ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

فدرال و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره چدید

حقوق بشر

دانشجو

تنها کسي که آرام بود و انگار فقط مي خواست از اين همه در و رنج خلاص شود او بود. ‏رفت به سمت چهار پايه و پدر شوهرش از نردبام بالا رفت تا طناب را خودش بکشد. ‏

‎‎به چه فکر مي کرديد آقاي خرمشاهي؟‎‎

دستم که از همه جا کوتاه شد، چنان متاثر و گريان بودم که فقط فکر مي کردم اين نماد جهالت است که دارد طناب را مي ‏کشد. تقصير يک فرد نيست. او قسم خورده است که عروسش را بکشد. همانطور که پدر معصومه سنتش او را واداشته بود ‏دخترش را به زور به کسي بدهد که نمي خواهد. همه اين سنتها و آداب و رسوم مظهر جهالتند. از خودم مي پرسيدم چرا او ‏بايد 11 سال با اميد و شور زندگي سر کند؟

چرا اين همه درد و رنج؟

مي گفت يک شب در بند 3 در 4 متري مان باز مي ‏شود و زني با چهار بچه مي آيد. شب بعد زني معتاد از راه مي رسد. شبي بعد زني رواني، همبندي بعدي زني بيمار است. ‏يکي بد خلق. يکي جاني.... همه اينها را تحمل مي کرد چون اميد داشت. اگر قرار بود بعد از 11 سال اعدام شود چرا اين ‏همه رنج متحمل شد؟

براي اينکه در پايان به اين نقطه برسد ؟

در ذهنم پر از چرا بود. هنوز هم هست. نمي توانم آن لحظه ‏ها را فراموش کنم. ‏

‎‎و بالاخره؟‎ ‎

آفتاب طلوع کرده بود و درست روي صورت او گل انداخته بود. طناب را کشيدند. بين زمين و آسمان انگار مي رقصيد. ‏دوبار پايش تکان خورد. دوبار پلکش باز و بسته شد. دشتمالش از دستش افتاد. و يک نفر گفت: تمام شد. ‏

عبدالصمد خرمشاهي آهي بلند مي کشد و شعري مي خواند که ساعاتي پس از اعدام موکلش براي او سروده است: ‏

در آن سپيده دم نامبارک موعود

در امتداد شيون و اندوه

آنجا که بي قرار‏

مرگ را در آغوش کشيدي

قطره قطره غصه مي خورم‏

با طعم طناب دار

در سپيده دم نامبارک موعود

وقتي طناب‏

واسطه شد

ميان تو و آسمان

از دست مي رفتم ‏

تا دور دست

در ازدحام خاکستري بغض،‏

وقتي که دست خشم و جهالت‏

چهارپايه ي مرگ را از زير پايت کشيد،

تا رها شوي از حسرت رهايي

برج هاي مراقبت زندان‏

چه شرمگنانه نگاهت مي کردند. ‏

آ......ه! اي زن ستمکشيده ي شرقي

در هيات انتظار

انتظار هميشه بي پايان

پوشيده در شولاي انزوا‏

درآن سپيده دم نامبارک موعود

ميان آسمان و زمين

چه عاشقانه مي رقصيدي با مرگ‏

بي پروا و بي هراس‏

ميان آن همه مامور

آن همه معذور،

در آن سپيده دم نامبارک موعود. ‏

 

درياچه پريشان در حال پریشانی

ماه منیر اصانلو

     http://208.64.230.35/~rozaneho/archive/87/esfand/parishan-1big.jpg

 درياچه پريشان يكي از زيباترين درياچه‌هاي آب شيرين كشور است كه به دليل قرار گرفتن در كنار كوه‌هاي جنگلي و پوشش گياهي وسيعي كه در حاشيه آن روئيده، روياي شگفت‌انگيزي خلقت را به چشم هر بيننده‌ هديه مي‌كند و وجود هزاران پرنده از انواع گوناگون، زيبايي آن را دو چندان كرده است.

اين جملات، جملاتي‌ست كه ديگر در مورد درياچه پريشان نمي‌توان گفت!! زيرا:

هزاران لاک پشت و پرنده مهاجر در یکماه گذشته به شکل تکان دهنده ای در آتش نیزارهای دریاچه پریشان که برای راهسازی از بین رفته زنده زنده سوخته اند.

به گزارش خبرنگار مهر، آتش زدن چندین هکتار از نیزارهای اطراف تالاب پریشان در دو ماه اخیر، باعث بروز یک فاجعه زیست محیطی شده که بر اثر آن هزاران پرنده مهاجر و لاک پشتهای بومی و همین طور دیگر جانوران دریاچه پریشان در آن  سوخته اند.

با این حال و به نقل از شاهدان عینی، در زمان تخمگذاری پرندگان مهاجر و بومی در تالاب پریشان تخم این پرندگان نیمروی نیمروز کارگران و راهسازان شده بود.

http://www.mehrnews.com/mehr_media/image/2009/02/429181_orig.jpg 

لاک پشت های بی پناهی که در آتش نیزارهای حاشیه تالاب پریشان سوختند

بنا بر این گزارش، نزدیک به 30 هکتار از نیزارهای اطراف دریاچه پریشان در یکسال گذشته به شکل سازمان یافته ای طعمه آتش خود ساخته مسببان اصلی تخریب تالاب پریشان شده است که نزدیک به 20 هکتار آن در سال گذشته و بیش از 8 هکتار آن نیز در یکماه و نیم گذشته آتش گرفته است.

قبلی

برگشت

بعدی