ارتباط با ما

مقالات

لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


مسئله ملی و فدرالیسم

ملا حسنی

مقالات

حقوق بشر

 
 

حاصل حکومت مدعیان نمایندگی خدا در زمین

   1 .کودکان کار

2 . کارتون خوابی  

در زیر 2 مورد از نتایج رهبریت و عدالت ولایت فقیه را باستناد اقراد خودی نظام برایتان نقل می کنم تا به خیانت و جنایت این مدیعیان جانشینی خدا پی ببرید .
احمد امیری دسامبر 2005

کودکان کار

بر اساس تحقيقی که يک استاد دانشگاه در تهران انجام داده است مشخص گرديد که "77 درصد کودکان کار دچار بيماری های دهان و دندان، 73 درصد به بيماری های چشمی، 61 درصد به بيماری های دستگاه تنفسی، 64 درصد به بيماری قلبی، 69 درصد به بيماری های گوش و حلق و بينی، 60 درصد به بيماری های گوارشی و 82 درصد به بيماری های پوستی دچار شده اند".

اين داستان 20 سالگي دو کودک کار است، با تمام افسردگي ها، بدبيني ها، خلاف کاري ها و زخم هاي به يادگار مانده از تيغ هاي کارگاه هاي غيربهداشتي توليد کفش در ايران بر روي دستانشان.

مهدي هشت ساله بود که تازه فهميد مادرش هنگام به دنيا آمدن او از دنيا رفته است. خواهر سيزده ساله مادرش به بهانه آن که مهدي به دست نامادري نيافتد، با اصرار اطرافيان به ازدواج با پدر 43 ساله اش تن مي دهد. پدرش چند سالي به مواد مخدر اعتياد داشته و مهدي مي گويد: "الان مدتي است اعتيادش را ترک کرده". پدرش در حال حاضر به دليل ناراحتي قلبي خانه نشين است و مادرش در يک درمانگاه در جنوب شهر تهران مشغول به کار است تا علاوه بر تامين نياز سه فرزند ديگرش چرخه اقتصاد خانه را برگرداند. مهدي 8 ساله پس از اطلاع از چگونگي مرگ مادرش "بال و پر" باز مي کند، ترک تحصيل مي کند و با معرفي دوست ده ساله اش به يک کارگاه توليد پوشاک مي رود. اين نخستين کاري است که در هشت سالگي تجربه کرده است. خياطي، گلدوزي، کار در يک شرکت بيمه، کار در کارگاه توليد کفش و فروشندگي تجربه 19 سال زندگي طاقت فرساي اين نوجوان ايراني است. مهدي سه روز است که در يک فروشگاه کفش در ميدان فردوسي تهران مشغول به کار شده است. او در حال حاضر حتي پول رفتن به خانه اش در جنوبي ترين نقطه تهران (منطقه کيانشهر) را هم ندارد و مجبور است که پنهاني از کارگر قديمي تر فروشگاه که يکي دو سالي از او بزرگتر است، 300 تومان وام بگيرد تا نيمه هاي شب به خانه اش برسد. وقتي از مادرش صحبت مي کند، ناخودآگاه گريه مي کند. چشمان غمگين و لبخندهاي ساختگي اش به شما مي گويد که علاوه بر پيشاني چروکيده اش به افسردگي شديدي دچار است. تنها تفريح سالم او بازي با کبوترهايي است که بالاي پشت بام خانه اش در قفس ريخته و باقي، همه مصرف افراطي الکل و هراز گاهي حشيش است.

 

مي گويد: "80 درصد مردم کيانشهر، دختر و پسر، منو مي شناسن، سر به زيرم ولي اگر کسي به پروپام بپيچه همچي مي پيچونمش که يادش نره! به زبون کيانشهري بگم اول بازبون راش مي اندازم ولي بعدش هر طور که خودش بخواد راهي اش مي کنم"!

مهدي دچار پرخاشگري هم شده است تا جايي که مادرش علاوه بر غم نان درگير دعواهاي روزانه او هم شده است و از مصرف افراطي الکل از سوي خواهر زاده اش به شدت در عذاب است.

مي گويد: "با پدرم درگيرم. الکي بهم گير مي ده، سر اين که هميشه دير مي رم خونه يا مشروب زياد مصرف مي کنم آخه مي دوني پا بده هفته اي 20 ليتر مشروب مي خورم".

مهدي کارگاه هاي توليد کفش را يکي از سخت ترين کارهاي ممکن براي کودکان مي داند. او از "امراض پوستي" و انواع "قارچ هاي پوستي" مي گويد که کودکان در محيط کارگاه ها با آن دست به گريبان هستند. او البته اين را هم مي گويد که "در بيشتر کارگاه ها، کارفرمايان به فکر بهره کشي بيشتر از کودکان براي درآمد بيشتر هستد. محيط کارگاه ها بسيار کثيف و آلوده است و بسياري از کودکان در اين محيط دچار افسردگي مي شوند. چون بچه هاي کوچک تحمل شان کم تر از بزرگ ترها است".بر اساس تحقيقي که يک استاد دانشگاه در تهران انجام داده است مشخص گرديد که "77 درصد کودکان کار دچار بيماري هاي دهان و دندان، 73 درصد به بيماري هاي چشمي، 61 درصد به بيماري هاي دستگاه تنفسي، 64 درصد به بيماري قلبي، 69 درصد به بيماري هاي گوش و حلق و بيني، 60 درصد به بيماري هاي گوارشي و 82 درصد به بيماري هاي پوستي دچار شده اند".

ميثم 21 ساله هم همين را مي گويد. او از 9 سالگي در کارگاه هاي توليد کفش مشغول به کار بوده و 8 سال تمام اين کار را ادامه داده است تا به اين نتيجه برسد که "کارگاه هاي توليد کفش کثيف ترين محيط براي کار کودکان است و سخت ترين کار ممکن براي بچه هاي هشت، نه ساله. سختي کار، آزار و اذيت کارفرمايان و فحاشي هاي رکيک به بچه ها دست به دست هم مي دهند تا پس از چند ماه بچه ها با روي آوردن به سيگار به مصرف مشروبات الکلي و مواد مخدر بپردازند. علاوه بر اين، آنها دروغ گويي، دزدي و اعتياد را هم فرا مي گيرند".

دکتر علم الهدايي معاون اجتماعي سازمان بهزيستي ايران معتقد است:

"کودکان کار نيز مانند ساير آسيب هاي اجتماعي در ايران رشد ده تا پانزده درصدي داشته است". او مي گويد: "وقتي حدود ده ميليون فقير مطلق در کشور وجود داشته باشد يعني 15 تا 17 درصد جامعه فقير هستند و وجود کودکان کار و خيابان با اين شرايط بسيار طبيعي است".

ته صداي ميثم، اين قرباني کار در سنين کودکي با تيره گي واضحي که دور حلقه چشم او کشيده شده، اعتياد به مواد مخدر را به رخش مي کشد: "چند سالي هست که مواد مخدر مصرف مي کنم، اين هم از برکات کارگاه هاي کثيف است. از ترياک شروع کردم و ظرف سه سال به مصرف شيره روي آورده ام." ميثم چهار سال پيش مصرف ترياک را به شکل خطرناک آن آغاز کرده است و تنها چند بار از بافور براي مصرف ترياک که خطر کمتري نسبت به وسايل ديگر دارد استفاده کرده است. پس از آن به خوردن ترياک روي آورده و حالا يک سالي هست که شيره را جايگزين ترياک کرده است. کارشناسان پيشگيري از سوء مصرف مواد مخدر معتقدند که "سيکل خطرناک مصرف مواد مخدر، تغيير شکل منفي مصرف است که جوانان در پروسه کوتاه مدت به آن مي رسند". به عقيده آنان "تغيير مصرف ماده افيوني از ترياک به سوخته و در مرحله سوم، استفاده از شيره ترياک است". آنان همچنين معتقدند که "مرحله بعدي در سيکل خطرناک روي آوردن به هروئين و فراتر از آن است".ميثم روزانه هشت هزار تومان بابت سه وعده مصرف شيره ترياک هزينه مي کند و اين در حالي است که او تنها يک کارگر فروشگاه کفش است که مي گويد: "پول اين شغل اصلا برکت ندارد".خودش اعتيادش را اين طور توجيه مي کند "شغلم اينطوري ايجاب مي کرد. فک زدن زياد با مشتري و شارژ نشدن زياد با بالا رفتن مصرف همه باعث شد که شيره را امتحان کنم."

در کارگاه هاي زير زميني امکان انجام هر نوع خلافي ميسر است مصرف الکل و مواد مخدر، روابط جنسي و ... همگي به صورت آشکاري در اين کارگاه ها براي کودکاني که از روي فقر شديد خانواده به کارهاي سخت تن داده اند کاملا محسوس است و آنها با مشاهده عيني به راحتي نحوه استعمال انواع مواد مخدر را فرا مي گيرند.

اما آيا مسوولان دولتي در ايران هم فريادهاي خاموش قربانيان کار در سنين کودکي را مي شنوند؟

دکتر شيري روانشناس و استاد دانشگاه مي گويد:"بارزترين مشکل کودکان کار اين است که آن ها سريع بزرگ مي شوند و دايم به خود نهيب کار کردن و نخوابيدن مي زنند".

وي تاکيد مي کند: "آنها هميشه حسرت غرايز کودکي را دارند و مجبور به سرکوب کنجکاوي هاي خود هستند. زندگي آن ها هميشه با ترس عجين است. احساس تحقير، دوست نداشتن خود و نفرت از خود هم در اين کودکان به چشم مي خورد".

شيري با اشاره به تضاد طبقاتي موجود در جامعه مي گويد:

"برخي کودکان تحمل فاصله طبقاتي را ندارند و بسياري از بزه کاري هاي آنان براي پر کردن همين تضاد طبقاتي است".

 کارتون خوابی  

دو باره سرما، دو باره مرگ کارتن خوابها !!    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقوله کارتن خوابی  البته مختص جمهوری اسلامی نیست . انسانهائی که به دلائل فقر در گوشه و کنار جهان؛ آسمان را سرپناه خود مینمایند  آمارشان به میلیونها و شاید ده ها و صد ها میلیون نفر میرسد.  مهم  این است که فقر موجب  پدید آمدن چنین منظر اجتماعی    میباشد  .در این رابطه است که  سازمان جهانی مبارزه با فقر از طریق یک  همه پرسی و طرح یک سئوال   از 60000 نفر فقرای کشورهای مختلف؛ در مقابل سئوال  فقر چیست ؟ جواب گرفته که  خلاصه شده است در نداشتن جای گنجانیده شده  ؛ این نداشتن در مواد غذائی ؛ نداشتن کار ؛ نداشتن پول؛ نداشتن لباس ؛ به این نداشتن ها اضافه کرده اند زندگی در یک غیر بهداشتی ؛ درمحیط زندگی درمعرض زورگوئی و اجحاف قرار گرفتن ؛ در مقابل این همه عدم توانائی در مقابله با آنها و زیر فشار این رنج تحمل کردن ؛و در این حالت توانا نبودن برای پیش برد برنامه های بسیار سطحی زندگی روزمره خود؛ و ترس از آینده .با این تعریف از فقر؛ آماری که در جهان از فقر ارائه شده بالغ است بر1,2 میلیارد انسان که در فقر مطلق زندگی میکنند. همچنين 3 ميليارد نفر از جمعيت جهان (حدود 40 درصد) زير 2 دلار در روز درآمد دارند. 11 ميليون كودك زير 5 سال، سالانه به دليل گرسنگي و فقر از بين مي

‌روند، همچنين 115 ميليون كودك به مدرسه نمي‌روند. 600 ميليون زن در دنيا بي‌سواد هستند كه در ايران نيز براساس برآورد صورت گرفته از ميان حدود يك ميليون خانوارکه زنان ‌سرپرست آنان میباشند؛ حدود 600 هزار خانوار محروم هستند.يك ميليارد نفر در دنيا در قالب حاشيه‌نشيني و اسكان‌هاي غيررسمي زندگي مي‌كنند، يك ميليارد نفر به آب سالم و دو ميليارد نفر به امكانات بهداشتي دسترسي ندارند.  

اما آنچه که در ایران میگذرد ذهن انسان را به  سوئی وحشتناکی هدایت میکند. تعداد قابل ملاحظه ای فقرا در کشور   زیر عنوان کارتن خوابان در شبانه روزاز سرما ؛ گرما؛ بیماری های مختلف  میمیرند. درحالی که حتی هویت آنان نیز مورد شناسائی قرار نمیگیرد. ابعاد این مرگ و میر در شروع فصل سرما افزایش میابد . دیروز که بیش از  90 نفر از این فقرا در چادری متمرکز شده بودند؛ دو نفرشان  بر اثرآتش سوزی ؛ کشته و یک نفر بشدت زخمی میشود. این البته در حکومت " عدالت " اقای احمدی نژاد که ظرف 4 ماه حکومتش دست کم 98 نفر اعدام شده اند چیز غریبی نیست ؛ کما اینکه    در سال گذشته دهها تن از همین  کارتن خوابان  ؛ بر اثر سرما در کنار خیابانهای تهران و شهرستانها کشته شدند.    تنها در ارديبهشت ماه امسال جسد 23 تن با مشخصه‌هاي «بي‌خانمان» از خيابان‌ها، ويرانه‌هاي شهر، پارك‌ها و ...در  تهران كشف شدند. این افراد عمدتا زير 40 سال سن داشتند. از سويي ديگر طبق آمار منتشره، طي سال گذشته مرگ 35 کارتن خواب  طي هر ماه در تهران گزارش شده است. اين آمار بويژه در زماني نمود بيشتري پيدا مي‌كند كه سوز سرما از راه مي‌رسد.آماری که در رسانه های داخلی منتشر میگردند؛ هرگز نمیتوانند واقعی باشند.لذا نمیتوان آمار  مردگان سال گذشته آنقدر که رسانه ها منتشر کرده اند ؛ دانست . این آمار مانند تمامی ارقام و آمار؛ در رژیم جمهوری اسلامی   واقعی نیستند. میزان این مرگ و میرها  را بهتر است از زبان  یکی از کارتن خوابان  بشنویم که روزنامه شرق با وی مصاحبه کرده است. وی میگوید :" يك شب كه سرما واقعاً اذيتم كرد رفتم كنار هواكشى كه از آن گرما بيرون مى آمد اما گرمايى كه از هواكش بيرون مى آمد نمى توانست بدن يخ كرده ام را گرم كند، فكر مى كنم به دليل سرما از حال رفته بودم كه نيروهاى گشت پيدايم كردند و به يك مركز حمايتى بردنم.  كارتن خوابى وحشتناك ترين نوع زندگى است كه مى توان تصور كرد. به نظر من ۹۰ درصد از كارتن خوابهاى شهر تهران قبل از اين كه كسى به دادشان برسد مى ميرند.اين شبها فقط كافى است سرى به ميدانهايى همچون محمديه، امام خمينى يا خيابانهايى همچون ولى عصر بزنيم تا بتوانيم چشمهاى سرد كارتن خوابهايى كه به خيابان دوخته شده است را ببينيم، چشمهايى كه اگر روزنه اى به سوى آنها گشوده نشود يخ خواهند بست.

کارتن خوابها  يكي  از آسيب‌ديده‌ترين گروههاي  اجتماعی  هستند كه در جمهوری اسلامی به علت بي‌ کاری ؛ نبودن امکانات آموزش ؛ فقر و بيماري جسمي ناشی از آنها؛ در خيابانها، بیابانها؛ كوچه‌ها، پاركها و قبرستانها؛ به سر برده و به دليل عدم دسترسی به امکانات تغذیه ؛ اکثرا   نحيف و از نظر جسمی و روحی آسیب دیده میباشند.  گرچه بهداشت عموی در جمهوری اسلامی در ابعاد مختلفی در سطوحی بمراتب پائینتری ار وضعیت بهداشتی در کشور های همجواری چون  شیخ نشین های خلیج فارس ؛ واقع شده است ؛ اما این دسته  از مردم  از  وضعيت بهداشت عمومي بسيار اسفناك تری  بر خوردارند.   روشن است  کسانی که کوچکترین امکانی برای      خواب و خوراک ندارند؛ از امکانات بهداشتی و بهداری نیز محرومند؛ بشدت مورد مخاطره بیماریهای گوناگون قرار دارند. اخبار مندرج در روزنامه ها حاکیست که شمار كارتن‌خواب هاي   مبتلا به  بيماري‌های ایدز و هپاتیتیس  ؛افزایش یافته است. اما  درجامعه ای که بقول جنتی جنایتکار "انسان بدون اسلام حیوان "شمرده میشود . از سوی دیگر  مسلمانی که بخاطر "نزدیکی با بیمار مبتلا به ایدز"  خود به این بیماری مبتلا شده است ؛ شایسته نیست بعنوان "مسلمان" دچار این بیماری باشد! و بر این مبنی است که    پنهانکاری در اعلام  واقعی  تعداد بیماران مبتلا به ایدز ؛ متداول است.

حمایت و جمع آوری کارتن خوابها در رژیم اسلامی هیچگونه اساس و مبنی واقعی ندارد. نمونه بارز آن همین واقعه آتش سوزی در چادر ی است که برای جمع آوری کارتن خوابها نصب شده بود. این واقعه بار اول نبود که بوقوع میپیوست . سال گذشته نیز آتش سوزی در یکی از همین چادر ها حادث شده بود. مسئولین تنها با وعده و وعید های تو خالی ؛ شعار  حمایت  و جمع آوری کارتن خوابها سر میدهند تا از این طریق سر مردم را گرم نمایند.اما به این تبلیغات تو خالی  نه تنها مردم؛ بلکه   خود مدیران مسئول این رژیم هم نیز باور ندارند.

 به گفته يكى از مديران موسسه حمايت از آسيب ديدگان اجتماعى؛ از کارتن خوابانی  که به این مراکز انتقال داده میشوند ؛ حدود 3 درصدشان پس از اتمام زمان کوتاهی که از این مراکز "مرخص" میشوند  دوباره به این مراکز بازگردانده میشوند. او ابراز تعجب مینماید که  مابقى چه میشوند؟

وقتی آمار های دههاهزار نفری کارتن خوابها در رسانه های عمومی منتشر میشود . این واقعیت تداعی میشود که آن انسانها که نه امکان کار و زندگی دارند ؛ چگونه میتوانند پس از خروج از این موسسات به زندگی عادی مراجعه و کار کنند. همه میدانند که  وقتی یافتن  کار  برای خیلی از متخصصین و تحصیل کرده ها دشوار و در پاره ای مواقع غیر ممکن است ؛ پس  این افراد که اکثریت آنان فاقد حتی شناسنامه بوده و حتی اگر بر اثر سرما تلف شوند ؛ بعنوان مفقود الهویه جمع آوری میشوند ؛ و از خوشنامی اجتماعی  نیز بر خوردار نیستند ؛ چگونه  میتوانند به زندگی عادی مراجعه نمایند. در این صورت است که به یقین 97 درصد دیگر یا به همان شیوه زندگی کارتن خوابی خود ادامه میدهند و یا اینکه بخشی از آنان در سرما و گوشه ای خلوت بدون دردسر میمیرند.

تمامی قوانین جاری در جمهوری اسلامی گواه این واقعیت است که   کارتن خوابان و هزاران گونه فقیر  اجتماع اسلامی    نیز مانند همه آن  کسانی که با خون دل به کاری مشغول هستند؛  نمیتوانند به آینده خود امیدوارباشند. آنان نه از حقوق بیکاری برخوردارند و نه  مزایای اجتماعی که توسط  بتوانند زندگی خود  را برای مدت کوتاهی تامین  نمایند.

تمامی آنچه که دولت احمدی نژاد برای کارتن خوابها انجام داده است ؛ ارائه طرحی به مجلس اسلامی با بودجه  70میلیون تومان بوده که از این مبلغ نیز تنها 40 میلیون تومان مورد تصویب قرار گرفته . ساختار ضد مردمی  رژیم  آنچنان است که برای سرکوب و آدمکشی ؛ زندان سازی ؛ خرج تاسیسات اتمی  و تکمیل جنگ افزارهای مدرن  میلیاردها دلار میپردازندولی برای این دسته از صدمه دیده ترین اقشار اجتماعی  فقط به  40 میلیون تومان و به عبارت دیگر تنها 40 هزار دلار اکتفا میکنند. آنها خرج روزانه کارتن خوابهارا  در "آسایشگاههای" یعنی  همان چادر های غیر ایمنی و غیر بهداشتی  2500 تومان تخمین زده اند. لذا با 40 میلیون تومان حتی اگر بخواهند 4 ماه زمستان کارتن خوابها را جمع آوری نمایند خیلی راحت میتوان محاسبه نمود که  در  120 روز  روزانه 2500 تومان تنها قادر خواهند بود 133 نفر کارتن خواب را نگهداری نمایند. حال جاى اين سوال باقى مى ماند كه اگرفقط در ایران 133 نفر  كارتن خواب وجود دارد پس ستاد ساماندهى كارتن خوابها به چه منظورتشکیل شده است؟.

 رژیم اسلامی نه تنها به کارتن خوابان  از زاویه  معضل اجتماعی نگاه میکند؛ بلکه آنها در ارزیابی های خود  این انسانها را فاسد ؛ کلاه برداروغیر قابل ترحم معرفی مینمایند.یکی از نویسندگان  اصول گرای رژیم  در مقاله ای مینویسد " که در کنار این کارتن خوابها که   گدايي‌ را به‌ عنوان‌ يك‌ حرفه‌ پر رونق‌ مي‌نگرند و حتي‌ اگر شغل‌ آبرومندي‌ نصيبشان‌ شود از آن‌ اعراض‌ دارند، ‌ كودكان‌ كم‌ سن‌ و سال‌ زيادي‌ مشاهده‌ مي‌شوند كه‌ ابزار كار محسوب‌ مي‌شوند و به‌ غير انساني‌ترين‌ وجه‌ ممكن‌ وسيله‌ جذب‌ ترحم‌ عابرين‌ مي‌گردند. تحمل‌ اين‌ وضع‌ از سوي‌ جامعه‌ و مسوولان‌ رضايت‌ به‌ ظلمي‌ آشكار و پردامنه‌ است‌، اين‌ كودكان‌ معصوم‌ در حال‌ گذراندن‌ كلاس‌ درس‌ بزه‌كاري‌ و غوطه‌وري‌ در دنياي‌ پرخشونت‌ و غم‌باري‌ هستند كه‌ هيچ‌ عاقبتي‌ جز نكبت‌ و خلافكاري‌ ندارد. در اين‌ هواي‌ سرد پاييزي‌ هيچ‌ پدر، برادر و مادر نمايي‌ حق‌ ندارد كودكان‌ معصوم‌ را در ويترين‌ كثيف‌ درآمد خود جاي‌ دهد و براي‌ رسيدن‌ به‌ چند تومان‌ پول‌ از روي‌ شخصيت‌ له‌ شده‌ و تن‌ خسته‌ و رنجور آنها عبور كند. آخر ما چگونه‌
انسانيم‌ كه‌ جلو ديدگانمان‌ اين‌ خشونت‌ عريان‌ و اين‌ ستم‌ بزرگ‌ براين‌ زبان‌ بسته‌هاي‌ بي‌پناه‌ هر روز و هرشب‌ و هرجا روا داشته‌ مي‌شود و هيچ‌كس‌ هم‌ لب‌ به‌ اعتراض‌ نمي‌گشايد. اگر اين‌ حالت‌ مصداق‌ بارز و ظاهر كودك‌ آزاري‌ است‌، چرا مسوولان‌ محترم‌ قوه‌ قضاييه‌ به‌ جد پيگير آن‌ نمي‌شوند و آنها را از دست‌ صاحبان‌ بي‌رحم‌ خود آزاد نمي‌نمايند؟ ."  این شخص گویا شبکه فروش ارگانهای کودکان را که در همین رژیم فعال هستند و شبانه روز خبر های مختلفی در این رابطه را میشنویم "بفراموشی" سپرده است. یا شاید متقاضیان دریافت کلیه بیش از اندازه ای میباشد که تا کنون ارزه شده!

 این نظریه تنها در خطوط روزنامه نمیماند ؛ وقتی سردمداران رژیم از حل چنین معضل اجتماعی عاجز میباشند  دست به تهدید وزور گوئی میزنند. بدن منظور احمدی مقدم فرمانده  نيروي انتظامي جمهوري اسلامي معتقد است:" پليس در بخشي از اقدامها هزينه ناكارآمدي ساير دستگاه ها را در جامعه مي پردازد. وي با بيان اينكه اكنون بيش از 35 هزار معتاد تابلو، ولگرد و متكدي وجود دارد كه بايد جمع آوري شوند، تاكيد كرد: بارها اعلام شده كه پليس از آمادگي كامل براي جمع آوري معتادان و ولگردان در 48 ساعت برخوردار است و در اين زمينه ساير دستگاه هاي اجرايي مانند بهزيستي و سازمان زندانها نيز بايد براي اين كار آماده باشند."

 

 

 

برگشت