ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

 

حقوق بشر

دانشجو

 

ساکن محله رسالت تهران

http://i3.tinypic.com/168wkli.jpg

سروان فریده مالکی

شماره پرسنلی : 78431985

افسر معاونت اطلاعات نیروی انتظامی

ساکن شهرک راه آهن تهران

http://i5.tinypic.com/168wl1j.jpg

ستوان دوم مریم کلهر

افسر معاونت اطلاعات نیروی انتظامی

http://i3.tinypic.com/168wldx.jpg

سرهنگ مسعود نادری، افسر معاونت اطلاعات نیروی انتظامی

ساکن خیابان اسکندری تهران

وقتي آب سربالا مي رود . . .

دکتر ناصر زرافشان

دو شنبه 20 اوت 2007, بوسيله ى دیاکو

در شماره 16 روزنامه هم ميهن مصاحبه اي با آقاي عباس ميلاني زير عنوان "روزگار سپري شده روشنفکران چپ" منتشر شده است که در آن بنا به توضيح مصاحبه کننده قرار بوده است درباره "روشنفکران چپ ادبي و دلائل تفوق طولاني آنها بر فضاي فکري جامعه " بحث شود؛ اما اگر از چند فتواي کوتاه و بدون دليل راجع به چند چهره ادبي بگذريم ، آنچه در اين مصاحبه مورد بحث قرار گرفته ، بجاي چپ ادبي ايران ، جنبش چپ بطور کلي و در همه جهان و بخصوص جنبه هاي سياسي و ايدئولوژيک آن است ؛ و از کائوتسکي و لنين و گرامشي و مائو تسه تونگ و لين پيائو گرفته تا کامبخش و خليل ملکي و آريان پور ، از طبري و ترويج مارکسيسم و فروغي و تجدد فکري در ايران و "سير حکمت در اروپا" گرفته تا مصدق و کودتاي 28 مرداد و ماهيت اين کودتا و جريان تشکيل حزب رستاخيز و ايدئولوژي آن و نو تاريخي گري و بي حافظگي تاريخي ايرانيان سخن رفته است که بديهي است هيچ يک از اين مباحث ، بحث ادبي نيست ، و هيچ يک از اين چهره ها نيز چهره هاي ادبي و هنري نيستند. من ترديد دارم که آقاي ميلاني نويسنده و هنرمند باشد ، يعني قريحه و خلاقيت ادبي و هنري داشته باشد ؛ نيز ترديد دارم که او صلاحيت نقد ادبي داشته باشد ، اما يقين دارم کسي که در زمان واحد ، خود را هم نظريه پرداز سياسي و ايدئولوگ ، و هم منتقد ادبي و هنري بداند ، و هم در زمينه تفکر سياسي و فلسفي و هم در زمينة خلق ادبي و هنري اظهار لحيه کند ، از هيچ يک از اين دو چيزي نمي داند و شايد به همين دليل هم وقتي مصاحبه کننده از او در مورد "روشنفکران ادبي يا نويسندگان روشنفکر" سؤال ميکند، جواب اين سؤال را نمي دهد و بجاي آن ، چون چنته اش در اين زمينه خالي است ، وارد عرصه سياسي و ايدئولوژيک مي شود. زيرا تحليل ادبي و هنري ، عرصه اي است خاص خود و جولان در اين عرصه نيازمند آگاهي هاي تخصصي از موضوع و نقد و تحليل بر اساس نظريه هاي ادبي و روشهاي خاص اين رشته است ، و بدون نقد و تحليل با چهار کلمه کلي گويي بي پايه و فتوا مانند از اين قبيل که "نصف داستان هاي کوتاه هدايت را هيچ روزنامه اي چاپ نمي کرد ، اينقدر که زبانش سست است ، اينقدر که بافتش ضعيف است ..." نمي توان پرونده کسي مثل هدايت يا علوي يا صمد بهرنگي را بست.

اما من در اينجا به اظهار نظر هاي «ادبي» آقاي ميلاني کاري ندارم و پاسخگويي در اين زمينه را به کساني وا ميگذارم که حوزه تخصصي کار آنها مباحث ادبي است. بحث من در مقاله حاضر ، از يک طرف بر سر اظهار نظر هاي «سياسي-اجتماعي» و گاه «فلسفي» ايشان ، و از طرف ديگر بر سر معرفي نامه آقاي ميلاني بقلم مصاحبه کننده است.

مصاحبه ، با معرفي آقاي ميلاني بوسيله مصاحبه کننده شروع مي شود. هدف از معرفي ، در اين موارد اين است که از مصاحبه شونده شناختي به خواننده بدهند . اما يک زندگي 59 ساله که بستر شکل گيري ميلاني فعلي است و تنها از خلال همين زندگي ميتوان به منشاء و علل مواضع کنوني او پي برد ، از سوي آقاي مصاحبه کننده در سه سطر ، يعني با ذکر سه تاريخ خلاصه مي شود : "عباس ميلاني در 1327 متولد شده ، در 15 سالگي به امريکا رفته ، پس از اقامتي ده ساله در آن کشور در سن 25 سالگي به ايران بازگشته و در اواسط دهه 60 خورشيدي دوباره به امريکا رفته و اکنون مقيم امريکاست ..." همين.

اين شيوه چهره سازي هاي کاذب است. ابتدا بر روي زندگي گذشته و واقعيت زندگي کنوني فردي که قرار است «چهره» شود ، سرپوش مي گذارند و بعد با عناوين دهن پرکني از قبيل «انديشمند و تئوريسين شناخته شده» در مورد او، و تعارفاتي از قبيل «پر مخاطب ، جريان ساز ، سترگ ، بسيار مهم و ...» در مورد ترجمه هاي او ، مخاطب

 

قبلی

برگشت

بعدی