ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

شخصی نهادهای اقتصادی ایجاد کنند. بنا بر پندار آن‌ها هر اندازه قوانین دولتی در رابطه با اقتصاد خصوصی کم‌تر باشد، به‌همان اندازه نیز بازار آزاد از کارکرد بهتری می‌تواند برخوردار شود. لیبرال‌ها خواهان آنند که سقف مالیات‌ها در تناسب با حجم درآمدها باشد، یعنی هر کسی که درآمدش بیش‌تر است، درصد مالیاتی که می‌پردازد، باید بیش‌تر باشد. با این حال آن‌ها خواهان سیستم مالیاتی بسیار ساده‌اند و از کاهش مالیات‌ها برای ثروتمندانی که دارای ثروت‌های چند میلیونی و چند میلیاردی هستند، به‌شدت هواداری می‌کنند. هم‌چنین آن‌ها هوادار مالیات‌های غیرمستقیم هستند، زیرا هر مصرف‌کننده‌ای بدون توجه به مقدار درآمد خود باید آن را بپردازد. آن‌ها بر این باورند که پرداخت مالیات غیرمستقیم عدالت مالیاتی را بهتر می‌نمایاند، در حالی که مالیات‌های مستقیم به ناعدالتی مالیاتی میافزاید. هم‌چنین مالیات بر ارث را آن‌ها نوعی مالیات مضاعف می‌پندارند، زیرا باید برای چیزی مالیات پرداخت که قبلأ برایش مالیات پرداخت شده است. خلاصه آن که آن‌ها هوادار کاهش مالیات نهادهای اقتصاد خصوصی‌اند و تحقق این سیاست را بهترین برنامه رشد اقتصادی می‌دانند.

لیبرال‌ها در رابطه باسیستم امنیت اجتماعی نیز خواهان بیمه‌های خصوصی‌اند و بیمه بازنشستگی دولتی را به‌ عنوان مبارزه با بوروکراتیسم نادرست می‌دانند، اما در برابر شرکت‌های بیمه خصوصی که تعداد کارمندان‌شان کمتر از نهادهای بیمه دولتی نیست، سخنی نمی‌گویند. تنها فرق بیمه دولتی و بیمه‌های خصوصی در آن است که بیمه دولتی به‌دنبال کسب سود نیست، اما بیمه‌های خصوصی چون در پی کسب سودند، با پولی که از اعضاء صندوق بیمه خود دریافت می‌کنند، در بازارهای بورس به داد و سندهای خطرناک دست می‌زنند تا بتوانند به دارندگان سهام خود سودهای کلان بپردازند. در همین رابطه دیدیم که چگونه در آمریکا بسیاری از مردمی که نزد شرکت‌های خصوصی دارای بیمه بازنشستگی بودند، یک شبه همه چیز خود را از دست دادند، زیرا این شرکت‌های بیمه‌ پول آن‌ها را در اوراق سهام بی‌پشتوانه سرمایه‌گذاری کرده بودند.

میلتون فریدمن  که یکی از پیروان سرشناس اقتصاد لیبرالیستی است، در رابطه با سیاست مالیاتی از نوعی «مالیات درآمد منفی» هواداری می‌کند که بر مبنی آن دولت باید به همه کسانی که درآمدشان کم‌تر از مقدار معینی است، بدون بررسی‌های بوروکراتیک مابه‌التفاوت را بپردازد تا افراد از حداقلی از رفاء برخوردار باشند. سرانجام آن که لیبرال‌ها از قراردادهای تعرفه‌های حقوقی که میان سندیکای یک کارخانه و صاحبان همان نهاد اقتصادی بسته می‌شود، هواداری می‌کنند و مخالف تعرفه‌های حقوقی‌اند که میان رهبران سندیکاهای سراسری و رهبران اتاق‌های صنایع و بازرگانی بسته می‌شوند. در حالت نخست، درآمد کارگران در رابطه مستقیم با وضعیت اقتصادی یک کارخانه در رابطه مستقیم قرار دارد و در نتیجه برخی از کارگران یک شاخه تولید می‌توانند بیش‌تر و برخی نیز باید کم‌تر مزد دریافت کنند، در حالی که در رابطه دوم سطح درآمد و زندگی کارگران یک شاخه تولید در یک کشور هم‌سطح خواهد بود. هم‌چنین لیبرال‌ها از قوانین حفاظت از کارگران که از اخراج کارگران از کارخانه‌ها و شرکت‌های خصوصی و دولتی جلوگیری می‌کنند، مخالف‌اند و چنین قوانینی را موجب افزایش هزینه تولید و مخالف رشد اقتصادی می‌دانند. به‌عبارت دیگر، لیبرالیسم اقتصادی برای نیازهای سرمایه نسبت به نیازهای انسان‌هائی که نیروی کار خود را به‌سرمایه‌داران می‌فروشند، ارجحیت قائل است.                                            ادامه دارد

پلیس در نقاط مختلف دنیا

ن. سادات

امریکا: شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر میکند.احیاناً آن وسط مقادیری مشت و لگد توسط افسر پلیس دریافت میدارید. یک نفر از این صحنه فیلم میگیرید و در اینترنت پخش می کند. صحنه ضرب و شتم شما از 222 کانال خبری و سیاسی پخش می شود. پلیس رسوا می شود.پلیس از مردم امریکا عذرخواهی می کند.پلیس 15 میلیون دلار به شما غرامت می دهد.شما نیز به خاطر جرمی که مرتکب شده اید مجازات می شوید.

ایتالیا: شما خلاف می کنید. پلیس شما را دستگیر می کند. شما به پلیس رشوه می دهید. شما آزاد می شوید!

فرانسه:شما خلاف می کنید اما پلیس شما را دستگیر نمی کند چون فعلاً به خاطر حقوق پایینش در حال اعتصاب است.

انگلیس:شما خلاف می کنید و پلیس یک مسلمان سیاه پوست عرب را به جای شما دستگیر می کند.

آلمان:شما خلاف می کنید و سگ های پلیس ردتان را پیدا می کنند و شما را دستگیر می کنند.

سوئیس: شما خلاف نمی کنید .پس نیازی به حضور پلیس نیست.

عراق:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند.در حین دستگیر شدن بمبی که در جورابتان جا سازی کرده اید منفجر می کنید و به همراه پلیس می میرید.

چین:شما خلاف می کنید.شما اعدام می شوید!

امارات:شما حال و حوصله خلاف ندارید و به جایش با همراهی پلیس ،از کشور های همجوار دختر وارد می کنید!

هندوستان:شما خلاف می کنید.پلیس شما را دستگیر می کند و شما عاشق دختر رییس پلیس می شوید و توسط اون دختر از زندان فرار می کنید و در حالیکه دو تایی آواز میخوانید و دور درخت می چرخید و روسری دورگردن معشوقه تان می پیچید و هی دستش را می گیرید و می کشید و ول میکنید به دوردست ها فرار می کنید.

هلند: از آنجا که همه کار های خلاف در این کشور خلاف محسوب نمی شوند بنابراین شما خواهر و مادر تان را هم که به یکدیگر پیوند بزنید باز هم خلاف محسوب نمی شود و پلیس دستگیرتان نمی کند!

روسیه:شما خلاف می کنید اما قبل از آنکه توسط پلیس دستگیر شوید توسط گروه های رقیب کشته می شوید.

یک کشور آسیایی که اسمشو نمیاریم ولی می نویسم جمهوری اسلامی ایران: شما خلافی نمی کنید اما پلیس شما را دستگیر می کند.شما ناپدید می شوید.یک هفته می گذرد و خبری از شما نمیشود.دو هفته میگذرد و کسی خبری از شما ندارد.پلیس دستگیری شما را تکذیب می کند.اداره قضاوت نسبت به وجود شما ابراز بی اطلاعی می کند.بیمارستان ها و زندان ها و پزشکی قانونی هم از شما خبری ندارند.

در پایان هفته سوم یک سایت محارب و معاند و فتنه گر و برانداز و اغتشاش گر و حرمت شکن مکان دقیق دستگیری ، همراه با فیلم ضرب و شتم تان را پخش می کند. پلیس از طریق 222 کانال خبری و سیاسی این اتفاق را تکذیب می کند و فیلمبردار این صحنه را تحت تعقیب قرار می دهد! شما هم بالاخره یه بلایی سرتان می آید.  

 

قبلی

برگشت

بعدی