ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 
 

است، اما هم بر رهبر و هم بر جنبش محدوديت هايی را تحميل می کند.

با مطالعه دقيق رفتار سياسی مصدق او را رهبری تيزهوش و نوانديش، اما گاه سنت گرا و تا حدی انعطاف ناپذير می بينيم. بی اعتقادی به شيوه های تبليغاتی مدرن، دست کم گرفتن حربه های خصمانه مانند شايعه پراکنی و جوسازی معاندان، کم بها دادن به فعاليت متشکل سازمانی و... امروزه از کاستی های اساسی يک سياستگری کارآمد به شمار می رود. در کتاب بارها بر وسواسها و دغدغه های اخلاقی مصدق تأکيد شده است:

"مصدق نخست وزيری را نه به عنوان رهبر يک حزب ريشه دار سياسی و آماده برای کسب قدرت، بلکه به عنوان رهبر جنبشی ناهمگن و کمابيش خودانگيخته بر عهده گرفت. جنبشی که پشتوانه مصدق بود، در بنياد، از گرايشی مخالفت انديش ملهم بود و پايگاه مناسبی برای حکومتگری نبود. مصدق از پايگاه تشکيلاتی مؤثری برخوردار نبود و می بايست بيش از هر چيز، بر پشتيبانی و اعتماد عمومی تکيه کند.

 اين پشتيبانی و اعتماد را نيز او به ياری وجهه ملی بی خدشه، پاکدامنی شخصی و دلبستگيهای وطن دوستانه، يا حيثيتی که طی ساليان دراز به دست آورده و حفظ کرده بود، پايدار نگاه می داشت. پشتيبانی و ياور مردمی از يک سو مايه توانمندی فراوان او بود، ولی از سوی ديگر نمی توانست آزادی عمل او را محدود نکند. او اغلب ناگزير بود از سياستها و اقداماتی که از ديدگاه سياسی به مصلحت بودند، اما ممکن بود وجهه اجتماعی او را مخدوش کنند، بپرهيزد." (ص ۲۰۶-۲۰۷)

مصدق در رويارويی با مخالفانی که با سلاح توطئه و خرابکاری علنی به ميدان آمده بودند، از راه روش سياسی خود عدول نکرد. او اصرار داشت با قانون شکنان نيز به زبان قانون سخن بگويد، و در رويارويی با بيرحم ترين دشمنان دموکراسی، همچنان "دموکرات" باقی بماند. به قول کتاب:

"مصدق با سرکوب کردن مخالفان و با دست زدن به روشهای غيرقانونی و غيراخلاقی سر سازگاری نداشت، اما با مخالفانی رويارو بود که در تب و تاب فرو شکستن او از هيچ راه و روشی فروگذار نمی کردند و خود را به هنجارهای قانونی و اخلاقی مقيد نمی ديدند." (ص ۲۲۵)

مصدق در واپسين مرحله سرگذشت سياسی خود با چنان موانع سخت و ناهمواری روبرو بود که جز با رشته ای از تدابير قاطع و نيرومند نمی توانست حکومت خود را نجات دهد. کتاب پس از توضيح اين دشواری ها، نتيجه می گيرد:

"کودتا از بسياری جهات ضربه فرجامين متمرکز و کوبنده ای عليه دولت آسيب پذيری بود که از آغاز روی کار آمدنش آماج ستيزهای بی امان بود و پيوسته دامنه امکانات و تواناييهايش کاسته شده بود. شايد مصدقيان می توانستند تلاشهای مخالفان خود را در مرداد ۱۳۳۲ فرو کوبند و فروپاشی دولت خود را در آن ماه مانع شوند، اما آنان با توجه به دشواری های سترگ و کوبنده ای که در پيش رو داشتند تنها به شرطی می توانستند بر سر کار بمانند که به ذهنيت، رهيافت و شيوه عملی انقلابی روی آورند، اما آنان در بنياد برای چنين رويکردی نامجهز و ناکارآمد بودند." (ص ۱۹۹)

آخرين نکته برجسته در مطالعه رفتار سياسی مصدق، اين انديشه تأمل انگيز است که شايد ابزاری که مصدق برگزيده بود، و تا آخر به آن وفادار ماند، برای هدف سترگی که پيش رو داشت، چندان مناسب نبود. زيرا:

"آنچه او به انجام آن کمر بسته بود، وظيفه ای انقلابی بود، در حالی که خود مرد اصلاح بود نه انقلاب."

گویی هیچ اتفاقی نیفتاده !

سید علیرضا ریون

 

اکنون با حذف نیروهای اصلاح طلب از بدنه حکومت ( که در انتخابات ریاست جمهوری آینده کامل می شود)، منابع کشور می رود که یکسره به انحصار در آید. مانعی که حرکت اصلاح طلبی دوم خرداد، در راه تداوم قدرت انحصاری ایجاد کرده بود در حال بر طرف شدن است و آقای خاتمی به دست خود، زمام دولت رابنا به مصالح ناگفتنی (شخصی/صنفی/عقیدتی) به آقای خامنه ای می دهند تا دوباره همراه با گروه آقای رفسنجانی و گروهای مؤتلف دیگر، حاکم مطلق بر سرنوشت کشور ایران و منابع مادی و انسانی آن شوند.                             .                                     

دولت : طنزتراژیدی است ، به مسئولیت دولت اصلاح طلب آقای محمد خاتمی، توسط وزارت کشور تحت مسئولیت آقای موسوی لاری، در شرایط زور و اختناق، انجام می شود و دولت از مواضع خود عقب می نشیند تا مسئولیت انجام انتخابات کاملاً غیر عادلانه و در شرایطی حساس و تعیین کننده بر عهده کنار گیری و گروه انتخاباتی نمایشی و تشکیل مجلس فرمایشی در یک کشوربا شند، از نظر انسانی، اخلاق اجتماعی و حتی از نظر قانون اساسی ایران، مسئولیت سنگینی است وعامرین و عاملین اجرای این عمل غیرقانونی، در برابر وجدان فردی و اجتماعی و در برابر مردم پاسخگو هستند  .

مجلس : در چنین شرایطی است که نمایندگان انتسابی مردم ، به عنوان اقدام خود، بودجه سال هشتاد و چهار کشور را تصویب می کنند. سؤالی که از این نمایندگان پیش می آید این است که چرا بعد از انتقاد از خود در مورد فرصت سوزیهای گذشته، همچنان در، آخرین فرصتها را هم می سوزانید و بحث مهم بودجه را که از جدی ترین بحثهای همه پارلمانهای جهان است به یک مخالفت پارلمانی و قانونی جدی تبدیل می کنید؟ آیا نمایندگان محترم مجلس نمی توانند در مورد تصویب بودجه از اختیارات قانونی خود استفاده کنندو  به مردم ایران نشان دهند که به ظاهر نمایندگان آنها هستند. آیانمایندگان نمی توانستند فقط با قسمتهایی از بودجه که به مصارف جاری و لازم کشور می رسد موافقت کرده و با تصویب هر نوع بودجه برای نهادهایی چون مجمع تشخیص مصلحت، شورای نگهبان، رادیو و تلویزیون و دیگر نهادهاو بنیادهای غیرپاسخگو مخالفت کنند؟ آیا پس از رویدادهای اخیر، جا نداشت مجلس مهر تایید بر بودجه نا بجای این نهادها نزند و به آقایان بگوید لطف کرده و بروند بودجه نهادهای خودشان را با همان حکم حکومتی خودشان تصویب کنند؟                                                                                                                  

از اصلاحات تا مصالح : نمایندگان منتخب مردم، طبق تعهد نمایندگی، خود را موظف کرده اند تا زمانی که در مجلس هستند، عملاً از حقوق مردم ایران دفاع کنند و ضرورتاً باید به موکلان خود توضیح بدهند که بر طبق کدام تحلیل، از تصویب بودجه نهادهای ضد دموکراسی و قانون شکن جلوگیری نمی کنند؟ آیادولت اصلاح طلب، همانطور که بنا به مصالحی مجبور شد انتخابات غیرقانونی برگزار کند، مجبورند بنا به مصالحی بودجه نهادهای خود سر و مستبد حکومت را قبول داشته باشند و به سوء مصرف منابع جامعه ایران اعتراض نکنند؟ ،

 در این روزهای آخر، دیگر جنبه عملی و جدی پارلمانی ندارد و فقط به صورت نمادین و کلامی اعمال می شود؟ آیا واقعاً عجیب نیست نمایندگان مجلس ایران به دست خود، بودجه همان نهادهایی را تصویب کنندکه ضد آزادی مردم هستند ؟                                                          

 

قبلی

برگشت

بعدی