ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

تبلیغات رژیم می کند، تحریم ولایت فقیه در دانشگاهها و حوزه های دینی به ترتیبی که در عمل، مراکز علمی و دینی استقلال بجویند، در جامعه چنان تغییری را بوجود می آورد که قدرت خیانت و جنایت و فسادگستر را از وسیله کردن اقتصاد برای مهار جامعه و نگاه داشتن ایرانیان در موقعیت برده، ناتوان می کند. ایرانیان می باید توانائی های خود را به یادآورند، یأس را با امید و فعل پذیری را با فعالیت و لاقیدی را با مسئولیت پذیری جانشین کنند و به این کارها که انجامشان در توان آنها است، قیام کنند.

* پرسش سوم: سلطنت طلبان می گویند: شاه پولهای نفت را صرف ایجاد صنایع مادر می کرد، نظر شما در این باره چیست؟ 

«صنایع مادر» هرگاه در ایران تأسیس شده بودند، تأسیسات ذره بینی نبودند که به چشم نیایند. اگر شاه پولهای نفت را صرف اینگونه صنایع می کرد،  هم اکنون در ایران وجود داشتند و پرسش کننده نیز می توانست برود و آنها را ببیند. در دوران شاه، ذوب آهن اصفهان را روسها، بنا بر قراردادی با رژیم شاه، ساختند.  این تنها صنعت مادر است که در دوره شاه ساخته شد و بهنگام سقوط آن رژیم، هنوز کامل نشده بود. در سالهای اول انقلاب نیز، زیان می داد. رژیم کنونی، که پا در جاپای رژیم شاه می گذارد، بر شمار کارخانه ذوب آهن افزوده و میزان تولید آهن را بالا برده است.

      به صورت نباید بسنده کرد: فرض کنیم شاه بیشتر از یک صنعت مادر، ایجاد می کرد آیا ایجاد صنعت مادر کافی بود؟ نه. زیرا وقتی می گوئیم صنایع مادر، پس این مادرها ،پدرها و فرزندها می خواهند. یعنی صنایع مادر در یک مجموعه صنایع مادر می شوند. هرگاه پدرها و فرزندها در ایران وجود نداشته باشند، اینگونه صنایع با اقتصادی مجموعه می سازند که فرآورده هایشان، بهنگام بکار رفتن، نیاز به فرآورده های صنایع مادر دارند.  وقتی اقتصاد مصرف محور است و سود حاصل از وارد کردن کالاها و خدمات بیشتر و خطر بکار انداختن سرمایه در وارد کردن آنها، ناچیز است، مونتاژ سود آورترین کار می شود. از این رو، در آن رژیم و این رژیم، مونتاژ ها برهم افزوده شدند. بخش عمده فرآورده های ذوب آهن ها در ساختمان بکار می رود که بنوبه خود، نیاز به واردات را افزایش می دهد.این واقعیت که اقتصاد ایران وابسته به واردات است، به فریاد هشدار می دهد که اقتصاد مصرف محور، در موقعیت زیر سلطه، به یک مجموعه خودکفا و رشد یاب بدل نمی شود. هزینه نگاهداری صنعت وابسته بر بهای واردات کالاهای اساسی افزوده می شود. شاهد و دلیل، بودجه شرکتهای دولتی است. این بودجه بدین خاطر همواره کسر ندارد که دولت آن را تصدی می کند. بدین خاطر کسر دارد که بخشی از مجموعه اقتصادی است که در خارج از ایران واقع است و هزینه نگاهداری بخشی که در ایران است، زمان به زمان سنگین تر می شود. سنگین تر می شود هم به دلیل مدیریت مافیائی آن و هم به دلیل استهلاک و هم به دلیل افزایش بهای فرآورده ها و خدماتی که باید وارد کرد و هم به دلیل افزایش میزان بیکاری که موجب سنگین شدن بارتکفل می شود. هم به دلیل...

* پرسش چهارم: صورت و واقعیت در اقتصاد:

فرموده اید:هرگاه مبادله نخواهد از تقابل قوا، پیروی کند:

 الف- میباید فرآورده ها وخدمتهای فراوان در اختیار باشند. پس ازخواندن مقاله شما، من این نکته را با پروفسورهای خود، در میان گذاشتم. نظر آنها این است که همچین بازاری وجود دارد. من مثال سوپر مارکتهائی مثل "وال مارت"و"تارگت" در امریکا و جنگ تبلیغاتی آنها برای جلب مشتری را آوردم و آنها باز قبول نکرده، میگویند بخاطر اینکه رقابت تبلیغاتی وجود دارد، پس بازار، بازار رقابت کامل است وگرنه تبلیغ برای جلب مشتری بی معنا بود.

   بنا بر پرسش، استادان، پرسش کننده که دانشجوی رشته اقتصاد است، به او گفته اند: چون رقابت وجود دارد و فروشنده برای فروش کالا تبلیغ می کند، پس وفور کالا وجود دارد و چون وفور کالا وجود دارد، پس رقابت کامل است. بنا بر صورت، قول استادان راست می نماید. اما بنا بر واقعیت نه.  زیرا رقابت میان فروشندگان  و تبلیغ بخاطر برانگیختن مشتریان به خرید، بهیچ رو دلیل فراوانی کالا نیست:

تبلیغ، دلیل فراوانی کالا یا خدمت نیست به این دلیل که حالتی برای فروش تنها یک پرده نقاشی نیز تبلیغ می شود.

تبلیغ دلیل فراوانی نیست، بخاطر این که کالاها یا خدمت هائی تبلیغ می شوند که مشتری های دارای قدرت خرید را جذب کنند.

تبلیغ دلیل فراوانی و وجود رقابت نیست، به این دلیل که یک کالا، به شکلهای مختلف و نامهای مختلف تبلیغ می شود  برای این که بیشترین مشتری ها را جلب کند.

تبلیغ دلیل فراوانی نیست به این دلیل که هدف اصلی از تبلیغ یک کالا یا یک خدمت، نه تبلیغ فراوانی آن، که بسا تبلیغ ندرت آن است. این تبلیغ است که مشتریها را به خود جلب می کند.

تبلیغ دلیل فراوانی و نیز رقابت نیست.  چرا که تبلیغ سلاح فروشنده است در رابطه قوا با مشتری. هدفش اینست که او را مایل به خرید کالای خود کند. حتی وقتی تبلیغ کم و کیفیت کالا و یا خدمت را، بی کم و کاست، شرح و بسط می دهد، قصدش هرچه بیشتر کردن میل مشتری به خرید و در نتیجه، رساندن سود خود به حد اکثر است. چنانکه هزینه تبلیغ را هم فروشنده از مشتری می گیرد.

یکی از شرطهای بازار رقابت کامل این بود که عرضه کنندگان و تقاضا کنندگان پر شمار باشند. تبلیغ خود می گوید این شرط  حاصل نیست.پرسش این فرصت را در اختیار می گذارد که به پرسش کننده و یا خوانندگانی که به علم اقتصادکمتر واردند،  خاطر نشان شود که در اقتصاد، صورت کاربرد بیشتری در فریب، یعنی غافل کردن آدمی از واقعیت دارد.  بحران اقتصادی کنونی به انسان امروز می باید بیاموزد که نباید بگذارد در اقتصاد و سیاست و دین و هنر و دانش و فن، منطق صوری، صورت را به جای واقعیت بنشاند و او را در غفلت نگاه دارد.

*پرسش پنجم: چرا اجتماع در داوس از یافتن راه حل ناتوان شد؟:

پرسش مهمی است و غفلت را ببین!  برنامه اجتماع در داوس این بود که به «طراحی دنیای بعد از بحران» بپردازد. اما از بحث در باره بحران نتوانست بیرون برود! راه حلی برای بحران نیز نجست. سیاستمداران و اقتصاددانان با هم شدند وراه حلی نجستند. چرا؟ زیرا از این واقعیت غافلند که در محدوده سامانه اقتصادیی که مسئله می سازد،  راه حل برای مسئله پیدا نمی شود. این باور که سامانه خود مسائلی را که می سازد، حل می کند را، سرمایه داری از روز اول پیدایش خود القاء کرده است. همواره مسئله ساخته و مسئله بر مسئله افزوده است، اما در باور خدمتگزاران خود، خللی پدید نیامده است.  بنا بر صورت، سامانه (سیستم) رشد یاب، در جریان رشد، لاجرم مسائلی بوجود می آورد، بحران هائی را بر می انگیزد اما  در جریان رشد علمی و فنی و تحول سامانه، مسئله ها  و بحرانها حل می شوند.

صورت این «باور» به عقل راست  می نماید اما واقعیت آن دروغ است. دروغ است زیرا

1 – هرگاه سامانه (سیستم) کامل بود و اسباب زیندگی، همه را، در خود داشت،  موجود کاملی بود و حیات پایدارش، بدون ساختن مسئله و بحران، ادامه می یافت. مسئله و بحران، اقوی دلیل بر نقص سامانه است: هر اندازه سامانه ناقص تر، مسئله  و بحران سازتر.

2 – هرگاه سامانه کامل بود، می ساخت بی آنکه ویران کند. تولید می کرد بی آنکه در خود و  خارج از خود، ویرانی بر ویرانی بیفزاید. بدین قرار، نسبت تولید به مصرف، یا ساختن به ویران کردن، اندازه نقص یا کمال یک سامانه را به دست می دهد. از زمانی که میزان ویران کردن از میزان ساختن پیشی می گیرد، سامانه بیش از آن ناقص است که اجازه ادامه فعالیت داشته باشد. هرگاه در فروکاستن انسان در «نیروی کار» و تخریب محیط زیست و تخریب منابع موجود در طبیعت و بزرگ شدن نسبت فرآورده ها و خدمات ویرانگر به کالاها و خدمات برآورنده نیازهای واقعی و پیشخور کردن روز افزون و نگاه داشتن انسان و نیروهای محرکه دیگر در فعالیت تخریبی، حتی در آینده ای که زمان به زمان دراز مدت تر می شود،  تأمل شود، توجه
 

قبلی

برگشت

بعدی