ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

آنچه او احتياج دارد، اين است که روی کاغذ مارک‌دار محفل ملی، يک نامه‌ی رسمی بنويسيم و برای کمک به برادران بهائی ما که درايران در معرض اذيت و آزار قرار دارند، دادخواهی کنيم و ذيل آن نامه را مهر و امضاء نماييم، تا ايشان بتوانند، برای کمک به بهائيان ايران، مورد استفاده قرار دهد. حتا نخست وزير با صراحت گفت: «در آخر اين نامه‌ی رسمی بنويسيد: "جای بسی شگفتی است، در کشوری که دارای تمدن باستانی و قانون اساسی است و تمام افراد در برابر قانون دارای حقوق مساوی هستند، متأسفانه با بهائيان خلاف قانون رفتار می‌شود."، نخست وزير تأکيد کرد که اين موضوع بايد کاملاً محرمانه بماند، وگرنه دست او بسته خواهد شد.

نخست وزير از دکتر [فضلی] ميلانی سؤال کرد و تعداد محصلين بهائی را در آمريکا جويا شد. دکتر ميلانی پاسخ داد، تعداد آنها قليل است، در حدود 10 الی 15 نفر می‌باشند.

دکتر ميلانی و من از پيدا شدن چنان فرصتی گرانبها که همزمان با سالگرد تولد حضرت اعلی [سید علی محمد باب] بود، بی‌نهايت شاکر و اميدواریم که اين پيش آمد طليعه‌ی دوران اجرای عدالت و آزادی برای برادران بهائی ما در ايران باشد.

منشی محفل روحانی ملی آمريکا- هوراس هلی [Horace Holey]

بر مبنای گزارش بهائیان آمریکا، »ملاقات رسمی« نخست وزیر ایران دکتر محمد مصدق در فضایی »بسيار دوستانه« آنجام گرفته است. دکتر مصدق به درستی می داند که »ستم های وارده بر بهائیان« به دوران نخست وزیری او مربوط نمی شود و »امیدوار است« در آینده این ستم و آزار »تکرار نشود« و به بهائیان »قول« می دهد »تا آنجا که بتواند از کمک به بهائیان دریغ ننماید و از هر فرصتی برای اجرای عدالت استفاده« نماید. دکتر مصدق به تصدیق نماینده بهائیان آمریکا »در بیانات و نیت خود صادق است«. او نخست وزیر یک کشور مسلمان، ولی از همه مهمتر نخست وزیر یک کشور مشروطه با قانون اساسی مدون است.

بهائیان آمریکا که »از تعقیب و اذیت و آزار بهائیان در ایران نگرانند«  و خوشحال از اینکه فرصتی بدست آورده اند تا اضطراب و دادخواهی خود را با شخص نخست وزیر ایران، که آنزمان محبوبیت و اشتهارجهانی داشت، در میان گذارند. ظاهرا آنان اشاره ای به بهائیان زندانی در یزد و ماجرای قتلهای ابرقو میکنند و دکتر مصدق در پاسخ آنان میگوید: «از بازداشت بهائيان يزد« مطلع هستم. زیرا یکی از بهائیان ایران »تيمسار سرلشکر علائی او را ملاقات کرده و به او گزارش داده‌اند که با بهائيان با عدالت رفتار نمی‌شود«.

خواندنی آنکه نماینده بهائیان آمریکا در گزارش خود تأیید و تأکید می کند که » دکتر مصدق صادقانه به آنان پیشنهاد داده است نامه ای رسمی به او بنویسند و بلافاصله، بی پرده و روشن گوشزد میکند، که مبادا نامه ای که حاوی تبلیغات دین بهائی باشد و یا »حاکی از توسعه و نفوذ ديانت بهائی«، برای او بنویسند، زیرا چنین نامه ای به تصدیق نمایندگان بهائیان آمریکا »مورد علاقه‌ی او نيست. آنچه او احتياج دارد، اين است... برای کمک به برادران بهائی ما که درايران در معرض اذيت و آزار قرار دارند، دادخواهی کنيم و ذيل آن نامه را مهر و امضاء نماييم، تا ايشان بتوانند، برای کمک به بهائيان ايران، مورد استفاده قرار دهند«.

دکتر محمد مصدق رهبر نهضت ملی ایران آنچنان صمیمی و صادق است که علت و انگیزه توصیه های خود را در کمال روشنی بیان می کند و به نمایندگان بهائیان یاد می دهد چه جملاتی را در »روی کاغذ مارکدار محفل ملی [آمریکا]« وبصورت »يک نامه‌ی رسمی« برای »دادخواهی« به او بنویسند و به آنان گوشزد میکند » در آخر این نامه رسمی بنویسید:

»جای بسی شگفتی است، در کشوری که دارای تمدن باستانی و قانون اساسی است و تمام افراد در برابر قانون دارای حقوق مساوی هستند، متأسفانه با بهائيان خلاف قانون رفتار می‌شود«.

نمایندگان بهائیان آمریکا در آخر خوشنود از یکرنگی و صمیمیت دکتر مصدق »از احساسات دوستانه‌ی او عميقاً تشکر نموده« به دکتر محمد مصدق میگویند: «بهائيان برای سلامتی شما دعا می‌کنند». این گفتگو و دادخواهی در چنین فضایی از صفا و صمیمیت پایان می گیرد و نمایندگان بهائیان آمریکا با احساسی امیدوار به آینده با دکتر محمد مصدق نخست وزیر ایران وداع میکنند و خواندنی آنکه ایشان نخست وزیر ایران، بهائیان را »در موقع خداحافظی‌ شخصاً تا درب اطاق ... مشايعت کرد و دست ... [آنان] را با گرمی فشرد«.

 

نامه ای که به توصیه دکتر محمد مصدق بر » روی کاغذ مارکدار محفل ملی« آمریکا می باید نوشته میشد، سه روز بعد به سفارت ایران در واشنگتن رسانده شد. در این نامه بهائیان شرح مشروحی از »بهائی ستیزی« و قتل عام بهائیان در سراسر ایران درسالهای دهه بیست می دهند و نخست وزیر ایران را به دادخواهی می طلبند. این نامه نه تنها یک »دادخواهی« و شرح »مظالم ملایان« است بلکه گزارشی است سراسر غمبار علیه دولت و جامعه ای که حقوق فردی و اجتماعی اقلیتهای دینی و قومی را نادیده می گیرد. این نامه تاریخی را با هم مرور کنیم:

 

محفل روحانی ملی بهائيان آمريکا

دفتر منشی، 538 خيابان شريدان، ويلمت، ايلی نوئيز

23 اکتبر 1951

توسط سفارت ايران، واشنگتن

 

جناب آقای محمد مصدق نخست وزير ايران

محترماً به عرض عالی می‌رساند

محفل روحانی ملی به نمايندگی از بهائيان آمريکا مقدم آن جناب را به کشور خود گرامی داشته و اين فرصت را مغتنم می‌داند، تا شرح مختصری از ستم‌های وارده‌ی‌ اخير را بر بهائيان ايران به حضور جنابعالی در سمت رياست هيئت دولت ايران تقديم نمايد.

در رابطه با موضوع ستم‌های وارده بر بهائيان ايران، گزارشی حاوی 24 صفحه در بايگانی اين محفل موجود است که در آن، موارد بسياری حاکی از شکنجه، ظلم و آزار و اذيت نسبت به آنان مندرج است. اين محفل بر طبق گزارش نامبرده، می‌تواند، عادلانه اظهار نمايد که افراد ايرانی پيرو ديانت بهائی در دواير دولتی از حقوق مدنی محروم و اموال و دارائی آنها به دست غوغاگرانی که تحت کنترل نيستند، غارت می‌شود و خودشان، بی‌آنکه مأمورين انتظامی و پليس از آنها حمايت کنند، در معرض ضرب و جرح و حتا مرگ قرار گرفته‌اند. 

محفل روحانی ملی (آمريکا) رونوشت تظلمات و دادخواهی‌های هيئت‌های اداری بهائيان ايران را که با قيد فوريت به دولت متبوع خود تسليم نموده‌اند و بی‌اثر و نتيجه مانده است، در اختيار دارد. اين محفل اطمينان دارد که آن جناب با آگاهی که نسبت به فساد عقيده‌ی عمومی و سوء رفتار مأمورين اداره‌ی مربوطه دارید، گام‌های مؤثری برای حفظ و صيانت بهائيان در تحت حمايت قانون برخواهيد داشت.

آنچه به اختصار در اين عريضه ذکر گرديده، مربوط به وقايع کنونی است که از سال 1944 شروع شده و از يادآوری رويدادهای ديگر و مهمترين حقايق موجود در اين اسناد تاريخی صرفنظر گرديده است.

محرکين آزار و اذيت به بهائيان در حقيقت اعضای فعال جمعيتی به نام «انجمن تبليغات اسلامی» می‌باشند که از سال 1941 به بعد دامنه‌ی اعمال نفوذشان شدت و افزايش يافته است. عمال انجمن نامبرده در نقاط مختلف کشور به فعاليت مشغولند و هيجانات عمومی را عليه بهائيان برمی‌انگيزند و به تشويق و ترغيب پليس برای عدم حمايت از اين قربانيان در برابر تجاوزات عامه می‌پردازند. اين جمعيت همچنان به نشر اکاذيب عليه بهائيان ادامه می‌دهند و آتش بغض و کينه‌ی عمومی را دامن می‌زنند، تا مردم اين طايفه را دشمن دين و ملت، مخرب اسلام و مخالف با قانون به شمار آورند. در هر کجا که بهائيان مورد حمله قرار بگيرند، علمای مسلمان يا به عبارت

 

قبلی

برگشت

بعدی