ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

می شود که سامانه سرمایه داری بیش از آنچه تصور شود، ناقص است. بیش از اندازه ناقص است زیرا محور آن قدرت و روش آن تخریب است:

3 -  یک سامانه از عناصر واقعی تشکیل می شود. سامانه سرمایه داری،  قلمرو مجاز را گسترش می دهد. بخش بزرگی از نیروهای محرکه را در قلمرو مجاز بکار می گیرد. بورس بازی و سوداگری تنها قلمرو مجاز را تشکیل نمی دهند، نیازهای مجازی و ویرانگر نیز قلمرو مجاز دیگری است. هنوز مجازی که سودآوری بیرون از اندازه و پایدار – که بحران مسکن را پدید آورد و به بخشهای دیگر اقتصاد دامن گسترد – قلمرو سومی است. فردگرائی افراطی و فرد را در دنیای ذهنی سرگردان کردن، قلمرو چهارمی است و...

     بدین قرار، نسبت عناصر واقعی به عناصر مجازی در یک سامانه، هم گویای نقص آن و هم گویای نقش قدرت در سامانه است:

4 -  غیر از این که محور نظام سرمایه داری، سرمایه بمثابه قدرت است و هدف آن رساندن سود به حداکثر است، نقش زور در فعالیتهای اقتصادی – فعالیتهای غیر مجاز نظیر تولید و تجارت مواد مخدر و بخصوص رانت خواری و انواع قاچاق ها – روز به روز بیشتر می شود. هرگاه نسبت فعالیتهای اقتصادی را که هدفشان برآوردن نیازهای واقعی هستند، به فعالیتهای اقتصادی ویران گر بسنجیم، برآورد روشن و دقیق تری از نقص سامانه بدست می آوریم: 1 به 3 و بسا 1 به 4

5 -  بدیهی است سامانه ای که محور آن قدرت است و به زور، بطور روز افزون، نقش می دهد، تضاد بر تضاد می افزاید: تضاد فعالیتهای اقتصادی با محیط زیست، تضادهای اجتماعی ناشی از نابرابریها که همچنان بر آنها افزوده می شوند، تضاد سرزمینهای ثروتمند با سرزمینهای فقیر، تضاد شاغل با بی شغل و تضادهای ناشی از تبعیضهای گوناگون.

 بدین قرار، سامانه کامل سامانه ایست که در درون گرفتار تضاد نیست و در محیط اجتماعی – طبیعی، تضادها را نمی سازد. هرگاه این سامانه را توحید ساز بخوانیم، سامانه ناقص تضاد ساز می شود. هر اندازه تضادها که می سازد  بیشتر، سامانه قدرت محورتر و ناقص ترمی شود و مسئله بر مسئله و بحران بر بحران می افزاید.

6 – سامانه ناقص وابستگیش به بیرون از خود روز افزون می شود. به سامانه سرمایه داری بنگرید:

 غیر از استثمار انسان و طبیعت و تخریب منابع طبیعت و نیروهای محرکه، هر بار که با بحران روبرو می شود، قربانیانش، یعنی مردم زحمتکش می باید، جور کشند و از غذای خود بکاهند و سرمایه بکام سیری ناپذیر این سامانه بریزند. در حال حاضر، دولتها از سرمایه دارها نمی پرسند سرمایه ها به کجا رفته اند؟ مگر دود شده اند؟ بودجه های عظیمی را به فرو خواباندن بحران، اختصاص داده اند و به جای رفع نقائص سامانه که انقلاب خوش فرجامی است، پول در اختیار سامانه می گذارند. حتی برآن نمی شوند با یکدیگر اجتماع کنند و مدیریتی جهانی پدید آورند و سرمایه و دیگر نیروهای محرکه را در رشد جهانیان و عمران طبیعت بکار گیرند.

   بدین قرار، هراندازه وابستگی یک سامانه به خارج از خود بیشتر، آن سامانه ناقص تر است. هرگاه سامانه قدرت محور باشد و با خارج از خود رابطه مسلط – زیر سلطه برقرار کرده باشد، میزان وابستگیش بیشتر و اندازه استثمار و تخریبش بزرگ تر می شود:

7 – در حقیقت، نقص ذاتی سامانه قدرت محور، داشتن ویژگی سلطه گر یا زیر سلطه است. سامانه سرمایه داری، سلطه گر است. از این رو، پیدایش و ادامه حیاتش از استثمار است. تنها انسان را استثمار نمی کند. با آلت کردن انسان، طبیعت را نیز استثمار می کند. سرمایه داری که سلطه نجوید و استثمار نکند، وجود ندارد. اندازه این استثمار، زمان به زمان، افزایش می یابد. چنانکه سهم کار و سرمایه از درآمد، در سالهای 1950،  تقریبا 50 ، 50 بوده است و در حال حاضر حدود 30 به 70 است.

     بدین قرار، هراندازه تابعیت انسان از قدرت بیشتر، سامانه سلطه جوتر و هر اندازه سامانه سلطه جوتر، استثمار انسان و طبیعت، بیشتر. استثمار بیشتر، بحران  ساز تر است و بحرانهایی که می سازد شدید تر هستند. هرگاه انسان روی به مقاومت آورد، سامانه ای اینچنین زمان به زمان، نیازش به قدرت بیشتر می شود. این نیاز نقص سامانه را فزونتر و در مقام پرهیز از انحلال، توسعه طلب ترش می گرداند:

8 – واگذاشتن جامعه هائی که مقاومت می کنند و رفتن به سراغ جامعه های بدون مقاومت و واگذاشتن محیطهای زیست آلوده و رفتن به محیطهای زیست سالم، کار روزمره سرمایه داری است. اما بخصوص با  برانگیختن به مصرف و زیادت مصرف بر تولید است که سامانه سرمایه داری توسعه طلبی خود را ارضاء می کند.  سامانه ناقص است به این دلیل که پیشخور کردن را همگانی می کند و از انسانها بردگانی را می سازد که عمر خود را پیش فروش کرده اند و آینده شان از پیش متعین است.  سامانه ای که نمی تواند دست کم به برابر شدن مصرف انسانها با تولید بسنده کند، در همان حال که در بخشی از جهان فقر سیاه و در بخش دیگری، غنای بیرون از اندازه ایجاد می کند، ادامه حیاتش در گرو فزونی دائمی مصرف آدمیان است،  دائم درپی منابع انسانی و طبیعی جدید برای بلعیدن است. اندازه پیشخور کردن و از پیش متعین کردن نقص سامانه و شدت نیازش به توسعه طلبی را گزارش می کند: این سامانه به بیماری سیری ناپذیری گرفتار است و البته نابرابری بر نابرابری می افزاید:

9 – توزیع درآمدها که مدام نابرابر تر می شوند، تنها نابرابری نیست که تمامی جامعه ها بدان گرفتار هستند. نابرابری ناشی از محل یابی های سرمایه گذاریها که در یک کشور نیز، «قطب های رشد» و  سرزمینهای رها شده را پدید می آورند، نابرابری دیگری است. نابرابری میان مردمی که زمینه کار را از دست می دهند (بخاطر صدور مواد اولیه ) و جامعه هائی که این زمینه را پیدا می کنند، نابرابری سومی است. نابرابری میان اقلیت سلطه گر و اکثریت زیر سلطه که جریان عظیم مغزها و سرمایه ها و دیگر نیروهای محرکه را از سرزمینهای زیر سلطه به سرزمینهای مسلط سیر می دهند، نابرابری چهارمی است. نابرابری در محیط زیست بلحاظ آلودگی روز افزون آن و نیز از رهگذر بزرگ شدن خطری که زندگی بر روی زمین را تهدید می کند، نابرابری پنجمی است. و...

    سامانه ای که نابرابری زا است، ناقص است. زیرا سامانه کامل نیاز به قدرت حاصل از  تحمیل رابطه سلطه گر – زیر سلطه به اکثریت بزرگ و طبیعت، که به ضرورت نابرابری بر نابرابری می افزاید، ندارد. بدین قرار، پدید آوردن نابرابری و افزودن بر چند و چون آن، نقص روزافزون سامانه را گزارش می کند. این نقص بیشتر می شود وقتی در خود سامانه، نابرابری پدید می آید:

 نقش عناصری کمتر و عناصر دیگری بیشتر می شود. بحران اقتصادی کنونی، وجود نابرابری مشکل سازی را در خود سامانه

( بازار فرآورده های مشتق و بانکهای خودکامه) گزارش می کند. بدین قرار، برهم افزون نابرابریها و تشدید نابرابری در سامانه، گزارشگر نقص پذیری روزفزون سامانه اند.

10 -  ادعای لیبرالیسم اینست که رهبری بازار، توسط خود بازار و بطور خودجوش اعمال می شود. بحران کنونی و بحرانهای پیش از آن، دروغ بودن این ادعا را آشکار کرده اند. بازار نه اعتبارهای اعطائی بانکها را تنظیم کرد و نه به ساختمان سازی به این تصور که بورس زمین و بنا، سودهای کلان حاصل می کند، نظم و قاعده بخشید. مهمتر از این، نه مانع از پیدایش «سوداگری فرآورده های مشتق» شد.

     ادعای لیبرالیسم مستند به این ویژگی از ویژگی های سامانه کامل است که وجود رهبری در سامانه و استقلال آن و خودجوش بودن فعالیتهای عناصر سامانه و تنظیم خودجوش این فعالیتها است. استفاده از این ویژگی و بازار را سامانه رقابت کامل باوراندن، جز بکار بردن منطق صوری بقصد فریب نیست. سامانه سرمایه داری قدرت محور و دارای نقص های فراوانی است که در این پاسخ، به نگارش آمدند. اما آیا رهبری سامانه در خود آنست و یا تابع رهبری جباری است که در خارج از آن قرار دارد؟ 

پاسخ اینست:

قبلی

برگشت

بعدی