ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

 

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 
 

بهرحال شدّت و حدّت سرکوب در دهه سیاه ۶۰ بطور محوری و متمرکز، متوجه نیروهای سیاسی پیشتازی بود که تهدید بالفعل رژیم در صحنه جدی مبارزه بودند؛ و دشمن بدین وسیله خفقان رعب آوری را هم بر کل جامعه و همۀ اقشار خلق حاکم و مستولی نمود.

 البته در پروسه این تقابل و تنش حاد و خونین، زنان و دختران روشنفکر و مبارز و جسور، بطور محسوسی از هر سو و در هر عرصه ای، زیر فشار و محدودیت بیشتری قرار داشتند؛ که طبعآ بها و فدیه بسا بیشتری هم پرداختند.

بی دلیل  نبود که رژیم در شب ۳۰ خرداد ۶۰ با کشتار دختران جوان میلیشیا حتی بدون احراز هویت و با چاپ عکسهای آنان در روزنامه های حکومتی، آغاز خونین ترین سرکوب سیاسی و سراسری تاریخ معاصر ایران را رسمآ اعلام کرد.

اتفاقآ از همین زاویه هم بود که رژیم و جلادانش پروژه قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ را، از بند زنان و از زنان مجاهد خلق در زندان اوین شروع کردند.

برای درک واقعی تر وقاحت و دنائت رژیم آخوندی و دیدگاه منحط فاشیسم مذهبی به این نکته بسنده میکنم؛ در حالیکه ملاها زنان را بطور عام شهروندان درجه دو تلقی میکنند و بطور رسمی حقوقی نصف مردان برایشان قائل هستند ولی در سرکوب بطور خاص آنان را دوضرب میکوبند!

با این حال حقیقت انکار ناپذیری که کمتر به آن توجه شده اینست که ابعاد جنایت ملاها مختص به صدهاهزار افراد سیاسی که بطور خاص بدست عوامل و عُمال این رژیم، تحت عنوان منافق و محارب و مرتد، بیرحمانه دستگیر و شکنجه و یا اعدام شدند، نبوده و نیست. اتفاقآ این بخش از قربانیان رژیم چون راه مبارزه و مقابله با حاکمان جبار را آگاهانه و داوطلبانه انتخاب کرده و عواقب آنرا هم پذیرفته بودند، کم و بیش انتظار و توقعی جز این از جانیان حاکم نداشتند و چه بسا که پیشاپیش وصیت نامه های خود را هم نوشته بودند.

در واقع بخش اصلی تر قربانیان رژیم، شامل اکثریت اقشار جامعه در ابعاد میلیونی میباشند که در زیر تیغ سرکوب و چادر سیاه اختناق، بدون اینکه حتی قصد رویارویی و یا مقابله عملی و علنی با رژیم داشته باشند- و چه بسا با خوش باوری- خودشان را هم غیر سیاسی و سرگرم و درگیر زندگی شخصی و خانوادگیشان قلمداد میکنند. ولی در فضای تیره و تار ارتجاع و بربریت و ضد ارزشهای حاکم، و شرایط تفتیش و تجسس و تظاهر و تناقض در تمام لایه ها و زوایای زندگی خصوصی و اجتماعی، و بخصوص با توجه به فساد و غارت و چپاول بی حد و مرز نظام سراپا آلوده و منحوس موجود، توده های عظیم و بی شکل اجتماع بتدریج در زیر فشار زندگی نکبت بار و زیر خط فقر کمرشان میشکند، هویت انسانیشان سلب و مسخ میشود و از شدت تنگدستی به کارتن خوابی و خیابان خوابی، کلیه فروشی و تن فروشی و اعتیاد و فرار از خانه و خانواده... کشیده میشوند و یا در منتهای استیصال و درماندگی دست از جان خود و خانواده خویش می شویند و اقدام به خودکشی و خودسوزی فردی و دسته جمعی میکنند. پرواضح است که زنان و دختران سهم عمده تر و بیشتری را در بین این قربانیان خاموش رژیم داشته و دارند.

ابعاد ناگفته و نا شناخته و پنهان قربانیان میلیونی این رژیم پلید که تمامی یک خلق را به بند کشیده و ایران را تبدیل به زندانی بزرگ و همگانی کرده بسیار بسیار جای سخن دارد... به یاد دارم وقتی در همان سالهای دهه ۶۰ هر از گاهی که یکی از بچه های همبند قرار بود باصطلاح از زندان آزاد شود، در پس همه صحبتها و قرار و مدارهای خصوصی، همگی به این نکته باور داشتیم و با طنز تلخی هم یاداوری میکردیم که زندانی فقط از این زندان به زندانی بزرگتر منتقل میشود.

با این همه نباید این واقعیت سرسخت را از نظر دورداشت که مفهوم این همه سرکوب و ظلمی که توسط این جانیان در حق زنان و دختران مظلوم و محروم این میهن روا داشته و اِعمال میشود، اتفاقآ مبین این حقیقت انکارناپذیر است که پاشنه آشیل و ترس پایان ناپذیر رژیم زن ستیز حاکم، خروش همین زنان تحت ستم و قدرت انفجاری و متراکم و بنیان کن آنان است... آیا آنروز نزدیک نیست؟

خشونت و کودک آزاری در عصر ولایت فقیه

الهه آریانپور

 

 
توران رستمي ، دختر بي‌پناه 14 ساله جديدترين مورد تلخ كودك‌آزاري است كه خبرش در محافل خبري پيچيده و حساسيت‌هايي را نيز برانگيخته است.توران چند روزي است كه به خاطر شكنجه نامادري‌ 23 ساله‌اش در بيمارستان دلگير فيروزگر بستري است.پدرش مسافركش است و دو بچه كوچك ديگر هم از نامادري شكنجه‌گر به نام « بدري » دارد.
پنج روز است كه توران ‌ روي‌ تخت‌ شماره‌ يك‌ بخش‌ زنان‌ اورژانس‌ بيمارستان‌ فيروزگر خوابيده‌ است‌. او از ناحيه‌ فك‌ و لگن‌ پا دچار شكستگي‌ شده‌، صورتش‌ كبود است‌ و چشم‌هايش‌ را نمي‌تواند باز كند.

فقط‌ هرازچندگاهي صداي‌ ناله‌ آرام‌ اين‌ دختر پرستاران‌ را با خبر مي‌كند كه‌ آثار داروي‌ مسكن‌ از بين‌ رفته‌ و دختربچه آزرده بيدار شده‌ است.پدر مسافر كش كه البته خودش هم تا حدي مورد شك است به نظر من، به گفته خودش 16 سال پيش با زن دومش كه همان نامادري شكنجه‌گر باشد، ازدواج كرده است. دوست خوب و حساسم ، نيلوفر رستمي رفته بود فيروزگر و دختر 14 ساله را با تمام كبودي‌ها و جراحت‌هايش ديده بود.نيلوفر مي‌گفت براي تامين 20‌هزار تومان هزينه داروهاي قبل از عمل اين بچه مشكل وجود داشته و تا امروز داروها تهيه نشده بوده.مي‌گفت هيچ درمان موثري تا به حال به خاطر مشكل مالي انجام نشده و پيشنهاد مي‌داد همه با هم جمع شويم و هر كس در حد توان خود براي درمان اين دختر معصوم كه هيچ معلوم نيست چه آينده‌اي در انتظارش باشد پول جمع كنيم.اين حرف‌ها را در جلسه گروه گزارش مجله زنان زديم و رويا هم كه آنجا بود با انجمن دفاع از حقوق كودكان تماس گرفت تا بلكه اقدامي از سوي آنها وضعيت اين دختر را تا حدي عوض كند.حالا من هم درخواست و پيشنهاد نيلوفر را اينجا تكرار مي‌كنم.خواهش مي‌كنم شما هم اگر مي‌توانيد و دوست داريد ، هرچند اندك ، به درمان توران 14 ساله و آزرده كمك كنيد. كمك‌ها را قرار است نيلوفر يا سينا برسانند به بيمارستان.توجه داشته باشيد « بيمارستان » و نه « خانواده توران » .

راستي چرا 66 درصد از كودك‌آزاري‌ها در خانواده انجام مي‌شود ؟

جايي كه قرار است آرام‌ترين مامن كودكان باشد ؟

‌چرا بيشترين درصد خشونت عليه كودكان با 64 درصد از سوي پدر خانواده و پس از آن مادر با 20 درصد، پدر و مادر به طور

 

قبلی

برگشت

بعدی