ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشرو میثاق های آن

دانشجو

 

 

د- مهاجرت متخصاصن ايراني پس از انقلاب اسلامي

تغيير و تحولاتي که پس از انقلاب اسلامي در جامعه رخ داد سبب شتاب گرفتن مهاجرت متخصصان به خارج از ايران شد. علاوه بر عوامل دافعه و جاذبه عوامل ديگري که خاص جامعه ايران انقلابي بود و در دوره هاي معيني بروز کرد فرار مغزها را تسريع کرد.

شتاب مهاجرت متخصصان از اواخر دهه 1350 تا ربع سوم دهه 1360 در چهار مرحله انجام گرفته است

مرحله اول: در آستان انقلاب، يعني ماههاي پيش از بهمن 1357 قشر وسيعي از متخصصين مسن شاغل در نهادهاي دولتي که تجربه مطالعاتي انقلاب هاي دنيا به ويژه انقلاب شوروي را داشتند با برنامه ريزي قبلي راهي ديار فرنگ شدند و به جهت دارا بودن تجربه، مهارت و اشتهار به آساني جذب جامعه ميزبان شدند.

مرحله دوم: در ماههاي اول پس از پيروزي انقلاب اسلامي به خاطر ناآرامي هاي خياباني گروهي از ترس و وحشت با عجله و بدون برنامه ريزي قبلي ايران را ترک کردند. اينهان نيز به سادگي گروه اول اما در مدت کوتاهي جذب جامعه ميزبان شدند در پي همين گروه و در همين مرحله گروهي نيز وجود دارد که حاصل پاکسازي هاي غيرقانونو بي رويه دوران اوليه انقلاب از دانشگاه ها، موسسات و ادارات دولتي هستند. اين پاکسازي ها سبب شدت گرفتن مهاجرت متخصصان خارج گرديد.

مرحله سوم: در اين مرحله دو عامل پشت سر هم موجب شدت گرفتن مهاجرت متخصصان به خارج از کشور شد. عامل اول بسته شدن دانشگاهها و عامل دوم آغاز جنگ تحميلي است. عامل اول سبب شد تا متخصصان جواني که در اوايل انقلاب با اشتياق فراوان به ايران برگشته بودند به کشور محل تحصيل خود بازگردند و عامل دوم موجب مهاجرت اقشار مختلف از جمله متخصصان به ويژه پزشکان که مجبور بودند مدتي را در جبهه بگذرانند و نيز متخصصان بالقوه يعني جواناني که به سن خدمت نظام رسيده بودند اين عده براي گريز از خدمت نظام به طرق مختلف از کشور خارج و در کشورهاي اروپايي به تحصيل پرداختند. نکته مهم آن است که اگر برنامه ريزي صحيح و براساس اصول علمي و به دور از تعصب صورت گيرد به احتمال زياد موفق به جذب بخش وسيعي از افراد پاکسازي شده و نيز دو گروه مذکور خواهيم شد. چرا که آنان به ميل خود بلکه تحت فشار سياسي، جو حاکم بر کشور مجبور به مهاجرت گرديدند. اکنون اين عوامل از بين رفته و با برنامه ريزي صحيح مي توان آنان را به مملکت بازگرداند. برخي از آمارها کل مهاجران ايراني در سالهاي 1360-1357 را دو ميليون نفرتخمين مي زنند. مقصد مهاجرت اين افراد سطح درآمد، طبقه و تحصيلات آنان را کم و بيش روشن مي سازد.

اين در حالي است که در همين زمان ايران ميزبان 5/2 ميليون پناهنده از افغانستان شد که 95 درصد آنان تخصص نداشته و به کار غيرمولد اشتغال داشتند. نشريه مهاجرين که در اسکانديناوي منتشر مي شود در تحقيقي پيرامون ايرانيان مهاجر آنها را به پنج گروه تقسيم مي کند که عبارتند از: مغزهاي علمي، بازرگانان، صاحبان مشاغل مهم در رژيم سابق، سياسيون و افراد عاي.

طبق تحقيقي که به وسيله يکي از کارشناسان موسسه کارآموزي و تحقيق سازمان ملل متحد به عمل آمده شمار مهندسين ايراني، چيني و کره اي که در شته هاي جديد فارغ التحصيل شده در امريکا به سر مي برند از عمده همکارانشان در کشورهاي اصلي بيشتر است.

ه- عوامل مهم در مهاجرت متخصصان

1- عوامل اقتصادي: نابرابري دستمزدها، درامدها و امکانات نسبي تحصيل درآمد بيشتر، سبب گريز نيروي انساني ماهر از کشورهاي توسعه نيافته و جذب آنان به کشورهاي پيشرفته صنعتي مي گردد.

2- عوامل اجتماعي: همانطور که بين دستمزدها و درآمدهاي مبدا و مقصد تفاوتهاي فاحشي وجود دارد به همان نسبت نيز همان نابرابري هاي زيادي در امکانات اجتماعي از جمله امکانات رفاهي، بهداشتي و تفريحي وجود دارد که سبب جذب نيرويهاي متخصص مي گردد. تناسب دانش فني آنان با صنايع وارداتي موجود به کارگيري آنان نيز در صنايع جديد سودمند نخواهد بود از اين رو به زودي شاهد جذب آنان به خارج خواهيم بود. بدذين سان عدم تعادل ساختار نظام آموزشي جهان سوم، ناخواسته پديده فرار مغزها را موجب مي شود و خود موجبات عدم تعادل ساختي در ساير زيرساخت ها را فراهم مي آورد.

علاوه بر الگوي تحليلي مزبور، که براساس تحليل وابستگي ارائه شده است مي توان پديده فرار مغزها را به گونه اي ديگر تحميل نمود در کشورهاي جهان سوم عمدتا به کارهاي فکري و تحقيق عميق در زمينه هاي علوم اجتماعي و انساني اهميت داده نمي شود. درنتيجه در بلندمدت، بازار کار از نيروهايي که به واقع در جامعه و به ويژه در نظام آموزشي به آنان بهاي لازم داده نمي شود اشباع مي گردد.

از سوي ديگر بيشترين تبليغات و سرمايه گذاري ها در مقطع دانشگاه ها و آموزش عالي بر علوم غيرانساني متمرکز است. در اين رشته ها نيز به دليل نداشتن دانش فني بالا و به روز نبودن موفقيت چندان يکسب نمي شود در حالي که بيشترين نيروهاي ماهر موردنياز در بخش نظام ديوان سالاري و اداري جامعه و در بخش علوم انساني و اجتماعي است يعني همان رشته هايي که معمولا اقبالي به سرمايه گذاري از سوي دولت و تبليغات عمومي در آنها صورت نمي گيرد و مرسوم است که دانشجوياني که در ساير رشته ها امتياز لازم را به دست نمي آورند بهاين رشته ها وارد مي شوند نتيجه اين فرايند ورود موج عظيمي از نيروهاي غيرکارآمد به بدنه اجرايي کشور است، يعني کساني که توان برنامه ريزي و هدايت جامعه را ندارند.

توسعه نظام آموزشي و اطلاعاتي به حکومت ها اين امکان را مي دهد که با مسائل و مشکلات جامعه واقع بينانه تر برخورد شود. در بلندمدت نيز موفقيت و جايگاه هر کشوري باز لحاظ توسعه و پيشرفت و يا عقب ماندگي را محصولات کارآمد و پژوهش هاي علمي و آموزشي نيروي کار، مديريت هوشمندانه و نرم افزارهاي اطلاعاتي پيشرفته تعيين مي کند و اين ها منابع کليدي قدرت فردا خواهند بود. دقيقا عواملي که توسعه و پيشرفت آنها به دست کساني است که نه تنها خود اعتقادي به آن دارند بلکه به دليل نداشتن دانش فني و اطلاعات کافي قادر به سرمايه گذاري و توسعه عوامل مزبور نيستند. اين خود عامل اصلي عدم جذب نخبگان در داخل و يا فرار آنان به خارج است. به طور کلي، ضعف مديريت و عدم سرمايه گذاري و اهتمام به نظام آموزشي، واجبات فرار مغزها را در بلندمدت فراهم مي آورد.

طيف مهاجران

هر چند عنوان مهاجرت نخبگان شامل همه متخصصان علمي و اداري مي شود ولي غالبا مهاجران کساني هستند که عمدتا خواهان پيشرفت هاي اجتماعي و اقتصادي مي باشند و غالبا در سه طبقه پزشکان، مهندسان و دانشمندان مي باشند. به عنوان نمونه در يک گزارش، تعداد پزشکان و مهندسان خارجي در امرياک در سال 64-1963 به ترتيب 29% مجموع فارغ التحصيلان پزشکي در دانشگاه هاي امريکا و نيز 50% مهاجران به اين کشور را تشکيل مي دادند.

وضعيت کشورهاي اروپايي به مراتب نسبت به کشورهاي افريقايي و آسيايي بهتر است زيرا امريکا هر چند قطب جاذبي براي جذب نخبگان ساير کشورهاست اما امريکا يگانه مقصد مهاجران نيست کشورهاي توسعه يافته و اروپاي غربي نيز به نوبه خود قطب جلذبي براي نخبگان ساير کشورها هستند. بنابراين، هر چند کشورهاي اروپايي بخشي از نخبگان و متخصصان خود را به امريکا  مي فرستند و در واقع آنان جذب اين کشور ميشوند اما اين کشورها نخبگان ساير کشورها را به سود خود جذب مي کنند و اين کشورها کسري نيروهاي انساني نخبه خود را از ساير کشورهاي افريقايي و آسيايي جبران مي کنند. از اين رو بدترين وضعيت را کشورهاي آسيايي و افريقايي دارند که با هزينه هاي گزاف ملي خود اقدام به پرورش متخصصان و نخبگان مي کنند و آنان را به ساير کشورها تحويل ميدهند.

جالب توجه آن که از ميان 159 کشور مستقل دنيا، ثلث جمعيت آنان يعني 15 الي 30 کشور جهان 95 درصد بودجه نخبگان را در اختيار دارند. و به همين دليل چون امکان و زمينه تحقيق و پژوهش در کشورهاي توسعه يافته فراهم است علاوه بر اين که محققان و نخبگان

 

قبلی

برگشت

بعدی