ارتباط با ما

اشتراک لینک ها

درباره آزادگی

شماره جدید آزادگی 

بایگانی


 

مقالات

 
 



 

کودکان خشونت!

• انسان ايرانی با سرنوشت بدنوشت! از سوی دشمنان ملت در چنان فضای ناامن و خشونت‌باری زيسته و می‌زيد که محل آرامش او چنانکه در لغت نيز نمايان است "آرامگاه"! بوده و مرگ! تنها منجی رهايی او از شدايد روزگار و ديوان و ددان حاکم بر آن است

علی طايفی
Ali_tayefi@yahoo.com
شنبه ۲۰ اريبهشت ۱۳۸۲


خشونت ، زاده اجتماعات اوليه انسانی است و هر ميزان به تعبير لوئی اشتراوس ، انسان توانسته باشد از طبيعت و قانونمندی‌های آن رهايی يافته و بر آن پيروز شود به همان ميزان بر فرهنگ و دامنه نفوذ فرهنگ انسانی خود افزوده است. در دنيای امروز که طيف بسيار گسترده‌ای از جوامع فرهيخته تا اجتماعات واپس‌مانده و فرهنگ‌گريز در جغرافيای محدود کره زمين و تاريخ پرفتوح رزم شيرين انسان بر طبيعت ، گسترده است ، هنوز پديده خشونت با اشکال ابتدايی و پيچيده آن وجود و شيوع دارد.
امروزه در جامعه انسانی ايران امروز که در مسير غلبه بر طبيعت با موانع متعددی از جمله انديشه لاهوتی‌گری و دنياگريزی از يکسو و يورش‌های مختلف تاريخی به مدنيت آن خواه از طرف بيگانگان ، خواه دولت و حکومت و خواه مردم عليه مردم! از سوی ديگر ، روبرو بوده است و از همين روی کمتر توانسته است روی آرامش را ديده و قدری با آسودگی "بر لب جوی گذر عمر ببيند" ، هنوز سيمای خشونت در آن مادر زاد است!. انسان ايرانی با سرنوشت بدنوشت! از سوی دشمنان ملت در چنان فضای ناامن وخشونت باری زيسته و می‌زيد که محل آرامش او چنانکه در لغت نيز نمايان است "آرامگاه"! بوده و مرگ! تنها منجی رهايی او از شدايد روزگار و ديوان و ددان حاکم بر آن است. پيگيری اين مفهوم در فرهنگ آنگلوساکسون‌ها در رستوران و در فرهنگ عرب به عنوان اسم مکان در مسترا..! قابل بازيابی است که خود تفسير جداگانه‌ای می‌طلبد.
بهرترتيب آنچه که مهم است در جامعه خشونت‌زا که تمامی ابزارهای ارتباطی ، فرهنگی ، دينی و اجتماعی و اقتصادی در خدمت خشونت‌پروری و خشونت‌مداری است ، انسان‌های فرهيخته و درعين حال انسانهای نحيف و ضعيف‌تر همچون زنان ، کودکان و بويژه کودکان دختر در معرض بيشترين آماج خشونت‌ها قرار دارند.
در اين مجال نيم نگاهی بر وضعيت کودکان و نسبت آنان با خشونت انداخته و پيرامون آنها به "هفت چه" و پرسش اساسی پرداخته خواهد شد:
١. چه کسی؟ يا کسانی در معرض بيشترين خشونت‌ها قرار می‌گيرند. کودکان واقع در سنين زير ۱۸سال بويژه پيش از بلوغ جسمی و کودکان دختر واقع در همين دوره سنی از بزرگترين آسيب پذيران کنش‌های خشونت‌جو هستند. نکته اين که اين اعمال خشونت‌جويانه عليه اين کودکان از سوی خانواده‌ها عمدتا با انگيزه تربيتی و در موارد قابل توجهی نيز بصورت عادت و رفلکتيو رخ ميدهد.
٢. چه کسانی؟ و افرادی عاملان اين اعمال خشونت‌زا عليه کودکان هستند. اين گروه در طيف گسترده‌ای از خانواده گرفته تا گروه‌های اجتماعی ، سازمانها و نهادهای اجتماعی و در نهايت کلان‌جامعه پراکنده‌اند. در سطح خانواده ، پدر ، مادر ، برادر يا خواهر بزرگتر ، پدر يا مادربزرگ عمو ، دايی ، عمه و خاله بعنوان ارکان اصلی ساختار خانواده‌های گسترده با اهداف تربيتی به عنوان يک سياست! به اين مهم يعنی خشونت عليه کودکان می‌پردازند. (سياست در ادبيات ايرانی نيز از همين روی بمعنای تنبيه کردن نيز بکار ميرود!). در سطح سازمانهای اجتماعی مهمترين مکان ورود و حضور کودکان مدارس امروز و مکاتب ديروز ميباشد که کنشگران اصلی نمايش تلخ خشونت‌جوئی ، ملايان و مربيان و استادان معلمی هستند که در کسوت تعليم و تربيت شخصيت اطاعت‌پذير متناسب با ساختار پاتريمونياليستی از هيچ کوششی فروگذار نبودند! ساختاری که در آن فرماندهی و فرمانپرستی و زور و اقتدار فيزيکی از کلان به خرد و از حکومت به نهادهای اجتماعی مردمی ، و در نهايت در خانواده‌ها فرش افکنده است و در آخرين خاکريزها مراد بر مرشد و پدر بر فرزند تزريق و شايد فرافکنده است!
٣. چرا؟ در تبيين چرايی و دلايل بروز خشونت به چند نکته بايد اشاره کرد. در جامعه انسانی ارتباط زن و مرد بسترساز تعادل سلوک انسانی در خدمت عاطفه ، مهر و عطوفت است. زنان نخستين پايه‌گذاران محبت و عشق در روابط با همسر بويژه با فرزندان هستند. در جامعه ايران امروز که ديوار بی‌اعتمادی و منفصلی در بين اين دو جنس تعبيه شده است ، انتظار شکل‌گيری مهرورزی نيز غريب و بعيد است. فشار زندگی شهرنشينی توام با سخت‌کوشی عاری از معاش آبرومند و همچنين تبعيض و شکاف طبقاتی عميق بين مردم و محوريت پول و ثروت‌اندوزی و تلاش برای ماندن در شرايط حداقل‌های زيست انسانی با توجه به هزينه‌های هنگفت زندگی در کنار درآمد‌های اندک ، سلسله اعصاب و روان بخش بزرگی از ايرانيان امروز را با اختلال و فشار روبرو ساخته و فضای ذهنی و عينی خشونت‌زايی در غليان است. تداوم آثار جنگ و پس از آن ، درگيری‌های سياسی ميان لايه‌های مختلف مردم و دستگاه حاکميت و تهديد‌ها و ارعاب و بگيروببند‌های فزاينده بر تشديد جو حاکم اثرات مضاعفی می‌گذارد. در نهايت با گسست بين‌نسلی والدين با کودکان و نوجوانان و عدم کشش روحی ، فکری ، عصبی و مالی آنها در تامين نياز‌های نسل آتی راهی جز تقابل پيش روی بزرگسالان نمی‌گذارد که خشونت برای پاک کردن صورت مسئله ساده‌ترين راه تلقی ميشود.
٤. چگونه؟ روشهای مختلف خشونت عليه کودکان با انگيزه‌های مختلف تربيتی يا سوء استفاده و زورگويی ، عبارتند از تنبيه بدنی ، ضرب وشتم ، حبس ، محروميت از محبت و ساير امکانات از قبيل امکان تحصيل و تفريح ، کار اجباری بدون مزد ، بهره‌کشی جسمی و جنسی بويژه از دختران و فروش ، اجاره و آزار جنسی دسته جمعی آنان و ....

٥. چه موقع؟ اين پديده در مواقعی رخ می‌دهد که بحران‌های اقتصادی و اجتماعی فراگيرتر شده و گريبان خانواده‌ها و پدر و مادر را بگيرد و از سوی ديگر نهادهای قانونی و نظارتی هيچ سازوکاری برای پيشگيری آ ن درنظر نگرفته باشد.
٦. چه مکانی؟ با وجوديکه اصولا حقوق کودکان و حفظ و رعايت آن توسط خانواده‌ها و حکومت چندان تعريف نشده و هنوز با ادبيات قانونی تبيين جايگاه و نقش کودکان همنوا نشده‌ايم ، ولی پديده خشونت عليه کودکان عمدتا از نظر اقتصادی نزد فقرا و تهيدستان ، از نظر اجتماعی بين اقشار کم و بيسواد ، از نظر جغرافيايی در مناطق شهری و از نظر سازمانی بين خانواده‌ها و کارگاه‌ها و مراکز اشتغال خرد ، غيررسمی و زير زمينی رايج و قابل مشاهده است.
٧. چه راهی؟ بی ترديد کاهش و زدودن پديده خشونت بويژه عليه کودکان بدون ايجاد امنيت اقتصادی و اجتماعی برای آحاد ملت و معيشت آبرومند برای فقرای شهری و روستايی ميسر نخواهد شد. با اين وصف در کوتاه مدت نخست آموزش بزرگسالان در خانواده و سازمانهای بزرگتر اجتماعی همچون مدارس و سپس تدوين و تصويب قوانين پيشگيراننده با ضمانت‌های مالی و حتی کيفری موثر برای بازداشتن کليه افراد سودجو ، نا آگاه و بی هنجار در جامعه از ارتکاب اعمالی از اين دست. علاوه بر اين باز تعريف کودکی ، و اعمال خشونت‌جويانه نيز بطور همزمان می‌تواند سازوکارهای فوق را عينی‌تر و واقعی‌تر نمايد. 

 
 

 

برگشت