " اما در برنامه های تلویزیونی خود بجای تبلیغ مستقیم سلطنت پهلوی ، به ترویج آئین خود ساخته ای بنام " هخا " میپردازد و اینکه هر انسانی باید " هخا منش " شود تا خود و جامعه به رستگاری برسند . او خود را بازرگان و سرمایه دار موفقی معرفی میکند که دهها کمپانی را در مدیریت و یا مالکیت خود دارد ، با حدود بیست زبان آشنایی دارد ، در خارج متولد شده و هیچگاه در ایران نبوده ، اجداد او " پارسی مرام " بوده اند که بدلیل فشار مسلمانان ناگزیر از مهاجرت شده اند و او در اروپا توانسته چندین مدرک مهنسی ، کارشناسی و دکترا دریافت کند !!

اما برادر او که یک پزشک سالمند ساکن رشت است ، گفته های فتح الله را تکذیب میکند و میگوید که همه آنها ساکن رشت و شیعی مذهب بوده اند . هفته نامه ایرانیان ( چاپ امریکا ) نیز در گزارسی به قلم " تقی مختاری " افشاگری نموده که خالقی یزدی تا کنون پنج بار ازدواج کرده و طلاق گرفته که حاصل آن نه  فرزند بوده است . این نشریه همچنین از میان مشاغل و مدارک مورد ادعای اهورا ، تنها مدرک هوانوردی و اشتغال در شرکت هوایی " عراق ایر " را که در امریکا مستقر بوده و پروژه بازسازی خطوط هوایی عراق را کنترات گرفته ، توانسته تائید کند.

" دکتر اهورا " در برنامه های خود ضمن اشاعه امید به رهایی قریب الوقوع مردم ایران از چنگال حکومت ملایان ، با ظاهر شدن در نقش یک رمال و ساعر ، حتی ادعای شفای معلولین را هم مطرح میکرد . او همچنین وعده داده بود که در روز یک اکتبر به همراه مریدان خود  با حدود پنجاه هواپیمای دربست ( چارتر ) به تهران خواهد رفت تا مراسم مهرگان را در مرکز شهر برگزار نماید . او وعده داده بود که تا آن موقع آخوندها ، فرار را بر قرار ترجیح خواهند داد . اما اول اکتبر آمد و رفت و از این " سفر تاریخی " خبری نشد .

او چند روز پیش در مصاحبه با رادیو فردا به این رادیو گفت که بدلیل نقشه های رژیم اسلامی علیه او و مردم و خطر کشت و کشتار ، فعلا سفر خود را به تعویق انداخته است .

به هر رو وقتی مدتی پیش " دکتر اهورا " برنامه خود را در تلویزیون رنگارنگ شروع کرد ، به نحو مرموزی ، این تلویزیون که در آستانه ورشکستگی بود به یکباره پخش کانال جدیدی را از نیویورک و معطوف به ایران شروع میکند.  بتدریج مدیر تلویزیون از مجریان و برنامه سازان منتقد و جمهوریخواه  میخواهد که از انتقاد به سلطنت و نیز سیاستهای اسرائیل پرهیز کنند و در همین راستا آقای سربی استعفا داده میشود . در عوض دو تن از سلطنت طلبان دو آتشه ساکن تورنتوی کانادا به امریکا می آیند تا در کار تلویزیون و باد زدن پروژه اهورا مشارکت نمایند .

با گرم شدن بازار دکتر اهورا ، بخش دیگری از سلطنت طلبان که بقول خودشان " طاقت شان " از ادامه حکومت اسلامی به سر رسیده ( نظیر تلویزیون " آزادی " متعلق به هنرپیشه سابق – رضا فاضلی - ) به جار زدن هیاهوی اهورا و ترتیب دادن پی در پی کنفرانس مطبوعاتی برای او مشغول میشوند . این ماجرا وقتی به اوج میرسد که هفته گذشته ، اجتماعی با حدود هزار نفر در میدان انقلاب تهران برگزار میگردد که در آن مردم با پخش گل و شیرینی ، قریب الوقوع بودن سرنگونی رژیم را به هم تبریک میگفتند. این حرکت انعکاس و پوشش خبری گسترده ای پیدا میکند و در جریان انعکاس آن ، سعی میشود که بانی و سازمانده آنرا دکتر اهورا معرفی نمایند .جالب اینکه اثری از لباس شخصی های رژیم برای مقابله با مردم نبود و نیروی انتظامی نیز در نهایت آرامش و مهربانی با اجتماع کننده گان برخورد نموده است !!

 با این حرکت ستاره اقبال اهورا به اوج میرسد . برخی دیگر از رسانه های راست به قافله میپیوندند ، از جمله رادیو 24 ساعته صدای ایران ، با شرکت در کنفرانس رسانه ای اهورا ، قول میدهد که در " خبر رسانی " سنگ تمام بگذارد !!

اکنون اما با سپری شدن ضرب العجل اول اکتبر بنظر میرسد که ماجرا بتدریج از حالت " سیاسی " خارج شده و به سوژه ای فکاهی برای سرگرم کردن مردم مبدل گشته است .

اما براستی پدیده " هخا " را چگونه باید ارزیابی نمود . در این زمینه چند فرضیه مطرح شده است : نخست آنکه او آدم " بالا خانه اجاره داده ای " است که میخواهد مردم را هم در عوالم روحی و روانی خود شریک کند . دوم اینکه او یکی از پادوهای سازمان سیا است که با بودجه اهدایی آنها مشغول تست افکار عمومی ایران میباشد . سوم آنکه او نماینده جناح افسار گسیخته ای از سلطنت طلبان و ساواکیهای تبعیدی است که حوصله شان از " بی عرضه گی " شاهزاده به سر آمده و میخواهند به خیال خود ، کار را یکسره کنند . چهارم اینکه او قرار است با برپایی هیاهوی کاذب و راه اندازی آکسیونهای ماهواره ای ، بهانه لازم را به رژیم جهت تشدید سرکوب و برچیدن آنتنهای ماهواره ای ( که گفته  میشود فقط در تهران یک میلیون نفر از مردم از آن برخوردارند)اعطا کند.

برای هر یک از این فرضیه ها هم دلایل و شواهدی طرح میشود . مثلا ادعای خرافی و دینی او مبنی بر داشتن قدرت معجزه ، آشنایی نزدیک او با خانواده های سلطنتی از جمله فرح پهلوی ، ملاقات او با ریگان در دوره ریاست جمهوریش ( گویا در این ملاقات کذایی او از ریگان اجازه خواسته که به عمر شوروی پایان دهد و ریگان گفته که اینکار بدون زور و اسلحه نمیشود ،ولی خالقی یزدی توانست ریگان را قانع کند و او با روش مخصوص خود ظرف سه سال کار اتحاد شوروی را ساخته !!) ، انتقال یکی از ویلاهای گران قیمت سفارت ایران در واشنگتن در دوره انقلاب بهمن از سوی اردشیر زاهدی – سفیر وقت – به اهورا جهت جلوگیری از تصاحب آن توسط جمهوری اسلامی ، دفاع اهورا  از سلطنت در محافل و مقاطع مختلف ، تمدید پاسپورت جمهوری اسلامی از سوی دفتر حفاظت منافع رژیم در امریکا ( بنا به تحقیق نشریه ایرانیان ) این در حالیستکه خالقی ادعا میکند که هیپگاه با رژیم ارتباط نداشته و به ایرا ن سفر نکرده است .

هر یک از فرضیه های مذکور عناصری از واقعیت را با خود حمل میکنند و حتی ممکن است همه آنها در مورد او صادق باشند . به هر حال شارلاتانها میتوانند دست به هر کاری بزنند و فرصت طلبانه، هم با باز باشند هم با کبوتر !

آنچه اما در این ماجرای جنجالی اهمیت دارد ، خود اهورا و ماهیت واقعی او نیست . موضوع پراهمیت ، تحلیل شرایط و جامعه ایست که چنین شارلاتانها و یا مزدوران و یا مجنونانی امکان ابراز وجود و عروج پیدا میکنند .

 ما در چگونه وضعیتی قرار داریم که چنین پدیده هایی هر چند موقت ، توانایی خود را در مشغول کردن مردم به معرض نمایش میگذارند ؟

واقعیت اینستکه شرایط سیاسی جاری ایران از یک اسکیزوفرنی 

Textfeld: نشریه سیاسی- خبری کمیته مرکزی سازمان کارگران انقلابی ایران ( راه کارگر )                   یکشنبه  12 مهر  1383    صفحه 3

( عارضه بیم و امید ) رنج میبرد . امید از اینرو که بالاخره با مسجل شدن استیصال اصلاح طلبان حکومتی و شکست رویای استحاله این رژیم عصر شترچرانی به یک حکومت دمکراتیک ، توجه مردم بیش از پیش به حقانیت شعار سرنگونی تام و تمام این حاکمیت جهنمی  جلب شده است . بیم از اینرو که مردم هراس دارند عزم آنها برای برچیدن این رژیم به کشت و کشتار وسیع بیانجامد و یا اینکه با بهره برداری امریکا ، سرنوشتی همانند عراق به سراغ آنها آید که در هر دو حالت بیم دارند که شیرازه جامعه از هم بگسلد و هرج و مرج و نا امنی کشور را فرا گیرد. از اینرو شاهد یک حالت وقفه و یک دوره انتقال هستیم که در آن برای رژیم یک فضای موقت تنفس و برای مردم یک امکان تعمق و بازنگری فراهم آمده است .

مردم میخواهند از شر جمهوری اسلامی خلاص شوند ، اما دوست دارند اینکار به  بی درد ترین شکل ممکن و با کمترین هزینه ممکن تحقق پذیرد . در چنین فضایی است که " ناجیان " از راه میرسند و با علم کردن  مجموعه ای از آموزه ها ، ادعای در دست داشتن اکسیر حیات بخش را در بوقها میدمند . در این فضای اسکیزوفرنی ، شارلاتانها و اپورتونیستها از همه قماش به میدان می آیند و رو به مردم بانگ میزنند که : " ایمان آورید تا رستگار شوید " !

پدیده هخا هر چه بوده و هر چه باشد ، تا جامعه ای زمینه پذیرش نداشته باشد ، کاری از پیش نخواهد برد . مثلا چند درصد از مردم ایران  در آستانه انقلاب 57 خمینی را میشناختند ؟ ولی دیدیم که چکونه " ابر و باد و فلک " دست بدست هم دادند تا موجبات قدرتگیری او و همپالگی هایش را فراهم نمایند .

فقر آگاهیهای ترقیخواهانه و دمکراتیک در جامعه و فقدان سازماندهی حول این آگاهی ، سبب شد که نه تنها مردم بلکه بخش اعظم روشنفکران نیز " خمینی پذیر " شوند . اکنون نیز اگر نجنبیم ،همین داستان تکرار خواهد شد و یا برای ما تکرار خواهند کرد . نگوئیم مردم از شکست انقلاب بهمن درس گرفته اند و چنان هزیمت هایی تکرار نخواهند شد ، نه ! هیچ چیز مسلم نیست . نه سرنگونی رژیم ، نه دستیابی به آزادی و رهایی و نه جلوگیری از موج سواری شارلاتانها و مرتجعان !

 همه اینها به تلاش ، روشنگری و سازماندهی نیروی حقیقتا آزادیخواه و برابری طلب بستگی دارد . باید توجه داشت که امکانات ما با امکانات دشمنان رهایی واقعی مردم قابل مقایسه نیست . آنها زور و زر دارند و مهمتر از همه امکان کنترل افکار مردم از طریق رسانه های کلان . اما آنها علیرغم کیسه پولشان ، نیرویی اندک اند و ما ( نیروی رنج و کار ) بیشماریم  .

پس باید در این فضای وقفه ، در این فضای ناجیگری ، با مردم سخن بگوئیم و با آنها به شیوه مدرن ارتباط بگیریم . صدا و تصویر آن ابزار نوینی ست که مردم بیش از همه می پسندند .

نیروی آزادی و برابری باید با اتحاد خود و با کار خود نگذارد تراژدی شکست جنبشهای یک صد ساله اخیرکشورمان تکرار گردد.

ایجاد یک رسانه سمعی و بصری ماهواره ای ، پر قدرت ، رادیکال و حقیقتا مردم سالار، عاجل ترین وظیفه ایست که بر دوش نیروهای چپ و دمکرات سنگینی میکند . این وظیفه عاجل به تنهایی  قابل تحقق نیست .

                                    این درد مشترک ، جدا جدا درمان نمیشود !

 

 

برگشت