ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

در همين زمينه، چندي پيش حجازي استاندار خوزستان در اظهار نظري گفته بود: «براي امسال تعهد اشتغال ما در استان 137 هزار نفر بود، در حالي كه شوراي اشتغال كشور رقم 190 هزار فرصت شغلي را به ما ارايه كرد ولي ما اعلام كرديم چنين رقمي براي ايجاد اشتغال فوق العاده بالاست. انتظار داريم با كمك و مساعدت دستگاه هاي اجرايي استان بتوانيم به رقم ايجاد170 هزار فرصت شغلي براي سال 1390 دست پيدا كنيم. سال گذشته در بخش اعتبارات بانكي براي ايجاد اشتغال با مشكل مواجه شديم ولي با اين وجود بيش از 80 هزار فرصت شغلي ايجاد كرديم.»رييس كارگروه اشتغال استان خوزستان همچنين تصريح كرد: «متاسفانه برخي مديران استان خوزستان تعصبي به اين استان ندارند و اين بي تعصبي ها باعث شده بسياري از واحدهاي توليدي ما در آستانه ورشكستگي قرار بگيرند.» به زعم اكثر كارشناسان مسايل اقتصادي، ايجاد اشتغال با رشد اقتصادي ارتباط مستقيم دارد و رشد اقتصادي نيز در گرو رونق بخش توليد است، حال با اين پيش فرض و با توجه به اينكه ايشان اذعان دارند اكثر واحد هاي توليدي در حال تعطيلي اند و به تبع آن رشد اقتصادي نيز بايد با ركود همراه باشد، اين سوال پيش مي آيد كه چگونه و با چه مكانيزمي در سال گذشته 80 هزار شغل ايجاد شده است؟ و مهم تر اينكه؛ با كدام رويكرد قرار است در سال جاري 170 هزار شغل جديد ايجاد شود؟ با توجه به گفته هاي آقاي حجازي حلقه مفقوده اين معادله متناقض را بايد در اعطاي تسهيلات به بنگاه هاي زود بازده جست وجو كرد. بنگاه هايي كه از ابتداي تشكيل و اجرا با انتقادهايي جدي روبه رو بوده و هست و به دلايلي چند از جمله غيركارشناسي بودن برخي از اين طرح ها، عدم نظارت لازم در هزينه كردن تسهيلات در محل مصوب و همچنين كمبود اعتبارات كافي جهت پرداخت تسهيلات، بعضا نتيجه اي جز كاهش آمار بيكاري به صورت كاذب دربر نداشته است.

 

شاهد اين مدعا، رشد روز افزون و تصاعدي آمار بيكاري در چند سال اخير است و همين مساله زنگ خطري جدي است براي مسوولان و دست اندركاران؛ چرا كه اگر مسوولان نتوانند به تعهد خود مبني بر ايجاد 170 هزار شغل به صورت واقعي در سال جاري عمل كنند با توجه به اضافه شدن فارغ التحصيلان و نيروي جوان جوياي كار جديد به اين آمار در سال هاي آتي، اين مساله مي تواند منجر به مسئله اي اجتماعي - اقتصادي و غيرقابل كنترل شود.

ترس من از حاکمان این سرزمین نیست .

هیلا صدیقی

ترس من از حاکمان این سرزمین نیست .

ترس من از فرهنگ حاکم بر این سرزمین است.

قاضی همان اول آب پاکی را روی دستمان میریزد و می گوید ارتکاب جرم برای ما محرز است .

 

دو روز پیش از برگزاری دادگاهم به نزدیک ترین دوستم می گفتم بعد از بیست و پنجم، حکم دادگاه هرچه باشد می خواهم به زندگی عادی برگردم و دوباره خودم باشم . دوباره فعالیت هایم را از سر بگیرم و با شعر و هنر و زندگی آشتی کنم.

یک ماه از برگزاری دادگاهم می گذرد و با پایان مهلت اعتراض حکمم قطعی شده است . مهم نیست برایم که نتیجه چه بود . هرچه هست احساس خوبی دارم. درست مثل مسافری که بعد از یک راه طولاتی به استراحتگاهی رسیده است . دو سال و اندی می گذرد از آغاز این روزگار ناگهان رسیده از راه … و من کتاب کتاب حرف ناگفته دارم در دل . باید نفسی تازه کنم . باید دوباره خودم باشم . دلم برای خودم تنگ شده است . خیلی تنگ . خاطراتم ، کودکی هایم ، نوجوانی هایم و آرزوهای قدیمی ام از من دور شده اند . خیلی دور. و حال و احوالم پریشان و آشفته است . به آشفتگی همین نوشته که سر و ته ندارد.

چند روزی با خودم کلنجار می رفتم تا دفاعیه را بنویسم . دو سه هفته می گذشت و دریغ از یک خط . فقط مثل قراری که آویزان ذهن می شود ۳هفته کامل با مغزم به این سو و آن سو کشانیده می شد. نوشتنم نمی آمد از بس در طول ماههای قبل ، تمام این حرفها را در بازجویی ها و بازپرسی ها تکرار کرده بودم… حرف زیادی هم برای گفتن نبود . اتفاق پیچیده ای نیفتاده بود . شعر سروده بودم . از درد مردم . از دلتنگی یک نسل . از آنچه بر سرمان آمده بود . قلم که به دست می گرفتم چیزی جز شرح سرگذشت نمی آمد در ذهنم .

 سرگذشتی که پر بود از تلاش ها و خدمت های وطن پرستانه . همه را می نوشتم و در آخر اضافه می کردم ، مگر نظام دغدغه ای جز آبادی و آبروی این سرزمین دارد که میهن دوستی مرا تبلیغ علیه نظام تلقی می کند؟

باز از نو شروع به نوشتن می کنم . شاید اینبار به جای شرح سرگذشت ، چیزی شبیه به دفاعیه بنویسم اما بی فایده است . آنچه

می نویسم دلنوشته است نه دفاعیه. انگار نه انگار که خودم حقوق خوانده ام. شب آخر تصمیم می گیرم بدون دفاعیه بروم در دادگاه و همان جا هر چه از دل برآمد بازگو کنم .

صبح سه شنبه خیلی زود از راه می رسد.تمام روزهای گذشته را اطرافیانم گمان می کردند مثل همیشه تظاهر به آرامش میکنم. اما

 

قبلی

برگشت

بعدی