ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

 حقوق بشر

دانشجو

 

مسئولین، به یک چوب رانده می شود. وخطاکاری مردم و مسئولین، به یک قانون سپرده می گردد.

من با اطمینان می گویم: مردمان مفت خواروخطاکار، مسئولینی مفت خواروخطاکاررا برمی کشند، ومردمان نیک خواه و درستکار، مسئولینی همانگونه. این یک جمله، انشای دانش آموزی بود درآن مقطعی که من معاون پرورشی یک مدرسه درجنوب شهربودم: مردمان دزد، به مسئولان دزد محتاجند ومردمان درستکار، به مسئولان درستکار.

مردمان که عاقل باشند، فضا برای جهالت و فریب تنگ می شود. پول نفت، درپس پستوهای فریب، دست به دست نمی شود. وداستان دانه درشتی و ریزدانگی، به تفسیرصریح قانون معنا می گیرد. مسئولان بی حضورمردم، سنگی برسنگی نمی نهند. وسنگی نیز ازبنای اعتماد مردم برنمی دارند.

مردمان عاقل، جامعه ای عاقل برمی آورند. جامعه ای که بخت واقبال خود را به حجاب و بی حجابی بانوان بند نمی کند. وشورجوانی را به اسم گناه ازجوانان جامعه دریغ نمی کند. وبقای خود را در نابودی وانزوای سایرنحله های فکری واجتماعی نمی بیند. درکنارسفره ای اگرکه عقل باشد، نان سنگگ، طعمی از طعام بهشت می گیرد، واگر نباشد، انباشت نادرترین خوردنیهای زمینی درآن سفره، تلخ وگس می نماید.

حاکمان درستکاریک جامعه، به عقل مردمان بها می دهند و حاکمان نابکار، به جهلشان. حاکمان درستکار، ازعقل نردبانی برای برآمدن وبرشدن می سازند، وحاکمان نابکار، ازجهل دخمه ای برای غارت و انجماد. باجولان عقل، مردم را می توان به درخشیدن فراخواند و با جولان جهل به فروکشیدن. حتی با جولان جهل می شود مردمانی را به تقاص پاره شدن یک عکس امام ازخانه ها بدرآورد و به خیابانها ریخت وازدهانشان مرگ براین وزنده باد فلان برآورد، وفردای همان روزبا ریختن خون عده ای معترض، درخانه ها نگاهشان داشت و”خون شان پای خودشان” را درمحفظه ی منطق و فهمشان جای داد.

مردمان جاهل، با یک بلندگوی مرکزی به چپ وراست می خزند. با صدای همان بلندگوی مرکزی، می نشینند و برمی خیزند. می خندند وگریه می کنند. فحش می دهند و به یک اشاره دست به چوب وچماق می برند. می زنند و می کشند. وبا تعجب، دستهایی را می بینند که به جیبشان فرومی رود اما درهمه ی این احوال یک”چرا” نمی پرسند. چرا؟

به این دلیل که چراهایشان پیش ازاین پاسخ داده شده: کمال شما دراطاعت محض است. بی چون وچرا. خدا اینگونه می خواهد. مگربهشت نمی خواهید؟

اگر به عقل جمعی یک جامعه بها داده شود، بی ریشگانِ جهل پرور، به مدارج عالی ورود نمی کنند، بعکس جامعه ای که جهل اگردراو بجنبد، بی ریشگان زیرک جهل پرور، خدا را نیزخرج مطامع خود می کنند. خروجی یک جامعه ی عقل گرا، نخبگی و فرزانگی و رشد و تکاپو و تولید است و خروجی یک جامعه ی جهل گرا، پخش دعای کمیل از پنج شبکه ی تلویزیونی و چندین شبکه ی رادیویی همزمان. والبته، درهمان حین پخش دعای کمیل های همزمان، دیلم به زیرخانه ی دانشمندان وعلمای معترض بردن.

یک جامعه ی عقل گرا، به رشد مردمان با رواج رسانه های فهیمانه ی جمعی بها می دهد، ویک جامعه ی جهل گرا، تا می تواند راه را بر رواج عقل وفهم می بندد. ظهورسانسوردریک جامعه ی جهل گرا، عین هوشمندی تلقی می شود و دریک جامعه ی عقل گرا: فاجعه! بله، این است تفاوت عقل وجهل. یکی هوشمندی را درسانسورمی بیند ودیگری فاجعه را درآن!

یک جامعه ی عقل گرا ازبیان خطاهای خویش شرم نمی کند وبا پوزشخواهی ازمردم، راه را بررواج هرچه بیشترخطا می بندد. یک جامعه ی جهل گرا اما، به ضرب شعارهای پوک برنکبت های خود سرپوش می نهد. می پرسی چرا زندان؟

چرا دادگاههای غیرعلنی واحکام ازپیش مشخص؟

چرا بیکاری؟

چرا اعتیاد؟

چرا بی تربیتی گسترده؟

چرا دزدی؟ چرا مصرف؟ چرا دروغ؟

چرا تزویر؟

چرا بی ادبی و لودگی؟

چرا بی کیاستی وبی تدبیری؟

 می گوید: انرژی هسته ای. می گوید: ماهواره ی امید. می گوید: سلول های بنیادین. می گوید: آمار. کدام آمار؟

همان که خود ما اعلامش می کنیم.

می پرسیم: چه شد انرژی هسته ای؟

چه شد تولید برق ازنیروگاه هسته ای بوشهر؟

می گوید: به تولید برقش چکارداری؟

به چهاربرابرپولی که بابت این نیروگاهِ ازرده خارج داده ایم چکارداری؟

به این که با مدیریت همان روس های زیرک، به جان سیستم های نیروگاه ویروس افتاده و ازکارشان انداخته چکاردارید؟

به این کارداشته باشید که ما مقابل چشم ابرقدرتهایی که نمی خواستند ما به دانش هسته ای دست پیدا کنیم و پیدا کردیم بیندیشید. خوب اندیشیدیم. بعدش چه؟

بعدش دیگر به خود ما مربوط است. واینجا همان جایی است که جهل تاب پاسخگویی ندارد و دست به چوب می برد. که جهل اخیراً به شوکروماشین آب پاش نیز مجهزشده است. برای مقابله با که؟ با کسانی که تنها می پرسند: چرا؟

وجهل، می زند و می کشد وزندانی می کند که: نپرس!

رواج جهل، مردمانی مصرف کننده و تنبل و تن پرور وخوشگذران و اهل بخوروبنوش و دروغگو و اهل رشوه وزد وبند تربیت می کند. چرا که مردم به بالادستی هایی که همینگونه اند نگاه می کنند. این مردم، به هیچ نظمی منظم نمی شوند وبه هیچ قاعده ای تن نمی سپرند.

مردمی که با خسارت زدن به اخلاق جامعه، از بالادستی ها انتقام می گیرند.

رواج جهل “خاوریِ” بانک ملی را جلوی چشم وزارت اطلاعات زیرک ما واز همین فرودگاه امام خمینی خودمان فراری می دهد تا بخش وسیعی ازپرسش ها درباره ی آن دزدی کلان بی پاسخ بماند. رواج عقل اما زمینه را برای دزدی های ریزودرشت می بندد. وزمینه را برای رواج درستی مهیا می کند. اگر گفتید چگونه؟

با بکارگرفتن پاکانِ عاقل. وحال آنکه جاهلان ناپاک، با بکارگرفتن هم طیفان خود، وهمزمان با شعارهایی که از پاکی برزبان می آورند، راه را برغارت خود وهمان هم طیفان خود می گشایند. کارکرد آن شعارهای تمام نشدنی، پروارکردن جهل مردمان است وبس. وگرنه، درنظام فکری و ایمانی ما کدام شعاردهنده است که پیش از دیگران مخاطب اصلی همان شعارها نباشد؟

 

قبلی

برگشت

بعدی