ارتباط با ما

اطلاعیه و پیامها لینک ها

درباره آزادگی

مقالات

شماره جدید

 بایگانی

مسئله ملی  و فدرالیسم

ملا حسنی

شماره جدید

حقوق بشر

دانشجو

 

متن کامل سخنان افشاگرانه سردار قالیباف

تنظیم: نگین پوردلیر

آقای امیر احمدی گفته که آقای احمدی نژاد با ذلت به دنبال مذاکره با امریکاست

سردار قالیباف، شهردار تهران اخیرا در جمعی کوچک، ضمن طرح انتقاداتی نسبت به محمود احمدی نژاد و وابستگانش، از "کثیفی" فضای سیاست در جمهوری اسلامی سخن گفت و اینکه "من احمدی نژاد را نه انقلابی می‌دانم، نه حزب‌اللهی می‌دانم، نه تابع ولایت می‌دانم، نه مدیر می‌دانم، نه صادق می‌دانم. آقای احمدی‌نژاد با تمام وجود، خودش خودش را گول می‌زند و بقیه را هم گول می‌زند. " متن کامل این سخنان که بخش هایی از آن در یوتیوب آمده در زیر می آید.

تلاش میکنم خیلی شفاف و روشن صحبت کنم و جواب دوستان را بدهم. یک سری مباحث را مطرح میکنم که حرف دلم است؛ اصلا هم حرف سیاسی نمی زنم چون هر کدام از این سوالات یک پاسخ سیاسی دارد که حتما باید در جاهای دیگر جواب داده شود؛ لذا در این جلسه حرف سیاسی نمی زنم وهمه حرفهایی که می زنم یقین بدانید که یک سند قطعی است.

اگر ذره ای از آن هم بالا و پایین باشد، روز قیامت مدیون تک تک شما بشوم؛ بخصوص مدیون آن بچه هایی که در جبهه ها شهید شدند. منتهی این بحث ها، بحث هایی نیست که هر جایی بشود مطرح کنیم و بحث هایی نیست که در موبایل تان ضبط کنید و بعد خودتان با هر ادبیاتی که می خواهید منتقل کنید؛ اشکالی ندارد. ولی به نقل از من بزنید شاید یک روزی ضرورت بدانم و این حرفها را در جایش بزنم. فضای سیاست، فضای کثیفی است، حتی منی که حالم از سیاست به هم می خورد همین الان در این فضای کثیف حرکت می کنم. خیلی ها گفتند این حرف ها را نزن. عالم سیاست در کشور ما[مفهوم نبود]... این طور هم نیست که مثلا در علما نیست، در دانشگاهیان هست، در جبهه ای ها نیست ولی در ان جی او ها هست؛ همه را فرا گرفته است. هر کس بگوید من سیاسی نیستم حرف بیخود زده است. من هم در عالم سیاست در منجلاب هستم. این هم از بدبختی انقلاب است و هم از سر شکستگی ماست که برای ارزشهایی انقلاب کردیم اما با گذشت زمان، نا اهل هایی پیدا شدند که این برکه ما را الوده اش کردند.

نکته دیگر اینکه ممکن است بپرسند پس چرا به عالم سیاست آمدید؟ شما یقین بدانید که مرا صدا زدند و به من دستور دادند که بیایم. دیگر از این صریحتر که نمی توانم بگویم. من از آن آدم هایی نبودم که قلقلکم بشود[مفهوم نبود]... به هر حال من[مفهوم نبود]... بودم که آمدم. برای من روشن است که کجا به من می توانند بگویند بیا و کجا بگویند نیا. لذا من خودم مخالف بودم و چند دلیل هم نوشتم که من اهل این کارها نیستم و اصلا از عالم سیاست خوشم نمی آید. اما گفتند بیا و من هم آمدم. شما یقین بدانید اگر امروز بخواهم به تشخیص خودم عمل کنم یک لحظه در عالم سیاست نمی مانم؛ با فرض به یقین که بدانم این دوره رئیس جمهور هستم، به قطره قطره خون شهدا، نمی آمدم، چون هیچ ضرورتی برای خودم نمی بینم؛ حتی آخرت خودم را در خطر می بینم. من که 46سال از عمرم گذشته اصلا نمی ارزد این ده سال دیگر راکه عمر طبیعی من است به خطر بیاندازم. من با رئیس جمهور شدن چی گیرم می آید که امروز گیرم نیامده است؟

 قدرت ؟ منزلت ؟ پول؟ هیچ چیز نیست که من درپست ریاست جمهوری بایستم و به جهت مادی گیر من بیاید، که امروز گیرم نیامده باشد. اصلا کار خدا و پیغمبری اش را هم کار نداریم، دنیا قدرت طلبی اش هم[مفهوم نبود.

من یک روز خدمت "آقا"عرض کردم که اگر شما وظیفه من می دانید که در این عرصه بمانم، ادامه می دهم ولی اگر به تشخیص خودم باشد، الان می روم خانه ام. منتها من یک آدمی هستم که عقل دارم. من مثل بعضی آدمه ا نیستم که چشم هایم را ببندم و کور کورانه پیش بروم. شهید مطهری می گوید پیامبر که مبعوث شده بود با یک عظمت پیامبر ماست این حجت ظاهری بر شماست اما ما یک حجت باطنی هم داریم که آن عقل است. عقل و دین با هم منطبق هستند. هر کجا که دیدی دین انجام می دهد و عقل قبول ندارد عمل کن. شما یقین بدانید که من در عرصه سیاست حرفم را می زنم و آن جایی که باید سربازی کنم، سربازی می کنم. یکبار "آقا" فرمودند اقای قالیباف حواستان باشد کارهایی که انجام می دهید (این از بزرگواری "آقا" ست) اگر احساس می کنید که میلتان به این کار است، آن کار را انجام دهید و بدانید میل و خوش آمدن من نیست، چون انجام کار در پیشگاه خدا باید حجت باشد و باید خودت جواب بدهی. حجت وقتی است که من به صراحت به شما می گویم این کار را بکن، فردا اگر خدا از تو سوال کرد که چرا این کار را کردی می گویی ولی فقیه گفت این حجت است.

من چون در عالم سیاست شانی برای خودم قائل نیستم، در خرداد روز یکشنبه بین دو مرحله انتخابات و هم در سی تیر بعد از مرحله دوم رفتم خدمت "آقا". اولی را من در خواست کردم دومی را "آقا" خواست که پیشش بروم. بار اول من از "آقا" سوال داشتم[مفهوم نبود]....

در تریبون نماز جمعه، حلالیت طلبیدن مسئله را حل نمی‌کند. من بیش از صد نفر را می‌شناسم که رفتند مقابل شورای نگهبان و گفتند ما شما را حلال نمی‌کنیم، بیا جواب ما را بده. با اینکه مشکل حل نمی شود. آن چهار میلیونی که به من رای دادند، این اعتبار من نیست، این اعتبار مال انقلاب است، مال نظام است. من واقعا به "آقا" عرض کردم که بین آقای هاشمی و احمدی نژاد ناگزیریم یکی را انتخاب کنیم. آمده ام از شما سئوال کنم چکار کنیم؟

 "آقا" فرمودند: آیا به تشخیص نرسیده اید ؟

به هر چی که خودت رسیدی، عمل کن. من خواهش میکنم آن چهار خطی راکه در انتخابات نوشته ام امروز با دقت بخوانید؛ برای هیچ کسی نگفتم. "آقا" فرمودند به هر تشخیصی رسیده ای عمل کن. لذا به دوستان گفتم هر کسی را که خودشان تشخیص می دهند انتخاب کنند. حتی دوستان اصولگرا به من گفتند نظرت چیست. من نگفتم از کجا اذن گرفتم. آقای توکلی و.... آمدند. همه امدند. از طرف آقای هاشمی، از طرف آقای احمدی نژاد؛ ولی هر کار کردند که کبوتر ما را در هوا بفروش، من گفتم به این کارها تن نمی دهم. نه به این باج می دهم نه به آن و به این. گفتم که من حجتی ندارم.

ما نمی‌توانیم رفتار دو گانه درنظام جمهوری اسلامی داشته باشیم. رفتار دوگانه حتی اگر به اسم رهبری هم انجام شود نفاق است، دروغ و دورویی و ریا اثر منفی دارد. نمی توانید بگوئید آقای خاتمی و اصلاحات بد است ولی دولتی در آن جناح اصولگرا و آقای قالیباف باشد خوب است. نه این طور نیست؛ بد، بد است.

 آقای احمدی نژاد، تابع ولایت نیست و به حرف رهبری گوش نمی دهد. به صراحت پانزده کد روشن می آورم که که از دایره خود من هم خارج نشود که اگر فردا مثلا از تلویزیون پخش شود 50میلیون نفر می بینند بزنم بعد "آقا" بگویند چرا این حرف را زدی. من هم ذوق زده شوم و به دنبالش اطلاعیه صادر کن که قالیباف یک حرف دروغ گفت. او مکلف می‌کند ولایت را که یک کارهایی بکند. ولایت هم ناگزیر می‌شود برای مصلحت این کار را انجام دهد.

شما فکر می کنید که من اتفاقی رفتم توی شهرداری ؟

همه شورای شهر که با من مخالف بودند. نمی‌دانم آقای گلپایگانی بدون دعوت به جلسه‌ی معارفه‌ی شهردار آمد و نگذاشت حکم شهرداری را وزیر کشور بدهد. رییس دفتر رهبری آمدند روی سکو حکم شهرداری را به دست من داد. چرا این کار را کرد؟

میخواهم برای شما روشن کنم که من بدون نظر رهبری امکان ندارد در عالم سیاست یک گام کوچک هم بر دارم. من به اقای احمدی نژاد اعتقادی ندارم، ولی اگر "آقا" به من می گفتند آقای احمدی نژاد، حتما نه تنها خودم رای می دادم، بلکه همه آنهایی راهم که احمدی نژاد را قبول نداشتند قانع می کردم رای بدهند. در این تردیدی ندارم و شما هم بدانید چرا[مفهوم نبود]. .

من ایشان را نه انقلابی می‌دانم، نه حزب‌اللهی می‌دانم، نه تابع ولایت می‌دانم، نه مدیر می‌دانم، نه صادق می‌دانم. کسی که بپذیرد که خودش

 

قبلی

برگشت

بعدی