ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید


مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

نظیر و آنچنان بی شرم که دو دهه بعد از آن همه جنایات، خود را کاندیدای شورای شهر شیراز می کنند. خاطرات تلخ و شیرین بسیاری از زندان عادل آباد و زندگی در جمع شیر زنان و دوشیزگان جوانی که همگی قربانی بی عدالتی رژیم شده بودند دارم، که در این مجال نمی گنجد. من و خواهر کوچکم نیز به همراه دیگر زندانیان در بند سیاسی زندان زنان به یک اندازه از هواخوری استفاده میکردیم و همان تصاویر چندش آوری را از تنها تلویزیون موجود می دیدیم، که دیگران. هیچ خبری از اسباب آموزش و بازی نبود اگرچه بیشمار خواهر داشتیم که همگی با ما مهربان بودند. آن همه محبت و مهربانی هم بندان و باران هدایایی که پس از هر روز ملاقات به سوی من و خواهرم سرازیر میشد چیزی از درد و رنج تحمل آن محیط نمی کاست. در مقطعی از زمان من و خواهرم سارا، مادرم، دو خواهران دیگرم سوسن و سعیده، اعظم همسر غلام و سحر نامزد سیروس یک خانواده ی بزرگ هفت نفره را در زندان عادل آباد شیراز و در بند سیاسی زنان تشکیل می دادیم و در همان حال سیاوش در زندان اوین بود.

سرانجام ٦ ساله شدم و بنابر قوانین می بایست که تن به دوری از خانواده می دادم. من از زندان اخراج شدم و وظیفه ی مراقبت از من به پدرم و سپس به خاله ام محول شد. از این پس زندان را از این سوی شیشه ها و میله ها تجربه کردم.فرصت کوتاه و صحبتها فراوانند اما اجازه بدهید با توجه به محدود بودن زمان، جنایاتی که این رژیم شوم برای  این خانواده با خود به ارمغان آورد  را  کوتاه  مروری  داشته  باشم.

 

مادرم فاطمه ی ناظری، آرایشگر و دارای حداقل میزان سواد، به جرم تربیت فرزندانی آزادیخواه و مبارز، به اعدام و با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم می شود. او محکوم به شاهد بودن مرگ سه تن از پسرانش نیز می شود. و مرگ اولین عروسش که در لحظه ی عزیمت به سوی طناب دار او را بدرقه کرد. سرانجام پس از تحمل چهارسال و نیم حبس، به یک زندگی به یغما رفته و فنا شده بازگشت. او مبارزه ای جدید را برای تشکیل دوباره ی خانواده علیه جبر موجود آغاز کرد و امروز پیروز و استوار اما خسته و دردمند به آرزوهای از دست رفته اش خیره مانده است.پدرم محمدتقی خوشبویی، پس از دستگیری افراد خانواده و مصادره ی تمامی دارایی هایش متواری می شود و ناباورانه شاهد متلاشی و نابود شدن خانواده اش. تا مرز جنون پیش میرود اما به شیوه ای دیگر باقی مانده ی خود را به نابودی می کشاند. سرانجام در سال ١٣٧٥ چشم از جهان فرو بسته به فرزندان دیگرش می پیوندد. اگرچه او سالها بود که دیگر انگیزه و توانی برای ادامه ی زندگی، در خود نمی دید.                                        ادامه دارد


دانشجويان بهائى ايران از تحصيلات فنی و حرفه‌اى ممنوع شدند

نگین پوردلیر
 

 (سرويس خبرى جامعه جهانى بهائى)

از ورود بهائيان ايرانى به آموزشکده‌های فنى و حرفه‌اى در سال جاری عملاً جلوگیری به عمل آمده است زیرا برگه ثبت نام شرکت در آزمون سراسری، آنان را وادار به انكار عقيده می‌نماید، عملی که بهائيان از آن همیشه امتناع ‌‌ورزیده‌اند.

جامعۀ جهانى بهائى اخيراً مطلع شد كه در تقاضانامه ورود به امتحانات دوره‌های كاردانی نظام جديد آموزشکده‌های فنى و حرفه‌اى در سال ١٣٨۶ (۲۰۰۷) تنها يک گزينه را می‌توان براى دين انتخاب نمود.

داوطلب می‌تواند یکی از سه دین زرتشتى، يهودى و مسيحى را انتخاب کند. اگر هيچ كدام از اين گزينه‌ها علامت نخورد، طبق توضيحات مندرج در اين فرم، متقاضى مسلمان به شمار می‌آيد. اين کتمان عقیده براى بهائيان غير قابل قبول است.

به گفتۀ بانى دوگال، نمايندۀ ارشد جامعۀ جهانى بهائى در سازمان ملل، «تحت اين سيستم بهائيان نمی‌توانند تقاضانامه را پر کنند بدون اينكه عملاً دین خود را انكار نمايند، کارى كه خلاف اصول اعتقادى آنان است.»

بانى دوگال می‌گويد: «به اين ترتيب، بهائيان ايران قادر نخواهند بود در این امتحانات ورودى شركت كنند، و در نتيجه امسال عملاً از دستيابى به تحصيلات فنّى و حرفه‌اى در ايران محروم خواهند ماند.»

خانم دوگال گفت: «چنين محروميتى، از یک طرف حقّ تحصيل را که در سطح بين‌المللى پذيرفته شده است نقض می‌کند — حقّى که حکومت ايران نيز با آن موافقت کرده است — و از طرفی بازتابى ديگر از ادامۀ آزار و اذيت جامعۀ بهائى در ايران است.»

به گفتۀ بانى دوگال، جامعۀ بین‌المللی بهائی نارضایتی خود را از این اقدام حکومت ، نه تنها بر علیه دانشجویان بهائی که تنها به خاطر باورهای مذهبی خود از ادامۀ تحصیل محروم شده‌اند، بلکه از اقدامات مشابه آن بر علیه دانشجویان ایرانی دیگری که بدون هیچ دلیل قابل قبول ، و به بهانه آنچه رسماً دگراندیشی و باورهای فکری پذیرفته نشده محسوب می‌شود، از ادامۀ تحصیل محروم شده‌اند ، اعلام می‌دارد.

در پائيز گذشته، پس از بيش از ۲۵ سال ممنوعيت مطلق بهائيان ايران از ورود به دانشگاه‌هاى دولتى و خصوصى در ایران، بعد از آن که دولت توضیح داد که هدف از ستون مذهب در تقاضانامه‌های آزمون سراسری دین داوطلب نیست بلکه اشاره به مواد درسی دینی متقاضی می‌باشد —توجیهی که مورد قبول مرجع جهانی بهائیان، بیت‌العدل‌اعظم، قرار گرفت — داوطلبان بهائی در آزمون سراسری شرکت کردند و چند صد دانشجوى بهائى در دانشكده‌هاى مختلف در سراسر كشور، پذيرفته شدند.

خانم دوگال گفت: «پذیرش دانشجویان بهائی در دانشگاه‌های ایران دوامی نداشت.»

طبق آخرين آمار رسیده از ايران، از بین تمامی داوطلبان بهائی که در آزمون سراسری سال قبل شرکت نمودند، سرانجام حدود ۲۰۰ نفر پذيرفته و ثبت نام شدند. ولی در طول سال تحصيلى بیش از نیمی از آنها — که در آخرین آمار تعداد آنها به ۱۲۸ نفر بالغ شده است — بعد ازاینکه مسئولین به بهائی بودن آنها پی‌بردند، از دانشگاه‌ها اخراج شده‌اند. ناظران برآنند كه توضیح سال گذشتۀ ایران صرفاً يک نيرنگ بود تا اعتراضات بین‌المللی دربارۀ محرومیّت بهائیان از تحصیلات عالی را فرو نشاند.

خانم دوگال گفت: «اين خبر اخير دربارۀ تقاضانامه ثبت نام در آموزشکده‌های فنّى وحرفه‌اى صرفاً اين نظر را بار ديگر تأييد می‌كند كه ايران همچنان به بازى خود با دانشجويان بهائى در آن کشور ادامه می‌دهد و توضیح دولت مبنى بر اين كه بهائيان به تحصيلات عالى دسترسى دارند، بیانی پوچ و توخالى است.»

 

قبلی

برگشت

بعدی