ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

  حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

غيره باشد بدون اينكه خود بخواهد يا نخواهد، و همانطور كه آدم نمی‌تواند پدر يا مادر خود را انتخاب كند، اين امر از عهده او خارج است.در كشور اسلامی ايران يك ترك ، ترك است و يك كُرد كرد است و يك عرب عرب است ولی از نظر اينكه تمام اقوام ايران دارای اراده و سرزمين و تاريخ و فرهنگ و زبان فارسی مشترك و وجوه و مشتركات ديگر می‌‌باشند، ايرانی به حساب می‌آيند.

از نظر تاريخی هم يك دولت اسلامی يافت نمی‌شود كه بر مبنای يك قوم يا يك ملت تكوين يافته باشد و چنانچه كشوری بخواهد به بهانه وحدت و يا به بهانه ديگری اقوام و يا ملل بوجود اورنده اين دولت يا كشور مسخ و حذف نمايد و فرهنگ و حقوق قومی آنها را ناديده بگيرد و از ميان اين چند قوم يا ملت فقط فرهنگ يك قوم را عموميت داده و آنرا بر كليه اقوام تابعه تحميل نمايد اين امر با اسلام منافات دارد و يك بدعت به شمار می‌ايد و بدعت نيز كفر است.

خلافت اسلامی در عهد خلفاء راشدين و بنی اميه و بنی عباس و خلافت عثمانی كه از مجموعه‌ای از اقوام تشكيل يافته بود، تمام حقوق اقوام از جمله فرهنگ آنها را محترم می‌شمرد. تاريخ ايران نيز نشان می‌دهد كه در دوران حكومت هخامنشيان ، جانشينان اسكندر مقدونی، اشكانيان ، ساسانيان ، اسلام ، مغولان ، صفويه ، افشاريه و قاجاريه و به عبارت ديگر در تمام دوران تاريخی تا حكومت رضاخان، امارات و ولايتهای ايران به صورت خودمختار يا شبه مستقل اداره می‌شد و اديان و فرهنگ اقوام يا ملل ايران مورد احترام بود بطوريكه در عهد داريوش هخامنشی امپراطوری ايران ٤٩ قوم يا نژاد و حداقل ٢٥ تا ٣٠ منطقه يا ايالت فدرال و خودمختار داشت. در زمان حكومت رضاخان شيوه اداری حكومت به نوع ديكتاتوری متمركز و فاشيستی ضد اسلام مبدل شد و سياست قوم ستيزی و محو هويتهای قومی و تحميل فرهنگ قوم فارس بر اقوام ايران معمول گرديد. اين سياست به خاطر جلوگيری از نفوذ كمونيسم و بنا به ضرورت و شرايط جهانی مخصوص آن زمان از طرف استعمار انگليس به ايران ديكته شد.

در حقيقت كشوری كه بريك قوم و يك فرهنگ اتكاء داشته باشد و حقوق و فرهنگ اقوام ديگر خود را ناديده و پايمال كند نمی‌تواند يك حكومت اسلامی را تحقق دهد و برای كشورهای جهان امروز و انقلابات اسلامی الگو ونمونه باشد. يك دولت نمی‌تواند هم ناسيوناليست و هم اسلامی باشد. دولت اسلامی پاكستان در آغاز استقلال چون سياست ناسيوناليستی و استبداد داخلی را در پيش گرفت و فرهنگ قوم پنجاب را بر ساير اقوام تحميل كرد مورد اعتراض بعضی از جريانهای فكری و انديشمندان اسلامی پاكستان مانند « مودودی » قرار گرفت و موجبات تجزيه و استقلال ايالت بنگلادش را سبب شد.

انحلال دولت يا خلافت عثمانی بعد از انقلاب ١٩٠٨ و به عبارت ديگر انحلال دولت مشترك ترك و عرب و تبديل آن به يك دولت پان تركيسم توسط تركان جوان و اتخاذ سياست تركسازی و محو فرهنگ و زبان عربی و استبداد و قلع و قمع و تبعيد اعراب موجب تشكيل احزاب و جمعيت‌های علنی و زيرزمينی به منظور نشر افكار ناسيوناليستی و مبارزه عليه پان تركيسم و تأسيس يك كشور مستقل گرديد و سرانجام در آغاز جنگ جهانی اول چون آزادی خواهان عرب و حسين ، شريف مكه بين جانبداری از متحدين مخصوصاً بريتانيا و جانبداری از دولت تركيه و متفقين مردد بودند پس از مشورت با همديگر با توجه به عامل دينی يعنی اسلام ترجيح دادند كه در صف دولت عثمانی بجنگند ولی در مقابل از اين دولت تقاضا نمودند تا از استبداد و سياست قلع و قمع آزاديخواهان و عرب ستيزی و محو هويت و فرهنگ و زبان عربی دست بكشد و زندانيان عرب را آزاد نمايد و به مناطق عربی فلسطين ، دمشق و بيروت نوعی خودمختاری و به منطقه حجاز استقلال دهد ولی دولت تركيه با تهديد و ارعاب به درخواست آنان جواب رّد داد و علاوه بر اين، زندانيان عرب را اعدام كرد. از اينرو آزاديخواهان عرب عامل اسلام را ناديده گرفته و با وجوديكه در نتيجه مكاتبات حسين شريف مكه با ماكماهون نماينده تام الاختيار بريتانيا در قاهره از مفاد معاهده سايكس- پيكو منعقد در سال ١٩١٦ و سياست استعماری متحدين و تقسيم مناطق نفوذ بين فرانسه و انگليس بعد از پيروزی در جنگ اطلاع يافته بودند، در صف متحدين قرار گرفته و انقلاب و قيام بزرگ خود را عليه امپراطوری عثمانی آغاز نمودند زيرا كه بريتانيا قول و قرار امتيازاتی را به آنان داده بود و بدين ترتيب بعد از پايان جنگ و شكست تركيه ، سرزمين حجاز ، نجد و يمن به استقلال رسيد و سرزمينهای سوريه ، لبنان، اردن و فلسطين اگرچه به استقلال كامل نرسيدند ولی برخلاف مورد تركها حداقل به قوميت و زبان و هويت عربی خود دست يافتند و در اداره امور داخلی با استعمارگران فرانسوی و انگليسی مشاركت نمودند و عراق نيز بعد از انقلاب سال ١٩٢٠ عليه سپاهيان بريتانيا به استقلال رسيد.

آزاديخواهان عرب در جنگ جهانی اول برای توجيه قيام خود عليه تركها به ناسيوناليسم و افتخارات ملی يا قومی خويش متكی شدند زيرا كه اسلام ديگر نمی‌توانست جنگ عربها را عليه خلافت اسلامی تركها توجيه نمايد. بنابراين هنگامی كه مهاجم يا استعمارگر يا قوم حاكم و ستمگر مسلمان باشد ، ناسيوناليسم عامل اتحاد مردم در مبارزه ، شورش و انقلاب عليه متجاوز می‌شود. مانند مورد مبارزات مردم كردستان عراق عليه حكومت بعث سابق، ولی وقتی متجاوز و استعمارگر مسلمان نباشد مردم هم از عامل دين و هم از عامل ناسيوناليسم در مبارزه خود به عنوان يك حربه استفاده می‌نمايند مانند آنچه كه در مبارزه آزاديبخش مردم الجزائر بر عليه اشغالگران فرانسوی به كار گرفته شد.

٣- اقوام ايران كه در دوران حكومت منفور پهلوی در چارچوب ملی و قومی گرفتار ستم مضاعف بودند بلافاصله پس از روی كار آمدن رضاخان قيامهای قومی و جنبشهای مسلحانه و مبارزات انفرادی و گروهی خود را به صورت متناوب و به اشكال مختلف آغاز نمودند ولی از طرف حكومت بسختی سركوب و قلع و قمع شدند با اين وجود آنان مبارزات خود را تا پيروزی انقلاب اسلامی ادامه دادند و با فداكاری و دادن شهدا در چارچوب ملی و دينی سهم به سزائی در پيروزی انقلاب و نيز در دفاع از آرمانهای آن در جنگ تحميلی داشتند و به قانون اساسی كه اراده ملی را بازگو می‌كند و در راستای خير و صلاح كشور و ملت و اسلام به تصويب رسيد، دل بسته بودند و انتظار داشتند كه پس از پيروزی انقلاب حداقل آثار و لكه ننگين و شرم آور سياست ستمگری و هويت و فرهنگ زدائی اقوام كه از دوران پهلوی به جای مانده است از جبين ملت شريف و مسلمان ايران زدوده شود.

اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی مانند يك كالبد يا يك پيكر يا مجموعه‌ای غير قابل تفكيك از همديگر است. و عدم اجرای يك يا چند اصل آن به منزل بريدن اعضاء و دچار نقص عضو كردن اين بدن و به عبارت ديگر بيمار و معلول ساختن پيكر قانون اساسی و عدم احترام به اراده ملی و سرانجام نرسيدن به هدف مطلوب قانونگذاران و ملت است.اقوام ايران علاوه بر مطالبات ملی و يا در سطح كشور مانند تحقق دموكراسی دينی و آزادی و توسعه و رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی و غيره مطالبات شرعی و قانونی خاص خود را نيز دارند كه متأسفانه هر وقت بخواهند از حقوق قومی خود سخن به ميان آورند ممكن است به خيانت و تجزيه طلبی متهم شوند.

اجرای اصل ١٥ (استفاده از زبانهای محلی و قومی در مطبوعات و رسانه‌های گروهی و تدريس ادبيات اقوام در مدارس در كنار زبان فارسی ) و اصل ١٩ (داشتن حقوق برابر برای همه اقوام و شهروندان ايران صرف نظر از رنگ ، نژاد، زبان و تفاوتهای ديگر آنها ) و اصل ٤٨ ( لزوم توزيع عادلانه درآمدهای ملی در استانها و توزيع فعاليتهای اقتصادی برحسب نيازها و استعدادها ) از آرزوی مشترك تمام اقوام ايران می‌باشد و علاوه بر اين هريك از مناطق قومی مطالبات و محروميتها و ستمهای خاص خود را دارد. برای نمونه مردم عرب خوزستان اغلب با شكم‌های گرسنه بر روی دريائی از نفت می‌خوابند و در تابستانها آب تلخ و شوری می‌نوشند زيرا كه در زمان شاه ظالم قسمتی از آب كارون را به اصفهان و در بعد از انقلاب قسمتهای ديگری را به يزد و اخيراً به كرمان سرازير نمودند و علاوه بر اين تصميم گرفته شد تا سهميه‌ای از باقيمانده ناچيز آن در آينده برای شهرستان قم اختصاص دهند. زمين‌های آباد كشاورزی زارعين عرب را به زور غصب نموده‌اند و در اختيار طرح كشت و صنعت نيشكر كه موفق نبوده است گذاشته اند و بدينوسيله علاوه بر هزينه مبالغ هنگفت به محيط زيست و درآمد و محصولات كشاورزی محلی و ملی خسارت و لطمه جبران ناپذير وارد كرده اند. زمينهای باير را به جای اينكه به مردم محلی و عرب بيكار بدهند و وسيله اشتغال آنان را فراهم نمايند به شركتهای كشاورزی غير بومی واگذار نموده اند. اين شركتها

 

 

قبلی

برگشت

بعدی