ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

بایگانی


 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید آزادگی 

سید ابراهیم نبوی

صدا

دانشجو

 
 

من جنايتکارم، مرا ببخشيد!

نيما راشدان

اينجانب نيما راشدان، شش سال پيش، در يکي از نشريات اصلاح طلب، از شيوه زمامداري «آيت الله خميني» تقدير نموده ام. حالا با صداي بلند و به روشني اعلام مي کنم که خود را «جنايتکار» مي دانم .

Those who Cannot remember the past
!Are condemned to repaet it
G,santayana 1863-1952

۱ - اينجانب نيما راشدان ، - شش سال پيش ، در يکي از نشريات اصلاح طلب ، از شيوه زمامداري « آيت الله خميني » تقدير نموده ام. حالا با صداي بلند و به روشني اعلام مي کنم که خود را « جنايتکار » مي دانم. من از شما ، ميليونها ايراني که هر يک به نوعي قرباني جنايات خميني و پيروان اوييد ،‌عذر مي خواهم و اميدوارم مرا ببخشيد ، تا لااقل شبها را راحت بخوابم.

من جنايتکارم چرا که اولا از يکي از بزرگترين جنايتکاران عصر حاضر يعني « روح الله خميني » ، يکبار هم که شده ، دفاع نموده ام و ثانيا مثل خيلي از سياست بازان و روزنامه نگاران جمهوري اسلامي ايران ، کوشيده ام « جنايت خميني عليه بشريت » را توجيه و يا تطهير نمايم.

من جنايتکارم ، چرا که يکبار و فقط يکبار از خميني دفاع کرده ام ، حمايت از خميني يعني حمايت از مشي سياسي او ،‌ يعني که من ، مثل « ميرحسين موسوي و اکبر محتشمي » از صدور فتواي قتل سلمان رشدي دفاع کرده ام اين يعني که من جنايتکارم.
، يعني که از وقايع سالهاي سياه ۶۰ ، تجاوز - شکنجه ، اعدام دفاع کرده ام.

من از خميني دفاع کرده ام يعني که از اعزام ميليونهاي جوان ، فاقد آموزش به قربانگاههاي غرب و جنوب فقط بخاطر ادامه بيهوده جنگ دفاع کرده ام ، از خميني دفاع کرده ام يعني که از فتواي قتل گوينده راديو بخاطر تشبيه فاطمه و اوشين دفاع کرده ام. من جنايتکارم ، مرا ببخشيد. من در زمان مرگ خميني فقط ۱۳ سال سن داشتم ، عمق فجايع را هيچوقت نمي دانستم ، دليل يکبار دفاعم از « خميني » ، اعتماد به روايت « مصطفي تاجزاده ، سعيد حجاريان ، هادي خانيکي ، عباس عبدي ، عليرضا علوي تبار و ... » از دهه نخست انقلاب اسلامي ايران بود ، دليل من براي دفاع از جنايت ، اعتمادم به مقالات کساني بود که خميني را « پرچمدار جمهوريت » خواندند. در آن روزگار ، امکان دسترسي آزاد به اطلاعات و اخبار وجود نداشت، بعدها روايت ديگري از انقلاب را ديدم و آن روايت « آيت الله منتظري » بود ، آيت الله حسينعلي منتظري ، نزديکترين شاگرد و دوست زنده خميني او را به روشني « جنايتکار » مي داند ، نه يکبار ، بيش از ۵۰ بار

* حسينعلي منتظري خطاب به خميني :‌« آيا ميدانيد كه جناياتي در زندانهاي جمهوري اسلامي بنام اسلام در حال وقوعند كه شبيه آن در رژيم منحوس شاه هرگز ديده نشد؟ آيا ميدانيد كه تعداد زيادي از زندانيها تحت شكنجه توسط بازجويانشان كشته شده اند؟ آيا ميدانيد كه در زندان (شهر) مشهد, حدود 25 دختر بخاطر آنچه بر آنها رفته بود...مجبور به درآوردن تخمدان يا رحم شدند؟ آيا ميدانيد كه در برخي زندانهاي حمهوري اسلامي دختران جوان به زور مورد تجاوز قرار ميگيرند؟ .... »

و خميني همه اينها را مي داند ،‌ نايب رئيس مجلس کروبي مي داند ، ، دادستان وقت کل کشور سيد محمد موسوي خويني ها مي داند ، نخست وزير مير حسين موسوي مي داند ،‌ علي ربيعي مقام ارشد وزارت اطلاعات مي داند ، سعيد حجاريان مي داند ، محسن آرمين مي داند ، عبدلله نوري ، همه و همه مي دانند ، بجاي اعتراض ،‌« دست آيت الله امام - پرچمدار جمهوريت » را مي بوسند و توطئه برکناري « منتظري » را ترتيب مي دهند. باور نداريد : نامه روحاني ، کروبي امام جماراني را بخوانيد ، کليد پروژه حذف منتظري است ، پروژه اي که به شليک گلوله در مغز سعيد حجاريان انجاميد. گويي باور ندارند ، آنکه باد بکارد ، طوفان خواهد درود.

سعيد حجاريان ،در دستگاه مخوف امنيتي جمهوري وحشت - انسان ذوب در ولايت خميني را « سنتز » کرد ، سيد محمد خاتمي ، طلبه جواني به نام « مهدي نصيري »‌ را به زور از قم به کيهان آورد تا « آذري قمي » را هر روز بکوبد. خميني مرد ! انسان ذوب در ولايت تازه منصوب اسلحه در دست گرفت و مغز خالق خود را نشانه رفت. باور نداريد ، اين شما و اين روايت « آرشيو نشريه عصر ما » از - انقلاب ، امام ، ولايت ، خودي و غيرخودي . از تئوريسين ترور حجاريان بپرسيد « که آيا سيد محمد خاتمي تو را کشف و به کيهان نياورد ؟»

۲ - دفاع از خميني و مشي حذف و سرکوب جمهوري اسلامي ايران « جنايت » است، مشروعيت بخشيدن و توجيه ربايش ، بازداشت - شکنجه و اعدام دسته جمعي مخالفان حتي مسلح جنايت است.
جنايت به مرور زمان پاک نمي شود ، فرسوده هم نمي شود ، عباس عبدي به هنگام بيان اين جمله که « اميرانتظام ۵ سال حقش بود و از سوي دوستانش هم طرد شد » همان اندازه « جنايتکار » است که روح الله حسينان وقتي مختاري ، پوينده و فروهر را « مرتد و ناصبي » خواند. فرق ندارد ، دنيايي از تلاش و فداکاري « عباس عبدي » براي اصلاحات سالهاي اخير به جاي خود ، و « جنايت » او و دوستانش در تسخير سفارت آمريکا و سقوط دولت موقت و جنگ و کشتار و ويراني به جاي خود.

مسائل را بايستي که از هم تفکيک کرد ، توقيف روزنامه محسن ميردامادي ، ربطي به شانه خالي کردن او از « اعمال گذشته اش» ندارد.
«
عباس عبدي » در چندين مصاحبه ، اشغال سفارت و شروع جنگ را بي ربط مي داند. بهتر است متخصصين مسال استراتژيک به اين سوال پاسخ دهند ، از استاد گرفته تا دانشجو در محافل آکادميک علوم راهبردي انزوا و نفرت بين المللي از توحش اشغال لانه را عمده ترين دليل حمله عراق به ايران مي دانند.

موسوي خوئيني ها ، رضا خاتمي ، حبيب بي طرف ، محسن ميردامادي، عباس عبدي ،اصغرزاده و ... بايد قبول کنند ، آدمي بدون آنکه خود بخواهد ، مي تواند باني مرگ ميليونها انسان و تخريب کشوري شود که فرصت ترميم را براي هميشه تاريخ از دست داده است. بايد که از مردم عذرخواست.

عبدي و ميردامادي ، رضا خاتمي و وفاتابش بايد از

عباس امير انتظام ، ابراهيم يزدي ، عليرضا نوريزاده ، مسعود بهنود ، مهندس عبدلله والا ، شاهين فاطمي ، فريد زنجاني ، خسرو قشقايي ، دکتر سنجابي و فرزند او ، حسن شريعتمداري ، رحمت الله مقدم مراغه اي ، بهرام بهراميان ، دريادار مدني و .... عذر بخواهند ، بايد نقش خود را در سقوط دولت بازرگان بپذيرند ، بايستي سهم خود را از فاجعه انقلاب فرهنگي قبول کنند.

سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ، محور تئوريک و حتي عملياتي « جنايت مقدس » دهه ۶۰ است ،‌ آرشيو سازمان را باز کنيد ، بيانيه هاي سازمان را ،‌در حمله چنگيزي به علم و دانشگاه و آغاز

 

 

قبلی

برگشت

بعدی