ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات  بایگانی

فدرال و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره چدید

سید ابراهیم نبوی

حقوق بشر

دانشجو

 

 

ساختمانی که من را در آن محاکمه می کنید , و بر فراز بلندیهای کردستان افراشته شود.

سرهنگ عطایی گفت آخرین سؤال: آیا راستی خودت نرفتید یا ملامصطفی نخواست تو را با خودش ببرد و تو با او باشی؟ 

قاضی گفت: مشخص شد که آنچه می گفتم باور نداری؟!

سرهنگ عطایی : نه می خواهم راستش را به من بگویی ؟! 

قاضی محمد : سرهنگ به تو هم بگویم تو هم اهانت نکنی؟ یعنی چه راستش را بگویم ! نه من به کجا می روم اینجا خاک کردستان است پدر و پدربزرگانم در اینجا زندگی کرده اند, من پیشه وری زن صفت نیستم خاک و ملتم را رها کنم؟!

سرهنگ عطایی : بخاطر اینکه قاضی محمد عصبانی نشود و مانند سرهنگ نیکوزاده او را هم رسوا نکند باعجله معذرت خواسته و قسم یادکردکه قصد اهانت نداشته و سخنی بیش نبوده. قاضی محمد گفت: اگر سخنی گفته باشم و شما خوشحال شده باشید بدانید برعکس گفته ام و گرنه یقیناٌ آنچه گفته ام راست بوده است.

سرهنگ عطایی : راستی از شما می خواهم جواب این سؤال من را هم بدهی تو که تا این حد ملت و خاک کردستان را دوست داری چرا و چگونه اجازه دادید که بیگانه وارد این منطقه شود و سربار ملت شود.

قاضی محمد گفت: معلوم است اینقدر این کلمه را تکرار می کنید مقصودتان لشکر روس و انگلیس است.

سرهنگ: نه مقصودم ملا مصطفی بارزانی است.

قاضی: با خنده گفت مدتی است جواب این سؤال شما را داده ام تکرار آن لازم  نیست. به شما ها گفتم ملامصطفی بارزانی من او را آوردم و بیگانه و غیر کرد نیست. کرد و کردستان خانه اوست و خانه همه کردهاست. ملا مصطفی مانند انسانی است که از قسمتی ازخانه خود به قسمت دیگر آمده و این حق را همه انسانها دارند که در هر قسمتی از خانه خود بنشینند. این حق مسلم اوست.   خوب بدانید من خودم نخواستم برم و گرنه چندین اتومبیل در اختیار داشتم و هر وقت و هر ساعت اراده می کردم می توانستم خارج شوم و خیلی خوب ازعاقبت کار خودم آگاه بودم شماها را هم خیلی خوب می شناختم همان روز که بارزانی گفت درحال زبونی و بی قدرتی کسی مانند شما نمی تواند تمنا و خواهش کند و خودرا مظلوم نشان دهد اما درحال قدرت کسی ازعجم ظالمتر و بیرحم تر و دل سیاه تر وجود ندارد. به این طریق محاکمه و دادگاهی قاضی محمد پایان یافت.

سؤال: تو چطور وزیر جنگ شدی و مسئول این پست پوشالی شدی. مقصودت چه بود؟

سیف قاضی: من با افتخار این پست را گرفتم و مقصودم خدمت به ملتم بود وتمام. 

سؤال: مقصودت خدمت بود یا جمع آوری اموال و ثروت بود تا زندگی کنی؟

 سیف قاضی : خندید و گفت سرهنگ مگر تو من را نمی شناسی من بخاطر پول این کار را نکرده ام بلکه من مبلغ دو میلیون تومان برای ملت وحکومت کردستان خرج کرده که دارای و ثروت خصوصی خودم بوده, سرهنگ معلوم است بغیر از این چیزی در باره من نمی دانی و چیزی درباره راه و رسم و قانون دادگاه نمی دانی. در اینجا چون سرهنگ هنوز از حرفهای قاضی محمد عصبانی بود خواست بهانه ای به سیف قاضی بگیرد, ولی سیف قاضی او را مطلع کرد و گفت ما از مال و زندگی خودمان دست کشیده ایم اگر یک ذره جسارت کنی من مانند قاضی محمد نیستم و بعد مشت خود را گره کرد و به او نشان داد و گفت با این مشت سر و کله و دندانت را خرد می کنم. بالاتر از مرگ که آرزوی ماست چیزی نیست , یک میلیون دورغ و بهتان و حرفهای پوچ و بی اساس برای ما درست کرده اید می خواهید غلط اضافی هم بکنید.

 تمام این دروغها که بسته اید هیچ اساسی ندارند, اما من در همین جا اعلام می کنم تمام دروغها و بهتانها را قبول می کنم و حاضر نیستم هیچ جوابی به شما بدهم . به این طریق دادگاهی سیف قاضی پایان یافت.

این بار نوبت به ابوالقاسم صدر قاضی رسید, او به جلو دادستان آوردند. و اولین سؤال از او این بود مقصودت از این نامه چه بود که برای قاضی محمد نوشته ای, خودتان را نگه دارید بشما کمک می رسد. صدر قاضی گفت: هرگز چنین نبوده و اگر راست می گویید ثابت کنید.  

 دادستان گفت: این شعر چیست که برای بارزانی سروده اید؟                             

 صدر قاضی گفت: بله این شعر را سروده ام او را دوست داشته ام و شعر برایش سرو ده ام.

دادستان سؤال کرد: آیا این کمک که نوشته ای آیا قبلاٌ هم بوده یا برای اولین بار بوده از طریق بیگانگان بشما کمک کنند؟                                                                                

 صدر قاضی گفت: تکرار می کنم که چنین چیزی نبوده است.

بدین ترتیب محاکمه قاضی ها پایان یافت. شیوه پرسشهای احمقانه نماینگر سطح سواد افسران شاه بوده است و بروشنی نشان می دهد که حکم اعدام در تهران صادر شده بوده.

6 - تأثیر جاودان جمهوری کردستان برجنبشهای خلق کرد تا به امروز: هرچه از واقعه تاريخي و مهم دوم بهمن (2 ری به ندان) 1324 خورشيدي دور تر ميشويم، معني و مفهوم آن، بويژه براي ملت تحت ستم كرد روشن تر و با ارزش تر مي گردد.

 دوم بهمن 1324 (21 ژانویه 1946) خاري دردناك بود كه به چشم دشمنان اين خلق فرو رفته و تاكنون زخم آن التيام نبخشيده و هر روز و هر سال، حتا ياد كردن از نام جمهوري كردستان به وحشت و ترس آنان مي افزايد. در طول تاريخ پنجاه و نه سال گذشته خلق ما، در همه بخشهاي كردستان بيشتر از هر زمان ديگر، به تلخي تجربه كرده است و با چشمان خويش نيز مي بيند كه دشمنان خلق ما احتمالا همه چيز را به دست فراموشي مي سپارند، اما هرگز دشمني با ما و در برابر خواستهاي ساده و برحق ما، يعني آزادي، استقلال و گرفتن حق تعيين سر نوشت، از افكار شان دور نخواهد ماند و با اطمينان بايد گفت، در آينده هم به اين دشمني دامن خواهند زد و كوشش خواهند كرد اجازه ندهند که خلق كرد، مانند ديگر خلقها به حق مسلم خويش دست يابد. ما چه قبل و چه بعداز استقراركوتاه مدت جمهوري كردستان در دوم بهمن 1324 در مهاباد، جنبشها و مقاومت هاي مردمي فراواني در سراسر كردستان داشته ايم كه در آنها خونهاي زيادي در راه مبارزه براي آزادي و دست يابي به حق مسلم خويش، ريخته شده است. اما به شهادت تاريخ، جمهوري كردستان به رهبري زنده ياد قاضي محمد و يارانش و پشتيباني يك بخش بزرگ از هم مليتهاي مبارز كرد، دركردستان عراق به رهبری زنده یاد ملامصطفی بارزانی، نقطه عطفي درتاريخ همه جنبشهاي مردمي بوده. جمهوری فراموش نشدني کردستان، امروزه به يك سمبول مقاومت براي همه كردها در منطقه و جهان مبدل گرديده است. زيرا شعارها و خواستهاي آن، امروز هم بعداز پنجاه و نه سال تازه مانده و تاكنون مفهوم خودرا از دست نداده است.

امروزه رژيمهاي كهنه پرست ايران، تركيه و سوريه براي جلو گيري از خواستهاي برحق دوم بهمن و ملت كرد در سراسر كردستان، بهر وسيله، بهانه هائي مي تراشند كه آتش دشمني را شعله ور نگهدارند و در هر فرصتي آشكارا اين كينه و دشمني با خواست هاي خلق كرد را بيان می نمايند.

ما در گذشته و اكنون شاهد جنايت هاي اين رژيم ها بوده و هستيم. زنده يادان دكتر قاسملو، دكتر شرفكندي و يارانشان در كردستان ايران جان باختگان چنين دشمنی كوري بودند كه حدود یک سال قبل در كردستان عراق و آنهم ماهها بعد از سر نگوني صدام حسين جنايت كار بشيوه وحشيانه تري اتفاق افتاد و رهبران مبارزی مانند
 

قبلی

برگشت

بعدی