ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

ملا حسنی

مسئله ملی  و فدرالیسم

شماره جدید   

دانشجو

حقوق بشر

 

هويت کُردی، در تعارض با هويت ايرانی؟

ناصر ايرانپور

دوست بسيار عزيز و فرهيخته‌ای، از فعالين چپ ايرانی در خارج از کشور و بسيار مورد قبول و احترام من طی نامه‌ای الکترونيکی به‌ من در خصوص مقاله‌ای که‌ در پاسخ به‌ آقای فرخ نعمت‌پور تحت عنوان "کردستان در جنگی که‌ حکومت اسلامی برانگيزد شرکت نخواهد کرد" نوشته‌ام، به‌ اظهارنظر پرداخته‌ و پرسش‌گونه‌ انتقاداتی را نيز متوجه‌ من ساخته‌ است. ايشان می‌فرمايند که‌ با حق تعيين سرنوشت کردستان موافقت اصولی دارند، اين امر اما بايد در يک فرآيند دمکراتيک صورت پذيرد و نه‌ به‌ اراده‌ی "ابرقدرتهای اقتصادی". ايشان همچنين ايراد می‌گيرند که‌ من در نوشته‌هايم بيش از حد به‌ نکات افتراق ايرانيان می‌پردازم و کمتر اشتراکات آنها را مورد تأکيد قرار می‌دهم. اين دوست می‌فرمايند که‌ من اين بحث را با دقت لازم پيش نمی‌برم و پرسش می‌كنند که‌ آيا من، کُرد را ايرانی می‌دانم يا نه‌ و آيا آن چيزی را که‌ می‌گويم فی‌الواقع همان استقلال کردستان نيست. نوشته‌ی ذيل پاسخی است به‌ پرسشهای ايشان و همه‌ی آنانی که‌ علاقمند به‌ اين مبحث هستند. من بر آن هستم که‌ ما بيشتر نياز به‌ اين داريم که‌ با هم و نه‌ در باره‌ی هم گفتگو کنيم..

دوست بزرگوارم، درود بر شما باد و بسيار سپاسگزارم از اينکه‌ مرا مورد لطف خود قرار داديد. خوشحالم که‌ با بخش بزرگی از نظريات من موافق هستيد. البته‌ اگر موافق هم نمی‌بوديد، امری غيربديهی نمی‌دانستم، چه‌ که‌ آنچه‌ را که‌ می‌گويم شايد تنها بخشی از يک حقيقت باشد و حقيقتهای ديگری هم تازه‌ وجود داشته‌ باشند. ديگر به‌ سنی پا گذاشته‌ايم که‌ آنچه‌ را می‌گوئيم، مطلق ندانيم. لذا هر انتقادی را به‌ جان می‌خرم، مخصوصاً اگر از سوی شخصی چون شمای بزرگوار باشد. در ضمن سپاس ويژه‌ی مرا به‌ خاطر صراحت کلام و انتقاداتتان از من بپذيريد.

شايد حق با شما باشد و مطلب من از دقت لازم برخوردار نباشد. انديشه‌های من در ارتباط با اين مقوله‌ی پيچيده‌ را بايد در مجموع نوشته‌های من جستجو نمود. نمی‌شود هر بار به‌ تکرار آنها پرداخت. اجازه‌ می‌خواهم در اينجا توجه‌ شما را به‌ مطلب کوتاهی در اين باب که‌ همين يکی دو روز پيش تحت عنوان "استقلال کردستان: حق يا مطالبه؟‌" نوشتم، جلب کنم.

من آگاهانه‌ و بطور جدی خواهان همبستگی مردم ايران و زندگی آزاد کُرد و غيرکُرد در اين کشور هستم و برای آن هم تلاش و مبارزه‌ می‌کنم، اما نه‌ به‌ هر قيمتی. به‌ عبارتی باز هم صريحتر: من خواهان طرح مطالبه‌ی استقلال کردستان نيستم. اما در همان حال تأکيد می‌کنم که‌ من حق و مطالبه‌ی استقلال را به‌ هر قيمتی و تحت هر شرايطی رد نمی‌کنم. نه‌ مرزهای ايران به‌‌خودی‌خود برايم مقدس هستند و نه‌ مرزهای کردستان. مبنای اين تفکر اعتقاد به‌ حق تعيين سرنوشت در ابعاد مختلف آن می‌باشد. اين حق نيز برای نمونه‌ در برگزاری آزاد و دمکراتيک دو رفراندوم معنا و مفهوم پيدا می‌کند: نخست برای اينکه‌ مردم کردستان برای ماندن يا نماندن در چارچوب ايران رأی بدهند و دوم برای اينکه در مورد‌ نظام سياسی مطلوب خود در کردستان ايران (و يا قانون اساسی آن)  نظر خود را اعلام دارند. مقصود از نظام سياسی کردستان هم آن ساختارهای سياسی، اقتصادی، قانونگزاری، قضايی، آموزشی و فرهنگی است که‌ قرار است زندگی مردم در کردستان را سازمان و سامان دهند. چارچوب جغرافيايی کردستان هم از طريق رأی ساکنان مردم مناطق کُردنشين در يک انتخابات و نظرسنجی آزاد تعيين می‌گردد. (آيا ابهام و ناشفافيتی در اين موضع می‌بينيد؟)

در ضمن "جمهوری" اسلامی در چارچوب جنگ تبليغاتی خود کارزار وسيعی را بر عليه‌ آمريکا براه‌‌ انداخته‌ است که‌ به‌ عقيده‌ی من تعدادی از انسانها و شخصيتها و جريانات سياسی شريف و صلح‌طلب و خوش‌نام هم را به‌ جبهه‌ی خود کشانده‌ است. من اين نزاع و درگيری را درگيری و دغدغه‌ی واقعی مردم ايران نمی‌دانم و در آن شرکت نمی‌کنم. حتی اگر جنگی بين دو کشور روی دهد، آن را جنگی ارتجاعی می‌دانم و به‌ ويژه‌ به‌ خاطر ماهيت حکومت اسلامی و تعاملش با مردم ايران و کردستان در جبهه‌ی دفاع از آن قرار نخواهم گرفت، چه‌ بسا ناخرسند هم نباشم که‌ حکومت ايران در جريان اين جنگی که‌ من طالب آن نبوده‌ام، به‌ زير کشيده‌ شود، همانطور که‌ مدافع جنگ آمريکا و عراق نيز نبودم و اما اکنون از سرنگونی حکومت بعث عراق توسط آمريکا ناخرسند نيستم. (تصور می‌کنم که‌ بيان اين مسأله هم چندان‌ نادقيق نباشد.)

 آيا ما همگی در ايران فدرال و دمکراتيک آينده‌ به‌ لحاظ حقوق بين‌الملل معرف ملتی با يک پرچم و نشان خواهيم بود؟ تصور من اين است که‌ بسياری از رفقای ما يا نمی‌دانند فدراليسم چيست، يا آن را بهانه‌ ساخته‌اند. در فردای ايران فدرال سياستمداران، ورزشکاران با نام ايران در ميادين جهانی خواهند ايستاد. يا اينکه‌ تصور غير از اين است؟

پاسخ به‌ اين پرسش که‌ آيا در ايران دمکراتيک فردا معرف "ملتی" با يک پرچم و نشان خواهيم بود يا نه‌، شايد چندان آسان نباشد، چرا که‌ از نظر من اين پاسخ می‌تواند هم "آری" باشد و هم "نه‌". "آری" از اين لحاظ که‌ کشور ايران نمادهای خود را از جمله‌‌ پرچم و سرود و آرم خواهد داشت که‌ به‌ لحاظ حقوق بين‌المللی به‌ ايران منتسب خواهند گرديد. در اين هيچ پديده‌ی غيرعادی وجود ندارد و مورد پذيرش من، به‌ مثابه‌ی شهروند اين کشور نيز خواهد بود، در عين حاليکه‌ تأکيد می‌کنم که‌ اين نيز در دنيای امروز مطلق نيست ـ و اينجا به‌ پاسخ "نه‌" پرسش نزديک می‌شوم ـ، چرا که‌ هستند کشورهای چندبافتی غيرمتمرکز و فدرالی که‌ مردم مناطق مختلف، هم در عرصه‌ی ورزش و هم در عرصه‌ی سياست، بطور مستقل و با سمبولهای ويژه‌ی خود در ميادين ورزشی و سياست جهانی ظاهر می‌شوند، از جمله‌ کبک کانادا، باسک اسپانيا و اسکاتلند بريتانيا، بدون اينکه‌ اين امر منافی نمادها و نشانهای آن کشور باشد. برای نمونه‌ کبک کانادا در بسياری از سفارتهايي که کانادا‌ در کشورهای مختلف دارد، دفتر و نمايندگی مستقل خود را دارد ـ و بدين خاطر زمين هم به‌ آسمان نرسيده‌ است.

اما اينکه ‌ اين نمادها در ارتباط با کشور ايران نمادهای "ملت ايران" خواهند بود، مردد هستم، چرا که‌ واژه‌ی مرکب "ملت ايران" به‌ دلايل تاريخی بار منفی گرفته‌ است و حساسيت‌برانگيز است. همانطور که‌ مستحضر هستيد آسيميلاسيون و اعمال ستمهای متعدد بر مردم غيرفارس‌زبان ايران تحت همين عنوان مشروعيت يافته‌ و اعمال شده‌ است و اصولاً يکی از کشمکشهای اصلی بر سر مضمون و تعريف رسمی و حکومتی و ناسيوناليستی همين مفهوم است.

همانطور که‌ همه‌ می‌دانيم، تعاريف مختلفی از مفهوم "ملت" وجود دارند که‌ مهمترين آنها مفهوم "فرانسوی" (شهروندی و

 

قبلی

برگشت

بعدی