ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

و مجلس خبرگان را قبول نداشت و ولایت فقیه را رد می کرد . "در جای دیگر خاطراتش می گوید : ( صفحه 350 ) " بنی صدر دست بردار نبود و در هر فرصتی ، اینجا و آنجا ، پشت سر ما حرف می زد . او از همان اول می گفت : خلخالی قاتل است ، نه قاطع "

در بهار آزادی برای اولین بار در تاریخ ایران مسئولی بصورت روزانه به مردم گزارش تمامی فعالیتهایش ، دیدارهایش و سخنانش و کردارش را میداد .آقای بنی صدر منتخب قانونی مردم 9 ماه آخر حکومتش در روزنامه انقلاب اسلامی کارنامه روزانه خود را تحت عنوان روزها بر رئیس جمهور چه میگذرد " به مردم گزارش می داد که در کشور چه می گذرد . این گزارشات به میل آقای خمینی نبود و به تصریح هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه یکی از دلایلی که بر ضد بنی صدرکودتا کردند همین گزارشات وی به مردم بود . آقای خمینی استبداد را مشروع می دانست . و برای رسیدن به این مشروعیت و اجرای آن نیاز به افراد مطیع داشت. قدرت افراد مطیع را جذب می کند و اگر مخالف قدرت و برای آزادی عمل کنند حذف می کند. بعد از کودتا بر ضد بنی صدر منتخب مردم، رجایی را که بسیار مطیع و بقول خودشان ذوب در ولایت بود راجانشین وی کردند. بعد از او 8 سال آقای موسوی نخست وزیر و خامنه ای رئیس جمهور شدند. به دفعات خمینی از سیاستهای آنها طرفداری نمود و این دو وفاداری خود را به استبداد فقیه نشان دادند. سالهای جنگ ، سالهای زندان ، سالهای مرگ و اعدام ، سالهای گرسنگی ، فرار مغزها ، سالهای سکوت ، سالهای دوری مردم از یکدیگر ، سالهای برادر کشی، سالهای سانسور ، سالهای خشونت بیش از حد بر ضد زنان و ... سالهای حکومت آقای موسوی و خامنه ای بوده است . آقای خمینی همانگونه که خلخالی را تایید می کرد ، موسوی و خامنه ای را نیز تایید می کرد . خطاب به آقای موسوی باید گفت : به راه امام رفتن یعنی به راه خشونت طلبی رفتن ، یعنی قبول زندگی در زندان بدون حصار می باشد .

مستبد آنچه را می کند به پای آزادیخواهان می نویسد . سعی می کند تصور آنها را در ذهن مردم خراب کند . سعی می کند آنان را آنقدر سانسور کند که دیگر کسی جرئت فکر کردن به آنها را و صحبت در رابطه با آنها را به خود ندهد . مثلا مصدق مردی که الگوی ایستادگی و وفاداری به اصول استقلال و آزادی در نزد ایرانیان و جهان بشمار می رفت در دوران پهلوی آنچنان سانسور شده بود که کمترکسی حرفی از او می زد . امروز هم همانگونه سانسور است .

آقای خمینی هم که او را برتر از خود می دید برای آنکه نکند او دگر بار زنده تاریخ شود ، از او به عنوان " یک سیلی خورده " یاد کرد . خمینی در مقام قدرت نمی توانست کسی را بالاتر و برتر ببیند . مخصوصا کسی که خود را فدای آزادی مخالفین خود کرد . مشروعیت خشونت ، فتوای شرعی شد . از امرجاسوسی 36 میلیونی که او مشروعش کرد تا ادامه جنگ 8 ساله و ... حذف مخالفین ، حبس و شکنجه مخالفین ، تا اعدام چند هزار نفری دگر اندیشان جزو کارنامه آقای خمینی نه به تنهایی بلکه جزو کارنامه کسانی است که مورد تایید و همکار او بوده اند . اعدام در حکومتهای استبدادی اشد مجازات می باشد . ترس از خشونت تا سر حد دادن زندگی جزو روابط زندگی می گردد . مشروعیت اعدام و گرفتن جان یک نفر درنظریه ولایت فقیه بسیار آسان می نماید . با باب کردن این توجیه که " هر کس که به اشتباه اعدام شود به بهشت می رود " گویی خداوند رامطیع اشتباهات ولی فقیه و کارگزاران اومی کنند . استبداد در دوران وسعت و گسترش خود سعی می کند نزدیکان خود را هم از صافی قدرت بدر کند و تصویه های داخلی خود را جهت یکدست شدن انجام دهد . مردم تصور می کنند که آنها به جان هم افتاده اند . در صورتی که نتیجه عکس این مسئله است . قدرت سعی در یکدست شدن دارد . سعی در ، از بین رفتن خود ندارد . حذف مخالفین حتی نزدیکان خود را متناسب با ادامه حیات قدرت خود می داند . در ایران از قبل از "انتخابات" یعنی از زمانی که احمدی نژاد با شعار عدالت خواهی با ابزار زور و قدرت به ریاست جمهوری رسید و عده ای برایش دست زدند ، حذف نیروهای مخالف درون نظام ولایت فقیه شروع شده بود . شاید تصور می کنیم که این کار آخوندهاست . خیر در کتاب کا . گ . ب دولتی در دولت نوشته یوگینا آلباتس ( صفحه 191 ) می نویسد " اما استالین هم یاگودا و هم یژوف را اعدام کرد و اگر پیری و بیماری مجالش می داد ، در مورد بریا هم چنین می کرد . اما خرشچف بجای او این کار را کرد . درست پس از مرگ کمیسر یاگودا در سال 1936 ، تمام هجده کمیسر درجه یک و دو امنیت کشور اعدام شدند . پس از مرگ یژوف در 1938 ، 101 نفر از عالی رتبه ترین مقامات ان . کا . و . د ، کمیسرهای خلق امور داخلی جمهوری های متحد ه و خود مختار ، و روسای مدیریت های منطقه ، ناحیه و شهر اعدام شدند . هزاران بازجوی معمولی در سردابهای گشتاپوی شوروی تیر باران شدند . " در جای دیگر کتاب می گوید ( صفحه 205 ) پیش از جنگ ، استالین دستور اعدام سه پنجم مارشالهای اتحاد شوروی ، یعنی عالی ترین مقامات نظامی ملت ، اعدام تمام فرماندهان نظامی نواحی ، و حبس یا اعدام فرماندهان سپاه لشگر، و تیپ ، و تا پنجاه در صد فرماندهان واحدها را صادر کرد . با شروع جنگ ، یک پنجم افسران ارتش سرخ قربانی ترور شده بودند . " استالین میلیونها نفر را کشت و به سیبری جهت بیگاری فرستاد ولی حکومت او تا سالها بعد از او از بین نرفت . زمانی که مردم در صحنه حیات ملی وارد شدند با ابتکار و سرپرستی گرباجف جمهوری جایگزین نظام استبدادی گذشته شد . قانون قدرت همه جا و در همه زمانها یکجور عمل می کند . دوستان و هموطنان زیادی را دیده و در وصفشان خوانده ایم که در زندانهای ولی فقیه و زیر شکنجه جان داده اند . سالهاست که در وصف شکنجه ها و سلو لهای زندان نوشته می شود. سال هاست که برادرهایمان و خواهرانمان را در زیر شکنجه ها ی بدنی و روحی بیمار کرده اند . و این روزها شاهد بیشتر آشکار شدن شکنجه ها و خشونتهای استبداد حاکم بر ایران هستیم . ندای آزادی خواهی مردم و وفاداران به خط استقلال و آزادی می تواند آزادی و جمهوری را جایگزین استبداد فقیه نماید . منتظر افتادن سیب نمی توان بود . قانون جاذبه را نباید در نظر نگرفت . بدون قدرت جاذبه ، سیبی نمی افتد چه رسد استبداد . ایستادگی بر اصول آزادیخواهی و استقلال طلبی است که مستبد را مجبور به زیر آمدن می کند . هر چه تعداد آزادیخواهان و آن کسانی که برای رسیدن به آزادی و نه قدرت فعال باشند بیشتر باشد ، ضمانت برقرار شدن دمکراسی در کشور بیشتر است . در غیر اینصورت استبداد جدید جایگزین استبداد قبلی خواهد شد . چگونه می شود قبول کرد که زندان و شکنجه مشروعیت بیابد ؟ چگونه می شود به راحتی شعار مرگ بر ... فرستاد ؟ یادمان بماند که داشتن هر نوع عقیده حق همگان است .یادمان نرود تجسس حرام است . یادمان نرود که آزادی بیان و ابراز عقیده حق همگان است . یادمان نرود که ما با حقوق خود به دنیا می آییم و هیچ مستبد با دین و بی دینی حق ندارد مانع برخورداری ما از حقوققمان گردد . دست زدن برای خشونت طلبها استبداد را هدیه خواهد آورد . برای آزادیخواهان باید فریاد اتحاد کشید . هر کس که به صف آزادیخواهی می آید احترامش واجب است. ولی در صف آزادیخواهی حرف شرط همکاری نیست. ایستادگی ، دفاع و عمل به حقوق همگان شرط همکاری و اتحاد است. درس از تاریخ و درس از تجربه استالینها و خمینی ها و ... به ما یاد می دهد که برای خشونت طلبان و قدرت طلبان فریاد همکاری نکشیم .

فریاد جنبش آزادیخواهی مردم ایران مدتهاست که گوش جهانیان را پر کرده است . شعارهایمان باید بیان خواسته های حق طلبی ما باشد . شعارهایمان باید معنویت ناب بگردد تا استبداد را از خانه مردم بیرون کند . دست اتحاد تنها به آزادیخواهان و استقلال طلبان می توان داد . عدم خشونت و زندگی در فضای باز آزاد و آباد ایران می بایستی هدف ما باشد . تجربه بشری به ما می آموزد که جدایی دین از دولت و هر مرام از دولت یکی از ضمانتهای رسیدن به مردم سالاری است . برتری هر فرد و ایدئولژی و دینی و مرامی در آینده ایران ، ابزار خشونت و اعدام را دوباره برقرار خواهد نمود . حقوق انسانها که فصل مشترک همگان است باید اصول و پایه جمهوریت باشد .

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی