ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

سید ابراهیم نبوی

 حقوق بشر

دانشجو

 
 

ahmadinejad.jpg

احمدی نژاد: وقتی به چهره احمدی نژاد نگاه کنیم یاد خدا نمی افتیم، بلکه یاد مالک دوزخ می افتیم و به همین دلیل از ترس فرار می کنیم و به خانه می رویم و در روزهای انتخابات از خانه خارج نمی شویم.

adel.jpg

غلامعلی حداد عادل: وقتی چهره حدادعادل را می بینیم به جای اینکه یاد خدا بیفتیم یاد امام زمان می افتیم که نشسته است پشت یک میز و حداد عادل کنارش ایستاده است و ایشان دارد ورقه نمایندگی نمایندگان مجلس هفتم را امضا می کند، بعد یاد بقیه نمایندگان می افتیم و بخصوص یاد اشرف شایق می افتیم که از طرف مجلس مامور شده است که در بهشت حوریان بهشتی را به زور برای رئیس دفتر نمایندگان مجلس خبرگان عقد کند و حوریان بهشتی در حال فرار هستند ولی عشرت خانم گیس آنها را در دست هایش گرفته و محکم می کشد. به همین دلیل به حداد عادل رای نمی دهیم.

karoobi.jpg

مهدی کروبی: وقتی چهره مهدی کروبی را می بینیم به جای اینکه یاد خدا بیفتیم متوجه عینک پنسی او می شویم و یاد عینک و ایتالیا و برلوسکونی می افتیم، بنابراین به جای اینکه در انتخابات شرکت کنیم به ونیز می رویم و در آنجا تبدیل به اپوزیسیون می شویم و انتخابات را تحریم می کنیم.

mortazavi.jpg

قاضی سعید مرتضوی: وقتی چهره قاضی مرتضوی را می بینیم به جای اینکه یاد خدا بیفتیم یاد عزرائیل می افتیم و به این نتیجه می رسیم که باید به کلیه گناهان مان اعتراف کنیم، بنابراین اقرار نامه می نویسیم و در انتخابات هم به پیام فضلی نژاد رای می دهیم.

zavarehe.jpg

زواره ای: وقتی چهره زواره ای را نگاه می کنیم قبل از اینکه بتوانیم به خداوند فکر کنیم سکته می کنیم و می میریم و نمی توانیم در انتخابات شرکت کنیم.

moen.jpg

دکتر مصطفی معین: وقتی به چهره دکتر معین نگاه می کنیم یاد این می افتیم که خداوند گفته است من انسان را زیبا آفریدم، بنابراین به گوگوش رای می دهیم.

abtahi.jpg

محمد علی ابطحی: وقتی به چهره اش نگاه می کنیم یاد انواع آدم های خوش تیپ و جیگر می افتیم و تصمیم می گیریم که در اورکات عضو شویم و در انتخابات هم شرکت کنیم، اما متوجه می شویم که ابطحی به جای اینکه کاندیدای انتخابات شود، رهبر جوانان خوش تیپ شده است. بنا براین علاوه براین که اقرار و اعتراف خودمان را پس می گیریم، یک وبلاگ راه می اندازیم و به او لینک می دهیم.

نتیجه گیری اخلاقی: من نمی دانم جمهوری اسلامی با وجود این همه آدم بی ریخت و اخمو تا به حال چگونه توانسته به عمرش ادامه دهد.

یک توضیح اضافی: من در پاسخ به یک آقایی از یک نوع حزب کمونیست که به نوشته من اعتراضیه ای نوشته بود، جوابی دادم. و در جواب خودم هم نوشتم که دیگر پاسخی به ایشان یا سایر اسامی واقعی و مستعار نمی دهم. در طول یک روز نوشته ایشان حدود 600 خواننده داشت و جوابیه من را 4900 نفرخواندند. با توجه به اینکه من بیکار نیستم که به هر ننه قمری بدوبیراه بگویم تا او معروف بشود، لذا از این به بعد هر کسی برای پیدا کردن خواننده در تیتر مطلبش اسم مرا بنویسد باید برای هر مقاله 200 یورو به من پول بدهد، اگر بخواهند که من در یک نامه یا مقاله بهداشتی( بدون فحاشی) اسم هرنوع عضو حزب کمونیست یا اپوزیسیون یا سایر درماندگان و معلولین فکری و ذهنی را ببرم حداقل 500 یورو پول می گیرم و اگر بخواهند که من به تشکیلات و حزب شان فحش خواهر و مادر بدهم حداقل برای هر نوشته 1000 یورو می گیرم. در صورت توافق شماره حساب را بعدا اعلام می کنم. ضمنا، شما خجالت نمی کشید نامه تان 600 خواننده دارد و نامه جوابیه تان 5000 نفر خواننده دارد؟

 

قبلی

برگشت

بعدی