ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

نبودن دانش فني و فقدان نيروي انساني ماهر و نخبه براي سرمايه گذاري در کشور اقدام به وارد کردن نيروي متخصص و فني از خارج مي کنند در واقع براي ايجاد سرمايه گذاري در کشور دست به دامان متخصصان خارجي مي شوند. با وجود مراکز و موسسات علمي فرهنگي و پژوهشي در اين کشورها به دلايل به روز نبودن دانش فني و نداشتن سرمايه لازم پژوهش هاي آنها جز اتلاف سرمايه راه به جايي نمي برد. علاوه بر اين به دليل فقدان نظام اطلاع رساني منسجم و واحد بسياري از کارهاي آنان تکراري مي باشد. نهايت ثمره اين نوع پژوهش ها آن هم در کشورهاي پيراموني و پشرفته انتقال فناوري و دانش فني از کشورهاي صنعتي است که مشکلات خاص خود را دارد.

از سوي ديگر، کشورهاي صنعتي با وجود سرمايه هاي عظيم و دانش فني بالا تحقيقات و پژوهش ها نيروهاي متخصص کشورهاي جهان سوم را به سوي خود مي کشانند و اين همان پديده فرار مغزها و يا انتقال معکوس فناوري است. کشورهاي جهان سوم و پيراموني براي فع اين مشکل و جبران نيروي انساني ماهر و متخصص مورد نياز خود اقدام به اعزام دانشجو به خارج مي کنند اما به دليل فقدان بازار کار در داخل غالبا دانشجويان اعزامي يا به داخل باز نمي گردند و يا پس از بازگشت به دليل اين که دانش فني و تخصص آنان در داخل کارايي لازم ندارد يا به مشاغل ديگر روي مي آورند و يا به خارج بر مي گردند.

پيشينه تاريخي بحث فرار مغزها

با مراجعه به تاريخ و پيشينه اين بحث به روشني مي توان دريافت که مساله جا به جايي و فرار و يا مهاجرت مغزها و نخبگان از يک جامعه به جامعه ديگر کم و بيش در همه ادوار تاريخ وجود داشته است شايد ابتدايي ترين شکل فرار مغزها را بتوان به اين صورت تصور کرد که در هر عصر و در هر سرزمين، وقتي قومي يا حکومتي به اوج اقتدار و پيشرفت و آباداني مي رسيد هنرمندان، نخبگان و متخصصان ساير جوامع را به خود جذب مي کرد و اين مويد يک نکته روان شناختي است. انسان فقطر ناراحت طلب است و هر کجا گذران زندگي او با آرامش و آسايش بيشتري ميسر گردد آن جا را به عنوان محل زندگي خود انتخاب خواهد کرد در طول تاريخ همواره انسان ها و ارباب فضل، دانش و معرفت، صنايع هنر و حرف هر جا را مناسبتر و امن تر براي زندگي خود مي ديدند، به عنوان محل شغل و در نتيجه سکونت خود انتخاب مي کردند.

با اين تفاوت که اين نوع نقل و انتقالات و جا به جايي ها با پديده فرار مغزها به اصطلاح امروزي آن کاملا تفاوت ماهوي داشت به گونه اي که آن را به عنوان مهاجرت قلمداد مي کردند در حالي که پديده فرار مغزها امروزه در همه جوامع به عنوان يک معضل و مشکل بلکه بحران اجتماعي و فرهنگي مطرح است چرا که مهاجرت نخبگان درگذشته تابع عرضه و تقاضا و محدود به احتياجات و نيازهاي جامعه مقصد بود و از اين رو همواره شکل منطقي و طبيعي به خود مي گرفت و هرگز به عنوان يک معضل اجتماعي مطرح نبود. اما به تدريج و با پيشرفت حيرت آور فناوري برخي کشورها از يک سو و عقب ماندگي بسياري از کشورها از سوي ديگر و در نتيجه پيشرفت فناوري در رشته هاي گوناگون علوم و فراهم بودن وسايل و ابزارهاي تقحيق و پژوهش و نيز آماده بودن شرايط زندگي و دستمزد مناسب در اين کشورها موجب گرديد که افراد متخصص و ماهر فرهيخته و کارآزموده از ساسر جهان به اين کشور سرازير شوند و نوعي معضل اجتماعي و عدم تعادل ساختاري از لحاظ نيروهاي انساني در کشورها را پديد آورند.پديده فرار مغزها در عصر حاضر، برخلاف گذشته که مهاجرت نيروهاي نخبه و متخصص امري طبيعي و منطقي مي نمود و تابع عرضه و تقاضا بود امرزه در بيشتر موارد نه کشورهاي مقصد و نه کشورهاي مبدا از وجود همه اين نيروهاي نيازمند بلکه براساس يکي از آمارهاي منتشر شده با اين که کشورهايي مثل هند و پاکستان از نظر پزشک در مضيفه به سر مي برند، اما پزشکان آنها که در انگلستان متوطن شده اند 44 الي 45 درصد جامعه پزشکي اين کشور را تشکيل مي دهند.

تحليل فرايند عدم تعادل

فرايند مزبور منجر به عدم تعادل ساختي در نظام آموزشي خواهد شد و اين خود ساير نهادهاي اقتصادي و سياسي را دچار عدم تعادل خواهد کرد.

اجمالا مي توان فرايند عدم تعادل ساختي را در خصوص پديده فرار مغزها از منظر الگوي وابستگي چنين تبيين کرد.

کشورهاي جهان سوم و توسعه نيافته و عمده ترين کشورهاي برطرف کننده نيازهاي اوليه کشورهاي توسعه يافته اند. در واقع نيروي کار کشورهاي اقماري و توسعه نيافته در خدمت اين کشورها قرار دارد. از سوي ديگر کشورهاي جهان سوم براي تامين نيازهاي خود با صدور مواد اوليه و خام اقدام به وارد کردن فناوري از کشورهاي پيشرفته مي کنند.

اين فناوري به دليل عدم تناسب با محيط جديد و وارداتي بودن آنها با ساير ساخت هاي جامعه جهان سوم سازگاري ندارند و عملا بسيار هزينه برند. علاوه بر اين با وارد کردن فناوري، فرهنگ آن نيز به کشورها وارد مي شود و به دليل عدم جذب فناوري در داخل نه تنها موجب ايجاد اشتغال جديد نمي شود بلکه بايد نيروي فني و متخصص نيز همراه با فناوري وارد نمود.

با گذشت زمان و به موازات افزايش جمعيت جهان سومي، اين کشورها براي تامين نيازهاي خود نيازمند صدور بيشتر مواد اوليه و وارد کردن بيشتر فناوري مي شوند. اين امر وابستگي بيش از آنان را موجب مي گردد. در اين ميان قشر تحصيلکرده و نخبگان جهان سم يا در خارج از کشور تحصيل کرده اند و يا در داخل کشور در صورت اول يا در خارج متوطن شده اند و قصد بازگشت به کشور را ندارند و يا اين که پس از فراغت از تحصيل به کشور باز مي گردند. در اين صورت به دليل عدم تناسب تحصيلات و دانش فني آنان با وضعيت موجود در کشور چون متناسب با دانش فني کشورهاي صنعتي آموزش ديده و تربيت شده اند عملا بازگشتشان به کشور کارايي لازم را ندارد و مشکلي را حل نمي کند و پس از مدتي بسياري از آنان مجددا به خارج عزيمت خواهند کرد.

اثر فرار مغزها بر رشد اقتصادي

بيشترين اثر پديده فرار مغزها بر نرخ رشد سرمايه انساني است که به تبع آن نرخ رشد اقتصادي نيز براي کشور مبدا کاهش مي يابد، از طرف ديگر باعث کاهش دستمزد کارگران غيرماهر و افزايش دستمزد کارگران ماهر و رفاه افراد غيرمهاجر مي شود.

بي ثباتي هاي سياسي، نبود بسترهاي لازم براي تحقيقات، عدم دسترسي به تکنولوژي هاي جديد، دستمزدهاي پايني در سطوح مختلف کادر علمي و تحقيقي و عدم توجه به جايگاه علم و دانشگاه وقوع جنگ، بيکاري در سطوح مختلف و تقاضاي روزافزون براي کار توسط تحصيل کردگان، موجب خروج يا فرار افراد تحصيلکرده و متخصص از کشور در طي دوره مورد بررسي شده است.

پديده فرار مغزها، خاص کشورها در حال توسعه نبوده و کشورهاي ديگر را نيز شامل مي شود همچنان که ما شاهد نقل و انتقال متخصصان از کشورهاي صنعتي و توسعه يافته نيز هستيم که در اين ميان کشورهاي اروپاي غربي و آمريکا بيشترين پذيرنده مهاجر از نقاط مختلف جهان بوده اند. نرخ بهره يکي از ابزارها مهم کنترل فرار سرمايه مي باشد لکن در ايران حذف بهره از سيستم بانکي و تاثير قابل ملاحظه امنيت سرمايه گذاري به ورود و خروج سرمايه مکانيزم نرخ بهره را تقريبا غيرفعال نموده و باعث تضعيف اثرگذاري سياست هاي پولي بر روي متغيرهاي اقتصادي گرديده است.

برخي از بي ثباتي هاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي و وقوع و تداوم جنگ تحميلي که با وضع کنترل هاي ارزي توام بوده اثر منفي بر روند فرار سرمايه از ايران داشته اند.

اين امر هرچند برخلاف انتظارات سرمايه گذاران مي باشد لکن به صورت زير قابل توجيه است: پيروزي انقلاب و وقوع جنگ تحميلي باعث وضع کنترلهاي ارزي شده که خود به مرور زمان باعث تشديد فاصله بين نرخ رسمي و غير رسمي گرديده و لذا باعث کاهش فرار سرمايه گرديده اند.

 

قبلی

برگشت

بعدی