ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

» غلط بود، به بهشت می روند و اگر اطاعت نکردند به جهنم می روند . زیرا در قیامت ، مسئول احکام صادره « ولی امر » خواهد بود !

8– « دین ناب » همانست که او می گوید . از این رو، ضد جریان آزاد اندیشه ها و اطلاعات است و یک فکر و یک نوع اطلاعات را قابل تبلیغ می داند .  اولی برداشت خود او از دین  و دومی ها راست و دروغهائی هستند که بسود قدرتی باشند که گمان می برد در اختیار او است .

9 -  بدیهی است خود را  صاحب انحصاری قوه قانون گزاری می داند و اطاعت از « احکام حکومتی » را  بر همه واجب می شمارد .

10 -  و صد البته که اداره امور جامعه را در بعدهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در انحصار خود می داند .

11 -  دانش و فنی که با سلطه بی چون و چرایش سازگار نباشد « لاشه علم » می خواند و خواستار سلطه مطلق خود بر آموزش و پرورش است و تابعیت علم و فن از « دین » از برداشت خود است .

12 – آزادی را اطاعت از اوامر و نواهی ولی امر می داند و غیر آن را لاابالی گری توصیف می کند .

13 -  به تبعیض قائل است . نه تنها تبعیض بسود « دین سالاران » که بسود« خودی» و بزیان «غیر خودی»، به سود مرد و به زیان زن و...

14 -  به تقدم مطلق مصلحت ( هرآنچه تمرکز و بزرگ شدن قدرت اقتضا کند ) بر حق و حقیقت قائل است .

15 -  در همان حال که خشونت را سرشت انسان می داند، به حقوقی که ذاتی حیات انسان باشند، قائل نیست . حقوق را « موضوعه » می انگارد و اختیار دادن و گرفتن آنها را از آن « ولی امر » می داند . برای انسان اگر هم حقوقی بشناسد ، تکلیف را بر حقوق او مقدم می داند . بر این باور نیست که تکلیفی که عمل به حقی نباشد، ستمگری است . بلکه براینست که تکلیف غیر از حق است و در مقام مزاحمت، حق ساقط و عمل به تکلیف واجب می شود .

16 – بنا بر این ، دلیل حقانیت حکم را در خود حکم نمی داند بلکه در صادر کننده حکم می کند : اصل سنجیدن حق به شخص به جای سنجیدن حق به شخص . معنای قول « رهبر » فصل الخطاب است، همین است .

17 – به تقدم ذهنیت « ولی امر » بر واقعیت ( مردم و نیازهایشان ) و انطباق پندار و کردار و گفتار مردم بر ذهنیت « رهبر » فرموده قائل است .

18 – خاصه های بالا می گویند چرا « نخبه گرا » است و « عوام » را در حکم گوسفند می انگارد .  اما نخبه گرائی او ، نظیر نخبه گرائی  که در جامعه های غرب امروز مشاهده می شود، نیست . بلکه نوعی از نخبه ها را « برگزیده » می داند و در میان آنها ، یکی « خدا گزیده » است که « نخبه های گزیده »  باید او را کشف کنند . از این رو، نخبه هائی  » که « برگزیده »  هستند و هم نخبه های که برگزیده نیستند، می باید مطیع امر « نخبه های برگزیده» و اینها نیز مطیع امر « نخبه خدا گزیده » باشند .  در نتیجه ،

19 – ضد استقرار هر سامانه ( سیستم ) ایست .  بدین خاطر که سامانه های بر محور قدرت که حقوقی برای انسان بشناسد، ساختنی و پیشنهاد کردنی نیست .  لذا، در همه ابعاد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی ، عامل تلاشی سامانه است . دین را نیز در اجزای پراکنده  متلاشی می کند . از این رو، ضد رشد است .

20 -   به تقدم و تسلط  « ولی امر » بر دین قائل است ( ولی امر می تواند توحید را هم تعطیل کند و... ) .

21 -  اینهمه از رهگذر قدرت را محور عقل کردن، بنا بر این، اصل راهنمای عقل را ثنویت تک محوری شناختن : محور فعال مایشاء « رهبر » و محور مطیع مطلق « عوام کل الانعام » هستند .

7- آیا جدایی دین از دولت به معنای جدایی دین از سیاست است؟ شما نقش مذهب را در یك نظام دموكراتیك چگونه می بینید؟

پاسخ به پرسش هفتم :

1/7 – بنا بر این که هدف از سیاست بدست آوردن قدرت باشد ،  و دارای یکی از  سه معنی و تعریفی باشد که برای آن قائل شده اند ( راه و روش بدست آوردن قدرت و راه و روش نگاهداری قدرت و راه و روش تصرف قدرت بقصد تغییر نظام اجتماعی و... ) ،  دین  بمثابه بیان آزادی، می باید هم از دولت و هم از سیاست جدا باشد .

2/7 – هرچند صحیح است که جدا کردن باور از عمل ( = سیاست ) ناممکن است و لائیسیته فرانسوی قلمرو کلیسا را از قلمرو دولت جدا کرده است و در کشورهای غرب، حزب ها با تمایل مذهبی فعالیت دارند، اما  هرگاه جامعه ای بخواهد سلامت بجوید و انسان حقوق و افق باز معنوی بیابد، دین می باید  در بیان قدرت از خود بیگانه نشود. بیان آزادی بماند و در جامعه نقشهای بس مهم را بر عهده بگیرد :

●  از آنجا که  در دموکراسی اصل بر کثرت آراء و عقاید است و کثرت گرائی وقتی هدف قدرت و نه آزادی  است ، همبستگی اعضای جامعه و رعایت حقوق انسان را نامیسر می کند، بر عهده دین است که دائم به یاد انسان بیاورد « بنی آدم اعضای یکدیگر است » . و به جای تضاد منافع ، اشتراک در حقوق را تبلیغ کند .

●  تذکار دائمی به انسان باشد که آزادی و حقوق ذاتی حیات او هستند و زندگی بارور می شود وقتی انسان حقوق ذاتی خویش را می شناسد و بکار می برد .

● از آنجا که روابط قوا، قلمرو پندار و گفتار و کردار انسان ها را محدوده ای می کند که قدرت معین می کند و در این محدوده ، تمایلهای غیر عقلانی و افراطی قوت می گیرند ، دین هشدار دائمی به انسان است که عقل خویش را آزاد کند و از راه خشونت زدائی ، قلمرو پندار و گفتار و کردار خویش را  فراخنای لااکراه کند .  فراخواندن انسان به از یاد نبردن بعد معنوی خویش، کار دین است .

●  از ارزش انداختن قدرت از جمله نیاز به مراقبت بس ضروری ازاین امر دارد که قدرت جانشین  انسان  در رشد نگردد. در حال حاضر، سرمایه و سرمایه داری ، بمثابه عمومی ترین شکل قدرت و قدرتمداری ، در همه جا ، نه تنها جانشین انسان در رشد شده است، بلکه با تخریب انسان و محیط زیست او است که متکاثر می شود، برهم می افزاید ، و بالاخره متمرکز و بزرگ می گردد . فراخواندن انسان به باز یافتن خویش و آزاد شدن از بندگی قدرت، در تمامی اشکال آن،  کار دین است .  در نتیجه

●  جهانی شدنی بر پایه روابط مسلط – زیر سلطه و ولایت مطلق سرمایه داری  بر انسان و محیط زیست ، نافی حیات انسان در استقلال و آزادی است . پیشنهاد سیاست جهانی  بر اصل استقلال بمعنای نبود روابط مسلط – زیر سلطه  به ترتیبی که جامعه جهانی بتواند صاحب اختیار نیروهای محرکه ( دانش و فن و کار و سرمایه و... ) بگردد و این نیروها را در رشد انسان و عمران طبیعت بکار برد، کار دین است

●  برقرار کردن جریان آزاد اندیشه های دینی ( دین های گوناگون و گرایشهای گوناگون در هر دین ) و بسا غیر دینی در مقیاس جهان ، هم بقصد آزاد کردن دین از بند قدرت و هم بخاطر بسط فرهنگ آزادی، بر عهده دین بمثابه بیان آزادی است .

●  خشونت زدائی و فراخواندن انسانها به خشونت زدائی ، کار روزانه دین بمثابه بیان آزادی است .

8- نظر شما در موردِ اقدامات و عملیات ضد آمریکایی و اسرائیلی بنیادگرایان اسلامی چیست؟

پاسخ به پرسش هشتم:

      پرسش هشتم شما مبهم است.  آیا هرگونه مقاومت در برابر سلطه گری را « بنیادگرائی اسلامی » می خوانید؟ گمان نمی کنم . از این رو،  این و آن احتمال را ، در پاسخ، مد نظر قرار می دهم :

1/8 -  هرگاه مقصود خشونت گستری و صرف کشتن ( عملیات انتحاری و غیر آن ) بقصد رسیدن به هدف باشد،  عمل گرایشهای مختلف خشونت طلب، ضد اسلام و حقوق انسان ، از جمله حقوق  انسانهائی  است که به اینگونه جنایتها می پردازند .  با وجود، اینگونه عملیات در مدار بسته سلطه گر – زیر سلطه، طراحی و اجرا می شوند . به سخن دیگر، جنایتهای امریکا و اسرائیل بسیار بزرگ تر است .  زیرا از رهگذر سلطه مرگبار و ویرانگر آنها است که جامعه

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی