ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

بایگانی

حقوق بشر

دانشجو

 

جنبش دمكراتيك و آزاديخواهانه مردم ايران تاختن و رهبران آن را هم‌چون ابلهاني كه نه طرحي داشتند و نه برنامه‌اي و نه مي‌دانستند چه مي‌كنند، جلوه دادن، فقط و فقط مي‌تواند كار يك آژيتاتور پرووكاتور سياسي باشد. روشن است كه ميان يك تاريخ‌نويس و يك آژيتاتور پرووكاتور سياسي تفاوت از زمين تا آسمان است.

هشتم آن كه شوكت مرا به «تسويه‌حساب سياسي و كينه‌توزي ايدئولوژيك» متهم ساخته است.

تا آن‌جا كه مي‌دانم، ايشان سال‌‌ها است كه از سياست كناره گرفته است، وگرنه نه مي‌توانست به‌ايران سفر كند و نه نشريات ايران كه توسط «خودي‌»هاي رژيم اسلامي منتشر مي‌شوند، با ايشان مصاحبه مي‌كردند و سبب شهرت‌شان مي‌گشتند.

صرف‌نظر از آن كه اصطلاح «كينه‌ توزي ايدئولوژيك» حرف بي‌ربط و پوچي است، من نمي‌دانم آقاي شوكت كه در گذشته خود را «چپ» و مائوئيست مي‌دانست و به ‌قول خود پس از انقلاب به‌جبهه دمكراتيك ملي در ايران پيوست و عضو هيئت تحريريه نشريه «آزادي» بود كه توسط آن جبهه انتشار مي‌ يافت و پس ازبازگشت به‌اروپا به‌ همكاري با «نامه آزادی خواهان» پرداخت که از سوی «جمهوری‌ خواهان ملی ايران» منتشر می شد، و پس از آن نيز سياست را بوسيد و كنار نهاد، اينك پيرو كدام ايدئولوژي است تا بتوانم به‌ ايدئولوژي او كينه ورزم. علاوه براين، من هم‌چون ماركس، ايدئولوژي را خودآگاهي كاذب مي‌دانم و معلوم نيست چرا بايد به خودآگاهي كاذب آقاي شوكت كه سبب شده است تا در «در تيررس حادثه» اين‌ همه به‌دستاوردهاي جنبش ملي توهين كند، كينه داشته باشم؟

آن زمان كه ايشان مائويست بودند، با نوشتن مقاله‌اي در نشريه «كارگر» نادرستي انديشه مائو در رابطه با تئوري جامعه نيمه مستعمره- نيمه‌فئودال را از منظر انديشه‌هاي ماركس نشان دادم. امروز اما با توجه به‌مضمون و مواضع ايشان در «در تيررس حادثه» دريافته‌ام كه او هوادار «واقعگرائي» در سياست است و به‌همين دليل قوام‌السطنه را در برابر دكتر مصدق علم كرده است تا به‌ما بياموزد كه با توجه به‌جهاني‌شدن سرمايه‌داري و تك‌ ابرقدرتي آمريكا، بايد در رابطه با منافع ملي خويش با كانون‌هاي امپرياليستي از در مصالحه درآئيم، وگرنه همه تلاش‌هاي ما هم‌چون سي تير «شكست شومي» بيش نخواهند بود.

نهم آن كه آقاي شوكت به‌خود اجازه مي‌دهد از رسانه‌هاي امپرياليستي براي مردم ايران سخنراني كند و به‌آنها اصول «آزادي و دمكراسي» را بياموزد، اما كساني چون آقاي بني صدر را شايسته سخن گفتن درباره آزادي و دمكراسي نمي‌داند.  اگر آقاي بني‌صدر حق ندارد به‌ايشان «جاي چپ و راست» را نشان دهد، چگونه شوكت به‌خود حق مي‌دهد با بررسي تاريخ ايران يك نوكر بيگانه و دزد مال مردم خور را كه با آن پول‌هاي باد آورده در كازينوي مونته كارلو با ملك فارغ، شاه فراري مصر، قمار مي‌‌زد، به‌قهرمان ملي بدل سازد؟

دهم آن كه فضيلت سفر به‌ايران مبارزان خارج از كشور در دوران سلطه استبدادي شاه در آن بود كه مي‌خواستند مبارزه مسلحانه را عليه آن حكومت استبدادي سازمان دهند.

اما سفر به‌ايران براي «مراجعه به‌آرشيو و دستيابي به سند ومدرك» و مصاحبه با نشرياتي كه در ايران انتشار مي‌يابند، از هيچ‌گونه فضيلتي برخوردار نيست و اصولأ اين‌گونه سفرها را نمي‌توان با يكديگر مقايسه كرد. علاوه بر آن، تا آنجا كه مي‌دانم، يكي از اين سفرها در دوراني انجام گرفت كه كتاب «در تيررس حادثه» براي دريافت اجازه انتشار نزد«اداره ارشاد» بود

. نتيجه آن كه آقاي شوكت پيش از آن كه تاريخ‌نگار باشد، يك آژيتاتور پرووكاتور سياسي است. بنا براين بايد چنين كسي را افشاء كرد تا مردم ايران  با مطالعه نوشته‌ها و ادعاهاي كساني چون شوكت، متيني، ميرفطروس، داريوش همايون، باقر پرهام و ..  و آن‌چه كه ما در نقد و افشاءگري اينان نوشته‌ايم، بتوانند بد را از خوب و سره را از ناسره تشخيص دهند و بدانند دوستان و دشمنانشان كيستند.

آیا کویت بخشی از خاک عراق است؟

تنظیم: نگین پوردلیر

حاكم كويت در سال 1899 طي قراردادي مخفيانه کویت را تحت الحمايه بريتانيا قرار داد و پس از پايان جنگ جهاني اول كه سرزمين هاي عثماني تجزيه شد با حمايت مستقيم بريتانيا و عليرغم اعتراضات بسيار گسترده عراق، كشور كويت رسماً از عراق جدا شد عصر ایران؛ امیری- چندی است برخی رسانه های کویتی که به دولت این کشور کوچک وابسته اند، موج حملات ضدایرانی خود را گسترش داده و مطالبی را علیه تمامیت ارضی کشورمان منتشر می کنند که از آن جمله می توان به انتشار مقالات و گفت و گوهای پی درپی  با تجزیه طلبانی که "خوزستان" را "عربستان" و "اهواز" را "الاهواز" می خوانند، اشاره کرد.

به نظر می رسد، نگارش مطالبی علیه تمامیت ارضی یک کشور بزرگ از سوی نویسندگان کشوری که تمامیت ارضی سرزمین شان به شدت خدشه دار است و در طول تاریخ همواره مورد منازعه بوده، نشانه آن است که این افراد، نه تنها از تاریخ باشکوه ایران بی خبرند بلکه به خود زحمت نداده اند تاریخ چند صفحه ای کشور خودشان را هم مرور کنند تا به "انگلیسی زاده بودن کویت" و منازعه بر سر وجود کشوری به این نام پی ببرند. در این نوشتار، نگاهی کوتاه داریم به تقویم پیدایش کویت و تلاش های عراق برای بازگرداندن آن به سرزمین مادری اش. بررسي هاي تاريخي بيانگر اين است كه كويت در طول تاريخ همواره جزوي از امپراطوري عثماني و قسمتي از ايالت بصره عراق بوده است تا اينكه طي قراردادي در تاريخ 29 ژوئيه 1913 ميلادي بين بريتانيا و عثماني، كويت به عنوان ايالت خودمختار در چارچوب امپراطوري عثماني شناخته شد و حاكم كويت يك مامور عثماني به شمار مي رفت.

نكته مهم در اين قرارداد عدم اعطاي استقلال كامل به كويت بود و در چارچوب اين قرارداد خودمختاري كويت با حاكمي به عنوان مامور دولت عثماني به رسميت شناخته شد.از آنجا كه حاكم كويت در سال 1899 طي قراردادي مخفيانه کویت را تحت الحمايه بريتانيا قرار داد پس از پايان جنگ جهاني اول كه سرزمين هاي عثماني تجزيه شد با حمايت مستقيم بريتانيا و عليرغم اعتراضات بسيار گسترده عراق، كشور كويت رسماً از عراق جدا شد و از ان تاريخ عراق هيچگاه اين تقسيم بندي را قبول نكرد.

 http://asreiran.net/files/fa/news/1386/10/17/86129_926.jpg

 درباره اهداف انگلستان از ايجاد يك كشور جعلي كه هيج يك از عناصر اصلي تشكيل دهنده يك كشور را نداشت فرضيه هاي گوناگوني ارايه شده است ولي به نظر مي رسد هدف اصلي استعمارگر بزرگ انگلستان ايجاد يك كانون بحران در منطقه بود.اين سياست انگلستان در تمامي مستعمراتي كه از استعمار اين كشور آزاد

 

قبلی

برگشت

بعدی