ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

اطلاعي نيافتند، با خبر شديم مقامات استان بدون توجه به تناسبات اداري و جايگاه حقوقي، پيمانکار ديگري را که تاکنون در جريان هيچ يک از مراحل نبوده‌ است، انتخاب کردند. پيمانکار اعزامي نيز با حمايت مقامات استاني در محل طرحي که پيمانکار منصوبه از طرف اينجانب در آن مشغول به کار است، حضور مي‌يابد و بدون موافقت با ما و بي‌توجه به الزامات فرهنگي و اجتماعي پروژه و فارغ از ملاحظه رنجي که براي برافراشتن اين بنا مصروف شده، دست به ساخت و سازهاي غيرمرتبط و خارج از طراحي‌هاي مهندسي پروژه زده که تنها به اختلال روال امور منتهي شده است.

طي جلساتي که با برخي مقامات اداري استان در تهران داشتيم و بر اساس مذاکرات متعددي که همکاران اينجانب با مقامات داشته‌اند، از آنان خواستيم به نحوي تصميم بگيرند که اين کار انسان‌دوستانه مختل نشود و مطابق روال طراحي شده، پيش برود. بارها به آنان متذکر شدم که ما را «ساختمان‌ساز» نپندارند و به اين بيانديشند که من و دوستانم براي انجام کاري فرهنگي و هنري با مشارکت اهالي فرهنگ و هنر اين ديار به اين عرصه آمده‌ايم.

ساختمان تنها نماد يک آغاز است و نه پايان آن. به آنان فلسفه شکل‌گيري اين کار را که بر اساس مذاکرات اوليه با جناب آقاي دکتر اسماعيلي رياست محترم وقت شوراي شهر بم مطرح شده بود، يادآور شديم. متاسفانه به دليلي که بر ما آشکار نيست، اين سخنان شنيده نشد و ‌هم‌چنان هم نمي‌شود. من هيچ‌گاه اين همه ميل به کمک و اصرار براي تحميل يک پيمانکار به رغم اختلال در روال امور را درنيافتم.

ماه‌هاست که توان ما به جاي پيشبرد پروژه به رفع حاشيه‌ها و اين مشکلات برخاسته از آن معطوف شده است. من ديگر توان مقابله با اين همه موانع و دشواري‌هاي نارواي ايجاد شده را ندارم. حال که مقامات استان، تمايلي براي حضور من و همکارانم را ندارند، توصيه حافظ بزرگ را عمل مي‌کنم که فرمود:

ما آزموده‌ايم در اين شهر بخت خويش

بيرون کشيد بايد از اين ورطه رخت خويش

از آنجايي که از ابتدا با شوراي محترم شهر بم طرف بوديم، اکنون نيز رسماً اين پروژه را به همان شورا تحويل مي‌دهيم. اسناد مربوطه را هم متعاقبا تقديم شوراي شهر خواهيم کرد. به منظور احترام به اعتماد مردم، نسخه‌اي از گزارش مالي و عملکرد پروژه هم به افکار عمومي تقديم خواهد شد. در اينجا مجال نيست از همکارانم و کساني که دست ياري ما را فشردند، به نام ياد کنم. در گزارش عملکرد پروژه، به اعتماد اين عزيزان و مردم همراه اداي دين خواهم کرد.

آنچه ما را به اين وادي کشاند، عشق و دين به مردم بم بود. هم‌چنان رنج اين عزيزان را در ياد دارم و هر بار که فرصتي دست دهد، آن را به ياد خواهم آورد تا فراموشي، ميل به «انسان بودن» را در ما از ميان نبرد. به مردم بم هم مي‌گويم که هم‌چنان بر ميثاق دوستي و مهر هستم و براي برنامه‌هاي فرهنگي و هنري که بنا بود در باغ هنر به اجرا درآيد، به موقع پا به ميدان خواهم گذاشت.

دلارا، دختری که در زندان رنگ ها را گم کرد...

اتحاد زنان آزادیخواه  

تابلوئی که در وسط عکس بالا دیده میشود یکی از نقاشی های دلارا دارابی ، از قربانیان حاکمیت سیستم سرمایه داری و رژیم جمهوری اسلامی در ایران است.  سیستم ظالمانه و رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی زندگی او را به کجراه برد و این گل تازه رسته را به همراه استعدادهایش پر پر نمود.

در 11 اردیبهشت امسال ، همزمان با روز جهانی کارگر ، در همان لحظاتی که کارگران ایران میرفتند تا در مصاف با نظام ظالمانه سرمایه داری ، همبستگی خود را با دیگر کارگران جهان به نمایش بگذارند ، رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی ، دلارا دارابی را در سن 23 سالگی به کام مرگ فرستاد تا بار دیگر چهره منحوس خود را به جهانیان نشان دهد.

دلارا دختری که در سن 17 سالگی به جرم "قتل" دستگیر و محاکمه شده بود پس از تحمل 6 سال حبس در زندان رشت در سن 23 سالگی در سحرگاه جمعه 11 اردیبهشت به دست  دژخیمان جمهوری اسلامی به دار آویخته شد.  این حکم در 17 سالگی او در شعبه 107 دادگاه ویژه اطفال رشت صادر و توسط شعبه 33 دیوان عالی کشور تائید شده بود.

در پی اعلام این حکم تلاش های بسیاری برای لغو اعدام او صورت می گیرد اما متاسفانه این تلاش ها راه به جائی نبرده و سرانجام حکم اعدام دلارا بدون اطلاع وکیل و خانواده ی وی به اجرا در آمد.

دلارا دارابی هنگام وقوع قتل ، ۱۷ سال داشت و دانش‌آموز پیش‌ دانشگاهی بود.

او در آغاز این واقعه به اتفاق پدرش ، خود را به پلیس معرفی کرده و اتهام قتل را در دادگاه نخست می پذیرد ، ولی دو هفته بعد جرم خویش را انکار میکند ، اما این انکار از سوی دادگاه پذیرفته نمی شود و دلارا به اعدام محکوم می گردد.

دلارا در توجیه پذیرفتن اتهام قتل در دادگاه اولیه اعلام می کند که به دلیل اینکه دوست پسرش در آن هنگام ۲۰ سال داشته و با توجه به این که خود وی در آن زمان زیر سن قانونی بوده ‌است و با یقین به این که دادگاه بر اساس حقوق کودک نمی‌تواند برای او حکم اعدام صادر کند، قتل دختر عموی پدر خود را به درخواست دوست پسرش به گردن گرفته تا وی را از محکومیت به اعدام ، رهایی داده باشد ، با این خیال که خود نیز بعدا آزاد می‌شود. دوست او نیز که تا آن هنگام در برابر حکم دلارا سکوت کرده بود به جرم مشارکت در قتل ، به ۱۰ سال زندان محکوم شد.

وکيل دلارا ، بر اساس اين که دلارا چپ‌دست بود و نمی‌توانسته به آن شکلی که نشان داده میشود به بدن مقتول ضربه وارد کند ، انکار ناپذیر بودن بی گناهی دلارا را اعلام کرده بود.  همچنین او بار ها تاکيد کرده بود که متهم فاقد چنين قدرت بدنی است. علاوه بر این ، مدافعان دلارا اظهار کرده‌ بودند که در پرونده دلارا نکات مبهم فراوانی وجود دارد و حتی چاقويی که مقتول با آن کشته شده ،

قبلی

برگشت

بعدی