ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات شماره جدید

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

همه ملت‌ها برای گذار از سنت به دموکراسی یک بار انقلاب کرده و کاررا یکسره کرده‌اند و راه رابرای پیشرفت جامعه باز کرده‌اند ولی ایرانیان در یکصد وپنجاه سال گذشته در هر نسلی یک انقلاب کرده‌اند ولی تاکنون به مقصود اصلی یعنی آزادی نرسیده‌اند. براستی چرا جامعه ایران برای گذار از کهنه به نو اینهمه مقاومت نشان می‌دهد‌؟

ایرانیان و پیشاپیش آنان آذربایجانیان بعنوان آگاه ترین ایرانی‌ها برای خروج از رخوت وغلبه بر عقب ماندگی‌ها ، پیشگام انقلاب مشروطه و خواهان قانون شدند. ولی ایران از جنوب بوسیله انگلیس و از شمال بوسیله روسیه در منگنه گذاشته شده بود و تکه تکه شدن خاک امپراطوری عثمانی در پایان جنگ اول جهانی نیز به پیدایش کشور‌ها وسیاستهای ترک ستیز در منطقه منجر شده بود.

در فاصله انقلاب مشروطه تا تاسیس حکومت پهلوی یعنی در مدت بیست سال اتفاقات بزرگی در منطقه رخ داده است ، در این فاصله شهر تبریز چند بار بین روس‌ها و عثمانی‌ها دست بدست شده است و پایان کار امپراطوری روسیه تزاری و امپراطوری عثمانی آذر بایجان را میدان بازی قدرتهای بزرگ آنروزی کرده بود. مردم نه از امپراتوری تزاری و نه از امپراطوری عثمانی دل خوشی نداشتند و می‌خواستند امنیت و آسایش داشته باشند بدین جهت عده‌ای از روشنفکران آنروزی آذربایجان که سر آمدان زمان خود بودند ، برای مقابله با دو امپراطوری همسایه به ایرانی گری متوصل می‌شوند. این عده بشدت تحت تاثیر ناسیونال سوسیالیسم و تئوری‌های نژادی آلمان هیتلری بودند بهمین جهت ناسیونالیسم ایرانی بشدت رنگ نژادی دارد و تعجب آور نیست که حاملان این تفکر ناسیونالیسم ملل دیگر را نیز نژادی بفهمند. بعد از آشنائی ایرانیان با ناسیونالیسم اروپائی بوده که کسانی چون احمد کسروی ، رضازاده شفق و کاظم زاده ایرانشهر پایه گذار باستانگرائی و ایرانیت می‌شوند. مجله ایرانشهر در برلین به سرپرستی کاظم زاده ایرانشهر و مجله آینده در تهران به مدیریت محمود افشار درتدوین و ترویج تئوری یک کشور ، یک ملت ، یک زبان نقش تعیین کننده بازی می‌کنند بطوری که وقتی رضا شاه بقدرت می‌رسد شرایط مقدماتی از بین بردن فرهنگ‌های غیر فارس فراهم شده بود و بمحض اینکه قدرت سیاسی در راستای این فکر بحرکت در می‌آید سرکوب نظامی فرهنگ‌های غیر فارس بفرمان رضاشاه آغاز می‌شود و روشنفکرانی که نطر مخالف داشتند و در کنار جنبش‌های ملی بودند از میان برداشته می‌شوند.وبالاخره حاصل همه فداکاری‌ها و جانبازی‌های مبارزان مشروطه با استقرار حکومت متمرکز رضا شاه به کمک انگلیس در سال ١٩٢٥به باد می‌رود و هویت ملی ترک‌ها در ایران نفی می‌شود.

از این تاریخ به بعد ما با دو نوع ترک ستیزی در ایران مواجه هستیم:

١ترک ستیزی آگاهانه ، سیاسی واستراتژیک یعنی استفاده از تمام وسایل برای جلوگیری از قدرت یابی مجدد ترکها

٢ترک ستیزی عوامانه با هزل وهجو و بامزه پرانی علیه ترک‌ها یعنی جنگ روانی که مکمل ترک ستیزی سیاسی است.

بنیان گذاری ترک ستیزی سیاسی در ایران ، اروپائیها و در وحله اول انگلیسی‌ها هستند که با فروپاشی امپراطوری عثمانی سهم شیر نصیب آنها شده بود و همانها شعار « ترک را بکش هرچند که پدرت باشد » را برای بسیج اعراب علیه ترکان عثمانی ساخته بودند و با براه انداختن ترک ستیزی در ایران نیز هدف تضعیف تمام ترک‌ها را تعقیب می‌کردند. یک نگاه اجمالی به تاریخ ادبیات ایران نوشته ادوارن براون این هدف را آشکار می‌سازد که در آن با نقل چند حکایت به ظاهر خنده دار از زبان دیگران علیه ترک‌ها ، خط کلی برای جوک سازی و جنگ روانی داده شده است. ادوارد براون ، ترک و فارس را ضد هم و مانند آتش و روغن توصیف می‌کند.

ترک ستیزی سیاسی با انحلال سلسله قاجار و بقدرت رسیدن رضاشاه بدون اینکه رسما اعلام شود در عمل رسمیت می‌یابد ، خود رضا شاه از آذربایجانی‌ها و مشخصا بنوشته احمد کسروی از تبریزی‌ها بدش می‌آمد ، در دوره استبداد صغیر که قشون عین الدوله تبریز را محاصره کرده بود ، رضا پالانی (رضا شاه بعدی) مسلسل چی نیروهای عین الدوله بوده و شکست تلخی را تجربه کرده بود.

نقش آذربایجانی‌ها در انقلاب مشروطه عاملی بوده است تا همه دیکتاتور‌ها در ایران از آذربایجانی‌ها دلهره داشته باشند.

مدارک زیادی از عمومیت یافتن ترک ستیزی در این دوره وجود دارد که یکی از آنها نوشته ارزشمندی از آرتور کریستن سن ، شرق شناس و ایران شناس برجسته دانمارکی نیمه اول قرن بیستم است. ، عنوان مقاله « ابلهان در روایات عامیانه فارس‌ها » می‌باشد که بزبان فرانسه در مجله مطالعات شرقی چاپ شده است. این مقاله تحقیقی در سال ١٩٢٢ میلادی یعنی سه سال قبل از شاه شدن رضا شاه نوشته شده است و هیچ لطیفه یا طنز و تحقیر در باره ترک‌ها و رشتی‌ها ندارد. طبق نوشته خود کرسیتن سن حکایات خنده دار آنجا که به ساکنان یک منطقه مربوط می‌شود اغلب درباره مازندرانی‌هاست و آنجا که به طبقه‌ای مربوط است بیشتر راجع به آخوند‌ها و طلبه‌هاست و آنجا که به فرد نسبت داده شود بیش از همه یزید بن معاویه است که شیعه‌ها وی رادوست ندارند. (١٦)

کریستن سن از سه کتاب لطیفه که در آن دوره چاپ شده بودند یعنی ، جواهر العقول ، ریاض الحکایات و همچنین لطایف الظرایف نمونه‌های متعددی ذکر می‌کند و حکایت مردمان شهر حمس راهم بطور کامل می‌نویسد تا نشان بدهد که نقد دین با لطیفه تا چه اندازه عمومیت دارد .

علت رایج شدن جوک گوئی علیه مازندرانی‌ها در آن دوره به مبارزه و مخالفت مازندرانی‌ها با حکومت قاجار مربوط است. جنبش بابیگری تحول بزرگی در مذهب شیعه و خطر جدی علیه سلسله قاجار بوده. این نهضت در مازندران توده‌ای شد و منطقه بارفروش (آمل و بابل) مدتها در مقابل نیروهای اعزامی از مرکز مقاومت کرد و بعد از سرکوب شدن مورد بی مهری حکومت قرار گرفت و مسخره کردن مازندرانی‌ها رایج گردید.

جوک رشتی نیز بعد از سقوط جمهوری سوسیالیستی گیلان و جنبش میرزا کوچک خان رایج شده است و چون رشت یکی از شهرهائی بوده که جنبش آزادی زنان از آنجا آغاز شده لذا جوک رشتی ویژکی خاصی یافته است. همین استدلال در باره لرستان و لرها نیز صادق است و مسخره کردن لرها بعد از سرکوب طوایف لر توسط رضاشاه ، رواج عمومی یافته است.

با توجه به موارد بالا معلوم است که مسخره کردن ملل غیر فارس عمل سیاسی و حساب شده بوده و همه این ملت‌ها کوبیده می‌شوندتا مستحیل شوند و فارس و فرهنگ فارسی بی رقیب شود.

ترک ستیزی عوامانه نیز که جنگ روانی و مکمل ترک ستیزی سیاسی است از تهران شروع شده و بدنبال شکست حکومت ملی آذربایجان تشدید شده است تا آنجا که شهریار را به سرودن شعر معروف « ایا تهرانیا انصاف می‌کن... » وا داشته است و نیزدر شکوه از جلوگیری از فرهنگ آذربایجان می‌گوید:

تهرانین غیرتی یوخ شهریاری ساخلاماغا گلمیشم تبریزه کی یاخشی یامان بللنسین

سعدی نین باغ گلستانی گرک حشره قدر آلماسی سله لنیب خرماسی زنبیللنسین

لعنت او باد خزانه کی نظامی باغینین بیر یاوان گلبسرین قویمادی کاکللنسین

ترجمه:

تهران غیرت آنرا ندارد که شهریار را نکهدارد به تبریز آمده ام تا خوب و بد معلوم شود

باغ گلستان سعدی تا به فیامت باید سیبش آفشانده و خرمایش به زنبیل چیده شود

لعنت به آن باد خزان که نگذاشت یک خیار ساده باغ «نظامی» کاکل در آورد

شعر زیبای محمد بی ریا خطاب به حسن نزیه تبریزی هم که از طریق رادیو تهران آذربایجان را تحقیر میکرد و جواب می‌گرفت که « گل من اولوم حسن داداش آز بیزه زیرنا چال گوراخ - من بمیرم داش حسن بیا کمتر برای ما سرنا بزن » ، وصف حال آن دوران و جواب به ترک ستیزان است.

 

 

قبلی

برگشت

بعدی