ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

نیروگاهی نخواهد ساخت و نیروگاههای خود را در سالهای آینده می بندد. اسلونی نیز تنها نیروگاه خود را خواهد بست. کشورهای دیگری همچون اسپانیا هم هستند که بدان می اندیشند

آیا تولید انرژی هسته ای در ایران اقتصادی است؟

   بازده نیروگاههای برق در ایران 37% می باشد, در صورتی که بازده نیروگاههای گازی امروزی (گاز و بخار باهم) حداقل 55% است. اگر ایران نیروگاههای خود را مدرن کند, می تواند تولید برق را به 55,000 مگاوات افزایش دهد. این مقدار 18,000 مگاوات بیش از تولید کنونی است که معادل 20 نیروگاه هسته ای شبیه نیروگاه بوشهر میباشد. اگر جمهوری اسلامی بدنبال نگه داری گاز برای نسلهای آینده است, چرا این نیروگاهها را تا کنون مدرنیزه نکرده و بجای آن در انرژی هسته ای سرمایه گذاری کرده و می کند؟ هزینه مدرنیزه کردن تمام نیروگاههای موجود بیش از 6 میلیارد دلار نخواهد بود (تغییرات زیادی لازم ندارند). در صورتی که هزینه ساخت نیروگاههای هسته ای که همین مقدار برق تولید کنند 30 میلیارد خواهد شد.

 هزینه ساخت یک نیروگاه هسته ای در ایران تقریبا 1.5 میلیارد دلار و حداقل 3 برابر هزینه ساخت یک نیروگاه مدرن گازی با توان یکسان است.   ایران میتواند بعنوان مثال با ساختن یک نیروگاه معادل 1000 مگاواتی گازی در جنوب کشور از آب دریا استفاده کرده (با تغییراتی اندکی ممکن است و وجود هم دارد) و علاوه بر تولید برق, روزانه تا 100 هزار متر مکعب آب شیرین و 5 هزار تن نمک (3% آب دریا نمک است) بدست بیاورد. با این آب میتوان حداقل 5 هزار هکتار زمین کشاورزی را آبیاری کرد. ارزش برق, محصول تولیدی و نمک حاصل (بیش از 1.5 میلیون تن نمک در سال, هر تن 30 دلار باید باشد) خیلی بیشتر از قیمت فروش گاز خواهد بود. در دنیا سالانه حدود 200 میلیون تن نمک تولید میشود, که 97% آن برای تولید هزاران محصول شیمیایی استفاده میشود, همچون مواد پاک کننده, رنگها, پلاستیکها و غیره.خواننده عزیر به خوبی تفاوت استفاده از انژی گاز در نیروگاهها را متوجه می شود و اگر اصل استقلال اصل حاکم برای  ایران باشد هیچ گروه استقلال و آزادی خواهی سرمایه های کشور را خرج تخریب نمی کند .

بنابر دلایل نوشته شده, هیچگونه دلایل اقتصادی و علمی برای انرژی و صنعت هسته ای وجود ندارد و این را جمهوری اسلامی بخوبی میداند. یکی از دلایل تلاش برای کسب این صنعت دسترسی به سلاح هسته ای می باشد. در نتیجه انگیزه اقدام برای دستیابی به صنعت هسته ای میتواند دسترسی به سلاح هسته ای باشد.

    راه حل در آمدن از استبداد و پیامدهای آن خارج از این نظام است . تجربه سالهای گذشته چه در دوران " سازندگی " آقای رفسنجانی و چه در دوران " اصلاحات " آقای خاتمی  و چه در دوره " عدالت خواهی " آقای احمدی نژاد فروش سرمایه های ملی و ویران کردن مملکت به نفع مافیاهای حاکم بوده است . همچنان که در بخش انرژی توضیح دادم امکان توسعه کشور و تحولات اساسی وجود دارد .  تحول اساسی یعنی مبارزه با مافیاها و از بین بردن بودجه ها و نهادهای موازی و زالوهای ویران کننده اقتصاد کشور را کسانی می توانند میسر گردانند که مجهز به  اندیشه استقلال طلب و آزادی خواه باشند  . افرادی  که مبارزه با مافیا و مبارزه با وابستگی را اساس کار خود قرار داده و پشتیبان حقوق مردم باشند  . حق مردم ایران است که در آزادی و استقلال و برخورداری از حقوق خود زندگی آرام و رشدیابی داشته باشند . پس برای  احقاق این حق باید کوشش کرد . برداشتن مانع آزادیها اولین  قدم می باشد . باید برای فراهم کردن محیط زندگی در خور ایرانی این مانع را برداشت . حق برداشت مانع حق ایرانیان است . آمریکا و متحدانش حق مداخله در امور ایران را ندارند . اگر موافق مردم سالاری در ایران هستند ، روابط پنهانی خود را با ایران از میان بردارند  و موافق روابط شفاف بشوند . و از طرف دیگر مدافع حقوق شهروندان ایرانی گردند و به مردم ایران قول بدهند که به کشور آنها تجاوز نمی کنند تا ایرانیان در آسودگی از تجاوز خارجی و پشتیبانی افکار جهانی مانع تحول و رشد که استبداد حاکم می باشد را بردارد . همانطور که تجربه 100 سال گذشته نشان داده است که ایرانی به این مهم تواناست .

رنجنامه یک زندانی سیاسی ؟

به نام سعادت ملت ایران و با درود به جانباختگان راه آزادی

آیا من یک زندانی سیاسی هستم ؟

(امداد از تمامی فعالین حقوق بشر)

سالها پیش به دلیل فشارهای فزاینده ای که بر من وخانواده ام وارد میشد مجبور شدم دست به کاری زنم که امروزم را در زندان رجائی شهر کرج و بین زندانیان سیاسی بکشاند .

سالها پیش زمانی که من یک کارمند ساده شرکت نفت بودم برادرم از کشور خارج شد و به سازمان مجاهدین خلق پیوست .

وزارت اطلاعات هر روز من را احضار میکرد و تحت بازجویی های سخت و فشرده قرار میگرفتم . هرروز باید توهین و تحقیر مامورین وزارت اطلاعات را تحمل میکردم. فشارهای این وزارتخانه به جایی رسید که در محل اشتغال من نیز تاثیر گذاشت و شرکت نفت هر چند ماه من را به نقطه ای دور از زن و فرزند به ماموریت (تبعید) میفرستاد. در ضمن من و خانواده ام را از کشور ممنوع الخروج نموده بودند و عرصه زندگی بشدت بر من و خانواده ام تنگ شده بود .

من به نشانه اعتراض و برای ضربه زدن به حکومت دیکتاتوری ایران و برای نجات دادن جان خود و خانواده ام تصمیم گرفتم به تنهایی هواپیمای شرکت نفت را بربایم و در یک کشور آزاد به زمین بنشانم . این عصیان یک ایرانی بود که از شرایط موجود به تنگ آمده بود . سوخت هواپیمای ما تا فرودگاه بصره بیشتر جواب نداد و بعد از چندی دیگر دیکتاتورهای کشور عراق و اردن من را تحویل حکومت آخوندی دادند .

اکنون جرم من اقدام علیه امنیت کشور است و رژیم من را یک زندانی سیاسی میداند و به مرگ محکوم کرده است . ولی چرا فعالین حقوق بشری و مبارزین سیاسی حاضر نیستند عصیان من را بر علیه حکومت قبول کرده و حداقل حمایتهای حقوق بشری خود را از من دریغ میورزند . مگر یک مبارز سیاسی کاری جز عصیان بر علیه شرایط موجود انجام میدهد ؟

براستی معیار برای یک زندانی سیاسی چه چیزی میتواند باشد ؟

بهتر است این را هم بگویم همان برادر من که عضو سازمان مجاهدین خلق بود چندی پیش در نروژ توسط تروریستهای رژیم آخوندی به شهادت رسید و فرزند ارشد من نیز که برای گزارش دادن وضعیت من به سازمانهای حقوق بشری و نجات من از زیر حکم اعدام فعالیت میکرد بدست جلادان رژیم آخوندی کشته شد .

باز هم سئوال میکنم آیا من زندانی سیاسی نیستم ؟

 آیا من مستحق حمایتهای فعالان حقوق بشر نیستم ؟

در طول زندان خود انسانهای زیادی را دیده ام که همانند من علیه رژیم آخوندی عصیان کرده ، رژیم آنها را جزو زندانیان سیاسی میداند ولی دیگر مبارزان و اپوزیسیون آنان را زندانیان عادی میدانند و اگر خیلی لطف کنند میگوید زندانی امنیتی . تنها به آن دلیل که مبارزه آنها و عصیانشان به شکل دیگری بوده است .

برای مثال دو نفر به نامهای فاضل رمضانی و حاجت مراد محمدی از ایل بختیاری ، بدلیل ظلم و ستم زیاد پاسداران آن منطقه دست به شورش میزنند و بعد از چندی دستگیر میگردند .

هر دو نفر نیز اکنون در زندانی رجائی شهر کرج در زیر حکم اعدام به سر میبرند و جرمشان نیز اقدام علیه امنیت کشور است آیا این دو تن زندانی سیاسی نیستند ؟

چون به هیچ حزب و گروهی تعلق ندارند ؟

چرا رژیم ما را زندانی سیاسی میداند ولی شما نه ؟

چرا فعالان حقوق بشری از ما حمایت نمیکنند و میگذارند تا رژیم هر کاری که میخواهد با ما بکند ؟

پایدار وطن همیشه

علیرضا کرمی خیرآبادی

زندان  رجائی شهر (گوهردشت) کرج

03/04/85

 

قبلی

برگشت

بعدی