ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره 219

حقوق بشر

دانشجو

یک عمر بازیچه شده اند. اما تا بلوغ کامل سیاسی خیلی راه دارند.اینها هنوز نمی دانند امثال رضا پهلوی و هر سیاسی حرفه ای دیگری پشت پرده بر سر چه میزهائی و با چه کسانی می نشینند.  پس این گونه فریاد زدن آنها نشان از همین نادانی و نابالغی دارد. یعنی این کودکان تازه دارند متوجه می شوند که چه اتفاقاتی پشت پرده می افتد و به نظرشان خیلی عجیب می آید که با آنها این چنین بازی می شود.

بالاخره روزی هر بچه ای بزرگ می شود (مگر عده اندکی که همه عمر بچه می مانند) درهنگام بلوغ  با همین شیوه فریاد میزند و به سان کودکان گریه می کند که چرا فریب اشان داده اند.

16 – بعضی از سازمان های به اصطلاح یک نفره که گاه مورد تمسخر عده ای قرار می گیرند بسیار برتر از آن سازمان هایی هستند که تعداد زیادی افراد وابسته و کسانی را که برای پول وقدرت وطن را می فروشند دور خود جمع کرده اند.

موضوع  تعداد در این مقاطع مهم  نیست زیرا حتی آن سازمان ها و یا احزابی که سازمان های یک نفره را مورد تمسخر قرار می دهند خود نیز در برابر نیروی حاکم هیچ به حساب نمی آیند. موضوع مهم این است که چه گفته می شود.

بعضی از این سازمان های یک نفره دارای شرف و انسانیت هستند و خیلی از این سازمان های چند نفره هیچ شرف و آبرویی ندارند و باعث ننگ مردم کشورشان هستند و به کشور  خود ضربه می زنند و حتی نبودشان خیلی بهتر از بود شان است.

17- بعضی ها برای تحریک جوانان که از دانش و تاریخ بهره ای ندارند و ساده دل می باشند " نسل سوخته " را در دهان آنها انداخته اند. اما اینها نسل سوخته نیستند بلکه" نسل پدر سوخته هستند".

در زمان کودکی نسل ما، بازی ها با خاک بود و در خیلی شهرها مردم هنوز الاغ در منازل داشتند و تفریح هم خر سواری بود. در سنین جوانی امان هم هنوز چنین بود تا در دهه 1350 که پول نفت بالا رفت و تا خواست کار به جایی برسد انقلاب شد و تا خواست انقلاب کمی آرام بشود 8 سال جنگ شد. این بود دوران جوانی نسل ما که دیگر در این زمان به اواخر دهه 1360 رسیده بود. نسل کنونی با کامپیوتر و اتومبیل و خیلی چیزهایی سروکار دارند که هنوز خیلی از هم نسل های من جرات نزدیک شدن به آن  (مثلا ً همین کامپیوتر) را ندارند.

در دوران ما کسی نمیتوانست دو بار از یک کوچه نا آشنا رد بشود و مورد شک و حتی مزاحمت قرار نگیرد که برای چه از این کوچه رد می شوی، شاید بدنبال ناموس اهل محل آمده ای.  ولی در نسل حاضر همه چیز دگرگون شده است و خیلی دخترها  پسرها را تور می کنند و برای خیلی دخترها و پسرها هم بکارت ابدا ً مهم نیست.

با بسیاری دلایل و مقایسه ها بجرات می توان گفت: " شما نسل پدر سوخته هستید، نه نسل سوخته".

18 – اخیرا ً بصورت بسیار مختصر و بسیار بی سرو صدا  در رسانه های سوئد مطرح شد که " الف پالمه " نخست وزیر سابق  سوئد با توطئه سازمان امنیت همین کشور ( سوئد) ترور شد.    تا همین روزهای اخیر همیشه می گفتند در روز ترور " الف پالمه " خودش از پذیرش محافظ امتناع کرده بود. اکنون معلوم شده که ایشان اتفاقا ً در خواست محافظ کرده بود ولی سازمان امنیت آن را رد کرده بود.

   الف پالمه در برقراری هر رابطه ای با آمریکا بسیار سخت بود و دیپلماسی خارجی اش به گونه ای بود که انگشت اتهام ترورش را به سمت آمریکا و اسراییل می چرخاند.

   خیلی مسائل دیگر در رابطه با قتل الف پالمه و آنا لیند وزیر امور خارجه سوئد هست که تماما ً اتهامات را به سمت آمریکا و اسرائیل متمرکز می کند.

   اما همین قتل ها و همچنین کشتار اخیر 70-80 جوان عضو حزب سوسیالیست در نروژ توسط عوامل این دو کشور اسرائیل و آمریکا باعث گردیده که هیچ کسی و در واقع هیچ سازمان یا حزبی حتی سوسیال دمکرات ها که دو تن از برجسته  ترین رهبران اشان را از دست داده اند لام تا کام جرات حرف زدن نداشته باشند.

ترس از مرگ برای مردمانی که از داشتن خانواده (برخلاف کشورهای شرقی ) محروم شده اند و هرکدام تنها و بی کس مانده اند( مخصوصا ً وقتی می بینند سازمان امنیت کشور که باید محافظ جان آنها باشد خود دست در ترورشان دارد)، آنها را مجبور به سکوتی مرگبار و خفت بار می کند. تا آنکه چه روزی این عقده ها در غرب سر باز کنند.

19-  دو ماهی می شد که این مطلب آماده بود ولی بدلیل کارهای زیاد فرصت انتشار آن نشد تا اینکه امروز اتفاقی افتاد که فکر کردم  آن را بنویسم و مطلب را منتشر کنم. امروز چندتن از دوستانم مرا نسبت به ادامه مبارزه با پلیس امنیتی سوئد تشویق کردند. مثلا ً یک دوست غیر ایرانی میگفت:       حسن منتظر هستم تا نوشته بعدی تو در پاسخ به تصمیم دادگاه عالی اداری سوئد و پلیس امنیتی را بخوانم زیرا هر آنچه می نویسی غیر منتظره است و چیزهایی است که کسی بدان فکر نمیکند و اعصاب دادگاه سوئد و سازمان امنیت آن را خراب کرده است.

یک دوست ایرانی را هم در جایی دیدم بسیار با احتیاط و یواش حرف میزد ظاهرا ً میترسید که حتی تلفن همراه صدایش را ضبط بکند. او می گفت: تو داری به تنهایی سازمان امنیت سوئد را به عذاب می آوری و کار آنها را به جایی رسانده ای که عنان عقل را از دست داده اند آنها هیچگاه فکر نمیکردند که تو بتوانی اینهمه مقاومت بکنی. او نیز مانند چند تن دیگراز دوستان میگفت انتقام ما را هم از این سیستم بگیر و حرفهایی دیگر.

راستش واقعا ً کار سازمان امنیت سوئد در برابر من  به جنون کشیده و دست به کارهای بسیار احمقانه ای میزند، چند نمونه می آورم.

سال پیش ایران بودم که دو تن از دوستانم در سوئد باهم چات میکردند.

یکی پرسید: آیا حسن بایگان هنوز در زندان است (مقصودش زندان در سوئد بود). این یکی گفت: این مزخرفات چیست پشت سر حسن میگویند خود من او را به فرودگاه رساندم و دیروز هم تلفنی با او در ایران صحبت کردم او ایران است. این دوست متن این چات را چاپ کرد و به من داد.

امسال نیز بهار ایران بودم که پشت سرم میگفتند حسن در بیمارستان روانی خوابیده است که یک دوست دیگر با آنها برخورد کرد که این مزخرفات چیست میگوئید.

همین یک هفته پیش پخش کرده بودند که من در بیمارستان روانی خوابیده ام.

درحالیکه من تمام روزهای هفته هر روز در یک کار یا مجمع فرهنگی مشغول و یا ورزش بودم. روزانه نیز برای قدم زدن و ملاقات دوستان و اینکه خودم را هم نشان بدهم حداقل 2 ساعت در مرکز شهر قدم میزنم.

سازمان امنیت سوئد در برابر مقاومت من و رفتار معقول و بسیار کنترل شده من، عنان عقل و اختیار خود را از دست داده بطوریکه حرف هایی در حد هزیان می گوید.

قبلی

ببرگشت

بعدی