ارتباط با ما

دانشجو لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مقالات

 

مسئله ملی و فدرالیسم

حقوق بشر و میثاق های آن

ملاحسنی

 

انقلاب بهمن و 26سال حكومت خائنین

سعید رسولی


بترسيد از آتشي كه هيزمش مردم اند
....                   بقره 24

جمهورى «اسلامى» نظام حكومتي نيست كه فقط از تلفيق دين و سياست بوجود آمده باشد. جمهورى «اسلامى» باورى است از انواع باورهاى التقاطى و ضاله كه در آن انديشه سياسى ، حكم دين و باور مذهبى پيدا كرده است. يعنى اينكه دين دولتمردان جمهورى «اسلامى» و طرفداران ايشان باورى از نوع باورهاى يكتاپرستى نيست بلكه باور آنها ايدئولوژيك است و براى مقاصد و هدفهاى سياسى بنا شده است. شعار پيروان اين دين از همان ابتداى غوغاى انقلاب اين بود: «عبادتنا سياستنا و سياستنا عبادتنا» . يعنى عبادت و دين ما عين سياست ما است و سياست ما عين عبادت ما است. اين نوع باور يك نحوه و نحله فكري التقاطي قديمي است كه همواره در كنار اكثر مذاهب جهان رشد كرده اند و مطرح بوده اند. رهبران و پيام آوران اين باور در تحريك راي عوام و استفاده از روشهاي فريبكارانه و دروغ استادند و هميشه توانسته اند انسانها را بفريبند و به دنبال خود روان كنند. به همين خاطر باور ايشان اگرچه در ظاهر رنگ و بوى اسلامى دارد اما در باطن صدو هشتاد درجه با اسلام فرق دارد و حتا برحسب معيارهاى قرآنى شرك و كفر محض است. رسالت اين دين بنابر ادعاى «پيامبر» و «امامان» آن، اين است كه ايشان در پى اين هدف اند كه وضع «مستضعفين» جهان را از طريق مبارزه با «طاغوت» آمريكا و امپرياليست جهانخوار بهبود بخشند. در حاليكه پيام اسلام بعنوان آخرين دين آن بود كه انسانها خود را بشناسند و به خدايى كه از رگ گردن آنها به ايشان نزديك تر است ايمان بيآورند و براى آنكه مردمان به بهشت ملكوت دست يابند به «صالحات» مندرج در ميثاق خدا با بنى اسراييل (ده فرمان موسى) عمل كنند. «مستضعفين» به تعريف قرآن نه كسانى اند مثل رنجبران و كارگران به تعاريف كمونيستى و نه به تعبير ملاها و دكتر علي شريعتى ، كسانى كه بر اثر استعمار و استثمار دولتهايى مثل دولت آمريكا در عسرت و بدبختى بسر مى برند. «مستضعفين» به تعبير قرآن (همانطوركه از نام آن پيدا است) كسانى اند كه در پى قدرت نيستند بلكه به انتخاب خود از قدرت بدورند. مستضعفين در قرآن بهترين بندگان خدا و كسانى اند كه خدا آنها را وارث گوهر آدميت قرار داده ، كسانى مثل حافظ و موﻻنا و ..... و هزاران عارف گرانقدر كه همه به خواست و اراده خود طلب ضعف و بى قدرتى كرده اند و از هرچه زاهد و صوفى رياكار قدرت طلب و ثروت جوست بيزار اند. طاغوت به تعريف اسلام ، نه آمريكا است و نه انگليس و نه شوروى كه اينها در نفس كلام خالق و نظام آفرينش موجوديت خارجى ندارند (كما آنكه ديديم شوروى فروپاشيد و ديگر موجوديت خارجى ندارد) بلكه طاغوت به تعريف كلام خدا به كسى گفته مى شود كه عليه فطرت هستي و قوانين الهى طغيان و سركشى مى كند. كسانى كه براى خود ارزشهاى ويژه اى قائلند و بدين طريق بر اصل فرمانروايى خدا بر نظام خلقت طغيان و سركشى كرده اند. طاغوت هيچ ربطى به افراد و رژيمهاى سكوﻻر كه با اكثريت مردم انتخاب مى شوند، ندارد. بلكه مربوط است به كسانى كه ادعاهاى زيادى دارند و خود را امام و نايب امام و آيت الله و حجت اﻻسلام و پير و قطب و .... يا بطور كلي خود را نماينده خدا مى دانند. اينها هستند كه بر خدا طغيان كرده اند. يعنى پاى شان را از حد خودشان فراتر نهاده اند. بنابراين كوشش نكنيم كه بگوييم دين از سياست جداست و با اين كار دوباره آخوندهاى قدرت طلب و مردم فريب را روانه مساجد و منابرى بكنيم كه همه فتنه ها از همانجا برخاسته است.

دين در اصل و فطرت و و ذات خود از قدرت جدا است و هركه بخواهد دين را وارد موضوعات سياسي و امر قدرت بكند و يا حتا براي پيشبرد باور خود به روشهاي فريبكارانه تبليغاتي متمسك جويد, دروغگو است و بطور قطع و يقين كارش شيطاني است . براين اساس, دين طرفداران جمهورى «اسلامى» يك انديشه التقاطى و ايدئولژيك و از نوع بادورهاي ضاله است.

اگر رنگ و بوى اسلامي دارد براى فريبكارى است. اين حكومت و ايدئولوژى و طرفدارانش به هيچ عهد و اصل انسانى و اسلامى و الهى پايبند نيستند.

آنها طبق عقايدشان ، آزادند براى بقاى خودشان دست به هركارى بزنند. چنانكه رهبر عظيم الشان و خداگونه اين حكومت و دين خود گفته بود: «براى بقاى اين وﻻيت اگر قرار باشد همه مساجد را نيز خراب خواهيم كرد» كه بواقع هم خراب كرد.

 

 

برگشت