Previous Next

ایران و آمریکا درباره برجام: هنوز توافقی به دست نیامده

نماینده ویژه آمریکا در امور ایران می‌گوید تاکنون توافقی بر سر متن پیشنهادی اتحادیه اروپا برای احیای برجام حاصل نشده است. سایت نزدیک به شورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی هم گفته بررسی ایده‌های این متن هنوز در جریان است.جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا و هماهنگ‌کننده ارشد مذاکرات احیای برجام روز دوشنبه اعلام کرد درباره تمام مسائل قابل مذاکره، مذاکره شده و “متن نهایی” توافق برای تصمیم‌گیری سیاسی در اختیار همه طرف‌ها قرار گرفته است.

جمهوری اسلامی ایران و کشورهای غربی، به خصوص ایالات متحده درباره نهایی بودن این متن اختلاف دارند اما هر دو تاکید می‌کنند که هنوز توافقی بر مبنای آن به دست نیامده است.

نماینده ویژه آمریکا در امور ایران شامگاه جمعه ۲۱ مرداد (۱۲ اوت) با تکرار این عبارت کلیشه‌ای که “تا زمانی که درباره همه مسائل توافق نشود توافقی وجود نخواهد داشت” اعلام کرد که هنوز توافقی برای احیای توافق هسته‌ای و برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) به دست نیامده است.

آمریکا پیش از این از متن پیشنهادی اتحادیه اروپا استقبال کرده و گفته بود حاضر است بر مبنای آن به سرعت توافق‌نامه را امضاء کند.

آمادگی آمریکا، “جلسات متوالی” در تهران

رابرت مالی در گفت‌وگو با شبکه پی‌بی‌اس موضع آمریکا درباره متن پیشنهادی را روشن توصیف کرد و گفت اگر ایران آمادگی داشته باشد آمریکا نیز آماده است به توافق هسته‌ای بازگردد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

نورنیوز، رسانه نزدیک به شورای عالی امنیت ملی در یادداشتی خاطر نشان کرد پس از بازگشت هیئت‌های مذاکره‌کننده به پایتخت‌ها “جلسات متوالی در تهران برای بررسی ایده‌های ارائه شده در جریان است، اما هنوز جمع‌بندی نهایی برای ارائه به مراجع تصمیم‌گیرنده حاصل نشده است”.

مسئولان جمهوری اسلامی درگیر در مذاکرات احیای برجام تا کنون به طور رسمی و شفاف درباره پیشنهادهای اتحادیه اروپا موضع‌گیری و اطلاع‌رسانی نکرده‌اند.

ایران در حال اتخاذ “تصمیمات جدید”

وب‌سایت نورنیوز به نقل از یک مقام نزدیک به هیئت مذاکره‌کننده ایران می‌گوید روند اطلاع‌رسانی در مورد مواضع جمهوری اسلامی درباره مسائل مرتبط با مذاکرات “متناسب با پیشرفت در اتخاذ تصمیمات جدید” ادامه خواهد داشت.

به بیان دیگر تصمیم‌گیرندگان اصلی درباره سرنوشت برجام که رهبر جمهوری اسلامی، علی خامنه‌ای در راس آنها قرار دارد هنوز “تصمیمات جدید” خود را اتخاذ نکرده یا مایل به اطلاع‌رسانی درباره آنها نیستند.

ظاهرا یکی از مسائل مورد اختلاف پرونده ایران در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و پرسش‌های بی‌پاسخ مانده این نهاد درباره منشاء موارد رادیواکتیو در سه سایت اعلام نشده است.

روزنامه وال استریت ژورنال روز جمعه ادعا کرد به نسخه‌ای از “متن نهایی” توافق پیشنهادی دست یافته که مطابق آن کشورهای غربی حاضرند برای خروج توافق از بن‌بست “امتیازهای جدید و قابل توجهی” به ایران ارئه دهند.

تائید تلویحی شرط مختومه شدن پرونده در آژانس

بنابر این گزارش کشورهای غربی در متن نهایی اعلام آمادگی کرده‌اند که اگر جمهوری اسلامی پاسخ‌های معتبری به پرسش‌های آژانس بدهد به مختومه شدن این پرونده کمک خواهند کرد.

رابرت مالی در واکنش به گزارش وال استریت ژورنال با بیان این که آمریکا هیچ فشاری بر آژانس وارد نمی‌کند به طور تلویحی مسائل مطرح شده در آن را تائید کرد.

چند روز پیش فداحسین مالکی، عضو کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی اعلام کرد مذاکرات اخیر احیای برجام هفته آینده با حضور “مسئولان مربوطه” بررسی می‌شود.

این در حالی است که ابراهیم عزیزی، نایب رئیس این کمیسیون می‌گوید تاکنون هیچ متنی از مذاکرات به مجلس و یا کمیسیون امنیت ملی ارائه نشده و نمایندگان از متن پیشنهادی اتحادیه اروپا خبری ندارند.

سال ۹۴ که توافق هسته‌ای میان نمایندگان ایران و کشورهای پنج به علاوه یک (پنج عضو دائم شورای امنیت و آلمان) امضاء شد، این کار در نهایت با چراغ سبز خامنه‌ای صورت گرفت.

نقش و سکوت خامنه‌ای

روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله ۲۲ مرداد خود با اشاره به این پیشینه نوشت: «پذیرش برجام تصمیم نظام بود و به هنگام اعلام آن، تمام مسئولان آن روز در دستگاه‌های مختلف که امروز هم بسیاری از آن‌ها در مناصب مهم و کلیدی کشور حضور دارند با ارسال پیام به رهبری حصول چنین توافقی را تبریک گفتند.»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

این روزنامه نوشته اینکه بعضی از همان افراد حالا “به اقتضای منافع شخصی و جناحی” ساز مخالفت با برجام را کوک می‌کنند “از مصیبت‌های وارده بر نظام جمهوری اسلامی است که چنین افراد متلونی بر کرسی‌های تصمیم‌گیری یا تصمیم‌سازی این نظام تکیه زده‌اند و تا می‌توانند نان به نرخ روز می‌خورند!”

رهبر جمهوری اسلامی در روزهای گذشته درباره دور نهایی مذاکرات احیای برجام اظهارنظر صریحی نکرده اما نماینده دائم روسیه در سازمان‌های بین‌المللی در وین که مدتی نقش سخنگوی غیررسمی هیئت ایرانی را بازی می‌کرد گفته متن پیشنهادی “تقریبا به طور کامل” مورد توافق قرار گرفته است.

میخائیل اولیانوف روز جمعه در یک نشست خبری متن پیشنهادی اتحادیه اروپا را “سازشی بسیار معقول” توصیف کرد و افزود ایران فقط درباره چند کلمهاز متن سوالاتی مطرح کرده که همین چند کلمه می‌تواند به مانعی برای توافق تبدیل شود.

مجلس نمایندگان آمریکا برنامه اقلیمی و اجتماعی بایدن را تصویب کرد

پس از سنا، مجلس نمایندگان آمریکا هم لایحه اقلیمی و اجتماعی ٣٧٠ میلیارد دلاری جو بایدن را تصویب کرد. تصویب این بستە در آستانه انتخابات میان دورەای کنگرە، این یک پیروزی مهم سیاسی برای دمکرات‌ها تلقی می‌شود.سه ماه قبل از برگزاری انتخابات میان دوره‌ای کنگره ایالات متحده آمریکا، مجلس نمایندگان با رای مطلق دموکرات‌ها بسته پیشنهادی اقلیمی و اجتماعی جو بایدن را که مدت‌ها مورد مناقشه بود، تصویب کرد.

در این رای‌گیری ٢٢٠ نماینده دمکرات به اتفاق آرا به این بسته رای مثبت دادند و در مقابل رای تمامی ٢٠٧ نماینده جمهوری‌خواه منفی بود.

نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، کە خود از حزب دمکرات است، در این‌بارە گفت: «امروز روز جشن است، روزی که ما گام بزرگ دیگری برمی‌داریم. این بسته قانونی اکنون با امضای رئیس‌جمهور لازم الاجرا می‌شود.»

جو بایدن، رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کردە کە هفتە آینده این قانون را امضا خواهد کرد.

دویچه وله فارسی را در اینستاگرام دنبال کنید

طرح اولیه با مقاومت شدید نمایندگان میانه‌روی دموکرات روبرو شد، زیرا آن را هزینه‌ای کلان ارزیابی می‌کردند. بدین گونه جو بایدن مجبور شد در طول مذاکرات چندین ماهه از بخش‌هایی از برنامه‌های خود صرف نظر کند.

براساس طرح بایدن، این بودجە کلان طی دە سال آینده به منظور حفاظت موثرتر از محیط‌زیست هزینه‌خواهد شد و باید گام‌های عظیمی در جهت حذف سوخت‌های فسیلی و جایگزین‌کردن آن با انرژی‌های تجدیدپذیر برداشتە شود.

همچنین ۶۴ میلیارد دلار برای مراقبت‌های بهداشتی هزینه می‌شود. دمکرات‌ها قصد دارند به ١٣ میلیون نفر در پرداخت بیمه درمانی خصوصی در سه سال آینده کمک کنند.

کشف اسناد محرمانه در اقامتگاه ترامپ

ماموران پلیس فدرال آمریکا (اف‌بی‌ای) در جریان بازرسی اقامتگاه دونالد ترامپ در فلوریدا اسناد طبقه‌بندی شده و محرمانه کشف و ضبط کردند. نگهداری این اسناد نقض قانون محسوب می‌شود و می‌تواند عواقب کیفری برای ترامپ داشته باشد.وزارت دادگستری آمریکا حکم بازرسی اقامتگاه دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق آمریکا را پس از چهار روز منتشر کرد. حکم بازرسی که توسط وزارت دادگستری منتشر شده نشان می‌دهد که اف‌بی‌آی در حال تحقیق از ترامپ برای “نقض احتمالی قانون مقابله با جاسوسی” است چونکه این قانون نگهداری اسناد محرمانه و یا حساس امنیتی را ممنوع می‌کند.

دویچه وله فارسی در اینستاگرام دنبال کنید

ماموران اف‌بی‌آی ۲۰ جعبه اقلام از جمله پوشه عکس، یک یادداشت دست‌نویس و درخواست عفو راجر استون، مشاور قدیمی ترامپ را کشف کردند. برخی از اسناد کشف شده تنها در نهادهای دولتی خاص قابل مشاهده هستند و طبق قانون، ترامپ باید این اسناد را به آرشیو ملی می‌داده است.

ترامپ می‌گوید این اسناد محرمانه نبودند. وکلای ترامپ استدلال کردند که ترامپ به عنوان رئیس جمهوری اختیار داشته است که این اسناد را از طبقه‌بندی محرمانه خارج کند. کارشناسان حقوقی اما گفتند مقرراتی وجود دارد که روند انجام این کار را تعیین می‌کند.

بیشتر بخوانید:واکنش‌ها به تفتیش ویلای ترامپ؛ مقامات ساکت، سوال‌ها بسیار

مریک گارلند، وزیر دادگستری آمریکا می‌گوید که شخصا بازرسی اف‌بی‌آی از خانه دونالد ترامپ، رئیس جمهور سابق را تائید کرده است.

وزیر دادگستری آمریکا پس از یورش اف‌بی‌ای در یک کنفرانس مطبوعاتی در واشنگتن گفت: «دلیل کافی برای این اقدام تاریخی منحصر به فرد علیه رئیس جمهور سابق آمریکا وجود داشت. وزارت دادگستری چنین تصمیمی را به سادگی اتخاذ نمی‌کند.»

رئیس جمهور سابق آمریکا اما در بیانیه‌ای این اقدام را “فشار سیاسی” از طرف “دمکرات‌های چپ رادیکال” دانست. او همچنین ادعا کرده بود که از اف‌بی‌آی استفاده ابزاری می‌شود.

ترامپ: اوباما ۳۳ میلیون سند با خود برده

دفتر اسناد ملی آمریکا فوریه ۲۰۲۱ اعلام کرده بود که ترامپ پس از پایان دوره ریاست جمهوری خود، مدارک دولتی را که به عنوان سری یا محرمانه طبقه‌بندی شده بودند، به اقامتگاه شخصی خود در فلوریدا برده است.

بیشتر بخوانید:وزارت دادگستری آمریکا در پی علنی کردن حکم تفحص خانه ترامپ

آن‌زمان اعلام شده بود که آرشیو ملی ۱۵ جعبه اسناد رسمی را در املاک مارآلاگوی ترامپ در ایالت فلوریدا پیدا کرده و به واشنگتن برگردانده است. مقامات تصور می‌کنند که ترامپ اسناد دیگری در ویلای خود دارد که باید در آرشیو ملی ذخیره شوند.

ترامپ روز جمعه ۱۲ اوت در شبکه‌ی Truth Social نوشت اگر مقامات از او درباره این اسناد سوال می‌کردند، او همه اسناد را در اختیارشان قرار می‌داد. ترامپ در همین پیام نوشت: «مشکل بزرگ‌تر این است که آنها با ۳۳ میلیون صفحه اسناد، که بسیاری از آنها طبقه‌‍بندی شده‌اند و اوباما با خود به شیکاگو برد، چه خواهند کرد؟»

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

ترامپ پیش از این نیز بدون ارائه هیچ گونه مدرکی این ادعا را مطرح کرده بود اما آرشیو ملی آمریکا گفته است اوباما هیچ سند محرمانه‌ای را پس از خروجش از کاخ سفید حفظ نکرده است.

زندگی و نجوایِ مرگ

ایرج قانونی

 گئورگ زیمل می‌نویسد:

«من در خود یک زندگی‌ای احساس می‌کنم که مرا به سوی مرگ می‌کشاند ــ در هر لحظه و با هر درونمایه‌ای به پایان خواهد رسید. و زندگی دیگری در خود احساس می‌کنم که رو به سوی مرگ ندارد. نمی‌دانم کدام‌یک حامل خصایص حقیقی زندگی، فرایند و تقدیر آن است ــ فقط می‌دانم که مرگ شامل حال معنای این زندگی (دوم) نمی‌شود. این زندگی دوگانه به دو شکل مرئی است: در قالبِ زندگی نوع انسان که در من جاری است و در آن اَخلاف من تا ابد تکثیر و منتشر می‌شوند؛ و در قالب مفهومِ اندیشه‌ی حاصل شده [برای من] که فارغ از زمان است ــ در جهانی که بر اثر حضور نیک و بدِ اخلاقی ما در آن اندیشه [جای] بهتر یا بدتری می‌شود. تأثیراتی که هستیِ ما و کارهای ما در پس خود در جهان به جا می‌گذارد، که انتشار آن را توقفی نیست، به مثابه شکل سومی به ظهور می‌رسد. اما این سه شکل کاملاً حاکی از آن زندگی دوگانه نیست ــ همان طور که نامیرایی ــ آن گونه که عامه آن را فهمیده‌اند ــ نیست.»[1]

اندیشه‌ها پژواک نیک و بد ما در جهان‌اند، خوبی‌ها و بدی‌های ما را نشان می‌دهند، مستقل از آنها نیستند. زندگیِ اندیشه و حتی زندگی‌ای که اندیشه رقم می‌زند رو به سوی مرگ نیست. حتی اطلاق نامیرایی، آن گونه که عامه آن را فهمیده‌اند، برای آن کم است. زندگی‌ای که او در خود احساس می‌کند چیزی جز زندگیِ اندیشه‌ها و قابلیت پایان‌ناپذیرِ انسانی برای اندیشیدن که دخلی به سالخوردگی ندارد، و نیز تعلق خاطر داشتن به معنا، نیست. او از اینجا و در خودش به این احساس رسیده است.

در حقیقت زیمل به پرسش مونتین که می‌پرسید: «آیا چیزی هست که با پیری شما سالخورده نگردد؟» چنین پاسخ می‌دهد:

آری چیزهایی هست، چیزهایی که می‌تواند خودْ شکل متمایزی از زندگی را درونِ زندگی میرای من بسازد و به وضوح می‌بینم تابع قانون سالخوردگی طبیعی نیست و به سوی مرگ نمی‌رود. دو زندگی در من است، یک زندگی‌ای که سالخوردگی در آن مشهود است و رو به فناست و دیگری زندگی‌ای که سالخوردگی و فنا را به عرصه‌ی آن راه نیست، زندگی‌ای پایان‌ناپذیر. حتی پایان‌ناپذیرتر از پایان‌ناپذیری‌ای که مردمان فهمیده‌اند. نامیرا به معنی حقیقی کلمه. من هم سالخورده می‌شوم و هم جوان. هم به سمت مرگ می‌روم و هم از آن دور می‌شوم.

او می‌بیند هر قدر هم پیر شود عواطف و احساسات و افکار و جریان اندیشه‌اش را سالخوردگی نیست. به‌خوبی می‌توان درک کرد که او به سبب تضادی آشکار این دو زندگی را از هم تمیز می‌دهد. چه، ما تماماً سالخورده نمی‌شویم، شعور پیر نمی‌شود اما سر و گوش و چشم و دست و پای پیر می‌شوند. اندیشه تابناک‌تر می‌شود و فهم و ادراکات هر چه بیشتر بالا می‌گیرد و باریک‌تر می‌شود. ولو هر دو بمیرند این دومی از خود ردّ و نشان‌ها به جا می‌گذارد، «تأثیراتی که هستی ما و کارهای ما در پس خود در جهان به جا می‌گذارد که انتشار آن را توقفی نیست». آن رود خروشانِ زندگی درونی، آن دینامیسم و پویایی حیات و افکار عالیه، که به وضوح در خود مشاهده می‌کند، بیش از آنکه رو به مرگ باشد رو به زندگی است. همزمان دو سویه را در خود دیدن.

یکی از این دو زندگی زندگی نسل‌هاست: «زندگی نوع انسان که در من جاری است و در آن اخلاف من تا ابد تکثیر و منتشر می‌شوند». این رودْ رودِ زندگی است اما در عین حال همان رودی است که مرگ را زمزمه می‌کند در حالی که چون جاری است زندگی است. مرگ و زندگی پا به پای هم. در حقیقت آن رودِ دیگر که زندگی فکری اوست و در جهت مخالف در حرکت است یعنی گام به گام به او طراوتِ زندگی می‌بخشد بدون اینکه چیزی از او بکاهد تواناییِ شنیدنِ این زمزمه را به او، و به هر انسان معنوی دیگری، داده است. شنیدن این زمزمه بسیار حیاتی است اما در همگان آگاهی چون رودی در جهت مخالف در حرکت نیست تا این زمزمه را بشنود. اما این رودِ جاری فقط در ما جاری نیست بیرون از ما نیز جاری است و صدایش شنیدنی است همچون رودی متصل و مربوط به ما. از همین رو خردمندان کوشیده‌اند صدای پای رفتن آن رود را به مردمان تذکر دهند:

«رفتن اَب ندایی است از برای اِبن که . . تو هم خواهی رفت»[2]

«رفتن» را توقفی نیست. رفتن همواره خبر از رفتنِ دیگر می‌دهد. «رفتن» می‌رود اما پیغام می‌گذارد و می‌رود. پیغامِ رفتن ساده است. «رفتن» بازخواهد گشت و دوباره خواهد بُرد، و با این کار خود را به مثابه چیزی جاری، چون زندگیْ جاری، جا خواهد انداخت، و نشان خواهد داد که این زندگی است که مرگ را بر دوش خود حمل می‌کند و مرگ را زنده نگاه می‌دارد و می‌گذارد تا آن ببَرد. چه، رفتنْ زندگی است، بُردنْ زندگی است، پیغام گذاشتن و اثری از خود به‌جا گذاشتن زندگی است. مرگ اگر کاری می‌کند و ما را از مرز، از نقطه‌ی پایان، عبور می‌دهد این کار را به قوت آنچه هست می‌کند و نه به نیروی آنچه نیست، و نیستی. نیست‌کننده هستی است. رفتنِ اَب (پدر) همواره بدون اطلاعِ قبلی، ما را غافل‌گیر می‌کند و با این کار به ما درباره‌ی رفتنِ بعدی، رفتنِ اِبن (پسر) خبر می‌دهد. از این پس اِبن می‌داند که می‌رود. سوژه‌ی مرگِ بعدی این راز را می‌داند، از رفتن خود خبر می‌گیرد، دیگر بی‌اطلاع نیست، در موردِ او غافلگیری معنا ندارد. این علم و اطلاعی وجودی (اگزیستانسیال) است، که بر اعماق وجودِ فرزند حَک می‌شود و در همانجا خواندنی است.

 زندگیِ‌ اندیشه و حتی زندگی‌ای که اندیشه رقم می‌زند رو به سوی مرگ نیست. حتی اطلاق نامیرایی، آن گونه که عامه آن را فهمیده‌اند، برای آن کم است.

به نظر هایدگر در ابتدای بند ۴۷ هستی و زمان، به زبان ساده، از آنجا که ما (یعنی دازاین) با مرگ خود به تمامیت خود دست پیدا می‌کنیم و دیگر آنجا (در جهان) نیستیم [دازاین یعنی در جایی از این جهان حضور داشتن] به تعبیر او به مقام «نه-دیگر-آنجا-بودن» می‌رسیم[3]، و از درک این گذار، گذار مرگ، و تجربه کردن آن بازمی‌ایستیم و محروم از فهمیدن آن می‌شویم. چون نیستیم که بفهمیم. در حقیقت این همان استدلال قدیمی اپیکور است که، آنجا که ما هستیم مرگ نیست و آنجا که مرگ است ما نیستیم. به عبارت دیگر ما در مرگِ خود حضور نداریم و آن را آگاهانه تجربه نمی‌کنیم. چون چنین است فقط یک گزینه می‌ماند که ما را از مرگ آگاه می‌کند و آن هم مرگ دیگری است. از این رو هایدگر مرگ دیگران را تأثیرگذراتر می‌داند. مرگ پدر از این حیث تأثیرگذارتر است. در مرگ او ندایی است درباره‌ی تکرارِ مرگ، در مرگ پسر، تکرار ماتم در یک خانواده. در حقیقت عبارت مورد بحث ما بیش از آن می‌گوید که هایدگر. آنچه بیشترین تأثیر را دارد مرگ نزدیک‌ترین خویشان و کسی است که هستی ما مستقیماً بر اثر هستی او بوده است. مرگ پدر ندایی است، پیامی است فاقد صوت، که فقط به گوش پسر می‌رسد نه دیگران. از ممرّ اوست که مرگ با ما تک‌گویی می‌کند، یک‌طرفه سخن می‌گوید، با ما، با فرزند (چه پسر و چه دخترِ آن پدر)، نجوا می‌کند و برای ما پیغام خصوصی می‌گذارد. این نجوایی با آینده‌ی ما و درباره‌ی آینده‌ی ماست. فرزند باید پژواک این ندای بی‌صدا را، که در هیچ گوشی طنین‌انداز نیست، در خود بشنود.

بحث در اینجا بر سر نمادها و نشانه‌هاست و الّا در عالم واقع چه بسیار که فرزندان پیشتر بمیرند، گوینده‌ی این قول به‌خوبی از این حقیقت آگاه است[4]. رفتنِ پدر نشانه‌ی آن است که پسر می‌رود، فرزند می‌رود، از هر دو جنس. در این عبارت، پدر نُماد باروری است. نشانی از پیش از تولدِ ما حاضر در عالم. علاقه‌ی ما به شنیدن سرگذشتِ پدر پیش از تولدِ ما علاقه‌ی ما به پدر و نیز خودمان، هر دو، است ما این حضور را می‌جوییم، حضورِ «که هنوز من نبودم که تو [ای زندگی] در دلم نشستی». در این سرگذشت دو نفر حضور دارند، پدر، و ما. یا به عبارت دیگر، ما، و پدر، که ردّ و نشان ما را با خود و با سرگذشت خود دارد. علاقه‌ی ما به خودمان پیش از حضور خودمان که به پدر و علاقه‌ی ما به سرگذشتِ پیش از تولد ما تعمیم می‌یابد؛ و ما این را خوب درک می‌کنیم. به عبارت دیگر پیامی از آن می‌فهیم. پیامی از قبل از تولد خود و تا اندازه‌ای راجع به خود. تا آنجا که پسر در پدر است از زبان پدر درباره‌ی خودش، خودش پیش از تولدش، می‌شنود. این پیام برخلاف پیام مرگ، پیام تولد و آغاز زندگی است.

درگذشتِ پدیدآورنده از پیش، خبر و ندایی است بر درگذشتِ پدیدآمده. مرگِ دیگری، مرگ پدر، پیشاپیشْ مرگ من است و به استقبالِ مرگِ من می‌رود، پدر در مرگ و زندگی پیشتاز است. نشانِ مرگ، نشانی که پدر در همه‌ی عمر با خود حمل می‌کرد و خود از پدر خویش ستانده بود، آخرین نشان و نشانِ نشان‌ها و معنی‌کننده‌ی نشان‌های دیگری است، که پسر از پدر گرفته است.

                    پسر کو ندارد نشان از پدر           تو بیگانه خوانش مخوانش پسر[5]

 آنچه بیشترین تأثیر را دارد مرگ نزدیک‌ترین خویشان و کسی است که هستی ما مستقیماً بر اثر هستی او بوده است. مرگ پدر ندایی است، پیامی است فاقد صوت، که فقط به گوش پسر می‌رسد نه دیگران.

رویداد مرگ در جنب و جوفِ ژنتیکِ من، با نزدیک‌ترین سرگذشت و تقدیر ژنتیکی. مرگِ بدن پیش‌آگهیِ مرگ فرزندانِ این بدن. از حکم تقدیرِ بدن‌ها نمی‌توان سرپیچید. خویشاوندان در آینده‌ی بدنِ خود به هم می‌رسند. مرگِ پدر، مرگِ بنیان‌گذارِ زندگی است. زندگی در همه‌ی سویه‌های خود باروری و آفرینشگری است. حال، آنکه بارور کرده می‌رود، تو هم، که ثمره‌ی آن باروری هستی. بساط زندگی درهم پیچیده می‌شود و نشان‌ها در مرگ‌ها و با مرگ‌ها گم می‌شود. پدر در باروری و با باروری زندگی را به مادر می‌‌سپرد و مادر زندگی را می‌زاید و آن را می‌پاید. و در هر بذرافشانی زندگی و مرگ با هم کِشته می‌شود. مرگِ مادر فاقد چنین پیغامی است. مادر ضد مرگ است. نگاهبانِ هستی است. پدر می‎‌تواند زندگی را تنها یک بار عطا کند و برای همیشه از فرزند جدا شود اما مادر نه. او، آنجا که سخن بر سر نمادها و نشانه‌هاست حافظ زندگی است. مادر یعنی تمامیتِ زندگی و تمامیتِ زندگی فراتر از آن است که پیغام مرگ بگذارد. او زندگیِ ما را ترک نمی‌کند که پیغام بگذارد، برای پیغام گذاشتن باید زندگی را یک بار ترک کنی. از همین رو پای او اینجا وسط نیست. شأنِ مادر اعلا و اَجَلِّ از آن است که پیغامِ مرگ بگذارد.

نشانِ مرگ، آخرین یادگارِ پدر برای فرزند؛ که به زندگی معنا می‌دهد، آن را از زنجیره‌ی تکرارِ بیهوده می‌رهاند. معنای زندگی را محصَّل (positive) و تمام می‌کند. نشانِ مرگ ماتَرَکِ پدر و ارثیه‌ای بر باد نرفتنی، حاکی از این که «تو هم خواهی رفت». این نجوایی است که فرزند باید آن را در همین زندگیِ محدود خود بشنود. پس نیکی کن نیکی! چون «تو خواهی رفت». نیز دست خود را از ظلم کوتاه کن. این عبارت یک اندرز عارفانه نیست که از گنجینه‌ی ادب پارسی به درآمده باشد تا خاطر خوانندگان را خوش کند، بلکه نخست سویه‌ای سیاسی داشته است و آن سویه معنای ضمنی دیگری را بر آن بار می‌کند. در متن واقعیت اجتماعی و سیاسیِ زمانه و رو به سوی قدرت به زبان آمده است و ابتدا حاوی پیامی سیاسی بوده است. نخست محمد امین عالی پاشا، صدراعظم عثمانی در سده‌ی نوزدهم مخاطبِ این نامه است، نویسنده به او می‌گوید «شراره‌ی ظلم و اعتساف تو جمیع را احاطه نموده» و بعد از شرح برخی از ستم‌های او که شامل حال اطفال و مادران بیگناه هم می‌شود قاعده‌ای عقلی را متذکر می‌شود «… در هر شیء اثری مشهود و احدی انکار آثار اشیاء ننموده مگر جاهلی که بالمرّه از عقل و درایت محروم باشد [دقیقاً یعنی مخاطب نامه و سلطان عثمانی و وزیر اعظمش به نمایندگی از طرف همه‌ی ستمگران]» هر چیز و از جمله این ظلم تو اثری دارد اما نه اثری که مهارش به دست تو است، بلکه به دست ظلمِ تو است که آنجا ایستاده و در کار است. اثری که بر ضد تو خواهد بود. می‌شود ظلم کرد و منافعی را عاید خود کرد اما نمی‌توان اثرِ ضدیتِ با خویش را از آن زائل کرد و دایرهی ستم را محدود به جلب منافعِ خود کرد. ستم عواقبی دارد که به ناتوانیِ ستمگر می‌انجامد به از دست رفتنِ زمام امور از کفِ او. نویسنده در ادامه‌ی نامه‌ی خود اصلِ سیاستِ حکومتِ عثمانی را بیان می‌کند «در کل لیالی و ایام در مکر جدید مشغو‌ل‌اند.» حکومت کردنِ با نیرنگ، و اداره‌ی کشور با تجدید مکر به عوضِ طرح و سامان آبادانی جدید، حکومت یعنی خاموش کردن شعله‌ی عقل عامه و به خواب کردن مردمان، اصل اساسی فرمانروایی در کشورهای استبدادی. او در همین نامه است که می‌نویسد «اگرچه دنیا محل فریب و خدعه است ولکن جمیع ناس را در کل حین به فنا اِخبار می‌نماید همین رفتن اَب ندائی است از برای اِبن و او را اِخبار می‌دهد که تو هم خواهی رفت.» هرچند دنیا محل دوری از حقیقت است، و با آدمی راست نیست اما در نویدِ میراییِ خود دادن راست است. پس نشانه‌ی مرگ می‌تواند دلیل باشد، دلیلی عقلانی بر ترک مخاصمه با بشریت و گسستن رشتۀ ستمگری. مرگ با زبان مرگِ پدر به پسر ندا می‌کند که به زودی دست تو از قدرت بریده خواهد شد پس پیشاپیش دست خود را از ظلم کوتاه کن. پس‌زمینۀ تاریخیِ متن چیزی را که بیرون از متن است به داخل آن می‌کشد:

«رفتن اَب ندایی است از برای اِبن که . . تو هم خواهی رفت»، و ستمگر می‌رود، نمی‌ماند. یک معنای ضمنی این هشدار در این مقام و با توجه به نخستین مخاطبِ آن این است: ستمگران را چاره مرگ است. شاخ آنها را مرگ می‌شکند. اما مرگ طبیعی. نه به شورش و طغیان و به دست مظلومان، بلکه به قانون طبیعت. این رفتنِ بیدادگر رفتنِ بیداد است، بیدادگرْ پدرِ بیداد است، رفتنِ پدر نشانهی آن است که پسر می‌رود؛ مرگ حرف می‌زند، با صمیمیتی خاص و بی‌نظیر، مخصوصاً با ستمگر، که کسی را یارای راست سخن گفتنِ با او نیست. این ندا را آوایی نیست چنانکه دیگران بشنوند نوعی پیام دادن بی‌صدا و سخن گفتنِ درگوشی است که پسر می‌شنود، نجوایی است با پسر.

مرگ رشتهی مکر و نیرنگ را می‌بُرد. مرگ راستگوی بی‌همتای جهانِ پر مکر ماست. مرگ در زندگی نشانه‌ای راست است. مرگ سیاسی سخن نمی‌گوید. با ما به راستی سخن می‌گوید. مرگ اصلاً تَرک سیاست، و ترک هر گونه سیاستِ زندگی است. از جمله سیاست مال‌اندزی به ظلم و زور.

«کاش اهل دنیا که زخارف اندوخته‌اند . . . می‌دانستند که آن کنز به که خواهد رسید

نویسنده به عالی پاشا اطمینان می‌دهد که این را فقط خدا می‌داند. به‌راستی هم هیچ تضمینی نیست. سیاستِ فرصت‌طلبی دارایی‌ها را بدل به کنز کرده است، و لازمه‌ی این سیاست امکان شناخت فرصت‌هاست، امکانی که با مرگ از دست می‌رود. فرصت‌طلبی پیشاپیش فرصت‌شناسی است. بعد از مرگ هم فرصت‌ها هست اما چه بسا دیگر به مراد ما نمی‌آید و نمی‌رود. عالی پاشاها خوب می‌دانند که سیاستِ انبوه کردن هر چه بیشتر دارایی حفظ آن را تضمین نمی‌کند، چون باز تمام دارایی به دست فرصت‌ها خواهد افتاد. گوینده عالی پاشای زمانه را به شنیدنِ ندای مرگ دعوت می‌کند. اما گوش او سنگین است چه بسا ناخودآگاه مغلوب منطق اپیکور است که تا من هستم مرگ نیست و چون مرگ آید من نیستم، منطقی که باعث شد دریدا در اثر خود سردرگمی‌‌ها (Apories) بپرسد آیا مرگِ من ممکن است؟ که باید بر اساس منطق اپیکور نخست آن را ناممکن خواند. عالی پاشا نمی‌تواند ندای مرگ خود را از زبان جسدِ پدرش بشنود. پس گوینده به او از دارایی محسوسش می‌گوید از زبانِ فرصت‌ها و سیاستِ فرصت‌ها و منطقِ این سیاست. این تنها زبانی است که مال‌اندوخته به ستمکاری آن را خوب می‌فهمد. مرگ نادیدنی است اما زخارفْ دیدنی است. این هشدار به طور ضمنی هشداری است به اینکه پس از آنکه دارایی اصلی یعنی «عمر» از دست رفت، دارایی فرعی که به تبَعِ آن است یعنی زخارف دنیا نیز ضامن خود را از دست می‌دهد، ضامنِ فرصت‌شناس خود را. آینده را هیچ ضمانی نیست این را عالی پاشاها خوب می‌فهمند چون از آغاز نیز به همین دلیل زخارف اندوخته بودند. مخصوصاً اگر بدانیم که عالی پاشا که بالاترین منصب و بهترین فرصت را برای مال‌اندوزی در امپراطوری عثمانی داشت دستکم پنج بار منصبِ خود را از دست داد و دوباره به کار گماشته شد. ندای مرگِ پدر را می‌توان ناشنیده گرفت اما برای آن زر و سیم‌ها و سندها، یعنی علت اصلی ستمکاری هیچ تضمینی نیست. پول قدرت است و خود حامی است اما نه پولِ به ظلم گردآمده، آنجا که دادخواهان همه جا در پی تواند. پول قدرت است اما نه چنین زر مغشوشی!

ستمکار می‌رود بی‌سیم و زر می‌رود، اما اثرِ ستم بر بدن‌ها و جان‌های آسیب‌دیده می‌ماند و بیرحمانه ستمکار را از فراز زمان به چالش می‌طلبد. با این همه آیا پایان کار همین است، ستمکار برود و از چنگ عدالت بگریزد! آیا می‌توان ظلم کرد و از خود و مظلومان در امان ماند؟ چرا که نه! اما اگر از پس امروز بُوَد فردایی، چه! پیامی که در جهانِ ما میراییِ انسان به اسم واقع‌گرایی و حتی علم به ستمگر می‌دهد پیامِ ضدانسانیِ بدی است، پیام رهایی از پرداخت هر هزینه‌ای است. او زده و بُرده و خورده و کشته است و در پایان با همه برابر است! مرگ یکسان‌ساز است. مگر مرگ یعنی پایانِ همه چیز معنای دیگری جز این یکسان‌ شدنِ ستمگر و ستمدیده در فرجام جهان دارد! آسیب‌های بی‌عدالتی را تنها ستمدیدگان باید بر تن و جان خود هموار کنند. چه از این بهتر! تاوانی که ستمکار می‌دهد جز در اسم و به اسم نیست، این بدنامی و خوش‌نامی پس از مرگ مگر چه اهمیتی دارد اگر پایان کار همین باشد. پس به ستم هر چه بیشتر گرد آور! سکه‌هایت را تا در این جهانی نقد کن. اما پیام نامیرایی چیز دیگری است. اگر بعد از مرگی در کار نباشد، ستمگر بعد از مرگ خود، تنها با یک چالش ادبی و «از فراز زمان»، چنانکه گفتیم، روبروست، که خودش هم در آن حضور ندارد. هیاهوی نبردی که ادبیات بر ضد او به راه می‌اندازد پشیزی ارزش ندارد، حتی از نظر تربیتی. به ویژه که، هرگز نظامات جزایی توانایی مجازات ستمگران بزرگ را نداشته است. ادبیات و به همراه آن حقوق بشر فقط می‌تواند بر روی کاغذ ببرد نه بیشتر. نبرد با ظالم باید بیش از نبرد ادبی باشد تا بازدارنده باشد و جنبه‌ی تربیتی داشته باشد. اگر ظلم کردی و رفتی و جستی تناقضی را ساخته‌ای که حل آن دشوار است.

شاعری گفته است: «کشتی از خشکی می‌آید، دریا یک حدس است.» رود جاری زندگی ما نیز چه بسا به دریا بریزد این تنها یک حدس است اما حدسی که عاری از آن تناقض است.


[1] Georg Simmel, The view of life, Four Metaphysical Essays with Journal Aphorisms, The University of Chicago Press, p. 163.

[2] عبارت بالا ساده‌شده‌ی این عبارت است: «رفتن اَب ندایی است از برای ابن و او را اِخبار می‌نماید که تو هم خواهی رفت.» بهاءالله، لوح رئیس

[3] مرگ نیز «بودن» است، اما نه-دیگر-در-این-جهان. مرگ در جایی از جهان بودنِ ما را نفی می‌کند.

[4] پسر خود او در ۲۲ سالگی بر اثر یک سانحه، و سقوط از بام، پیش از او از این عالم رفت.

[5] «رفتن اَب ندایی است از برای اِبن و او را اِخبار می‌نماید که تو هم خواهی رفت». در این عبارت نزدیکی و شباهتی بامعنی‌ بین «اَب» و «اِبن» است. لفظ حکایت‌ها دارد از خویشاوندی. اَب، در ظاهرِ ظاهر هم در ابن است. اِبن در دو گام نخست و حروف اولین خود همان اَب است و تنها در گام سوم با حرفی اضافه از آن پیش افتاده است. پسر تکرار پدر است و در عین حال از پدر پیش‌. اما نخست در ذیلِ پدر است. چه، در همان گام ابتدا الفِ مفتوح در «اَب» به الفِ مکسور در «اِبن» بدل می‌شود. پسر در ذیل پدر است. او از آنجا آمده است.

جزئیات بیشتر از حمله به سلمان رشدی در نیویورک

پلیس آمریکا هویت ضارب سلمان رشدی، نویسنده کتاب “آیات شیطانی” را اعلام کرد. حمله به سلمان رشدی واکنش‌های جهانی را برانگیخته است. سخنگوی سلمان رشدی گفته است که او یک چشم خود را از دست خواهد داد.پلیس آمریکا اعلام کرد ضارب سلمان رشدی نویسنده کتاب “آیات شیطانی” هادی مطر نام دارد و اهل اهل فیرویو در ایالت نیوجرسی است. به گفته پلیس او ۲۴ سال دارد و از “طرفداران” جمهوری اسلامی است.

دویچه وله فارسی در اینستاگرام دنبال کنید

یک مقام پلیس آمریکا به “ان‌بی‌سی نیوز” گفت در بررسی‌های اولیه مشخص شده است که هادی مطر در صفحه فیس‌بوک خود در حمایت از جمهوری اسلامی،‌ سپاه پاسداران و شیعه‌گری مطالبی منتشر کرده‌ است. این مقام پلیس می‌گوید هیچ پیوند قطعی بین او و سپاه پاسداران وجود ندارد اما ارزیابی اولیه نشان می‌دهد که او با حکومت ایران همدل است. ضارب دارای یک گواهینامه با نام جعلی “حسن مغنیه” است.

تصاویری از آیت‌الله خمینی و علی خامنه‌ای به همراه نیروهای سپاه پاسداران نیز در شناسه اکانت فیس‌بوک او دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید:حمله با چاقو به سلمان رشدی؛ فرماندار نیویورک: او زنده است

یوجین استانیشفسکی از مقامات پلیس ایالت نیویورک گفته است که انگیزه ضارب مشخص نیست. او بلافاصله پس از جنایت دستگیر و اکنون در بازداشت به سر می‌برد. طبق یافته‌های اولیه احتمالاً او هیچ همدستی نداشته است.

سلمان رشدی، نویسنده مشهور هندی ـ بریتانیایی روز جمعه ۱۲اوت در یک مراسم کتابخوانی در “انستیتوی شاتوکوا” در نیویورک مورد حمله یک مرد قرار گرفت. در زمان معرفی رشدی، مهاجم به صحنه هجوم برد و با چاقو به رشدی ۷۵ ساله حمله کرد.

وضعیت کنونی سلمان رشدی

اندرو ویلی، سخنگوی سلمان رشدی که خود در حمله به رشدی مجروح شده گفت: «وضعیت نویسنده بعد از عمل جراحی معلوم نیست. سلمان احتمالاً یک چشم خود را از دست خواهد داد. اعصاب بازویش قطع و کبدش سوراخ شده و آسیب دیده است. او تنفس مصنوعی دارد و نمی تواند صحبت کند.»

واکنش سیاستمداران آلمانی

بیژن جیرسرایی، دبیر کل حزب دموکراتیک آزاد (لیبرال‌ها) جمهوری ایران را هم مسئول حمله به سلمان رشدی دانست.

جیر سرایی شامگاه جمعه در توییتر نوشت: «رژیم ملاهای ایران نیز مسئول این حمله بزدلانه است. همه کسانی که خواهان روابط عادی با این رژیم هستند باید این را بدانند.».

یشتر بخوانید:سلمان رشدی ۷۵ ساله شد؛ مبارزی دائمی در راه آزادی بیان

امید نوری پور، یکی از رهبران حزب سبزها نیز ضمن محکوم کردن حمله به سلمان رشدی از “بدترین ثمره نفرتی که برای دهه‌ها توسط رژیم ایران دامن زده شده” سخن گفته است.

واکنش جهانی

چاک شومر، سناتور و رهبر اکثریت سنا در توییتر نوشت که این اقدام “حمله به آزادی بیان و اندیشه” است. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه نیز گفته است رشدی مورد “نفرت بربریت” قرار گرفته است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

نویسندگان مشهور جهان چون جی. کی. رولینگ نویسنده “هری پوتر” و استیون کینگ نیز حمله به سلمان رشدی را به شدت محکوم کردند.

پلیس آمریکا نام مهاجم سلمان رشدی را اعلام کرد

پلیس آمریکا هویت ضارب سلمان رشدی، نویسنده کتاب “آیات شیطانی” را اعلام کرد. حمله به سلمان رشدی واکنش‌های جهانی را برانگیخته است. سخنگوی سلمان رشدی گفته است که او یک چشم خود را از دست خواهد داد.پلیس آمریکا اعلام کرد ضارب سلمان رشدی نویسنده کتاب “آیات شیطانی” هادی مطر نام دارد و اهل اهل فیرویو در ایالت نیوجرسی است. به گفته پلیس او ۲۴ سال دارد و از “طرفداران” جمهوری اسلامی است.

دویچه وله فارسی در اینستاگرام دنبال کنید

یک مقام پلیس آمریکا به “ان‌بی‌سی نیوز” گفت در بررسی‌های اولیه مشخص شده است که هادی مطر در صفحه فیس‌بوک خود در حمایت از جمهوری اسلامی،‌ سپاه پاسداران و شیعه‌گری مطالبی منتشر کرده‌ است. این مقام پلیس می‌گوید هیچ پیوند قطعی بین او و سپاه پاسداران وجود ندارد اما ارزیابی اولیه نشان می‌دهد که او با حکومت ایران همدل است.

تصاویری از آیت‌الله خمینی و علی خامنه‌ای به همراه نیروهای سپاه پاسداران نیز در شناسه اکانت فیس‌بوک او دیده می‌شود.

بیشتر بخوانید:حمله با چاقو به سلمان رشدی؛ فرماندار نیویورک: او زنده است

یوجین استانیشفسکی از مقامات پلیس ایالت نیویورک گفته است که انگیزه ضارب مشخص نیست. او بلافاصله پس از جنایت دستگیر و اکنون در بازداشت به سر می‌برد. طبق یافته‌های اولیه احتمالاً او هیچ همدستی نداشته است.

سلمان رشدی، نویسنده مشهور هندی ـ بریتانیایی روز جمعه ۱۲اوت در یک مراسم کتابخوانی در “انستیتوی شاتوکوا” در نیویورک مورد حمله یک مرد قرار گرفت. در زمان معرفی رشدی، مهاجم به صحنه هجوم برد و با چاقو به رشدی ۷۵ ساله حمله کرد.

وضعیت کنونی سلمان رشدی

اندرو ویلی، سخنگوی سلمان رشدی که خود در حمله به رشدی مجروح شده گفت: «وضعیت نویسنده بعد از عمل جراحی معلوم نیست. سلمان احتمالاً یک چشم خود را از دست خواهد داد. اعصاب بازویش قطع و کبدش سوراخ شده و آسیب دیده است. او تنفس مصنوعی دارد و نمی تواند صحبت کند.»

واکنش سیاستمداران آلمانی

بیژن جیرسرایی، دبیر کل حزب دموکراتیک آزاد (لیبرال‌ها) جمهوری ایران را هم مسئول حمله به سلمان رشدی دانست.

جیر سرایی شامگاه جمعه در توییتر نوشت: «رژیم ملاهای ایران نیز مسئول این حمله بزدلانه است. همه کسانی که خواهان روابط عادی با این رژیم هستند باید این را بدانند.».

یشتر بخوانید:سلمان رشدی ۷۵ ساله شد؛ مبارزی دائمی در راه آزادی بیان

امید نوری پور، یکی از رهبران حزب سبزها نیز ضمن محکوم کردن حمله به سلمان رشدی از “بدترین ثمره نفرتی که برای دهه‌ها توسط رژیم ایران دامن زده شده” سخن گفته است.

واکنش جهانی

چاک شومر، سناتور و رهبر اکثریت سنا در توییتر نوشت که این اقدام “حمله به آزادی بیان و اندیشه” است. امانوئل مکرون، رئیس‌جمهور فرانسه نیز گفته است رشدی مورد “نفرت بربریت” قرار گرفته است.

به کانال دویچه وله فارسی در تلگرام بپیوندید

نویسندگان مشهور جهان چون جی. کی. رولینگ نویسنده “هری پوتر” و استیون کینگ نیز حمله به سلمان رشدی را به شدت محکوم کردند.

اعتراض به کشته شدن نوجوان سنگالی توسط پلیس آلمان

در دورتموند آلمان مراسم یادبود برای نوجوان ۱۶ ساله‌ای برگزار شد که در جریان عملیات پلیس به ضرب گلوله کشته شد. صدها نفر خواستار شفاف‌سازی این رویداد شدند و علیه خشونت پلیس دست به تظاهرات زدند.صدها نفر در ظهر روز جمعه ۱۲ اوت (۲۱ مرداد) در محوطه مسجد ابوبکر در منطقه نوردشتات دورتموند تجمع کردند تا یاد نوجوان ۱۶ ساله‌ای که به ضرب گلوله پلیس آلمان کشته شد را گرامی بدارند و برایش دعا کنند.

نمایندگان جوامع مسلمان و آفریقایی، کلیساهای کاتولیک و پروتستان و شهردار دورتموند، توماس وستفال از حزب سوسیال دموکرات نیز در این محل حضور یافتند.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

به رغم هوای گرم، تعداد زیادی در مراسم تشییع جنازه در حیاط مسجد حضور یافتند. تابوت حاوی پیکر محمد، نوجوان سنگالی به مسجد آورده شد. او را با پارچه‌ای پوشانده بودند. هنگامی که جسد را از خودرو بیرون می‌آوردند، مردم اطراف با چهره‌های بهت‌زده به تماشا ایستاده بودند.

سخنرانان خواستار شفاف‌سازی هستند

جمعیت زیادی از مردان در مقابل مسجد دورتموند عزاداری کردند و صدها نفر برای این نوجوان دست به دعا بردند.

چندین سخنران یکی پس از دیگری جلو آمدند و یاد و خاطره این نوجوان که در جریان عملیات پلیس در دورتموند با شلیک پنج گلوله مسلسل کشته شد را گرامی داشتند.

آنها به اتفاق و با ابراز اعتماد به حاکمیت قانون، خواستار شفاف‌سازی کامل این رویداد شدند.

مِرکِز کونسی، سخنگوی شورای جامعه مسلمانان دورتموند تأکید کرد که “حقایق باید روشن شود”. او به صراحت گفت: «ما هر گونه اتهام به خود را رد می‌کنیم، آنچه اکنون مهم است انسجام در شهر است. این واقعیت که امروز همه در کنار هم ایستاده‌ایم به وضوح این را نشان می‌دهد.»

توماس وستفال، شهردار دورتموند نیز هشدار داد که نباید دیگران را در موردی که هنوز دقیقاً نمی‌دانیم چه اتفاقی افتاده محکوم کرد.

تظاهرات در میدان صلح

پس از آن شرکت‌کنندگان در مراسم بزرگداشت در یک راهپیمایی اعتراضی در مرکز شهر دورتموند شرکت کردند. آنها به تظاهرکنندگان دیگر، عمدتاً از طیف چپ، برای تظاهرات درمیدان “فریدنس‌پلاتس” پیوستند. پلیس شمار تظاهرکنندگان را ۳۰۰ نفر اعلام کرد. آنها خواهان روشنگری و عدالت بودند. بسیاری پرچم‌هایی در دست داشتند که روی آن‌ها نوشته شده بود “با هم ما قوی هستیم”، برخی دیگر عکس‌های نوجوان کشته‌شده را در دست داشتند.

مقایسه با جرج فلوید

علاوه بر خیل عزاداران، چهره‌های خشمگین نیز دیده می‌شد. بارها و بارها فریاد “عدالت برای محمد” یا “چه کسی شلیک کرد؟ – پلیس!” شنیده می‌شد.

تظاهرکنندگان این رویداد را با برخوردهای موردی پلیس آمریکا با سیاهپوستانی مانند جورج فلوید مقایسه می‌کردند که توسط پلیس کشته شده‌اند. پرسیده شد که آیا ۱۱ مأمور پلیس نمی‌توانستند یک نوجوان را به شکل دیگری مهار کنند؟ حوالی ساعت ۶ بعد از ظهر تظاهرات به طور مسالمت‌آمیز به پایان رسید. تظاهرات روز جمعه سومین مورد پس از تیراندازی مرگبار توسط اسلحه پلیس در روز دوشنبه بود.

این نوجوان سنگالی بعدازظهر دوشنبه ۸ اوت در جریان عملیات پلیس مورد اصابت پنج گلوله قرار گرفت. پلیس را به این دلیل خبر کرده بودند که این نوجوان در حال جولان دادن با چاقو بوده است. هنوز مشخص نیست که او آیا قصد خودکشی داشته یا برای آسیب رساندن به دیگران با چاقو تهدید می‌کرده است.

به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

به گفته پلیس، او سپس مورد حمله قرار گرفت و تیراندازی شد. با وجود انجام عمل جراحی، این نوجوان ۱۶ ساله بر اثر شدت جراحات وارده جان خود را از دست داد.

روند دقیق رویدادها هنوز مشخص نیست. به گزارش شهر دورتموند، این جوان اهل سنگال در ماه آوریل به عنوان پناهجو بدون همراه به آلمان آمده و از اوایل ماه اوت تنها در دورتموند زندگی می‌کرده است.

حمله با چاقو به سلمان رشدی؛ فرماندار نیویورک: او زنده است

سلمان رشدی، نویسنده کتاب “آیات شیطانی” در مراسم کتابخوانی در نیویورک هنگامی که روی صحنه بود مورد حمله مردی قرار گرفت که به گفته پلیس، با چاقو به پشت گردنش ضربه زده است. فرماندار نیویورک می‌گوید، او هنوز زنده است.سلمان رشدی، نویسنده مشهور هندی ـ بریتانیایی در یک مراسم کتابخوانی در “انستیتوی چاتوکوا” در نیویورک مورد حمله یک مرد قرار گرفت. در زمان معرفی رشدی، مهاجم به صحنه هجوم برد و با چاقو به رشدی ۷۵ ساله حمله کرد.

به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

خبرگزاری آسوشیتدپرس تصویری از رشدی را منتشر کرد که نشان می‌دهد او روی زمین دراز کشیده است و افراد زیادی دورش را احاطه کرده‌اند. پلیس می‌گوید، فرد مهاجم با چاقو به پشت گردن رشدی ضربه زده است.

کتی هوچال، فرماندار نیویورک در کنفرانسی خبری با اشاره به این که او با هلی‌کوپتر به بیمارستان منتقل شده گفت، مداخله یک مأمور پلیس باعث نجات جان رشدی از این حمله شده است.

او گفت که رشدی زنده است و در بیمارستانی در دست مداوا قرار دارد.

نیویورک تایمز به نقل از یک شاهد عینی نوشت: «فقط یک مهاجم وجود داشت.»

این روزنامه آمریکایی افزود، مهاجم که “لباس سیاه پوشیده بود و لباس مشکی گشاد به تن داشت، با سرعت برق به سمت او دوید.” گفته می‌شود فرد مهاجم مهار و دستگیر شده است.

فتوای قتل سلمان رشدی توسط خمینی

رشدی در اواخر دهه ۱۹۸۰ با کتاب “آیات شیطانی” توجه افکار عمومی را در جهان به خود جلب کرد. در پی آن، انتشار کتاب‌های او در ایران ممنوع اعلام شد و روح‌الله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی فتوای قتل او را صادر کرد. سازمانی در ایران برای قتل رشدی ۳ میلیون دلار جایزه تعیین کرده است.

بیشتر بخوانید: سلمان رشدی ۷۵ ساله شد؛ مبارزی دائمی در راه آزادی بیان

در آن زمان رهبر جمهوری اسلامی با صدور یک فتوا خواستار کشتن رشدی و تمام کسانی که در ترجمه و نشر و توزیع این کتاب نقش داشتند، شد. از آن زمان رشدی به مدت بیش از ۲۰ سال در مخفیگاه تحت حفاظت پلیس به سر برد.

خمینی در متن فتوای خود به اطلاع “مسلمانان غیور سراسر جهان” رسانده است که “مؤلف کتاب آیات شیطانى که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم و چاپ و منتشر شده است و همچنین ناشرین مطلع از محتواى آن، محکوم به اعدام مى باشند”. او از مسلمانان “غیور” خواست “تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعا آن‌ها را اعدام نمایند” و “هر کس در این راه کشته شود، شهید است”.

بیشتر بخوانید: سلمان رشدی: نهادهای ایرانی فتوای قتل مرا تجدید کرده‌اند

حدود دو سال پس از اعلام این فتوا هیتوشی ایگاراشی، مترجم ژاپنی این اثر در یک سوءقصد به قتل رسید. اتوره کاپریولیو، مترجم ایتالیایی و ویلیام نیگارد، ناشر نروژی این کتاب نیز از سوءقصدهایی که علیه آن‌ها صورت گرفت، با جراحات شدید جان سالم به در بردند.

رشدی در سال استقلال هند در سال ۱۹۴۷ در کلان‌شهر مومبای (بمبئی آن زمان) به دنیا آمد. او بعدها در کینگز کالج کمبریج به تحصیل در رشته تاریخ پرداخت. رشدی به عنوان نویسنده با کتاب “بچه‌های نیمه‌شب” که در سال ۱۹۸۱ برنده جایزه معتبر بوکر شد، به موفقیت دست یافت.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

او در مصاحبه با دویچه وله در سال ۲۰۱۵ گفته بود: «ما باید از آزادی ارزشمند خود که آن را به سختی به دست آورده‌ایم، دفاع کنیم و اگر مجبور باشیم برای حفظ آن باید بجنگیم.»

سلمان رشدی در طول سالیان شمار زیادی رمان، جستار و یک خودزندگینامه منتشر کرده است. این آثار به یکسان از کیفیت درخشان ادبی برخوردار نبودند، اما “بچه‌های نیمه‌شب” (۱۹۸۱)، “آیات شیطانی” (۱۹۸۸)، “آخرین آه عرب مغربی” (۱۹۹۵) و “جوزف آنتون” (۲۰۱۲) به آثار کلاسیک ادبیات جهانی پیوسته‌اند.

تظاهرات طرفداران مقتدی صدر در بغداد پیش از تجمع مخالفان

ده‌ها هزار تن از حامیان مقتدی صدر، روحانی پرنفوذ شیعه با پیروی از فراخوان او در برابر پارلمان عراق نماز جمعه برپا کردند. پس از این تجمع، مخالفان او که طرفدار جناح مورد حمایت‌ ایران‌اند نیز تظاهرات کردند.حامیان مقتدی صدر، روحانی شیعه مقتدر عراق، پیش از تظاهرات مخالفان‌شان، برای نماز جمعه ۲۱ مرداد (۱۲ اوت) تجمع کردند. تظاهرات جناح رقیب صدر موسوم به “چارچوب هماهنگی شیعیان عراق” نیز که مورد حمایت ایران است، عصر جمعه برگزار شد.

این نمایش قدرت دو جناح رقیب در شرایطی صورت می‌گیرد که عراق در یک بن‌بست سیاسی قرار گرفته و تاکنون توانسته با جلوگیری از بروز درگیری میان آن‌ها در امان بماند.

به اینستاگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

روز جمعه هزاران نفر از حامیان مقتدی صدر، که زمانی شبه‌نظامیان را علیه نیروهای آمریکایی و دولتی عراق رهبری می‌کرد، برای اقامه نمازهای هفتگی سنتی در نزدیکی پارلمان در داخل منطقه سبز که به طور معمول امن است، تجمع کردند.

به گزارش میدل‌ایست‌نیوز، مقتدی صدر گفته است، “اگر طرفداران چارچوب هماهنگی تصمیم به تظاهرات همزمان با تظاهرات برای اصلاحات گرفتند، باید تظاهرات آنها مسالمت‌آمیز باشد و آرامش جامعه را حفظ کند، چرا که عراق از هر چیزی مهم‌تر است”.

رهبر جریان صدر بیانیه خود آورده است: «بر اساس درک من، ما و هواداران چارچوب هماهنگی بر سر فساد و فراگیر شدن آن در کشور اختلاف نظر نداریم هرچند که با رهبرانش در مورد آن اختلاف نظر داشته باشیم. اردوگاه اصلاحات در تظاهرت خود به خاطر شما هواداران چارچوب هماهنگی هم تظاهرات می‌کند و جای تعجب دارد که شما از ما به خاطر نجات وطن که در دام اشغالگری و تروریسم و فساد گیر افتاده، حمایت نکنید».

نزدیک به دو هفته است که حامیان او تجمعات اعتراضی برگزار می‌کنند. آن‌ها ابتدا در داخل مجلس دست به تحصن زدند و اخیراً در محوطه آن تجمع می‌کنند.

بیشتر بخوانید: نمایش قدرت صدهاهزار نفری طرفداران صدر در بغداد

اعتراض طرفداران صدر که با انتخاب کاندیدای جناح رقیب برای نخست‌وزیری آغاز شد، منعکس‌کننده ماه‌ها مذاکرات شکست‌خورده با نیروهای سیاسی طرفدار ایران برای تشکیل دولت پس از انتخابات ماه اکتبر سال گذشته است.

یکی از حامیان صدر به خبرنگار خبرگزاری فرانسه گفته است که از فراخوان مقتدی صدر پیروی کرده تا به “رژیمی که ۲۰ سال است جز غارت و دزدی اموال عمومی برای مردم کاری نکرده است” اعتراض کند.

صدر روز چهارشنبه گذشته ضمن فراخواندن هواداران خود برای شرکت در نماز جماعت جمعه، از قوه قضائیه این کشور خواست تا پارلمان را تا پایان هفته آینده منحل کرده و راه را برای انتخابات جدید باز کند. او بدون اشاره به جزئیات تهدید کرد که در غیر این صورت “انقلابیون موضع متفاوتی اتخاذ خواهند کرد”.

رقبای او در “چارچوب هماهنگی” طرفدار ایران قرار بود حوالی ساعت ۵ بعدازظهر در جاده‌ای که به منطقه سبز منتهی می‌شود دست به تظاهرات بزنند. پارلمان عراق در منطقه به‌شدت حفاظت‌شده سبز قرار دارد.

بیشتر بخوانید: تاکید مقتدی صدر بر تشکیل “دولت اکثریت ملی” بدون نوری المالکی

به گزارش خبرگزاری فرانسه، در بیانیه‌ این ائتلاف نیروهای مورد حمایت ایران که از جمله شامل حشدالشعبی می‌شود، آمده است، این تظاهراتی است در حمایت از “تشکیل یک دولت جدید” که خدمات عمومی و راه‌حل‌هایی برای قطع برق و کمبود آب ارائه می‌دهد.

“چارچوب هماهنگی” چندی پیش گفته بود که با برگزاری انتخابات جدید به صورت مشروط موافق است.

موافقت مشروط دو جناح سیاسی با انتخابات مجدد

در این میان مسعود بارزانی، رئیس حزب دموکرات کردستان و خمیس الخنجر، رئیس ائتلاف “السیاده” موافقت مشروط خود با برگزاری مجدد انتخابات زودهنگام را اعلام کردند.

به گزارش میدل ایست نیوز، این دو جناح سیاسی اعلام کردند که انتخابات زودهنگام گام خوبی است اما به شرط آنکه همه طرف‌ها به نتایج آن پایبند باشند.

به کانال تلگرام دویچه وله فارسی بپیوندید

دو روز پس از هجوم هواداران صدر به منطقه سبز و ورود به پارلمان در ۳۰ ژوئیه، هزاران نفر از حامیان “چارچوب هماهنگی” تظاهرات متقابلی را در جاده‌ای منتهی به منطقه سبز برگزار کردند.

پلیس برای جلوگیری از ورود آنها به منطقه سبز با ماشین‌های آب‌پاش به مقابله با آن‌ها رفت و پس از حدود دو ساعت تظاهرکنندگان متفرق شدند.

همکار محترم جناب آقای رضا شایگان از دست دادن ورزشکار و قهرمان ملی تأثیر بسزایی در محیط ورزش و جامعه خواهد داشت.

همکار محترم جناب آقای رضا شایگان از دست دادن ورزشکار و قهرمان ملی تأثیر بسزایی در محیط ورزش و جامعه خواهد داشت. ضایعه فوت نابهنگام برادر گرامی شما ورزشکار و قهرمان ملی زنده نام مهدی شایگان عضو تیم پایگاه امداد و نجات دربند، در راه صعود به علم کوه، به شما و خانواده محترمتان صمیمانه تسلیت عرض می نماییم. کانون دفاع از حقوق بشر در ایران