ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

ولايت فقيه و هراس از "عدالت خواهی

اکبر صالح زاده فرد

با تشديد تحريم و محاصره اقتصادی و طرح جراحی اقتصادی و شوک تراپی, اکنون زمين زير پای جمهوری اسلامی لرزان تر از آن است که چنين مشاجراتی را بتواند تحمل کند... در اين وضعيت عدالت خواهی راستين آتشی است که می تواند خرمن نظام را بسوزاند...

اصلا نيازی نيست به اسناد و مدارک متعدد رجوع کرد تا نشان داد که آنچه در ايران اسير طاعون ولايت مطلقه فقيه اثری و خبری از آن نيست عدالت است.

مثل دين و مذهب, عدالت هم البته در سال های اخير و بويژه پس از ورشکستگی اصلاح طلبان ابزاری شد در خدمت برکشيدن سرکوب گران امنيتی و نظامی به مقام دولتی و اتحاد دستگاه ولايی با اين گروهبندی و فريفتن مردم برای چند صباحی تازه. از جمله مصاديق گروههای وابسته به رژيم که تاکنون در حاشيه امن دستگاه ولايی اجازه داشته اند گاه گاه بيانيه های تند و تيز در مورد عدالت خواهی صادر کنند و اينجا و آنجا به دستگاه قضايی و يا مفسدان دانه درشت رژيم بدون ذکر نام بتازند, "جنبش عدالتخواه دانشجويى" است که پانزدهمين نشست سراسرى تشکل های وابسته به آن روز گذشته برگزار شد و پيامی از "رهبر" رژيم خطاب به آنها صادر شد. خامنه ای در پيام خود دو نکته را به اين وابستگان خويش يادآوری کرد و با صراحت خواستار شد که گروه مزبور از اين پس پرچم عدالت خواهی را"ابزار نكنند" و"به نام عدالت‌ طلبي، حركتى غيرمنصفانه از سر جهل يا غفلت انجام نگيرد." اين هر دو نکته پيام خامنه ای بسيار مهم است. وقتی رهبر جمهوری اسلامی که سکان اصلی هدايت نظام را بردوش دارد, با صراحت عوامل ذوب شده را از "ابزار" کردن پرچم "عدالت خواهی" زنهار می دهد, قبل از هر چيز وحشت نظام را از عواقب خروج اين شعار از دايره "ابزار" بودن نشان می دهد و ثانيا خطراتی را گوشزد می کند که اين شعار می تواند از طريق برخوردهای غيرمتعارف برخی متوهمان به رژيم بر اساس آنچه خامنه ای "جهل و غفلت" آنان می نامد نصيب رژيم کند.

البته معلوم نيست منظور خامنه ای در پيامش از"جهل و غفلت" وابستگانش در باصطلاح "جنبش عدالتخواه دانشجويى"  به راهپيمايی اعتراضی طلبه سيرجانی عليه زمين خواری که با دستگيری و محاکمه و محکوميت در دادگاه ويژه روحانيت سروصدايش را خواباندند اشاره دارد يا به مواردی چون افشاگری های عباس پاليزدار و يا به حملات تند و تيز افرادی مانند فاطمه رجبی به مفسدان درونی رژيم؟

يا به همه اين موارد؟

هر چه باشد روشن است که حالا زمين زير پای جمهوری اسلامی لرزان تر از آن است که چنين مشاجراتی را بتواند تحمل کند.

مشاجره مشتی امنيتی بدنام, سرکوبگر, قدرت پرست و جويای نام بر سر اين که آدمی مثل کردان مدرک دکترا دارد يا ندارد, خطرش حالا برای نظام کمتر است از رو شدن اصطبل های دختر رييس تشخيص مصلحت نظام و غارت معادن کشور از سوی گماشتگان رهبر. زيرا اولی حداکثر نشان می دهد که غالب دولتمردان و مسوولان اين نظام از سواد و دانش کافی برخوردار نيستند و با دوز و کلک مدرک برای خود دست و پا می کنند؛ اين چيزی است که مردمی که با اين دستگاه و تصميمات آن سروکار دارند روزانه دهها و صدها نمونه از آن را شاهدند. در حالی که دومی می تواند مايه انفجار خشم و نفرت عمومی از رژيم سراپا فاسد حاکم شود. عدالت خواهی بويژه اکنون پرچمی است که حتی ديگر برای استفاده ابزاری هم رژيم نمی تواند به سمت آن برود. در کشوری که برق روزی پنج تا هفت ساعت قطع است, قيمت مايحتاج عمومی روز به روز بالا می روند, افزايش قيمت گاز رسما اعلام شده و مراحل اجرايی آغازين طرح شوک تراپی و حذف سوبسيدها با جمع آوری اطلاعات خانوارها در سراسر کشور کليد خورده است, ديگر چه جای حرف از عدالت خواهي؟

به اين وضعيت بايد گسترش تحريم های اقتصادی و عوارض خانمان برانداز آن بر مردم ايران و بويژه اقشار ضعيف و کم درآمد را هم اضافه کرد؛ عوارضی که از دورن شيرازه های کشور را فرومی پاشاند و خشم انبوه و متراکمی در ميان لايه های فقير و تهيدست جامعه که قربانيان اصلی تحريم ها هستند توليد می کند.

جايی که "مهرورزان" و "عدالت خواهان" مجری برنامه جراحی اقتصادی شده اند, معلوم است که عدالت خواهی آتشی است که می تواند خرمن نظام فقاهتی را بسوزاند و ديگر با آن نمی توان بازی کرد. و خامنه ای هم در پيام خود همين خودداری از بازی با اين شعار را از ذوب شده گان نظامش می خواهد.

پيام خامنه ای وحشت و هراس رژيمی محاصره شده در خارج و گرفتار نفرت توده ای در داخل کشور را بازتاب می دهد که از اوضاع بيمناک است. مساله ای که باقی می ماند اين است:

با فروافتادن پرچم کاذب عدالت خواهی دارودسته ذوب شده گان امنيتی و لباس شخصی ها و چماقداران دانشجونما و سوخته شدن ظرفيت استفاده ابزاری آنها از اين شعار, اين بار دستگاه ولايی چه بساط ديگری را علم خواهد کرد؟

    حکم اعدام واکنش مستأصلانۀ رژیم به اعتراضات پرشورمردم است!

 حامد داهی

رژیم قرون وسطی  اسلامی ایران، بعنوان رژیم یک عده اوباش و آدم کش از بدو سرکار آمدن مورد تنفر و انزجاربخشهایی از مردم آزادیخواه ایران قرارگرفت وهم اکنون مورد خشم و تنفر اکثریت مردم شده است. اکنون مردم در مقابل کل این نظام ایستاده اند. و برای بزیرکشیدن و در هم کوبیدن آن از هر فرصتی استفاده می کنند و مداوماً اعلام میدارند که آخوند و پاسدار و اسلام نمی خواهند.

امّا در این نظام فاسد چگونه است که پروندۀ شریف ترین انسانها توسط فاسد ترین وشرورترین و کثیف ترین موجودات که به زور قتل و کشتار و خون ریزی ازموجودیت خود دفاع می کنند مورد بررسی قرار میگیرد، نظامی که اعدام  واز بین بردن فیزیکی انسانها همواره یکی از ابزارهای اصلی برای بقایش بوده وهست. مجازات اعدام تحت هر نام و شرایطی بی شرمانه ترین وضد انسانی ترین شکل قتل عمد دولتی است. وخودِ رهبران حکومت بارها گفته اند که مجازات اعدام درس عبرتی برای صف میلیونی انسانهایی است که با اسلام و رژیم اسلامی نمی سازند.برای انسانهای است  که عزم جزم کرده اند تا یکی از جنایتکار ترین رژیم های جهان موجود را بزیربکشند.  

این احکام را صادر می کنند تا بذعم خویش جامعه را مرعوب کنند، تا بگویند که هنوز هم فدرت دارند،هنوزهم می توانند سرکوب کنند و اعدام نمایند ، می خواهند مردم را وا دار به تمکین به قانون و مقررات حکومتی کثیفی کنند که جمعی آدم کش برای دزدی و چپاول مردم آنرا بپا داشته اند. اما نه تنها مردم ایران بلکه جهانیان می دانند که این احکام نه از سرقدرت بلکه نشانۀ ترس و زبونی رژیمی است که در مقابل طغیان وطوفان کوبندۀ اقشار مردمی قرار گرفته است، که تن به قضا و قدر نمیدهند و میخواهند سکان سرنوشت خویش را بدست گیرند.

 

قبلی

برگشت

بعدی