Previous Next

دومین هفته اعتصاب سراسری کارگران صنعت نفت ایران



استیو هانک، استاد اقتصاد از دانشگاه جان هاپکینز در یک پیام توئیتری با اشاره به اعتصاب کارگران صنعت نفت و پتروشیمی ایران نوشت: با رئیسی به‌عنوان رئیس‌جمهور، اعتراضات با فروپاشی اقتصاد ایران ادامه خواهد یافت.

دومین هفته اعتصاب سراسری کارگران پتروشیمی و صنعت نفت و گاز و تجمع اعتراضی کارکنان رسمی پالایشگاه نفت شیراز

اعتصاب سراسری کارگران پیمانی صنایع نفت و پتروشیمی که در اعتراض به دستمزد پایین و شرایط سخت و طاقت‌فرسای کاری معیشتی، از روز ۲۹خرداد آغاز شده است، یکشنبه ششم تیرماه نیز استمرار یافته است و گروه‌های جدیدی از کارگران در شهرها و صنایع مختلف به این اعتصاب می‌پیوندند.

امروز همچنین بخش دیگری از کارگران پتروشیمی بوشهر به اعتصاب سراسری کارگران نفت پیوستند. کارگران پیمانکاری پالایشگاه‌ها، پتروشیمی‌ها و نیروگاه‌ها با خواست افزایش دستمزد و تغییر نوبت مرخصی دست به اعتصاب سراسری زده‌اند.

لیست مراکز صنعت نفت و پالایشگاه‌ها که در اعتصاب بسر می برند :
۱ – کارگران پیمانی پتروشیمی گچساران
۲ – پالایشگاه بیدبلند بهبهان فاز ۲ پیمانکاری شالوده شایان
۳ – عمران صنعت فاز ۱۴
۴ – پتروشیمی بوشهر، اکسیر صنعت فاز ۱۴
۵ – شرکتهای نفت و گاز پارس جنوبی، میدان گازی
۶ – شرکت سینا صنعت احمدپور در واحد ASU
۷ – کارگران شرکت پتروشیمی «صدف»
۸ – شرکت نفت خشت و کنار تخته
۹ – پالایشگاه آدیش جنوبی کنگان مخازن کروی و استوانه ای پیمانکاری کرمی و شرکت راژان
۱۰ – شرکت پتروشیمی «جهان پارس»
۱۱ – شرکت ساتراپ صنعت پارس جنوبی
۱۲ – کارگران شرکت سینا پالایش قشم
۱۳ – شرکت توانمند فاز ۲۲ و ۲۴
۱۴ – کارگران اورهال پالایشگاه نفت تهران
۱۵ – فرجود در سایت ۱ بوشهر
۱۶ – کارگران پالایشگاه آدیش جنوبی
۱۷ – پارس فنل کار و کلیه نیروهای پتروشیمی پارس فنل شرکت سینا صنعت در عسلویه
۱۸ – سایت ۱ پتروشیمی بوشهر پیمانکاری صمصام صنعت
۱۹ – کارگران پالایشگاه تندگویان
۲۰ – کارگران پتروشیمی دنا
۲۱ – کارگران شرکت جهان پارس
۲۲ – کارگران پیمانی شرکت پایندان در فاز ۱۴ عسلویه
۲۳ – کارگران فاز ۱۳ شرکت لیدوما
۲۴ – کارگران فاز ۱۳ (فاز اختر) پارس جنوبی
۲۵ – کارگران جوشکار مخازن کروی پتروشیمی بوشهر
۲۶ – ماشین سازی اراک
۲۷ – پروژه ای شرکت فراب در نیروگاه بیدخون
۲۸ – تمامی کارگران رسمی و غیر رسمی فازهای ۱۱، ۱۲، ۱۳ و ۱۴ و کارگران پیمانی باقی فازهای ۲۴ گانه عسلویه
۲۹ – پالایشگاه آبادن ۱ تیر ۱۴۰۰
۳۰ – کارگران فاز ۱۳ کنگان
۳۱ – کارگران پالایشگاه بیدخون
۳۲ – کارگران پروژه‌ای شرکت ای‌جی‌سی پالایشگاه آبادان
۳۳ – کارگران پیمان‌کاری حاجی پور
۳۴ – کارگران شرکت مخازن نفت قشم
۳۵ – عملیات دریایی شرکت پایانه‌های نفتی ایران، خارک
۳۶ – سیمان سپاهان اصفهان زیر مجموعه هلدینگ
۳۷ – شرکت ای جی سی شاغل، پالایشگاه آبادان فاز ۲
۳۸ – شرکت برق و ‌ابزار دقیق ILD واقع در سایت بندر تنبک
۳۹ – کیهان پارس
۴۰ – شرکت سازه پاد
۴۱ – اعتصاب کارگران رسمی نفت در پالایشگاه آبادان
۴۲ – شرکت تهران جنوب واقع در بندر ماهشهر
۴۳ – شرکت پتروساز شاغل در شرکت نفت بندرعباس
۴۴ – شرکت مبین صنعت شاغل در پتروپالایش آدیش
۴۵ – شرکت راژان شاغل در پالایشگاه آدیش
۴۶ – کارکنان نیروگاه رامین در شهر اهواز
۴۷ – پتروشیمی دماوند
۴۸ – پتروشیمی دنا
۴۹ – شرکت دی پلیمر در صنایع پتروشیمی‌های عسلویه
۵۰ – کارگران پیمانکاری فولاد بوتیا در کرمان
۵۱ – کارگران پیمانی شرکت سازه فرافن قشم
۵۲ – کارگران پروژه‌ای بید بلند ۲ ماهشهر
۵۳ – اعتصاب کارگران اورهال ۱۵ و ۱۶
۵۴ – اعتصاب کارگران نیروگاه سیکل ترکیبی جهرم
۵۵ – اعتصاب کارگران شرکت دریا ساحل جفیر
۵۶ – اعتصاب کارگران رادیوگراف نیروگاه بیدخون
۵۷ – اعتصاب کارگران تلمبه خانه شماره ۵ بندرعباس
۵۸ – اعتصاب کارگران پیمانکاری زلال پالایشگاه اصفهان
۵۹ – اعتصاب بخش‌های دیگری از کارگران پیمانکاری جهان پارس ایلام
۶۰ – اعتصاب کارگران شرکت پیشرو صنعت در پتروپالایش آدیش
۶۱ – اعتصاب کارگران شرکت ODCC پالایشگاه نفت اصفهان

سوریه؛ مرد اول تروریست‌های حزب‌الله به هلاکت رسید



دیدبان حقوق بشر سوریه از هلاکت عارف الجهمانی، یکی از فرماندهان ارشد نظامی حزب‌الله لبنان که به «مرد اول» این جریان تحت حمایت سپاه پاسداران در سوریه معروف است، خبر داد.

بنابراین گزارش، الجهمانی توسط افراد مسلح ناشناس در شهر صیدا، شرق درعا مورد اصابت مستقیم گلوله قرار گرفت و در جا کشته شد.

به گزارش العربیه، برخی منابع در منطقه پیش تر هشدار داده بودند که حزب‌الله به‌عنوان یکی از مهم‌ترین گروه‌های نیابتی حکومت ایران از آنچه درسوریه و همچنین در مجاورات با مرزهای اسرائیل اتفاق می‌افتد، مصون نخواهد ماند.

این منبع گفتند: حملات پیاپی ارتش اسرائیل به مواضع سپاه پاسداران در سوریه باعث خروج شمار زیادی از عناصر حزب‌الله از این کشور شده است.

منابع سوری نیز پیش تر از آغاز جابجایی و خروج تدریجی نیروهای حزب‌الله از سوریه گزارش‌هایی داده بودند.

حملات سنگین هوایی اسرائیل به مواضع شبه‌نظامیان ایران و حزب‌الله لبنان در سوریه، یکی از دلایل جابجایی شبه‌نظامیان این حزب در سوریه است.

به گفته دیدبان حقوق بشر سوریه، حملات سنگین هوایی اسرائیل به مواضع شبه‌نظامیان وابسته به حکومت ایران و حزب‌الله لبنان در سوریه، یکی از دلایل جابجایی شبه‌نظامیان این حزب در سوریه است.

سپاه پاسداران با مرگ دو سرکرده ارشدش متحمل ضربه شده
آدينه، 3 اردیبهشت ماه 1400 = 23-04 2021

رسانه‌های دولتی گفتند که سرتیپ پاسدار محمدعلی حق بین در اثر بیماری کرونا مُرده است اما عکسی از وی در بیمارستان با دو پای به‌ شدت باند پیچی شده باعث ابهامات یا تردیدهایی شد.

تایمز لندن در گزارشی درباره کشته شدن یا مُردن دو تن از سرکردگان سپاه پاسداران به فاصله سه روز نوشت: سپاه پاسداران جمهوری اسلامی که در حال حاضر از دعاوی نفوذ اسراییل تلو‌تلو می‌خورد، با مرگ دو تن از افسران ارشدش که به فاصله سه روز اعلام شد متحمل یک ضربه شده است.

گفته شد یکی از آنها بر اثر بیماری قلبی درگذشت و دیگری بر اثر ویروس کرونا، اما زمان وقوع این دو مرگ باعث شایعاتی شده که آنها ممکن است در جریان انجام یک عملیات مجروح یا کشته شده باشند.

پاسدار سرتیپ محمد حسین حجازی ۶۵ساله که معاون قاآنی سرکرده نیروی تروریستی قدس و بازوی سپاه در خارج کشور بود، ابتدا گفته شد که در اثر بیماری قلبی مرده است.

مقامات بعداً روشن ساختند که حال وی بر اثر مسمومیت شیمیایی در جوانی‌اش در جنگ ایران و عراق در دهه۱۹۸۰ بدتر شده بود و این‌که وی چند ماه پیش از بیماری ویروس کرونا رنج برده بود… .

گزارش سه ماهه اعدامها در جمهوری اسلامی ایران – بهار ۱۴۰۰

گزارش و نمودار از: مهران آهنگر خراسانی Mehran AhangarKhorasani یادآوری: با توجه به سانسور خبری حاکم بر رسانه های ایران، آنچه در پی می‌آید گزارشی است کوتاه و فشرده  ازنقض حقوق جامعه ایران در محدوده اعدام شهروندان طی دوره زمان یک ماه گذشته که  نمی‌تواند بازتاب ‌دهنده کامل قتل دولتی باشد. متاسفانه برغم تمام تلاش‌هائی که …

ادامه‌ی مطلب

گزارش سه ماه نقض جوان و دانشجو فروردین اردیبهشت خرداد ۱۴۰۰

برای آگاهی بیشتر: آمار فوق از گزارشات رسانه های داخلی و خارجی مورد تائید دولت جمهوری اسلامی ایران جمع آوری شده و عملا نمی تواند بیش از ۲۵ تا ۳۰ درصد واقعیت های جامعه باشد. این گزارشات آماری از میان ۲۶۳ خبر سانسور شده شدید رسانه های وابسته به جمهوری اسلامی ایران و از سوی …

ادامه‌ی مطلب

برجام؛ پیامد عدم پاسخ به آژانس بین المللی انرژی اتمی



خبرگزاری رویترز در گزارشی درباره سرنوشت مذاکرات وین به‌ دلیل عدم پاسخ رژیم ایران به آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد تمدید توافق نظارتی نوشت: مذاکرات وین متوقف شده است و شکست در تمدید توافق با آژانس ممکن است کل مذاکرات را بهم بریزد.

این در حالیست که رژیم ایران گفته ملزم به تمدید توافق موقت با آژانس نیست و نامه مدیرکل آژانس در این باره را بی پاسخ گذاشته است.

از سوی دیگر وزیر خارجه آمریکا با تاکید بر این که ایالات متحده با رژیم ایران درباره بازگشت به برجام اختلافات مهمی دارد، هشدار داد که عدم تمدید توافق با آژانس انرژی اتمی بسیار نگران‌کننده است.

در همین حال رابرت مالی، نماینده ویژه ایالات متحده در امور ایران،‌ در مصاحبه‌ای تاکید کرد که اگر توافقی که تهران می‌خواهد به نفع ایالات متحده نباشد، آمریکا از مذاکرات وین خارج می‌شود.

این مقام آمریکايی در گفت‌وگو با رادیوی دولتی ملی آمریکا «اِن‌پی‌آر»، درباره تاثیر احتمالی رئیس‌جمهور شدن ابراهیم رئیسی، بر مذاکرات برجام، تاکید کرد که طبق ارزیابی ما، هیچ فرقی نمی‌کند که چه کسی در ایران بر سر کار باشد. دقیقاً به این دلیل که ما به هیچ‌کس در حکومت ایران اعتماد نداریم، می‌خواهیم توافقی حاصل کنیم که حداقل یکی از فوری‌ترین مشکلات، یعنی خطر دستیابی تهران به سلاح اتمی را رفع کند.

منبع حکومتی: جزئیات پاسخ آمریکا به عراقچی

منابع نزدیک به مذاکرات در وین به پرس تی وی گفتند: آمریکا کماکان از انجام تعهدات خود برای بازگشت به برجام و لغو تحریم‌ها خودداری می کند.

بر اساس اطلاعاتی که این منابع در اختیار پرس تی وی گذاشته‌اند واشنگتن باید تمامی تحریم‌ها اعم از قانون کنگره و دستورات اجرایی و مقررات اوفک و خزانه داری و دادگستری و .. را لغو کند که تاکنون حاضر به انجام این کار نشده است.

بنابر اطلاعات منابع نزدیک به مذاکرات وین، دولت آمریکا هنوز حاضر به لغو تحریم تسلیحاتی و لغو دستور اجرایی ترامپ در این زمینه نشده است. این در حالی است که طبق برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ تحریم‌های تسلیحاتی جمهوری اسلامی سال گذشته برداشته شد؛ اما دولت ترامپ مجددا همان تحریم‌ها را با یک دستور اجرایی باز گرداند.

همچنین آمریکا تاکنون لغو کامل تحریم های نفتی، بانکی، حمل و نقل و … را به گونه‌ای که نیاز به تمدید های دوره‌ای نداشته باشد، نپذیرفته است.

بنابر اطلاعاتی که پرس تی وی کسب کرده است، آنچه آمریکا مطرح کرده، صرفا تعلیق و توقف موقت 120 روزه و یا 180 روزه تحریم های نفتی، بانکی و .. است‌؛ به گونه‌ای که پس از سپری شدن این دوره زمانی، مجددا جمهوری اسلامی برای ادامه فعالیت‌های خود نیازمند اخذ موافقت رئیس جمهور آمریکا خواهد بود.

بنابر اطلاعات منابع نزدیک به مذاکرات وین، آمریکا هنوز راستی آزمایی واقعی و -نه صوری – از انجام لغو تحریم ها را نیز نپذیرفته است.
آمریکا همچنین ضمن طرح ایده گام به گام، با لغو یکجای تحریم‌ها مخالفت کرده است.

علاوه بر آن، آمریکا همچنان امکان خروج مجدد از برجام را رد نمی‌کند و ضمانتی هم برای عدم خروج مجدد از این توافق ارائه نداده است.

آمریکا همچنین هنوز درخواست جمهوری اسلامی برای تضمین عدم اعمال تحریم و عدم استفاده از مکانیسم بازگشت خود به خود تحریم‌ها موسوم به اسنپ بک یا مکانیسم ماشه را نپذیرفته است.

همچنین پرس تی وی مطلع شده است آمریکا با رد درخواست جمهوری اسلامی گفته است که خود را متعهد به پرداخت خسارات خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم های دولت قبلی (دولت ترامپ) نمی‌داند.

بنابر اطلاعات پرس تی وی، جمهوری اسلامی همچنین خواستار عدم فشار آمریکا به آژانس اتمی برای بازکردن پرونده فعالیت های هسته‌ای در گذشته موسوم به PMD شده است که تاکنون مورد پذیرش آمریکا قرار نگرفته است.

پرس تی وی همچنین از منابع نزدیک به مذاکرات وین کسب اطلاع کرده است که آمریکا و اروپا در ازای توقف موقت برخی تحریم‌های برجامی خواستار تحمیل تعهدات جدید هسته ای فراتر از برجام و حتی تعهدات غیر برجامی‌، همچون مذاکره در خصوص سیاست‌های منطقه ای جمهوری اسلامی و… شده اند.

آمریکا با وجود برگزاری شش دور مذاکرات کمیسیون برجام در وین بر حفظ تحریم‌های دوره ترامپ مصر است. تعداد این تحریم‌ها حدود 545 تحریم است و بیش از دو برابر تحریم‌هایی است که در برجام باقی مانده بود و مانع استفاده جمهوری اسلامی از منافع اقتصادی برجام است.

منبع نزدیک به مذاکرات وین در توصیفی کلی از رویکرد آمریکا در دوره بایدن در موضوع برجام به پرس تی وی گفت: در عمل سیاست دولت جدید آمریکا نیز ادامه همان سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ علیه جمهوری اسلامی است.

گزارش؛ زندگی اجباری در انبارهای بزرگ حاشیه تهران



شبیه صحرای محشر است انگار؛ یک کویر خشک و بی‌آب و علف. با ردیف کانتینرهای بزرگ آهنی که آرام و رام روی همدیگر سوارند؛ سبز، آبی، قرمز، زرشکی، طوسی؛ بی‌هیچ نور و بی‌هیچ ‌روزنه‌ای. اینجا نشانی از امید نیست و «طفلی به نام شادی، دیریست گم شده‌ست».

روزنامه هشمهری نوشت: اینجا اندوه، فصل مشترک زندگی‌هایی است که به گل نشسته‌اند؛ نقطه آخر رابطه‌هایی که طنابشان از هم گسسته و پوسیده است. شبیه زندان است اصلا؛ زندانی که سهمش از تابستان آفتاب تند و عریان و سوزان است و از زمستان‌ سرما و باد و باران. اینجا انگار بهار ندارد و بهار و تابستانش هم غربت پاییز را به جانت سرریز می‌کند.

اینجا یکی از انبارهای بزرگ حاشیه تهران است؛ جایی دورتر از هیاهو، دورتر از ازدحام و دورتر از جنب و جوش زندگی. سراسر دالان است و هر دالان پر است از کانتینرهای رنگ به رنگ آهنی که اسباب و اثاثیه زندگی‌های در هم شکسته و شغل‌های ناتمام را در دل خود جای داده‌اند. هر کانتینر قصه‌ و رازی مگو دارد و اشک‌ها و لبخندهای پنهانی در خود جا داده است.اینجا زمان از حرکت ایستاده است و زندگی‌ها در نقطه ثابتی روی هم تلنبار شده‌اند. فقیر و غنی همسایه دیوار به دیوار همدیگرند و زبان مشترک تمام آنها بی‌پناهی، درماندگی و آوارگی است.

پرده اول؛ خانه‌به دوشان
ساعت ده‌ونیم صبح است. انبار خلوت است و نگهبان جوان و خواب‌آلود و گرمازده جلوی یکی از دالان‌ها نشسته و غریبه‌هایی که ماییم را می‌پاید. محوطه ساکت است، باد گرم وزیدن گرفته است و شاخه‌های جوان چنارهای کهنه، تن به بازی باد و آفتاب سپرده‌اند.داوود حسنی مرد میانسالی است که ۷ سالی می‌شود که در این انبار کار می‌کند. جانش پر است از قصه‌های دور و دراز زندگی‌های مختلف؛ قصه زندگی زنان و مردان پیر و جوانی که بخت یارشان نبوده و روزی سر از اینجا درآورده‌اند.

کلاه حصیری سر گذاشته، با صورتی آفتاب‌سوخته و چشمانی قرمز، با دوچرخه‌اش در این زمین خشک و بی‌آب و علف، دالان به دالان می‌گردد و از انبارها سرکشی می‌کند. یا کلید در قفل در خانه‌های آهنی می‌چرخاند و به زندگی‌های تازه‌ای که به اینجا رسیده‌اند، خوش‌آمد می‌گوید؛ «بیش از ۸۰ درصد کسانی که می‌آیند، زندگی‌هایشان به مشکل خورده. ۵‌ تا ۱۰ درصدشان هم کسانی هستند که می‌خواهند مهاجرت ‌کنند و برای همین وسایلشان را به انبار می‌سپارند. چند درصد کم باقی‌مانده هم از اینجا به‌عنوان انبار تجاری برای کار و کاسبی‌هایشان استفاده می‌کنند. آن ۹۰، ۸۰ درصد هم مردم گرفتاری‌اند که یا طلاق گرفته‌اند، یا خانه ندارند، یا صاحبخانه جوابشان کرده است.»

اینجا، روی دیگر روزگار کرونا هم هست؛ وعده‌گاه کسب‌وکارهای شکست خورده؛ رستوران‌ها، کافه‌ها، آرایشگاه‌ها، باشگاه‌ها و سایر مشاغلی که کرونا کمرشان را شکسته است. اینجا جایی برای انبار کردن ته‌مانده وسایل و سرمایه کاسبانی است که تا یک سال پیش خوابش را هم نمی‌دیدند که یک روز، چیزی به نام کرونا از گرد راه برسد و مثل طاعون سالیان دور، به زندگی‌شان بزند. داوود حسنی در مورد آنها می‌گوید: «از وقتی کرونا آمد، خیلی از باشگاه‌های ورزشی‌، قصابی‌ها و رستوران‌ها مجبور شدند کارشان را جمع کنند و لوازمشان را به اینجا بیاورند».

اندوه دیگر این که به‌گفته آقا داوود، سهم زن‌ها از این جعبه‌های بزرگ آهنی بیش از مردان است؛ «زن‌های مراجعه‌کننده، اغلبشان طلاق گرفته‌اند و جهیزیه‌شان را برای انبار کردن می‌آورند و خودشان برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. بعضی‌ از زوج‌ها هم هستند که به مشکل مسکن خورده‌اند و زن و شوهر با هم لوازمشان را می‌آورند. تعدادی از آنها بعد از مدتی طلاق می‌گیرند و به ما مراجعه می‌کنند و اینجا جر و بحثشان می‌شود که اثاثیه سهم کدامشان است. ما هم براساس آنچه در قرارداد نوشته شده، وسایل را فقط به کسی که نامش در قرارداد نوشته شده می‌توانیم تحویل دهیم. مواردی هم داشتیم که مرد مراجعه می‌کند و قرارداد را به نام خودش می‌نویسد که اگر روزی با همسرش به اختلاف خوردند و زنش برای بردن وسایل مراجعه کرد، دستش به جایی بند نباشد و نتواند وسایل را ببرد».

یاد یکی از همین زندگی‌ها می‌کند: «همسر یکی از همین مردان با هزار بدبختی و از طریق باربری آدرس ما را پیدا کرده و کار به شکایت کشیده بود، بعد از مدتی حکم قاضی مبنی بر شکستن قفل انبار را گرفته و آورده بود. ما هم مجبور بودیم تماس بگیریم شوهرش هم بیاید. دوباره اینجا بحثشان بالا گرفت، اما چون زن حکم دادگاه داشت، ما براساس قانون وسایل را به او تحویل دادیم».

انبارهایی داریم که پر هستند از وسایل نویی که زوج‌های جوان با هزار امید و لبخند آنها را خریده‌اند، اما عمر لبخندشان کوتاه بوده و روزهای وصال حتی تا موعد مراسم ازدواج هم دوام نیاورده است و یک‌راست از خانه پدر و مادر راهی انبارهای آهنی شده‌اند. اما روزگار به قدری با برخی نامهربان است و چرخ فلک تا جایی دستشان را بسته است که به قول آقا داوود، حتی پول قفل ۵۰هزار تومانی که باید برای کانتینرشان بگیرند را هم ندارند؛ «اینقدر دست بعضی‌ها خالی است. حتی مواردی داشتیم که طرف پول کامیونی که اسبابش را آورده بود هم نداشت بدهد و ماشین لباسشویی‌اش را به باربری گرو سپرد تا بعدا پولی دستش بیاید و برود حساب کند و لباسشویی را پس بگیرد.»

پرده دوم؛ از یاد رفته‌ها
اینجا شبیه فیلم‌های بی‌صدای روی پرده است. صداها و خاطره‌ها و یادها در اتاقک‌های آهنین در بندند و خدا می‌داند اگر روزی در تمام کانتینرها باز شوند، چه قیامتی خواهد شد. محزون‌ترین اتاقک‌های آهنی، آنهایی هستند که سال‌هاست هیچ کلیدی در قفل آنها نچرخیده، هیچ نوری روی وسایل تلنبار شده نتابیده و سال‌هاست کسی به آنها سر نزده است و به‌تدریج یک زندگی برای همیشه در آنها ته کشیده و تمام‌شده است. کانتینرهایی که یا صاحبانشان از دنیا رفته‌اند، یا خودشان هم مانند اسباب و وسایلشان دربندند و سال‌هاست به دلایل مختلف که معمولا مالی است، در زندان به‌سرمی‌برند. بعضی وقت‌ها هم مالک وسایل پشت کرده به یک عمر زندگی و دیگر میلی برای جان بخشیدن به آنچه زمانی برایش معنا داشت، ندارد.

آقا داوود می‌گوید: «بعضی‌ها وسایلشان را می‌آورند و بعد برای همیشه می‌روند. البته عده‌ای از آنها بعد از سال‌ها برمی‌گردند، اغلبشان هم زندان بوده‌اند. در قرارداد نوشته شده است بعد از موعد قرارداد که اغلب یک‌ماهه است، ما می‌توانیم قفل را بشکنیم و وسایل را خارج کنیم. با این حال، ما چند سال هم صبر می‌کنیم. گاهی بعضی‌ها تا ۱۰ میلیون تومان هم به ما بدهکار می‌شوند و ما مدام پیگیرشان می‌شویم که بیایند انبار را تخلیه کنند. وقتی دیگر از آمدنشان ناامید شویم، وسایلشان را می‌گذاریم روی سقف کانتینر، چون جای دیگری نداریم. البته تمام مدارک و پیامک‌های پیگیری را هم در پرونده‌شان ثبت می‌کنیم که اگر احیانا روزی برگشتند و مدعی شدند، تمام مستندات را به آنها نشان دهیم».

سقف بعضی از کانتینرها پر است از اسباب و وسایلی که روزگاری زندگی در آنها جریان داشت. وسایلی که حالا از یاد رفته‌اند و تابستان‌ها همنشین آفتاب سوزانند و زمستان‌ها محصور باد و باران و سرما. انبوه کتاب‌هایی که شاید روزی چراغ خانه‌ای بودند و حالا زیر حجم گسترده باد و باران و آفتاب خمیر شده‌اند. با این همه، هنوز هم می‌شود نام جلد یک آیین دادرسی مدنی را بر جلد کالینگور یکی از آنها دید. وسایل دیگری هم هستند؛ ماشین لباسشویی رها شده در گوشه‌ای، یخچال سفید رنگ، تختخوابی که دیگر زهوارش دررفته و چوبش به نک و نال افتاده است. توپ بازی، صندلی آرایشگری، چمدان و انبوه لباس‌های رنگارنگ که روزگاری تنی در آنها نفس می‌کشید، مبلمان و موکت‌های خاک خورده که اندوه و فراموشی با بندبند تار و پودشان گره خورده است و آینه‌ای بزرگ و قدی که حجم این اندوه بزرگ را در دلش جا داده است.

پرده سوم؛ چند خرده‌روایت
یک. صلات ظهر است، گرما بیداد می‌کند و هرم آفتاب کانیترهای آهنی را بغل کرده است. کامیونی می‌پیچد توی یکی از دالان‌ها و قرار است تلی از خاطره در یکی از کانتیرها فرود بیاید. اینجا زندگی‌ها زندانی می‌شوند. زمان از حرکت می‌ایستد و خدا می‌داند عقربه‌های ساعت یک زندگی دوباره کی به حرکت درخواهد آمد.مرد میانسالی صاحب بار است. خوش برخورد است و می‌گوید کانتینر را به‌صورت تجاری اجاره کرده است، اما از حال و هوای انبارها بی‌خبر نیست؛ «شنیدم که خیلی‌ از زوج‌های جوان دیگر قادر به پرداخت اجاره خانه نیستند، وسایلشان را می‌آورند اینجا و دوباره برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان. فکر می‌کنم در ۲ سال گذشته که تهیه مسکن بحرانی شده، کارایی این انبارها بیشتر شده است».

دو. زن جوان دیگری از راه می‌رسد، گرمازده و پریشان است، کلیدش را در قفل می‌چرخاند و دنبال وسیله‌ای می‌گردد. به گرد و خاک نشسته روی مبل‌ها دست می‌کشد، نگاهش را از روی تل خاطره‌ها می‌دزدد و سریع در را می‎‌بندد. حال و حوصله ندارد و با اکراه چند دقیقه‌ای همکلام می‌شود؛ «سال ۹۵ وسایلمان را آوردیم. قبلش خانه‌مان ۸۰ متری بود. اما بد آوردیم و مجبور شدیم یک خانه ۴۰ متری اجاره کنیم اما خیلی از وسایل در خانه کوچک جدید جا نمی‌شد. این شد که فقط وسایل ضروری را بردیم و مابقی را آوردیم اینجا؛ تخت، تردمیل، مبل و خیلی چیزهای دیگر را. فکر می‌کردیم ۶ ماهه مشکل‌مان حل می‌شود. اما نشد، حالا نزدیک ۵ سال است که وسایلمان اینجا مانده و هربار که چیزی احتیاج داشته باشم این همه راه می‌آیم و آن را می‌برم.»

سه. مریم زن ۴۰ ساله دیگری است که وسایلش چند سال می‌شود که در انبار مانده. به وضوح غمگین است و بعد از این همه سال، هنوز حرف زدن از ماجرای اجاره کانتینر آتش به جانش می‌زند؛ «خیلی از زن‌ها بعد از جدایی جایی ندارند، برمی‌گردند خانه پدر و مادرشان و مجبور می‌شوند جایی برای وسایلشان پیدا کنند. من هم بعد از طلاق برگشتم خانه پدر و مادرم. آنها هم مستأجر بودند. در حیاط خلوت خانه‌شان بعضی از کارتن‌هایم را گذاشتم و مبل و کمدهایم را هم گذاشتم توی حیاط. اما یک روز صاحبخانه آمد و وسایلم را دید و فهمید من و دو بچه‌ام هم با پدر و مادرم زندگی می‌کنیم. اول اجاره خانه را دو برابر کرد و بعد هم گفت کلا تخلیه کنید.»

مریم از حال و هوای آن روزها می‌گوید؛ از مصیبتی که به قول خودش آوار شده بود سرش؛ «وسایلم زیاد بود و در عین حال نمی‌توانستم برای خودم خانه‌ای اجاره کنم. با پدر و مادرم رفتیم یک خانه دیگر و حالا یک سال‌ونیم است که وسایلم را آورده‌ایم اینجا. اما دلم می‌خواهد بتوانم خانه‌ای برای خودم اجاره کنم و دوباره وسایلم را از انبار بیرون بیاورم و بچینم در خانه خودم.»

مریم دو بچه دارد و بعد از جدایی حضانت آنها را گرفته است؛ «دخترم ۱۶ ساله و پسرم ۵ ساله است». بعد از یک سال و نیم که می‌خواهد از روز اجاره انبار حرف بزند، دوباره منقلب می‌شود؛ «خیلی حالم بد بود. حس می‌کردم دارم قبر می‌خرم؛ یک قبر آهنی». به اینجای قصه که می‌رسد، اشک راهش را باز می‌کند و بریده بریده حرف می‌زند؛ «خیلی سال بود که ازدواج کرده بودم. به وسایلم وابسته بودم و انگار یه تکه از وجود خودم را داشتم توی این قفسه‌ها جا می‌گذاشتم. دعا کنید خدا یک راهی جلوی پایم بگذارد، پولی دستم بیاید و بتوانم از این وضع بیرون بیایم.»

مریم بعد از جدایی در یک آرایشگاه مشغول شده، شینیون‌کار بوده اما کرونا که هجوم آورده کارش تعطیل شده و حالا فروشنده یک شیرینی‌فروشی است. با پول فروشندگی هم که نمی‌شود به راحتی پول پس‌انداز کرد. در این یک‌سال‌وخورده‌ای خیلی‌ها به او گفته‌اند که وسایلش را بفروشد، اما می‌گوید: «وسایل را بفروشم، با این گرانی‌ها مگر می‌توانم دوباره چیزی بخرم؟!» راست می‌گوید.

چهار. زن دیگری در دفتر مدیریت نشسته و به‌نظر می‎رسد معطل حساب و کتاب است. ۵ سال است که وسایلش را به انبار منتقل کرده است. ظاهر آراسته‌ای دارد و قصه‌اش خیلی متفاوت‌تر از غالب آدم‌های گرفتار اینجاست؛ «در دبی زندگی می‌کردیم. بعد خانه‌ای در اسپانیا خریدیم و وسایلمان را برداشتیم و قرار بود برویم اسپانیا. اما شرکتی که در دبی از طریق آن خانه جدید را خریده بودیم کلاهبردار از آب درآمد و ۶۰ هزار دلارمان را خورد. چند ماه وسایلمان را آوردیم ایران، نمی‌دانستیم چه کار کنیم و در نهایت از سال ۹۵ آوردیمشان اینجا.»

ناخودآگاه می‌گویم پس شما وضعتان خیلی بهتر از سایر مراجعان اینجاست. ناراحت می‌شود؛ «عزیزم ۶۰ هزار دلارم را خورده‌ و برده‌اند. بیشتر از ۶-۵ سال است که درگیر شکایتم، جای دیگری هم نمی‌توانم بگیرم. چون خانه ایرانمان را فروخته و پول خانه اسپانیا را جور کرده بودیم. چند سال است که روی هواییم. خانه‌ای که آن موقع ۶۰۰ میلیون فروختیم حالا شش میلیارد شده است! می‌گویی وضعم خوب است؟!»

پرده چهارم؛ هجوم کرونا، اندوه مسکن
اینجا تنها یکی از ده‌ها انبار حاشیه تهران است و با این حال، به قول لیلا محمدی، مدیر انبار، ۹۹ درصد کانتینرهای آن پر است. در دو،‌ سه‌ سال گذشته که قیمت مسکن و هجوم کرونا دمار از روزگار خیلی‌ها درآورده است، انبارها بیشتر از سال‌های گذشته رونق گرفته و علاوه بر حاشیه حتی در برخی از مناطق شهر هم پیشروی کرده است.
محمدی به همشهری می‌گوید: «معمولا مراجعانمان در فصل تابستان بیشترند. اما در ۲ سال گذشته، کل سال متقاضی داشتیم و به وضوح مشخص است که کرونا صددرصد بر وضعیت زندگی مردم تأثیر گذاشته است. علت مهم دیگر گرانی مسکن است. اینجا همه جور آدمی پیدا می‌شود؛ هم زوج‌های جوان داریم و هم زندگی‌های ۳۰ ساله. اغلبشان هم به‌دلیل مشکلاتی که در تهیه مسکن دارند، طلاق می‌گیرند و وسایلشان را به اینجا می‌آورند».

گرانی این روزها کمر خیلی‌ها را خم کرده و هزینه‌های بالای اجاره‌خانه هم آب پاکی را روی دستشان ریخته است. کسانی هستند که حتی از پس اجاره ماهانه همین کانتینرها که ۵۰۰ هزار تومان است، برنمی‌آیند؛ «خیلی‌ها همین ۵۰۰ هزار تومان را هم نمی‌توانند پرداخت کنند. گرچه ما پس از موعد قرارداد می‌توانیم کانتینرها را تخلیه کنیم اما معمولا این کار را نمی‌کنیم. مشتری‌هایی داریم که از سال ۹۷ تا الان اجاره پرداخت نکرده‌اند ولی باز هم ملاحظه شرایطشان را کرده‌ایم اما بعضی‌ها اصلا مراجعه نمی‌کنند و ما ناچاریم انبارشان را تخلیه کنیم».

محمدی هم از جنگ و جدال‌ها می‌گوید، از روزهای پرآشوبی که سکوت دالان‌ها را درهم‌می‌شکند؛ «مدام شاهد جدال و درگیری خانواده‌ها هستیم. یا طرف کار ندارد و از سر ناچاری آمده، یا مرد به‌خاطر بدهی در زندان است و زنش قدرت پرداخت اجاره‌خانه را ندارد. اینجا خیلی غم‌انگیز است. از ۹۹ درصد مراجعان ما شاید تنها ۹ درصدشان از قشر مرفه باشند. آنها هم یا کارمندان وزارت امور خارجه هستند که برای زندگی به خارج از کشور می‌روند یا کسانی هستند که به‌صورت موقتی قصد خروج از کشور را دارند و وسایلشان را پیش ما می‌گذارند. البته در سال‌های اخیر یکی،دو مورد زن و شوهرهایی را هم داشتیم که در آستانه طلاق وسایلشان را آوردند اینجا، اما بعد از مدتی با هم برگشتند و وسایلشان را بردند و دوباره زندگیشان را از سر گرفتند.»

محمدی می‌گوید که بیشتر انبارها با وسایل خانه پر شده است، اما در یک سال گذشته به‌دلیل شیوع کرونا، خیلی از رستوران‌دارها هم آمده‌اند؛ «حتی چون قیمت اجناس روزبه‌روز تغییر می‌کند، عده‌ای هم هستند که پیشاپیش برای فرزندانشان خورد خورد جهیزیه می‌خرند و اینجا انبار می‌کنند تا روزی که موعد ازدواجشان مهیا شود. بعضی از مراجعانمان هم مسکن مهری هستند. برای مدتی وسایلشان را آورده‌اند اینجا و خودشان رفته‌اند خانه پدر و مادر یا اقوامشان و منتظرند خانه‌هایشان آماده شود. چون دیگر توان پرداخت اجاره‌خانه ندارند. فکر نکنید ماجرایشان برای مثلا یک سال پیش است، نه از سال ۹۰، ۹۱ منتظرند تا خانه‌هایشان را تحویل بگیرند!»

ظهر پنجشنبه اواخر خرداد است. تک و توک مراجعان رفته‌اند و تنها رقابت باد و آفتاب است در این زمین خشک و بی‌آب و علف؛ رقابتی تماشایی اما بی‌تماشاچی، که تماشاچیانش سال‌هاست در قفسه‌های بزرگ و سنگین و آهنین با بغضی فروخورده در بند و خفته‌اند.

صنعت ساختمان در حال نابودی است

مهندس بهرام گودرزی در گفت و گو با «بهار نیوز» ضمن انتقاد از روند موجود در صنعت ساختمان درایران گفت: یکی از مسائل قابل توجه در حوزه مسکن صنعت ساختمان‌سازی است. من به عنوان یک فعال صنعت ساختمان به جرات می‌گویم که صنعت ساختمان در ایران در حال به قهقرا رفتن است و باید مسئولین فکری به حال این صنعت بکنند.

مدیراملاک «کوثر» همچنین افزود: ساختمان‌سازی در سال‌های گذشته یک کار حرفه‌ای و مطابق با استانداردهای موجود بود اما اکنون به دلیل ورود افراد غیر حرفه‌ای و نبودصاحب فن، این بخش شرایط بحرانی پیدا کرده است. متاسفانه افرادی وارد صنعت ساختمان شده‌اند که هیچ تخصصی در این زمینه ندارند. مهندسینی که تحصیلات دارند اما تجربه کافی ندارند و یا افرادی که تخصصشان اصولا ساختمان نیست! این روند سبب شده که ساختمان‌ها کیفیت و کمیت خود را از دست بدهند. به عنوان مثال ساختمانی با قدمت 90 سال در مقابل تمام حوادث طبیعی و غیر طبیعی هنوز پابرجاست اما ساختمان دیگری که چند سال از ساخت آن می‌گذرد با چند ریشتر زلزله و یا یک تکانه فرو می‌ریزد.

این کارشناس املاک سپس در پایان تاکید کرد: به دلیل زد و بندهای غیر حرفه‌ای و نادرست در صنعت ساختمان و ساخت و سازهای غیراصولی متاسفانه دود این روند نادرست به چشم مصرف کننده می‌رود. به طور کلی سخن گفتن از صنعت ساختمان مثنوی هفتاد من است که باید حتما برای آن چاره‌ای اندیشیده شود.

تهران مگر کجاست؟ کدامین بهشت روی زمین؟!

مسعود رفیعی طالقانی/روزنامه نگار: درست در روزی که رییس‌جمهوری در اظهاراتی بهت برانگیز، از پاسداری از معیشت مردم تا روز آخر عمر دولتش سخن گفته، در خبرها می‌خوانیم که متوسط قیمت مسکن در تهران به متری 27 میلیون و چهارصد تومان رسیده است و دقیقا معلوم نیست رییس‌جمهور دارد از کدام معیشت پاسداری می‌کند؟! فقط کافیست به یک قلم از سبد معیشت خانوار در تهران نگاه کنیم که «مسکن» نام دارد و آنوقت باقی اش را بگذاریم برای خودشان!
همین ابتدا بگذارید از مناظره‌های ریاست جمهوری 92 وام بگیریم و بپرسیم مسکن در کدام تهران؟ تهران 4 درصدی‌ها یا تهران 96 درصدی‌ها؟!
در تهران 96 درصدی‌ها، شاید این قیمت‌ها کمی و فقط کمی به واقعیت نزدیک باشد، اما در تهران 4 درصدی ها، قیمتها تا متری 100 میلیون تومان و بیشتر از این حرفها هم رسیده است. بستگی دارد سرمایه دار و سرمایه خوار چه کسی باشد و ملک، کجای آن بالا بلندی‌های تهران؟! بله، در این پایتختِ آهن و مازوت، دو زندگی در جریان است که یکی نامش «زندگی» است و آن دیگری، نامش «مرگ تدریجی میلیون‌ها زیست- رویا» ست! اینها سیاه نمایی نیست؛ زیرا دیگر، سیاه نمایی هم در این بازار مکاره، از معنای خود تهی شده است؛ آخر سیاهی هم حدودی دارد و آنچه در این آشفته بازار می‌بینیم، جایی فراتر از حدود سیاهی است.
مگر می‌شود در شهری که کارگرش در خوشبینانه‌ترین حالت ماهی 2 و نیم میلیون تومان می‌گیرد و معلم اش و تکنیسن اش و پرستار بخش ویژه کرونایش و راننده تاکسی اش و مجری صدا و سیمایش و حتی مشاور املاکش و همین طور الی آخر… و مقامات، خودشان می‌گویند که خط فقر به ماهیانه 11 میلیون تومان رسیده، آپارتمان به مترِ متوسط 27 و 28 میلیون تومان برسد؟! مگر اینجا کجاست؟ خنده دار نیست که اینها را همه می‌دانیم و در عین حال باورمان هم نمی‌شود؟! مگر اینجا «بازل» است، مگر «لاس وگاس» است، مگر «ژنو» است یا «تورنتو» در جهانی توسعه یافته؟ اینجا مگر کدامین بهشت روی زمین است که زندگی در آن باید این قدر دست نیافتنی و‌ترسناک شود؟! اینجا مگر همان تهرانی نیست که همه می‌خواهند از آن بگریزند اما چون راه فرار و مفری نیست، باز به درهای بسته اش می‌خورند و دوباره، خود را سرگردان در اقیانوس سیاهی و صدا و تلخی اش می‌بینند. شهری که هیچ چیز در ساخت و سازش، خوشایند یک ذهن آزاد و آزادی دوست نیست. پس چرا باید در چنین شهری، قیمت مسکن، آن هم در مناطق موسوم به پایین شهر، برسد به متری 20 میلیون و 30 میلیون و 40 میلیون؟!
چه نتیجه‌ای از چنین وضعی باید بگیریم جز اینکه سوداگرها و حامیان گردن کلفت شان، حتی یک پایین شهر را هم برای بدبخت- بیچاره‌ها نگذاشته‌اند که بماند! آنها همه جا را بلعیده‌اند و یک ملت را سرگردان رها کرده‌اند میان چنگال آرزوهایشان که حالا دیگر جز ابزاری برای فناشدن آدمها نیستند. اینجا جایی است که به راحتی آب خوردن، «مسکنِ ارزان» و «در دسترس همه» را که از اولیه‌ترین نیازهای زندگی آدمهاست و نیز در زمره پررنگ‌ترین آرمانهای انقلاب اسلامی57، بدل کرده‌اند به کالایی سرمایه‌ای که به واسطه آن، هم نظام عرضه و تقاضا بهم خورده و هم یک جامعه بی بضاعت، به تماشای «فرا تورم» ی استخوان خردکن نشسته است.
مردم از خود می‌پرسند مگر تهران جز مصیبت چه دارد؟ شاید آن روزگاری که می‌خواستیم تهران، پایتخت همه ایرانیانی باشد که دل در گرو ایران شان دارند، گذشته است. حالا تهران، تنها پایتخت مایه دارهایی است که با داد و ستد ملک و سوداگری و دست درازی به منابع و منافع ملی، فقط توبره خود را پر می‌کنند، آنهم بی پروای سرنوشت میلیون‌ها زن و مرد و پیر و جوانی که خانه و سرپناه ندارند و بی سرپناه، کجا می‌توانند دمی آسوده باشند؟!
می گویند بنابر گزارشهای آماری، در دی ماه گذشته متوسط قیمت هر متر مسکن در شهر تهران ۲۷ میلیون و ۳۹۰ هزار تومان بوده که نسبت به ماه قبل و ماه مشابه سال قبل به‌ترتیب 1. 8 و 98. 3 درصد افزایش دارد و بعد بلافاصله باید این آمار را بخوانیم که می‌گوید تعداد معاملات انجام شده در دی ماه سال ۱۳۹۹ معادل 3500 فقره بوده که نسبت به ماه مشابه سال قبل 67. 1 درصد کاهش را نشان می‌دهد. این آمارها تحلیل چندان خاصی نمی‌خواهند، چون همه چیز مشخص است. بازی را بازی گردانان خوب بلدند! آنها می‌خواستند دست همه از خانه دار شدن کوتاه شود و شد؛ چون قرار بود آنجا سرمایه‌های سوداگران، ارزش افزوده پیدا کند و با نوسانات قیمت دلار و باقی شاخص‌ها دچار حضیض نشود.
این اما حضیض یک ملت است که به دست عده‌ای مفت خور رقم خورده است. آقای روحانی، دیگر خیلی دیر شده که شما بخواهید از معیشت مردم پاسداری کنید. مسکن که نخستین رکن یک معاش اجتماعی است، دیگر برای مردم کشور ما بدل به کابوسی تلخ شده و شما حتی نمی‌توانید مردم را از این کابوس بیدار کنید تا شاید کمی کمتر عذاب بکشند.
خلاصه آنست که ماجرای مسکن در ایرانِ سال‌های اخیر، قصه‌ای است پر آب چشم…

کره شمالی غذا ندارد؛ فروپاشی حکومت نزدیک است؟!



این بحران تازه تا حدی کره شمالی را با چالش‌هایی رو به رو کرده است. چالش‌هایی که موجب طرح گمانه زنی‌های مختلف در مورد احتمال وقوعِ بی ثباتی در این کشور شده اند.

پایگاه خبری-تحلیلی “نشنال اینترست” در گزارشی به مساله وقوع بحران کمبود شدید مواد غذایی در کره‌شمالی پرداخته و به طور خاص سعی کرده به این پرسش اشاره کند که آیا وقوع این بحران، می‌تواند نظامِ سیاسی کره شمالی را با بی ثباتی رو به رو کند و موجب ایجاد تحولات عمیق در این کشور شود؟

نشنال اینترست در این رابطه می‌نویسد: «کره شمالی بار دیگر با بحران کمبود شدید مواد غذایی رو به رو شده است. البته که این موضوع، بحرانی دیرینه در کره شمالی است با این حال، این مرتبه دولت کره شمالی نیز به این مساله، اذعان کرده است. در آخرین بحران غذایی که در اواخر دهه ۱۹۹۰ میلادی در کره شمالی اتفاق افتاد، رهبرِ وقت این کشور “کیم جونگ ایل” قویا وقوع بحران در کره شمالی را رد کرد. این در حالی بود که در نتیجه این بحران، قریب به یک میلیون نفر در کره شمالی جان خود را از دست دادند.

ظاهرا دلیل اصلی وقوع بحران غذایی اخیر در کره شمالی، وضعیت آب و هوایی این کشور است. این در حالی است که کره جنوبی که در فاصله کمی از کره شمالی قرار دارد، با یک چنین چالشی و وقوع قحطی و گرسنگی در کشور خود به دلایل آب و هوایی و جوی رو به رو نیست. در این رابطه برخی از تحلیلگران بین المللی بر این باورند که وجود فساد و همچمنین سومدیریت در کره شمالی، دلیل اصلی وقوع بحران‌های غذایی در این کشور است.

برخی معتقدند که تحریم‌ها نیز بر بحران غذایی کره شمالی تاثیر گذار هستند، با این حال تاثیر آن‌ها بر سیستم کشاورزی کره‌شمالی، تا حد زیادی حاشیه‌ای است. تحریم‌های بین المللی عمدتا بر کالا‌های لوکس و همچنین تجهیزات صنعتی که قابلیت استفاده دوگانه برای مسائل موشکی و نظامی دارند، اعمال شده اند.

در این میان بسیاری از نهاد‌های بین المللی تاکید دارند که حتی اگر کره شمالی کمک‌های بین المللی به این کشور را بپذیرد، اطمینان ندارند که این کمک‌ها واقعا به دست افراد نیازمندِ به آن‌ها برسند.

در این رابطه اگر رهبر کره شمالی این کمک‌ها را بپذیرد باید بداند که یکسری شروط نیز از جانب طرف‌های بین المللی برای این کشور ارائه خواهند شد تا اطمینان حاصل شود که کمک‌ها واقعا به دست افرادی که به آن‌ها نیاز دارند خواهند رسید.

نظام سیاسی کره شمالی اکنون به بحران مواد غذایی در این کشور و ابعاد مختلف آن کاملا واقف است. کیم‌جونگ‌اون وقتی قدرت را به دست گرفت، وعده داد که یکچنین بحرانی هایی، دیگر در تاریخ کره شمالی تکرار نخواهند شد. این موضع گیری رهبر کره شمالی تا حد زیادی بازتاب دهنده این دیدگاه بود که وی ایمان داشت که اگر بار دیگر در کره شمالی یک بحران مواد غذایی رخ دهد، این کشور قطعا از حیث سیاسی و ثبات خود، با چالش‌ها و بحران‌های گسترده‌ای رو به رو خواهد شد. از این رو، پرداختن به این مساله، از جمله اولین موضوعاتی بود که کیم جونگ اون به آن اشاره کرد.

بدون تردید وقوع قحطی، خود دلیلی روشن برای وقوع یک انقلاب می‌تواند باشد: “وقتی انسان‌ها هیچ چیز نداشته باشند که بخورند و شدیدا گرسنه باشند، عملا هیچ چیز برای از دست دادن ندارند”. اگر نظام سیاسی کره‌شمالی نتواند مردم را سیر کند، راهی جز سقوط پیش روی خود نخواهد دید.

بی.بی.سی از حکوت ایران به سازمان ملل شکایت می‌کند



بی.بی.سی جهانی اعلام کرد به‌ دلیل آزار و اذیت پرسنل بخش فارسی این شبکه خبری توسط ماموران رژیم ایران به سازمان ملل شکایت می‌کند

در این شکایت آمده که مأموران اطلاعاتی رژیم ایران کارکنان بخش فارسی بی بی سی ساکن لندن را به آدم‌ربایی و انتقال آنها به تهران تهدید کرده‌اند.

در یک نظرخواهی داخلی از یکصد تن از کارکنان بی.بی.سی فارسی ۷۱ نفر از آنها گفتند که این آزار را تجربه کرده‌اند. یک‌سوم افراد نیز گفتند که یک یا دو تن از والدینشان توسط حکومت ایران مورد آزار قرار گرفته یا به بازجویی برده شده‌اند و بیش از نیمی از آنها گفتند که احساس می‌کنند، زیر فشار هستند تا کار خود را ترک کنند. ماموران در هر بازپرسی، به مورد روح‌الله زم اشاره می‌کردند.

کسری ناجی خبرنگار ارشد بی‌بی سی در این باره گفت: شاید شوکه‌ کننده‌ترین چیز این باشد که افسران اطلاعاتی که این تهدیدها را علیه جان ما انجام می‌دهند، آنچنان آسوده خاطر هستند که شماره تلفن خودشان را برای تماس به ما می‌دهند و با مصونیت کامل از سوی دولت عمل می‌کنند.

باج‌خواهی و فشار و شانتاژ جمهوری اسلامی بر روی رسانه‌ها برای تن‌دادن کامل به سانسور و مطامع رژیم امر کاملا شناخته شده‌ای است که بارها در رسانه های فارسی زبان خارج از کشور افشا شده است.

حمایت وقیحانه جمهوری اسلامی از تروریست‌های طالبان



نماینده مجلس افغانستان: رژیم ایران، طالبان را تجهيز و پشتيباني مي‌كند

حمایت تمام‌ قد جمهوری اسلامی از تروریست‌های طالبان برای تسلط مجدد بر افغانستان

نماد مقاومت افغانستان «احمد شاه‌ مسعود» که رهبر مبارزه با مرتجعان تروریست طالبان، بود و توسط همین گروه جنایتکار به قتل رسید اگر امروز در قید حیات بود و می‌دید در ایران با آن ریشه مشترک فرهنگی و تاریخی، علنا با تروریست‌های مرتجع طالبان، همنوایی می‌شود چه می‌کرد؟!

کیهان خامنه ای یادداشت امروز خود را به پیشروی تروریست‌های طالبان در افغانستان که پدرخوانده داعش و القاعده محسوب می‌شوند اختصاص داد و نوشت: در این پیشروی‌ها خبری از جنایت‌های هولناک، شبیه جنایات داعش در عراق نیست. طالبان حتی اعلام کرده کاری با شیعیان این کشور هم ندارد… و آنچه هست، صرفا درگیری با نیروهای مسلح دولتی است. … به عبارتی، نیروهای طالبانی که امروز از آن حرف می‌زنیم، اولا نیروی یکدست و هماهنگی نیست ثانیا، با طالبانی که می‌شناختیم و مثلا سر می‌برید، تفاوت‌هایی کرده است!

چند روز قبل هم علی‌اکبر رائفی‌پور، سخنران محافل نزدیک به سپاه و بسیج با بیان اینکه دولت افغانستان غرب‌گراست از مردم افغانستان خواست تا در مقابل تروریست‌های طالبان مقاومت نکنند و جان خود را به خطر نیاندازند!

در همین حال، عبدالستار حسینی عضو کمیسیون امنیت مجلس افغانستان در مصاحبه‌ای تلویزیونی گفت: حکومت ایران، طالبان را تجهيز و پشتيباني مي‌كند.

به گفته او فقط در یک روز از مرز بیرجند صدها افغان مقیم ایران، به صورت مسلح برای حمایت از طالبان وارد خاک افغانستان شدند و پهپادهای اسپاه پاسداران با ورود به آسمان افغانستان فیلمبرداری و تصاویر هوایی شهرها و ولسوالی‌ها را به طالبان می‌دهند.

جزئیات شکنجه‌‌های هولناک برادران افکاری منتشر شد



سازمان عفو بین‌الملل به مناسبت روز جهانی حمایت از قربانیان شکنجه، گزارشی از جزئیات هولناک شکنجه و سایر رفتارهای بی‌رحمانه، غیرانسانی و ترذیلی علیه وحید افکاری و حبیب افکاری را مستند کرده است.

سازمان عفو بین‌الملل روز شنبه ۲۶ ژوئن/۵ تیر ماه با انتشار گزارشی جزئیات شکنجه برادران نوید افکاری، کشتی‌گیر ایرانی ۲۷ ساله‌ای که به خاطر شرکت در اعتراضات مرداد ۱۳۹۷ اعدام شد را منتشر کرد. این سازمان خواهان آزادی وحید و حبیب افکاری شده است.

به گزارش رادیو فرانسه، گزارش مفصل و ۴۵ صفحه‌ای سازمان عفو بین‌الملل نشان می‌دهد که وحید و حبیب افکاری ”به صورت هولناکی” در زندان مورد شکنجه و آزار قرار گرفته‌اند.

عفو بین‌الملل در بخش اول گزارش خود به وضعیت وحید افکاری پرداخته و نوشته است: «‌وحید افکاری در شکایاتی که در قوه قضاییه به ثبت رسانده است، می‌نویسد که بارها مورد شکنجه و سایر رفتارهای بیرحمانه و غیرانسانی از جمله تهدید آزار جنسی مادر و خواهرش قرار گرفته است.»

این گزارش تاکید دارد که حبیب افکاری پس از بازداشت مورد ضربات مشت و لگد، ضرب و شتم و فحاشی قرار می‌گیرد و هنگامی که از ماموران می‌پرسد که او را کجا آورده‌اند، آن‌ها می‌گویند: «اینجا جایی است که بیضه‌های شما را می‌کشیم، جایی است که خروس‌ در آن تخم می‌گذارد».

این نهاد بین‌المللی سه هفته پیش نیز از شکنجه دو برادر زندانی نوید افکاری برای اخذ اعترافات اجباری خبر داده بود. طبق این گزارش، مأموران اطلاعات برای چندین روز سر و صورت حبیب افکاری را با کیسه پلاستیکی می‌پوشاندند تا وی به دچار احساس خفگی شود و اعتراف کند.