ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها

لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

فقدان مشروعیت دموکراتیک و حمایت توده ای نیروهای مخالف قذافی، از وابستگی آنها به نیروهای نظامی امپریالیستی برای کسب قدرت و اطاعت آنها از خواستهای امپریالیستها آشکار می شود. سوءاستفاده و آزار و اذیت کارگران مهاجر از آسیا، ترکیه و بخصوص از آفریقای ناحیه ی زیر صحرا(Sub – Saharan) و همچنین شهروندان سیاهپوست لیبیایی بطور کامل در مطبوعات بین المللی گزارش شده است. رفتار وحشیانه ی آنان با سیاهپوستان لیبیایی که بدروغ به آنها اتهام مزدورقذافی زده شده و شامل شکنجه، قطع عضو و اعدام های وحشیانه می شود علامت خوبی برای ظهور یک نظم دموکراتیک جدید، یا حتی احیای اقتصادی که به نیروی کار مهاجر وابسته است به شمار نمی آید چه رسد به پیدایش یک کشور متحد با نهادهای ملی و یک اقتصاد ملی.

رهبری خودخوانده ی شورای انتقالی ملی دموکراتیک و ملی گرا نیست و حتی قادر به وحدت کشور نمی باشد. آنها رهبرانی مشروع، قادر به احیای اقتصاد و ایجاد مشاغلی که در اثر کسب قدرت به روش مسلحانه توسط آنها از بین رفته نمی باشند. هیچکس بطور جدی این تبعیدی ها، قبیله گراها، سلطنت طلبان و اسلامیست ها را قادر به حفظ سیستم تأمین اجتماعی پدر سالارانه و برنامه ی ایجاد مشاغل توسط دولت قذافی که به مردم لیبی بالاترین درآمد سرانه در آفریقا را داده است نمی داند

(۵) القاعده: بزرگترین منطقه ی جغرافیایی تمرکز تروریست های مظنون به رابطه به القاعده در مناطق تحت تسلط شورشیانقرار دارد. قذافی بدنبال پذیرش دکترین جنگ علیه ترور بوش ـ اوباما بمدت بیش از یک دهه در خط مقدم مبارزه علیه القاعده قرار داشته است. این جهادگران لیبیایی که مهارتهای جنگی شان را در عراق و افغانستان تحت اشغال آمریکا کسب کرده اند اکنون در میان صفوف شورشیانبر علیه دولت بسیار سکولارتر لیبی به جنگ پرداخته اند. رؤسای قبایل، روحانیون بنیاد گرا و سلطنت طلبان مستقر در شرق لیبی در یک جنگ مقدس علیه قذافی از تسلیحات و حمایت هوایی صلیبیونانگلیسی، فرانسوی و آمریکایی به گرمی استقبال می کنند، درست مانند ملاها و رؤسای قبایل که برای سرنگونی یک دولت سکولار در افغانستان با کمال میل تسلیحات و آموزش نظامی دولتهای کارتر و ریگان را پذیرفتند. بار دیگر دخالت امپریالیستی بر اساس اتحادبا ارتجاعی ترین نیروها شکل می گیرد. ترکیب رژیم آینده ( یا رژیم های آینده در صورت تجزیه ی لیبی) سؤال بزرگی است و چشم انداز بازگشت به ثبات سیاسی برای شرکتهای بزرگ نفتی جهت بهره برداری سودآور از منابع لیبی تردیدآمیز می نماید

(۶) “نسل کشییا جنگ مسلحانه ی داخلی: بر خلاف خیزش های توده ای اعراب، کشمکش در لیبی بصورت یک شورش مسلحانه در جهت کسب قدرت با توسل به زور شروع شده است. بر خلاف حکام مستبد مصر و تونس، قذافی از یک پایگاه توده ای در میان بخش های عمده ای از مردم لیبی برخوردار بوده است. شاهد این حمایت مردمی آنست که تقریباً دو نسل از مردم لیبی از سیستم تأمین اجتماعی، آموزشی، استخدامی و برنامه های خانه سازی متکی بر درآمدهای نفتی دولت قذافی بهره مند شده اند و هیچکدام از از این دستاوردها در دولت مورد حمایت آمریکا یعنی شاه ادریس وجود نداشته است. از آنجایی که خشونت ذاتی هر خیزش مسلحانه است هر وقت کسی به منظور کسب قدرت اسلحه بدست می گیرد، مشروعیت دفاع از حقوق شهروندی را از دست می دهد. در تمام جنگهای مسلحانه ی داخلی، حقوق مدنی از ناحیه ی تمام طرفهای درگیر نقض میشود. علیرغم گزارش های تکان دهنده ی رسانه های غربی مبنی بر وجود نیروهای مزدور آفریقایی قذافی و حمایت ضمنی از عدالت انقلابیبر علیه حامیان و سربازان دولتی قذافی که بدست شورشیان اسیر میشوند قوانین حاکم بر وضعیت جنگی از قبیل تأمین امنیت شهروندان غیرنظامی (شامل حامیان و مقامات رسمی دولت) و همچنین تضمین امنیت زندانیان لیبیایی در نواحی تحت کنترل ناتو ـ شورشیان باید به رسمیت شناخته شود. ادعای ثابت نشده ی اروپا ـ آمریکا مبنی بر وقوع نسل کشی که توسط رسانه های گروهی پخش شده و سخنگویان چپنیز آنرا تکرار می کنند در تضاد با گزارش های روزانه ای است که تعداد تلفات ناشی از دست بدست گشتن شهرها بین دوطرف را یک رقمی یا دو رقمی ذکر می کنند. حقیقت، نخستین تلفات جنگ و بخصوص جنگ داخلی است. هردوطرف ادعاهای غیرقابل باوری مبنی بر پیروزیهای خود و تلفات وارد به طرف مقابل پخش می کنند.از تقسیم بندی خیر و شر که بگذریم این کشمکش بصورت یک جنگ داخلی بین دو گروه قدرت در لیبی شروع شد: یکی قدرت استبدادی پدرسالارانه ی مستقر، در حال رشد در راستای اصول نئولیبرالیسم با حمایت عمده ی مردمی در مقابل یک گروه تأمین مالی شده و آموزش دیده توسط امپریالیست های غربی با حمایت گروههای غیرمنسجم منطقه ای، قبایل و روحانیون برجسته، سلطنت طلبان و حرفه ای های نئولیبرال که فاقد مشروعیت ملی و دموکراتیک هستند و از حمایت وسیع مردمی بی بهره می باشند

نتیجه

ک اگر بخاطر جلوگیری از نسل کشی، تسلط بر نفت یا پشتیبانی از دموکراسی (به کمک موشک های پاتریوت) نیست پس انگیزه ی اصلی دخالت امپریالیستی اروپا و آمریکا چیست؟

یک کلید درک مسأله در انتخابی بودن دخالت نظامی غرب نهفته است : در بحرین، عربستان سعودی، یمن، اردن، قطر و عمان، دیکتاتورهای حاکم با حمایت و پشتیبانی دولتهای امپریالیستی اروپا و آمریکا بدون نگرانی از هیچ گونه مجازاتی مشغول بازداشت، شکنجه و قتل ناراضیان شهری غیر مسلح هستند. در مصر و تونس، آمریکا با حمایت ا. منتخبین خودخوانده ی مرتجع نظامی و غیر نظامی سعی دارد تا از تحول دموکراتیک و ملی عمیق جامعه که خواست معترضین است جلوگیری بعمل آورد. هدف این گروههای حاضر در قدرت اجرای اصلاحاتاقتصادی نئولیبرالیستی توسط مقامات بدقت انتخاب شده ی طرفدار غرب می باشد. در حالیکه ممکن است منتقدین لیبرال، غرب را بخاطر دورویی و برخورد دوگانه در بمباران قذافی و نه قصابان خلیج مورد نکوهش قرار دهند در عالم واقعیت ، حاکمین امپریالیستی در هر منطقه از شیوه های همیشگی برخورد استفاده می کنند: آنها از رژیم های وابسته ی دیکتاتوری دارای اهمیت استراتژیک که به دولتهای امپریالیستی اجازه ی احداث پایگاههای هوایی و دریایی را می دهند و در عملیات اطلاعاتی منطقه ای مشارکت می کنند و به عنوان مسیرهای تدارکاتی برای حمایت از جنگهای در حال انجام در عراق و افغانستان و حمله ی برنامه ریزی شده ی آینده ی آنان به ایران همکاری می کنند حمایت مینمایند. آنها دقیقاً به این دلیل به لیبی تحت امر قذافی حمله می کنند که او از همکاری فعال با عملیات نظامی غرب در آفریقا و خاورمیانه اجتناب ورزیده است.

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی