ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

مسئولان اطلاعاتی در ستاد خبری اداره‌ی اطلاعات خراسان ، به او گفتم كه ؛ « به فضل خدا كاری خواهم كرد كه از تصميم خود پشيمان شده ، يا دستگيرم كنيد و يا آزادم گذاريد تا از كشور خارج شوم ».

همانگونه كه در نامه‌ی نخستين خود به شما ياد آور شدم ، گذر زمان نمی‌تواند مانع از يادآوری حوادث گذشته شود. ظاهرا بايد تاوان « نامه به رهبری » را در زمان مشخصی بپردازم و بدون آنكه ايشان زحمت شكايت ، ادعا و اثبات مدعا را بكشند ، بايد بر صندلی اتهام قرار گيرم و به منصوبان متخلف و نامتعهد ايشان به قانون اساسی و قوانين رسمی كشور ، « بدون داشتن حق انتخاب وكيل مورد قبول خويش » پاسخ دهم و در چرخه‌ی بازجويی و بازداشت و نهايتا محاكمه‌ی غير قانونی آنان ، قرار گيرم . خدای سبحان را شكر می‌گزارم كه توانستم به وعده‌ی خود عمل كنم و با رفتار قانونی خود ، دستگاه‌های يادشده را از تصميم سابقشان (در حال انتظار نگه داشتن) منصرف كرده و نگذارم كه بيش از اين ، با « ظلم پنهان » به اينجانب ، روزگار را سپری كنند. اكنون وادار شده‌اند كه « ظلم خود را آشكار كنند » و احتمالا « مهرورزی و عدالت » را در يك صحنه به نمايش در آورند و برگ افتخار ديگری بر كارنامه‌ی خويش بيافزايند.به ياد آوريد كه من از سال ٧٦ كه بازداشت شدم و ٤٠ روز را با اولين تجربه‌ی انفرادی گذراندم و در سال ١٣٧٧، در دادگاهی غير قانونی و بدون حضور وكيل ، به يكسال حبس تعليقی به مدت ٥ سال محكوم شدم و در سال ١٣٨٠ مجددا بازداشت شده و ١٢٥ روز را در انفرادی بند ٢٤٠ اوين گذراندم و در ١٦ ارديبهشت ١٣٨١ آزاد شدم ، تا كنون ، با قيد وثيقه آزاد بوده‌ام. اين انتظار ٨ سال و نيمه ، شايد به « ظهور » نزديك شده است. البته و متأسفانه ، نه از نوع « ظهور عدل منتظر » كه از نوع « ظهور ستم منتظر »!! چه كنيم كه در دايره‌ی قسمت ، سهم من و امثال من ، به انتظار ستم حكومت نشستن بوده است؟!!

٥- من نه از كميسيون حقوق بشر اسلامی و نه از نهادهای حقوق بشری بين‌المللی و نه از افراد و نهادهای مدنی و علمی ، انتظار اقدام خاصی را ندارم ، چرا كه با موانع و محذورات سياسی و اخلاقی همه‌ی آنان آشنا هستم. غرض از انتشار اين نامه‌ها ، اطلاع رسانی و « آشكار كردن ظلم » و « دفاع از حقوق انسانی خويش » است. می‌خواهم به نوبه‌ی خود ، چهره‌ی مدعيان « عدالت ، اسلام ، رحمت و مهرورزی » را نمايان كنم و ميزان صحت ادعای « تأسی به پيامبر خدا (ص) و سيره‌ی او » و نامگذاری سال‌ها را بمدعيان ، نشان دهم.

بگذار همگان بدانند كه يك پژوهشگر علوم اسلامی (كه از هرگونه سرمايه گذاری لازم ، برای ايجاد و بقای نظامی مبتنی برآزادی و عدالت گستری ، به نام جمهوری اسلامی ، دريغ نورزيده و...) به جرم مخالفت با سياست‌هايی كه منافع ملی و دينی را در معرض تاراج جنگ طلبان بيگانه قرار داده و می‌دهد ، بخاطر خير خواهی و نصيحت حاكمان مسلمان قدرتمندی كه خود را وارثان پيامبر رحمت (ص) می‌دانند و به خيرخواهی‌های ناصحان مشفق ، اعتنايی نكرده و نمی‌كنند ، عمری را در محروميت از حقوق انسانی و تحمل مزاحمت و ناامنی ناشی از رفتارهای نهادهای مدعی ايجاد امنيت ، سپری كند.

گويا به اين رفتارها ، افتخار می‌كنند. اگر چنين است ، با افتخار ، حاضر به پرداختن هرگونه هزينه‌ی لازم و كافی برای « دفاع از آزادی ، عدالت ، صلح و حقوق انسانی » خواهم بود. به فضل خدا ، با ؛ « زندان ، انفرادی ، بازجويی ، اهانت و فحاشی مأموران قضائی ، محروميت‌های يكماهه از هواخوری زندان ، ممنوعيت ملاقات و بی‌خبری مطلق چند ماهه ، حتی از رسانه‌های دولتی و... كاملا آشنايم و آزمايش‌های لازم را، چند باره، از سر گذرانده‌ام.

٦- در اين زمان كه درك خطر تهاجم نظامی جنگ‌طلبان بيگانه به ايران عزيز، برخلاف سال‌های گذشته، آنچنان فراگير شده كه در رسانه‌باصطلاح ملی نيز از آن سخن می‌رانند ، خدا را شاكرم كه سالی پيش از اين ، در نامه به رهبری محترمانه و دلسوزانه(و البته منتقدانه) در اين خصوص ، هشدار جدی دادم و تنها راه بقای نظام را (كه بسياری از سياسيون آن را تكرار كرده و می‌كنند) آشكارا نشان دادم.در جايی كه منقدان بی‌خطری چون ؛ « زنده‌ياد داريوش فروهر و همسر مظلومه‌اش » در راه انتقاد از سياست‌ها ، جان باختند ، جان بی‌مقدار ما بازماندگان سياست انتقادی ، در برابر دفاع از هستی يك ملت بزرگ و محروم و موجوديت شريعت محمدی (ص) ، ارزش توجه اندك را نيز ندارد. اگر از حسن اتفاق ، اين جان بی‌مقدار ، بتواند در معرض تشرف به شرافت « جانبازی و سربازی دين و ميهن » قرار گيرد ، ترديدی در پی نخواهد داشت و چه افتخاری بالاتر از اين. راه جانبازی در مصاف بيگانگان جنگ‌طلب ، تحميل جنگی نابرابر با نيرويی كه احتمال معقولی برای پيروزی نظامی بر او وجود ندارد ، نيست. سرباز حقيقی اين مصاف ، نگاهش به منافع ملت است (كه منافع شريعت نيز در آن است). اگر صلح امام حسن (ع) را حافظ منافع ملی بداند ، ترديد نخواهد كرد و اگر راه ميانه‌ای را پيش پای ملت ديد ، از آن مسير خواهد رفت. تنها با رفتار و تصميم غير منطقی ، می‌توان به « جنگ نابرابر » خوش آمد گفت و بهتر است كه اين رويكرد را به عنوان « دفاع از منافع ملی » نخوانيم تا اگر از منافع ملت ، دفاعی نمی‌كنيم ، وجهه‌ی اورا خراب نكنيم و مال و جان و ناموس او را در معرض تلف و تاراج بيگانگان قرار ندهيم و لااقل ، آبروی اورا بخاطر تسلط چنين انديشه‌هايی ، از بين نبريم.

٧- در جايی كه افكار و سياست‌های غير منطقی تروريست‌های مدعی اسلام ، وجهه‌ی شريعت محمدی (ص) را نزد افكار عمومی دنيای غير مسلمان ، در حد بالايی مخدوش كرده است ، و برخی جنگ‌طلبان نا آشنای به آموزه‌های نورانی اسلام در ايران ، سياست‌هايی را برای مسئولان كشور رقم زده‌اند كه حيثيت پيامبر خدا (ص) و ائمه‌ی هدی (ع) را هتك كرده و می‌كنند ، از من دانش آموز مكتب امام صادق (ع) چه كاری جز دفاع از حيثيت شريعت و مذهب ، ساخته است. البته اين دفاعی است پرهزينه ، كه كمتر كسی مدعی آن است.در جايی كه سوژه‌ی اصلی دفاع از دين و شريعت ، برای برخی شاگردان مكتب امام صادق (ع) ، اظهار نظر شرعی در خصوص « حضور يا عدم حضور زنان در استاديوم‌های ورزشی » است ، در حالی كه اظهار نظر و تبری جستن از ظلم و ستم ، در باره‌ی قتل انسان‌های مظلومی چون قربانيان قتل‌های زنجيره‌ای ، يا زن مسلمان و مستأمنی چون زهرا كاظمی و حصر و زندان و محروميت فقيهان ، روشنفكران ، دانشجويان و كارگران مسلمان را شايسته‌ی توجه نمی‌دانند ، البته رويكرد و ملاكی متفاوت داشتن در اهم و مهم كردن امور ، بسيار پرهزينه و خطير خواهد بود ، ولی مگر از هر خطری بايد گريخت؟!

می دانم كه اكثريت مردم زمان ما (بخاطر گرفتاری‌های متفاوت فردی و اجتماعی) به اين مسائل ، اعتنا نخواهند كرد و انديشه‌هايی وجود دارند كه برای مقاومت در برابر نابسامانی‌ها و نا هنجاری‌ها ، ارزشی قائل نيستند ، ولی آيا مدعی تبعيت از « سنت محمدی و تشيع علوی » نيز می‌تواند در برابر اين امور بنياد شكن ، سكوت اختيار كند؟!!

درك اين نكته كه ؛ « سخن گفتن و ساكت نماندن در برابر سياست‌های ناروا ، به منزله‌ی درگيری با افراد و براندازی حكومت آنان نيست ، بلكه تنها مبارزه با افكار و اعمال ناپسند و غير منطقی آنان ، با نيت اصلاح امور است و لا غير » ، چندان هوش سرشاری نمی‌خواهد كه متوسطان و ضعيفان نيز به آن واقف‌اند.

٨- ايران عزيز ، وطن ما و محل سكونت ما است. حفظ امنيت و آسايش خود و خويشاوندان و هموطنان ساكن در اين محدوده‌ی جغرافيايی ، وظيفه‌ی عقلی و نقلی همه‌ی ما است. هيچ حاكمی حق ندارد اين امنيت و آسايش ملی را بخاطر اصرار بر سياست‌ها و نظريات خويش (حتی اگر صحيح هم باشند) با خطر مواجه كند.

آيا ايرانی مسلمان و غيرتمندی را می‌توان ديد كه نسبت به احتمال تكرار اتفاقاتی مشابه آنچه در عراق ، توسط جنگ طلبان خارجی و داخلی ، برای جان و مال و ناموس مردم عراق اتفاق افتاده است ، بی‌تفاوت بماند و سكوت اختيار كند؟!!مگر جزای كسانی كه در دفاع از جان و مال و ناموس ايرانيان (مسلمانان و يا ساير انسان‌های بيگناه و غير مسلمان) در باره‌ی خطرات جدی و سهمگين جنگی نا برابر ، هشدار می‌دهند ، زندان و محروميت و ناامنی است؟ اگر بگويند كه تو متولی دفاع از همه‌ی ايرانيان نيستی ، آيا می‌توانند مسئوليت عقلی و نقلی خاصی كه در قبال « زن و فرزند و بستگان درجه‌ی اول خويش » دارم را نيز انكار كنند؟!!من اگر « مرعوب » خوانده شوم يا « مدافع بيگانه » ، ترديدی ندارم كه ؛ « در صورت رويارويی نظامی ايران با جهان غرب ، امنيت جان و مال و ناموس ملت ايران ، لااقل
 

قبلی

برگشت

بعدی