ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

پيشتر بيان شد كه گروهى از مهاجرين وارد شده به فلا‌ت ايران به سمت سرزمين‌هاى آسياى مركزى حركت نمودند. اين رخداد كه در حدود بازه زمانى 7000- 4000 سال پيش به وقوع پيوست، موجب شد تا اين مردمان در شرايطى از آب و هوا قرار بگيرند كه كاملا‌ً با آنچه بر گروه مهاجر به شرق تحميل شده بود تفاوت داشت. از جمله آنكه سرزمين جديد مهاجرين آسياى ميانه در فصل تابستان دربردارنده‌ى چراگاه‌هاى خرم و مراتع سرسبز بود و اين در حالى بود كه در زمستان تمامى‌اين سرزمين‌ها زير پوشش برف مى‌رفت.

كاهش زاويه‌ى آفتاب نسبت به مناطق سابق موجب شد تا رنگ پوست اين مردمان به شدت روشن شود و از آن جا كه صفات نخستين اين مردمان، سياه آفريقايى يا غربى ( عدم تغيير به سياه شرقى) بود، اين پديده‌ى روشن شدن به صورتى پيش رفت كه امروزه از آن با عنوان سفيد پوستى ياد مى‌كنيم. به عبارت ديگر كاهش رنگيزه‌هاى ملا‌نينى پوست به علت شدت كم تابش آفتاب به حدى بود كه پس از گذر چندهزار سال رنگ پوست اين افراد به بى رنگى متمايل گرديد و در نتيجه نمايان شدن برخى پارامترها و ويژگى‌هاى بدن نظير رنگ خون موجود در سرخرگ ها، اين پوست متمايل به رنگ صورتى يا در واقع سفيد صورتى رنگ شد. (روشن‌ترين حالت ممكن در پوست كه داراى كمترين ميزان رنگيزه‌هاى ملا‌نينى در حالت طبيعى بدن است.)

همچنين اسكان طولا‌نى مدت اين مردمان در منطقه‌ى مزبور سبب شد تا از ميزان رنگيزه‌هاى مو و چشم نيز كاسته شود و بنابراين هر دو صفت ياد شده در نژاد در حال تشكيل مورد بحث، روشن گردند.

اما نكته اى كه اينجا وجود دارد اين است كه اگر اسكان طولا‌نى مدت در يك سرزمين كم تابش، علا‌وه بر روشن شدن پوست، منجر به روشن شدن رنگ موها و چشمان افراد مى‌شود، چرا اين اتفاق براى زردپوستان شمالى نيفتاد؟

يا اينكه اگر چنين است، چرا اسكيموها اينگونه نيستند؟

و يا آنكه بر اساس اين قانون اگر يك فرد به مناطق كم تابش مهاجرت كند و براى مدت طولا‌نى آن جا بماند، بايستى كه صفات ياد شده در وى دچار تغيير شود. پس چرا آن را مشاهده نمى‌كنيم؟

پاسخ در اين است كه:

نخست: تغيير رنگ پوست براى حفظ بقاى انسان حياتى است زيرا اگر با محيط و شرايط آن سازگار نگردد، موجب بروز مشكلا‌ت مرگزا خواهد شد. براى آن كه مسئله را كمى روشن‌تر كنيم به دو مثال زير توجه نماييد:

1ـنور خورشيد در آن دوران به عنوان مهمترين منبع تأمين ويتامين بدن بود. ويتامين مذكور نقش بسيار مهمى در تأمين كلسيم بدن به عهده دارد.

در نتيجه اگر قرار بود تا نسل‌هاى متمادى انسان‌هاى سياه پوست براى مدت طولا‌نى در يك منطقه‌ى كم تابش زندگى كنند و طى گذر زمان هيچ دگرگونى اى در ميزان رنگيزه‌هاى آنان رخ ندهد، ميزان نور ورودى از طريق گذر از پوست تيره‌ى آنان در آن ناحيه‌ى كم تابش، بسيار كم بوده و اين مسئله منجر به پيدايش نسلى در آينده مى‌گشت كه دچار مشكلا‌ت استخوان بندى و در نتيجه عدم استحكام لا‌زم برابر خطرات طبيعت و در انتها مرگ وانقراض مى‌شد.

در نتيجه كاهش ميزان نور منجر شد تا فشار تكامل و قانون انتخاب طبيعى طورى پيش برود كه در اثر اين كاهش سلول‌هاى پوست در ساخت رنگيزه‌هاى مذكور كمتر تحريك شوند.

در نتيجه اين عمل خود به خود منجر به پيدايش پوستى مناسب جهت دريافت ميزان كافى از نور خورشيد گشت.

2ـاگر بر عكس اين حالت را نگاه كنيم، درمى‌يابيم كه خلا‌ف اين حالت در آفريقا بود و اگر پوست افراد آفريقايى در برابر آن شدت نور آفتاب، تيره نبود، احتمال بروز سرطان آن‌ها را از پاى درمى‌آورد.

اما دومين مسئله جهت پاسخ به پرسش‌هاى ذكر شده اين نكته است كه طبق موارد ذكر شده، تغيير رنگ پوست بسيار براى حفظ بقاى انسان بسيار حياتى و ضرورى بوده. اما براى نجات جان وى دگرگونى رنگ مو‌ها وچشم‌ها لزومى‌نداشت و صرفاً در اثر كاهش تحريك سلول‌ها در توليد رنگيزه‌هاى ملا‌نينى رخ داد. بنابراين مدت زمان لا‌زم براى بروز تغيير رنگ پوست بسيار كوتاه‌تر از مو و چشم بوده (در حدود 3000 تا 4000 سال)، در صورتى كه اين مدت زمان براى دگرگونى رنگ موها و چشمان نيازمند چندين ده هزارسال است. به همين دليل است كه جابهجايى يك فرد در مدت زمان كوتاه زندگانى خود، منجر به تغيير رنگ موها و چشمان روشن نشده است. اين مسئله براى زردپوستان شمالى نيز كه تنها چند هزار سال (كمتر از30000سال) در ناحيه‌ى منچورى ساكن بوده‌اند، نيز صدق مى‌كند. هر چند كه پيشتر نيز بيان گرديد كه گهگاه افرادى از اين نژاد را مشاهده مى‌كنيم كه داراى درجاتى از رنگ‌هاى روشن مو، چشم و حتى پوست (سفيد نه سفيد متمايل به صورتى) مى‌باشند.

اما حال كه به مشخصات و صفات اختصاصى در نژاد ترك و از گروه زردپوستان شمالى، و آريايى (از گروه سفيدپوستان) اشاره كرديم، بايد به مسئله‌ى زمان مهاجرت آريايى‌ها و تركان به سرزمين‌هاى فلا‌ت ايران و به ويژه منطقه‌ى آذرپادگان اشاره نماييم.

امروزه بر پايه‌ى انگاره‌هاى مطرح شده از سوى مورّخان كه پايه‌ى همه‌ى آن‌ها ريشه در دكترين دولت ماركسيست شوروى سابق دارد، زمان مهاجرت آريايى‌ها را بين 2000پ.م تا 1500پ.م عنوان مى‌كنند. بنابراين با پذيرش اين طرز تفكّر، اين نتيجه حاصل مى‌شود كه آريايى‌ها نخستين مردمان ساكن فلا‌ت ايران نبوده و پيش از آن ها، بوميان ديگرى چون ايلا‌مى‌ها و يا ساير گروه ها نظير اورارتويى ها، هورى‌ها يا لولوبى ها، حقّ آب و گل داشته‌اند.

به عبارت ديگر اين آريايى تبارها بوده‌اند كه نقش مهاجمان را بازى كرده و باعث بيرون راندن ساكنان بومى‌منطقه‌ى آذرپادگان و ديگر نواحى فلا‌ت ايران شده‌اند. (مشابه آنچه انگاره سوم پيرامون تبار مردمان آذرپادگان با عنوان قفقاز تبارهاى آذربايجانى بيان مى‌كنند.)

اما بايد اين طور اذعان نمود كه نه تنها تمامى‌سندهاى تاريخى، اين زمان مهاجرت و اين انگاره‌ى سياسى و بدون پشتوانه‌ى علمى را رد مى‌كند، بلكه يافته‌هاى باستان شناختى و دستاوردهاى علم وراثت و ژنتيك نيز اعتبارى براى اين ادعاها باقى نمى‌گذارند.

به علّت آنكه نگارنده، اين مسائل را پيشتر در نوشتار ديگرى با عنوان » نژادهاى انسانى، فرايند تكامل و جايگاه نژاد آريايى در ميان آن ها« بررسى نموده است، ديگر چندان آن را در اين جستار باز نمى‌كند.

اما براى بيان عدم اعتبار انگاره‌ى مذكور تنها به اين سند تاريخى اشاره مى‌كنيم كه فرگرد يكم از كتاب ونديداد، پيرامون مهاجرت آريايى ها، خبر از يك سرما و يخبندان طولا‌نى و شديد مى‌دهد كه به موجب آن آريايى ها، سرزمين مادرى خود ايران ويچ را ترك گفته و به سمت جنوب مهاجرت مى‌كنند. طبق دانش اقليم شناسى و نيز زمين شناسى تنها دورانى كه انسان انديشمند امروزى توانسته چنين پديده‌اى را تجربه و نيز آن را گزارش نمايد، اواخر آخرين عصر يخبندان تاريخ بوده است، يعنى زمانى در حدود 10000سال پيش. ( و بنابراين آغاز مهاجرت نمى‌توانسته 2000سال پيش از ميلا‌د و در نتيجه پس از اسكان مردمان ديگرى چون ايلا‌مى‌و غيره در هزاره‌هاى بعدى باشد.)

همچنين مسير اين مهاجرت به گونه اى در فرگرد ياد شده، ثبت شده است كه بدون هيچ ترديدى به ما اين اطمينان را مى‌دهد كه:

1). آن‌ها نخست در آسياى ميانه زندگى مى‌كرده‌اند. (جايى كه امكان رسيدن حوزه‌ى يخبندان مذكور بوده است.)

2) .اين مردمان بلا‌فاصله وارد سرزمين‌هاى شمال خاورى و مركزى فلا‌ت ايران و در نتيجه مناطق باخترى آن شده‌اند.

بنابراين آريايى‌ها را بايد نخستين ساكنان و در نتيجه ساكنان و بوميان فلا‌ت ايران به شمار آورد . (اين مسئله شامل مردمان آذرپادگان نيز مى‌شود.)

 تاريخچه ى آذرپادگان و مردمان آذربايجان

آنچه امروز به وضوح مشاهده مى‌كنيم، اين مسئله است كه در ميان اين افراد (آذربايجانى ها)، هيچ يك از صفات زردپوستان شمالى نظير چشمان بادامى‌( اپى كانتوس )، پوست زرد روشن، گونه‌هاى برجسته و غيره كه از بارزترين مشخصات تركان بوده است ديده نمى‌شود.

 

صفحه قبل

برگشت

صفحه بعدی