ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

استقلال جزيره بهرين

پيشينه بهرين به گذشته دور ميرسد.خليج فارس و جزاير آن همواره از دوره امپراتوری هخامنشيان تا روزگار اشکانی و ساسانيان در زير اقتدار بی چون و چرای ايران بود،در روزگار ساسانيان اعراب جنوب خايج فارس چندين بار به فکر دست اندزای به قلمرو ايران يعنی بهرين افتادند اما شاپور اول ساسانی و پس از او شاپور دوم ساسانی دست اعراب را از بهرين کوتاه کردند.بنابر اين بهرين همواره بخشی از ايران بوده اما پس از شکست امپراتوری ساسانی و از هنگام پيدايش خلافت امويان چيرگی اعراب بر سرزمين های ايران از جمله بهرين آغاز شد، از آن روزگار تا زمان صفويان همواره بهرين حکومتهای مختلف ايرانی و عربی را به خود ديد از جمله خوارج، ديلميان،زنگيان قرمطيان آيونيان، حکومت اصافير حکومت جبور، و در نهايت پرتغالی ها و انگليسی ها ، صفويان در سال ١٦٠٢ موفق شدن پرتغاليها را از بهرين بيرون کنند و پيامد آن  دوباره بهرين نزديک به ٢ قرن تحت حاکميت  حکومتهای ايرانی بود پس از آن اعراب از تيره آل خليفه از قبيله بنی عتبه ، همراه با آل صبا و آل جلاهمه از نجد مهاجرت کردند و در حدود سال ١٧١٠ به کويت کنونی آمدند سپس٥٠سال پس از آن در ١٧٦٥ میلادی آل خليفه به ياری آل جلاهمه وارده زباره بهرين شدند و تصميم به تصرف بهرين گرفتند ، بهرين در آن روزگار تحت نظارت بوشهر بود ،به اين تريب بهرين به تصرف آل خليفه در آمد.

حاکم بهرين در اين هنگام در صدد ياری خواستن از بوشهر و حکومت مرکزی ايران بود که شوربختانه در اين هنگام کريم خوان زند در گذشت و کار بهرين نيمه تمام ماند بنابر اين بهرين بار ديگر از حاکميت ايران خارج شد و به دست اعرب  مهاجر افتاد

در سال ١٨٦٠ اين بار انگليسی ها بر بهرين مسلط شدند شيخ محمد حاکم بهرين  نامه ای به ناصرالدين شاه قاجر می نويسد و همه آل خليفه و بهرين را اتباﺀ ايران معرفی ميکند واز دولت ايران کمک خواست اما دولت ايران در برابر نيروهای انگليسی نتوانست که کمکی به بهرين بکند در نتيجه حکومت انگلستان بر بهرين چيره گرديد و قردادی را با حکام آل خليفه(شيخ محمد و شيخ علی برادر وی) در ١٨٦١ امضاء کردند که به موجب آن بهرين زير نظر انگلستان قرار می گیرد.

اگر چه بهرين در سال ١٧٨٣ ظاهرا از ايران جدا گرديده بود ولی اسماً به تابيعت ايران اذعان داشت و انگليسی ها به هنگام ورود به بهرين مشاهده کردند که پرچم ايران  بر برج و باروهای بهرين بر افراشته هست  اما در سالهای ١٨٦٨ و ١٨٨٠ اسماً و رسماً از ايران جدا گشت بدين ترتيب بهرين  بار دیگربه طور کامل از ايران  جدا گرديد در همين روزگار نابسامان بود که دولت نا لايق قاجاری ايران با قراردادهای ننگين گلستان و ترکمانچای در قرن نوزدهم استانهای شمالی کشور را و با امضاء قرداد ١٨٧٥ پاريس سرزمين هرات را در شرق و پس از مدتی با امضاﺀ قرداد ١٨٧٠-١٨٦٠ قندهار و سرزمين های بلوچستان را از دست داد .

جدا شدن ١٧ شهر قفقاز در شمال و جدا شدن بهرين در جنوب به مانند شکستن٢ بال پرواز ايران بود که هرگز هم اين زخم کهنه التيام نيافت، و ما از آن روزگار به بعد روی خوش نديديم،

در اويل قرن بيستم همواره ايران مدعی بازگشت بهرين به مام ميهن بود و اين  ادعا در زمان رضا شاه بزرگ قوت بيشتری گرفت.اين کشمکش ها و ادعاهای ايران همواره ادامه داشت ولی همواره انگلستان از آنجا که قدرت برتر جامعه ملل بود سعی در بهانه تراشی در مورد ادعاهای ايران داشت در سال ١٩٦٨ محمدرضا شاه پادشاه فقيد ایران در سفر به هندوستان در مصاحبه ای گفت :

ما نمی توانيم بپذيريم جزيره ای که توسط انگليس ها از کشور ما جدا شده توسط ايشان ولی به حساب ما به ديگران داده شود، به علاوه ايران هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتيازات ارضی علی رغم تمايلات مردمان آن سامان به زور متوسل نمی شود، اگر مردم بهرين مايل نباشند که به کشور ما ملحق شوند هرگز به زور متوسل نخواهيم شد، هر کاری که بتواند اراده بهرين را به نحوی نزد همه جهان به رسميت شناخته شود نشان دهد خوب است

ايران بر آن بود تا سرنوشت بهرين از راه همه پرسی واقعی تعیين شود اما دولت انگلستان از آنجا که ميدانست همه پرسی منجر به بازگشت بهرين به ايران خواهد شد با اين ايده مخالف بود ، حکام آل خايفه که خود روزگاری بدين سرزمين مهاجرت کرده بودند و مهمانان نا خوانده اين ديار بودند پيشنهاد رفراندوم را طرحی در جهت عدم سلطه ١٥٠ ساله خود ديدند  و با حمايت انگليس با آن مخالفت کردند در نهايت ايران و انگستان توافق کردند که بجای رفراندوم ٬سازمان ملل از راه يک نظر خواهی عمومی سرنوشت بهرين  را تعیين کنند تفاوت بين رفراندوم پيشنهادی ايران و نظر خواهی سازمان ملل اين بود که در نظر خواهی  به صورت ظاهری نظر چندين نفر پرسيده شد و برداشت آنها را به سازمان ملل منعکس کردند ولی  اجازه برگزاری رفراندوم داده نشد.

در پی اين توافق خاندان آل خليفه با همراهی دولت فخيمه انگلستان برای ،مقابله با ايران سعی کردند که ترکيب جمعيتی بهرين را با اکثريت دادن به عربها ديگر گون کنند از اين روهزاران تن فلسطینی٬  کارگران و مهاجران عرب ديگر را به بهرين وارد کردند و در ٣٠ مارس ١٩٧٠ نظر خواهی را انجام دادند.

گزارشی که مامور سازمان ملل پس از نظر خواهی ظاهری به سازمان ملل ارائه داد حاکی از آن بود که اکثريت مردم بهرين خواهان آن هستند که سرزمين آنها به عنوان کشوری مستقل با حاکميتی کامل و با آزادی و تعیين روابط با ملل ديگر شناخته شود.بنابر اين سازمان مللل قطعنامه ٢٧٨ مورخ ١١ می ١٩٧٠را صادر و به دولتهاي ايران و انگلستان ابلاغ کرد

بنابر اين باز هم در يک توطعه انگليسی عربی، بهرين زيبا از کشور ما جدا گرديد

اگر بهرین می بود ....

گفتيم  که جدا شدن ١٧شهر قفقاز و بهرين به مانند شکستن ٢ بال پرواز ايران از نظر موقعيت ژئوپلتيک بود اما ميخواهيم از اين سخن فرا تر رويم و بگوئيم به باور ما از دست دادن بهرين ای بسا بسيار مهمتر از استان های شمالی و ١٧ شهر قفقاز بود و ضربه سهمگينی هست که تنها با درمان آن ميتواند درد ميهن التيام يابد،و گرنه آيندگان هرگز بر ما نخواهند بخشيد همانگونه که پاره پاره شدن ميهن هرگز در پيشگاه  نياکانمان بر ما بخشيدنی نيست

اگر بهرين می بود امروز موقعيت استراتژيک ايران بسی فراتر و مهمتر از امروز در خاور ميانه و خليج فارس بود ساده ترين دليل اين سخن آن است که تنها با بودن بهرين، به طور خودکار مرز دريایی ما تا کنار ساحل عربستان کشیده می شد و از اين رهاورد خليج فارس به شکل مثلث بزرگی ميشد در قلب ايران که يک ضلع آن در اروند رود و ضلع  ديگر آن در تنگه هرمز بود از اين رهاورد بيش از ٨٠ درسد خليج فارس مرز داخلی ايران محسوب می گرديد و پيامد آن همه منابع نفتی و گازی و دريایی آن سهم ملی ما محسوب می گرديد اين اتفاق به دنبال خود رهاورد ديگری داشت و آن اين بود که با بودن بهرين٬ خليج فارس آبهای داخلی ايران محسوب می گرديد و ديگر هيچ قدرت و ای بسا ابر قدرتی جرأت جعل نام آن را نداشت اگر بهرين بخشی از ايران بود ، از آنجا که خليج فارس جزﺀ آبهای داخلی ما محسوب ميگرديد ديگر هيچ کشور بيگانه نميتوانست نيروی نظامی در آن وارد کند ،خليج فارس ملک مطلق ايران می بود که برای گذر از آن می بايست سالانه ميليارد ها دلار  کشورهای حاشيه خليج و کشورهای

ديگر جهت تردد کشتی های خود به دولت ايران می پرداختند اگر بهرين بخشی از ايران ميبود ديگر کشور امارات که سهل است هیچ قدرتی نمی توانست مدعی جزاير٣ گانه ايرانی باشد،

چرا که همگی مرز داخلی ما محسوب می گرديدند با بودن بهرين و کشيده شدن مرز دريایی ما تا ساحل عرب؟

قبلی

برگشت

بعدی