ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

در قبرستان پرلاشز پاریس بر سنگ قبر غلامحسین ساعدی نمیشنامه نویس تبریزی ، نامش را با خط نستعلیق حک کرده‌اند و هر وقت توریست‌ها از کنار این مقبره رد می‌شوند ، راهنمای توریستی ساعدی را نویسنده عرب معرفی می‌کند.

باین ترتیب انتخاب زبان فارسی از طرف سلاطین ترک دلیل دینی داشته و ساده بودن این زبان نیز دلیل دیکر انتخاب آن بوده ولی بخاطر همین سادگی و مختصر بودنش زبان علمی محسوب نمی‌شود. که بنوشته دکتر خانلری در کتاب دستور زبان فارسی ، زبان فارسی تنها سیصد وچهارده فعل دارد .

در ایران همیشه دعوای دین وجود داشته و حتی بعضی‌ها کلمه « کشور » را متشکل از دو کلمه « کیش » و « ور » می‌دانند ، ولی دعوای زبان تازه است و از یکصد سال فراتر نمی‌رود و با باز شدن مدارس جدید و آغاز آموزش عمومی شروع شده است.قبل از آن ترک ستیزی جنبه نژادی و قومی داشته است و از اختلاف‌های تاریخی و طایفه‌ای ناشی می‌شده و بهمین جهت ودر مقاطعی از تاریخ که حکومت ترکان سقوط کرده ، جو ضد ترکی در ایران ایجاد شده است تا از قدرت یابی مجدد ترکان جلوگیری شود.  

در دوران کوتاه حکومت افغان‌ها بعد از سقوط سلسله صفوی تمام کسانی که در زمان قدرت شاهان صفوی ساکت بودند با تحقیر شاه سلطان حسین بعنوان شاه ترکان خشم خود را بر سر ترکان خالی می‌کنند، دوران حکومت زندیه و دوران حکومت دو شاه پهلوی و دوره اخیر حکومت جمهوری اسلامی ، مقاطعی از تاریخ ایران هستند که توهین و تحقیر ترک‌ها گسترش یافته است. خاویر دو پلانول محقق فرانسوی به نقل از پاکروان می‌نویسد که:

- « در سال ١٧٧٠ خواهر آغا محمد خان قاجار که خود گروگان دربار زند بود ، از قزوین به شیراز می‌آید تا با پسر کریمخان زند یعنی محمد رحیم خان ازدواج کند ولی دختر کریمخان با این ازدواج مخالفت می‌کند.و می‌گوید « این دختر دهاتی ، دختر یک غارتگر، لایق برادر من نیست بهتر است او را به یک قاطرچی بدهید ».

خواهر آغا محمد خان بالاخره با علی مراد خان برجسته ترین سردار زند که خیال حکومت کردن داشت ازدواج می‌کند. اما این واقعه بهمینجا خاتمه نمی‌یابد و زخم زبان‌های « لایق قاطرچی » ، « شایسته دهاتی » ، « مناسب برای یک ترک » و نظایر اینها ورد زبان درباریان زند می‌ماند تا اینکه بیست سال بعد آغا محمد خان سلسله زند را سرنگون می‌کند و برای انتقام گیری همان دختر کریمخان را به قاطرچی خودش می‌دهد.» (٦) لطفعلی خان زند نیز که خود را وارث کریمخان می‌دانست درتحقیر آغامحمدخان می‌گوید:

یارب ستدی ملک زدست چومنی دادی به مخنثی نه مردی نه زنی

ازگردش روزگارمعلومم شد درپیش تو چه دف زنی چه شمشیر زنی

دکتر پولاک واقعه‌ای را توضیح می‌دهد که بیانگر تحقیر فارسها توسط سربازان ترک است و به طریق اولی گویای جدال دائمی بین ترک و فارس در ایران می‌باشد. وی می‌نویسد که:

« هنگامی که در تابستان ١٨٥٩ مقارن نیمه شب با مستخدم ارمنی خود از میان چهار باغ می‌گذشتم یک نفر از لوطیان با دشنه لباده مستخدم مرا پاره کرد و به یکی از باغها گریخت. زد و خورد بر پا شد ، نگهبانان ترک را صدا زدیم. وی اجازه ورود به خانه را خواست ولی جواب رد شنید. سربازی ترک ، پای برهنه ، در حالی که پیراهنی نخی برتن و تفنگی بر دوش داشت از پائین به سوی پنجره فریاد کشید: - شما سگ فارسها از کی جرئت کرده اید دشنه با خود بردارید ، اگر من شاه مملکت بودم به هیچ فارسی اجازه نمی‌دادم حتی یک سوزن با خود داشته باشد - با گفتن این کلمات در از جا در آمد ، بزهکار بیرون کشیده شد و تحویل حاکم گردید و وی به وساطت ما فقط اورا به چند ضربه محکوم کرد. هر کجا ، چه در نقطه‌ای مرزی و چه در شهر ، هرگاه عناصر ترک و فارس با هم جمع شوند یکی از آنها دست بالا را احراز می‌کند و دیگری را در هم می‌کوبد ».

بعد از سقوط سلسله قاجار توهین و تحقیر ترک‌ها در کتاب‌های تاریخی و در کتاب‌های آموزشی مدارس بصورت سیستماتیک و با وحشی و غارتگر و بیابانگرد نامیدن ترک‌ها ابعاد گسترده یافته و سیاست رسمی شده است بگونه‌ای که فارغ التحصیل این سیستم آموزشی عملا به یک ضد ترک تبدیل می‌شود.

تمامی این بد آموزی‌ها در این جمله خلاصه می‌شود که « آمدند و کشتند و سوختند و بردند و رفتند » و باین ترتیب هزار سال خدمت و زندگی مشترک را نفی می‌کنند. این اغراق گوئی‌ها و جعل تاریخ مربوط به برهه‌ای از زمان است که سعدی در گلستان می‌گوید:

« در آن مدت که مارا وقت خوش بود زهجرت ششصد و پنجاه و شش بود ». در اینجا قصد تطهیر کشت و کشتارهائی نیست که طبیعت هر جنگ آنهم در قرون وسطی است بلکه اعتراض به دشمنی با ترک‌ها با بزرگ نمائی و حتی جعل وقایع تاریخی است.

بقول عالمی هرکس در ایران با این سیاست آموزشی دکترای تاریخ بگیرد باید از وی قطع امید کرد چون اگر افسانه‌های قبل از اسلام و جعلیات بعد از اسلام را حفظ و تائید نکند پایان نامه تحصیلی وی قبول نمی‌شود.

حقایق تاریخی وارونه قلمداد می‌شوند. از شاهکارهای ادبی فارسی تمجید می‌شود بدون اینکه گفته شود تمامی این آثار با حمایت سلاطین ترک خلق شده‌اند.

مداحی استوانه‌های زبان فارسی ازسلاطین ترک فراموش می‌شود تا بزرگی و سعه صدر ترکان معلوم نشود. آنچه که گنجینه ادب فارسی نامیده می‌شود چیزی غیر از دیوان‌های شعر نیست و می‌دانیم که تا ورود چاپخانه به ایران و رواج اشعار سیاسی و اجتماعی ، کار اصلی شعرا مداحی بوده است و با توجه به حکومت هزارساله ترکان در ایران ، در عمل همه این شعرا مداحان حکام ترک بوده‌اند و ترک ستائی ممر معاش آنان بوده است.

مداحی شغل شعرا بوده و هیچ شاعری را بخاطر مدح این و آن نباید سرزنش کرد.

در اینجا چند نمونه مدح را بعنوان مشتی از خروار ذکر می‌کنم.

سعدی قصیده بلندی در مدح هلاکو خان دارد به این مظمون:

این منتی بر اهل زمین بود از آسمان

وین رحمت خدای جهان بود برجهان

تاگردنان روی زمین منزجر شدند

گردن نهاده بر خط و فرمان ایلخان

با شیر پنجه کردن روبه ، نه رای بود

باطل خیال بست و خلاف آمدش گمان

و حافظ ، سلطان اویس و تیمور را مدح می‌کند و ترکانه سخن گفتن را تمجید می‌نماید:

بشوی اوراق اگر همدرس مائی که درس عشق در دفتر نباشد

من از جان بنده سلطان اویسم اگرچه یادش از چاکر نباشد

کسی گیرد خطا برشعر حافظ که هیچش لطف درگوهرنباشد

 برشکن کاکل ترکانه که در طالع تست بخشش و کوشش خاقانی و چنگیز خانی

از گل پارسی ام غنچه عیشی نشکفت حبذا دجله بغداد و نی ریحانی

ای نسیم سحری خاک در یار بیار که کند حافظ از او دیده دل نورانی

ناسیونالیست‌های افراطی فارس ، ترکان را ضد فرهنگ معرفی می‌کنند و نمی‌خواهند بپذیرند که تمام تاریخهای معتبر گذشته از دوران حکومت سلجوقیان تا تاریخ جهانگشای جوینی گرفته تا تاریخ مشروطیت ایران بدون استثنا ء توسط علمای ترک نوشته شده‌اند و کتاب از صبا تا نیما هم گواه صادقی است که نثر فعلی زبان فارسی نیز توسط آذربایحانیان ایجاد شده است.

در گذشته نیزعلم نثر نویسی و تاریخ نگاری در دوره ایلخانان رشد وتکامل بی نظیر داشته است و نمونه‌ای از خدمات فرهنگی ترکان در مکتوب ٣٦ خواجه رشید الدین به غازان خان چنین آمده است:

« دیگر دو بیت الکتاب... ازجمله هزار عدد مصحف نفیس در آنجا نهاده ام... دیگر شصت هزار مجلد کتاب در انواع علوم و تواریخ... و هزار طالب علم و فضل که هر یک در میدان دانش صفدری و بر آسمان فضیلت اختری‌اند...و شش هزار طالب علم دیگر در دارالسلطنه

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی